مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
فضای زیسته
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش شناخت زندگی روزمره ایرانی از خلال مطالعه یکی از فضاهای عمومی شهری یعنی پارکها میباشد. در کلان شهــر تهران دو پارک عمومی بزرگ که یکی در منطقة مرفه نشین در منتهی الیه شمال تهران و دیگری در جنوب این شهر قرار دارد، برای بررسی انتخاب شدند. در شهر متوسط کرمان نیز دو پارک مادر و شورا برگزیده شدند که یکی در منطقة مرفه شهر و دیگری در مرکز شهر جای دارد.
تهران کلان شهری است به شدت بیگانه ساز که به نظر می رسد معضلات مدرنیت در آن بیش از مزیتهای آن باشد. در یک چنین کلان شهری پرسه زنی و وقت گذرانی در پارک گریزگاهی مهم برای فرار از بیگانگی است که کلان شهر به وجود می آورد. اما آنچه از مدرنیته وارد کرمان شده است، بیشتر ابزارها و سازههای مدرن است، رابطه خویشاوندی هنوز مستحکم است و علی رغم این که خانواده گسترده به شکل سابق آن زوال یافته، اما هنوز اغلب خانواده های جوان ترحول یک خانواده مرکزی سازمان یافته و تعاملات خود را شکل میدهند. در این فضا، بیگانگی و فردیت به شدت تهران وجود ندارد. همین امر تا حدودی زندگی روزمره این دو شهر را از هم متفاوت ساخته است. در نتیجه دو نوع فضای پارک تا حدودی متفاوت توسط شهروندان تولید شده است.
نقش تجربه زیسته طراحان در بازنمایی کهن الگوهای معماری، نمونه موردی: آثار معماران ایرانی تحصیل کرده خارج از کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم شهریور ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
5 - 16
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: امروزه علی رغم گسترش و بسط موضوعات بینارشته ای علوم شناختی، روانشناسی و معماری، درباره نقش آگاهی و ناآگاهی طراحان در فرآیند آفرینش اثر انگاره ای قطعی، واضح و روشن وجود ندارد. از سوی دیگر به خاطر نبود روشی برای خلق معانی مشترک، شکافی عمیق میان فضای اندیشیده شده و فضای درک شده ایجاد شده است. تغییرات بنیادین و دگرگونی های پیوسته در طراحی پژوهی و هم پیوندی آن با معماری و آموزش امروز منجر به گسست تجربه مستقیم طراحان از الگوهای فضایی ثابت و در پی آن عدم شکل گیری روند طبیعی و دگرگونی کهن الگوهای معماری برای بازنمایی مفاهیم ازلی و سرمشق ها شده است. هدف پژوهش: این مقاله به معرفی ویژگی هایی از واحدهای فضایی معماری ایرانی که در آثار طراحان ایرانی امروز تداوم داشته است می پردازد و با تبیین نحوه تأثیر تجربه مستقیم و زیسته طراحان در آفرینش فضا، بر بازنمایی کهن الگوها در فرآیند تولید معماری، از میان کهن الگوهای برگزیده می پردازد. روش پژوهش: با استفاده از روش کیفی تحلیل محتوا، بر مبنای نظریه داده بنیان، آثار معماران ایرانی تحصیل کرده خارج از کشور به عنوان داده جمع آوری شده است؛ این آثار به روش سیستماتیک استراوس و کوربین و بر اساس معیاره فضای مادی و معنایی به کهن الگوهای باغ ایرانی، حیاط میانی، ایوان و چارطاقی، دسته بندی می شوند. این دسته بندی شامل کدگذاری باز، محوری و انتخابی است. سپس از میان چهار کهن الگوی انتخابی، مواردی که معماران مورد مطالعه، تجربه مستقیم و زیسته در فضای آن را داشته اند مشخص و با نتایج دسته بندی مقایسه می شوند. نتیجه گیری : یافته ها نشان می دهد تجربه زیسته طراحان در بازنمایی کهن الگوهای معماری نقش مستقیم دارد. گرایش به شبیه سازی فضاهای کهن الگوی حیاط میانی که ایرانیان در آن تجربه زیسته و پیوسته دارند بیشتر است. تداوم عناصر معنابخش به فضای ایوان و ظهور برخی نظام ها و نقش مایه ای باغ ایرانی در مواردی نادر مشهود است.
