مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مهاجرین افغانستانی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر برگرفته از تحقیقی به همین نام است که با هدف شناخت ویژگی ها و ابعاد مهاجرت خانواده های افغانی به ایران، به بررسی عوامل موثر بر موانع بازگشت آنان به موطنشان می پردازد. بعد از مقدمه و طرح مساله،اشاره ای به مبانی نظری تحقیق می کند و از بین دیدگاه های مختلف و متنوع نظریه جذب و دفع اورت لی به عنوان مبنای نظری انتخاب و بر اساس آن داده های تجربی ارایه و تجزیه و تحلیل می شود
تحلیل میزان رضایت از زندگی و تمایل به بازگشت مهاجرین افغانستانی نمونه موردی استان خراسان رضوی
حوزه های تخصصی:
تاریخچه پیدایش مهاجرت چندان روشن نیست ولی بشر در طول تاریخ همواره در حرکت و جابجائی بوده است. اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی سابق و پس از آن جنگ داخلی، بی ثباتی سیاسی، فقر و توسعه نیافتگی باعث تداوم مهاجرت قانونی و غیر قانونی تعداد زیادی از مردم افغانستان به ایران و به ویژه استان خراسان رضوی گردید. هدف از این پژوهش بررسی میزان رضایت از زندگی و تمایل به بازگشت مهاجرین افغانستانی استان خراسان رضوی می باشد. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی می باشد و از نرم افزارهای PASW و GIS برای تحلیل پرسشنامه ها و ترسیم نقشه ها استفاده شده است. نتایج پژوهش بیان گر توزیع فضایی ۹۸ درصد مهاجرین در شهرستان های مشهد و تربت جام می باشد. نتایج مستخرج از پرسشنامه هم بیان گر رضایت کمتر از حد متوسط زندگی در ایران توسط مهاجرین افغانستانی استان خراسان رضوی می باشد و میزان تمایل بازگشت به افغانستان هم بر اساس میانگین نظر پاسخگویان هم کمتر از حد متوسط بوده است. همچنین براساس نتایج آزمون من ویتنی، بین متغیر محل سکونت پاسخگویان با میزان رضایت از زندگی در ایران و میزان تمایل بازگشت به کشورشان، تفاوت معناداری بین دو گروه پاسخگویان ساکن شهرستان مشهد و تربت جام وجود دارد. نتایج پژوهش بیان گر توزیع فضایی ۹۸ درصد مهاجرین در شهرستان های مشهد و تربت جام می باشد. نتایج مستخرج از پرسشنامه هم بیان گر رضایت کمتر از حد متوسط زندگی در ایران توسط مهاجرین افغانستانی استان خراسان رضوی می باشد و میزان تمایل بازگشت به افغانستان هم بر اساس میانگین نظر پاسخگویان هم کمتر از حد متوسط بوده است. همچنین براساس نتایج آزمون من ویتنی، بین متغیر محل سکونت پاسخگویان با میزان رضایت از زندگی در ایران و میزان تمایل بازگشت به کشورشان، تفاوت معناداری بین دو گروه پاسخگویان ساکن شهرستان مشهد و تربت جام وجود دارد.
راهبردهای فرهنگ پذیری و بهداشت روانی مهاجرین افغانستانی در شهرک قائم قم (مطالعه ای انسان شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهداشت روانی افراد، به خصوص جماعت های مهاجر در علوم اجتماعی متأخر از مباحث مجادله برانگیزی است و نقش آن در سبک زندگی افراد و حیات اجتماعی آن ها مورد توجه قرار گرفته است. شناخت توانایی ها، توان مقابله با فشارهای طبیعی زندگی، سودمندی برای اجتماع، مشارکت جمعی، ازجمله عناصر مهم این بهداشت تلقی می شوند. امر مهاجرت، به خودی خود موضوع بهداشت روانی را مطرح می سازد، زیرا چالش هایی چون یادگیری زبان جدید، تفاوت های فرهنگی، ابهام در وضعیت اقتصادی، دوری از سرزمین آباء و اجدادی و ... برای هر مهاجر فرایند فرهنگ پذیری را اضطراب آور می سازد. هرچند به نظر می رسد که همه مهاجرین جهت بهبود وضعیت خود در فرهنگ جدید، تلاش هایی جهت سازگاری بیشتر و بهتر با آن دارند. در عمل، هر مهاجر نسبت به شرایط محیطی و شخصیتی خود راهبرد ویژه ای را برای فرهنگ پذیری (انطباق، همانندی، جدایی و حاشیه گزینی) انتخاب می کند که پیامدهای هرکدام متفاوت از دیگری است. بسته به انتخاب یا تحمیل هرکدام از این راهبردها، میزان آسایش روحی- روانی او در محیط جدید متفاوت خواهد بود. بدین ترتیب، در دو راهبرد اول، مهاجر از آسایش بیشتر و اضطراب کمتر نسبت به دو راهبرد آخر برخوردار خواهد بود. البته توجه به سایر ویژگی های خود، مانند شخصی، اقتصادی، اجتماعی و به خصوص وضعیت سرمایه اجتماعی، در این آسایش روانی نقش مهمی ایفا خواهند کرد. در این مقاله با استفاده از روش های انسان شناختی (مصاحبه های ژرفانگر و مشاهده های حین مشارکت) و با بهره گیری از چارچوب مفهومی راهبردهای فرهنگ پذیری و سرمایه اجتماعی به جنبه های اساسی مسأله بهداشت و آسایش روانی مهاجرین افغانستانی ساکن در شهرک قائم قم پرداخته شده است.
مدل سازی ساختاری تحرک اجتماعی بین نسلی مهاجرین افغانستانی (مطالعه موردی: شهر کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تبیین موضوع: امروزه بحث مهاجرت و مسائل مربوط به آن از اهمیت زیادی در برنامه ربزی شهری برخوردار است، یکی از مسائلی که مهاجران با آن مواجه هستند تحرک اجتماعی می باشد، هدف پژوهش حاضر ارزیابی وضعیت تحرک اجتماعی بین نسلی مهاجرین افغانستانی در شهر کاشان است. روش: روش پژوهش- توصیفی تحلیلی می باشد، حجم نمونه با استفاده از نرم افزار Sample Power با سطح اطمینان 95 درصد و خطای احتمالی 5 درصد 150 نفر نمونه از جمعیت 20هزار نفری مهاجران افغانستانی شهر کاشان محاسبه گردید. برای تجزیه وتحلیل توصیفی و استنباطی داده ها از آزمون آماری T-Test در نرم افزار SPSS و جهت تبیین و مدل سازی اثرات نیز از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS استفاده گردید. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون T نشانگر معنی دار بودن شاخص های تقدیرگرایی، اعتماد اجتماعی و سرمایه فرهنگی در تحرک اجتماعی می باشد. تحلیل یافته های منتج از مدل سازی معادلات ساختاری بیانگر این است که از بین شاخص های موردسنجش، شاخص سرمایه فرهنگی ذهنی اکتسابی بیشترین بار عاملی را با وزن 0.98 در رتبه اول به خود اختصاص داده است. عامل سرمایه فرهنگی ذهنی پس از ذهنی اکتسابی با بار عاملی 0.85 در رتبه دوم قرارگرفته است. عامل های سرمایه فرهنگی عینی، تقدیرگرایی و اعتماد اجتماعی نیز با بارهای عاملی 0.82، 0.26- و 0.22- در مرتبه های بعدی قرارگرفته اند. نتایج: بنابراین پس از تحلیل جزئی تر شاخص های مذکور میزان اعتماد به خویشاوندان، میزان مطالعه کتاب، میزان آشنایی با زبان های خارجی ،ورزش کردن، تلاش کردن هرکس برای رسیدن به آنچه می خواهد در تحرک بین نسلی مهاجرین افغانستانی در شهر کاشان تشخیص داده شد.
مقایسه سبک زندگی سلامت محور دو گروه از سالمندان ایرانی و افغانستانی (مورد مطالعه: سالمندان شهر قرچک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جمعیتی دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
345 - 373
حوزه های تخصصی:
در دنیای کنونی، سلامت تبدیل موضوعی مهم و محوری در مطالعات اجتماعی و جمعیتی شده است. هدف این مقاله شناخت تفاوت های بومی–مهاجر الگوی سبک زندگی سلامت محور سالمندان شهر قرچک در سال 1398 است. روش تحقیق پیمایشی بوده و داده ها به کمک پرسشنامه محقق ساخته از 383 نفر از سالمندان60 ساله و بالاتر بومی و مهاجر شهر قرچک گردآوری شده است. نتایج نشان داد 16.7 درصد از بومیان و 4/18 درصد از مهاجران سبک زندگی سلامت محور پایینی دارند. اکثر بومیان (69.5 درصد) و مهاجران (66.5 درصد) سالمند سبک زندگی سلامت محور در حد متوسط دارند. طبق نتایج تحلیل دومتغیره، سالمندان مرد، سالمندان دارای تحصیلات بالا، سالمندان شاغل، و همچنین سالمندان دارای همسر از سبک زندگی سلامت محور مطلوب تری برخوردارند. بین نحوه گذران اوقات فراغت، مصرف دخانیات و تغذیه در بین سالمندان ایرانی و افغانستانی از نظر آماری تفاوت معنادار وجود دارد. نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که متغیر تابعیت با کنترل سایر متغیرهای جمعیتی و زمینه ای تأثیر معنی داری بر سبک زندگی سلامت محور سالمندان ندارد؛ اما متغیرهای سال های تحصیل، جنس و تعداد فرزندان سالمندان دارای اثر مثبت بر سبک زندگی سلامت محور هستند. طبق نتایج، سبک زندگی سلامت محور سالمندان، فارغ از تابعیت معطوف به همبسته های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.
تحلیل مضمونِ فرایند سازگاری میان فرهنگی مهاجرینِ افغانستانی بر ارتقای امنیت ملی درراستای تشکیل امت واحده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق امنیت سال ۱۱ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۰
107 - 132
حوزه های تخصصی:
باتوجه به اهمیت و موقعیت ایران در منطقه و نقشی کلیدی که مهاجرین افغانستانی در حفظ همبستگی و انسجام داخلی و تداوم امنیت ملی ایران ایفا می کنند، بررسی فرایند سازگاری میان فرهنگی این گروه درحفظ امنیت ملی ضروری به نظر می رسد. ازآنجاکه مهاجرین افغانستانی در ایران هریک نسبت به فرایند سازگاری میان فرهنگی ای که با آن بزرگ شده اند، درصدد حفظ امنیت ملی ایران هستند، لذا مقاله حاضر تلاش کرده است تا به شناخت فرایندی بپردازد که به واسطه آن مهاجرین افغانستانی برای"حفظ امنیت ملی ایران" تلاش کرده اند و با همراهی ایران، سبب شکل گیری یک امت واحده شده و فرایند صدور انقلاب را تسریع بخشیده اند. بنابراین، هدف از پژوهش حاضر، تدوین الگوی مضامین مرتبط با "فرایند سازگاری میان فرهنگی بر حفظ امنیت ملی" از دیدگاه مهاجرین افغانستانی در ایران (منطقه مورد بررسی: شهر اصفهان) است. رویکرد این پژوهش مبتنی بر روش شناسیِ کیفی و جمع آوری اطلاعات ازطریق مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته و تجزیه وتحلیل آنها براساس تحلیل مضمون، صورت گرفته است که با استفاده از نمونه گیری هدف مند و براساس ملاک های ورود و خروج در این پژوهش، 14 نفر از مهاجرین افغانستانی 58 تا 28 سال، تاحداشباع، انتخاب و در سال 1397 1396 مورد مصاحبه نیمه ساختار یافته قرار گرفته اند. از محتوای مصاحبه ها طی سه مرحله کدگذاری (مضامین پایه، مضامین سازمان دهنده و مضامین فراگیر)، شبکه مضامین، استخراج شده است که بیانگر فرایند سازگاری میان فرهنگی درقالب احساس ایرانی بودن، خوگیری فرهنگی، درونی شدن قواعد ایران، تقویت همسویی دینی، عُلقه های فرهنگی مشترک، مسیریابی هویتی و تأثیر آن بر نهادینه سازی عملکرد امنیتی برای ایران، تعادل طلبی و کیفی سازی امنیت است.