تولید فضاهای «حیات شهری باکیفیت»، مطالعه موردی: کاربران مرکز شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه تولید فضا دربرگیرنده کنش متقابل صورت های ذهنی (بازنمایی ها)، مکان (ویژگی های کالبدی) و کنش انسانی (زندگی زیسته) است. بنابراین، فرض می شود که فضا ظرفی ثابت نیست، بلکه محصولی اجتماعی است که انسان ها آن را پی درپی تولید و بر سر آن مذاکره می کنند. آنها فضای طراحی شده را دگرگون می کنند و آن را به فضای زیسته نزدیک می سازند. مطالعه حاضر با تأکید بر مفهوم «فضای زیسته» لوفور به بررسی این موضوع می پردازد که چگونه کاربران مرکز شهر رشت فضاهای «حیات شهری باکیفیت» را تولید می کنند. نتایج مطالعه عمدتاً براساس روش پیمایشی بوده است . داده ها علاوه بر پرسشنامه و نقشه برداری ارزیابانه، از طریق گفتگوهای ساختارنیافته و مشاهده جمع آوری شده است. تحلیل داده ها براساس روش های آمار توصیفی و استنباطی انجام شده است. این مطالعه نشان داد که کابران مرکز رشت با انتخاب آگاهانه مکان فراغت خود و از طریق کنش های خاصی به فضاهای زیسته روزمره خود معنا می دهند. آنها این کنش ها را در مکان هایی با ویژگی های کالبدی متمایز (کیفیت های دیدنی، مکان های نمادین) انجام می دهند. به علاوه، این کاربران با ایجاد مفهوم «اجتماعی بودن» با دوستان و آشنایان از طریق اوقات فراغت، دارای پیوندهای اجتماعی معناداری هستند. وانگهی، شکل گیری فضاهای «حیات شهری باکیفیت» با هفت ویژگی مطلوب «فضاهای سبز»، «بافت های تاریخی»، «فعالیت ها»، «نظارت طبیعی»، «احساس مالکیت»، «مقیاس انسانی»، و «مدیریت و نگهداری» از سوی کاربران تفسیر می شود.
واکاوی تولید فضا و شکل گیری پهنه های دانش بنیان با استفاده از نظریۀ هنری لوفور (مطالعه موردی: منطقۀ ساحلی ات ساین 22 بارسلونا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه توسعه شهرهای دانش بنیان به یکی از راهبردهای توسعه فراگیر و یکی از مؤثرترین پارادایم های شهرهای پایدار آینده تبدیل و هزاره جدید به نام عصر شهرهای دانش بنیان نام گذاری شده است. با وجود این، تولید فضا در شهرهای دانش بنیان، الزامات خاص خود را دارد. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر، واکاوی تولید فضا و شکل گیری پهنه های دانش بنیان با استفاده از نظریه هنری لوفور است. پژوهش حاضر از نوع نظری-بنیادی و روش آن، توصیفی-تحلیلی است. هستی شناسی پژوهش حاضر، ترکیبی از عوامل فیزیکی، ذهنی و زیسته و شناخت شناسی آن تأویلی و تفسیری است. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که بر اساس نظریه هنری لوفور، تولید فضا در شکل فیزیکی (تبدیل منطقه بندی محدوده از «22 ای» (صنعتی) به «22 ات ساین » (فعالیت های بهره ورانه جدید دانش بنیان)؛ ایجاد پهنه ای بر مبنای کاربری ترکیبی، تنوع، فشردگی و تراکم شهری؛ ایجاد خوشه های مختلف مشتمل بر انرژی، رسانه، فناوری اطلاعات و ارتباطات و فناوری پزشکی و راه اندازی سامانه ات ساین 22 کارآفرینان؛ بارسلون اکتیوا، مرکز رشد بارسلون و پالتفرم های لندینگ ات ساین 22، ذهنی (انطباق بافت جدید با اقتصاد جدید؛ جذاب نمودن فضا برای جذب نخبگان، انعطاف پذیری بلند مدت و تضمین پایداری در آینده؛ نقش برنامه ریز و تسهیل بخش دولت و شهرداری؛ سابقه شهر بارسلونا در زمینه کاربست کاربری ترکیبی و صنایع خلاق) و زیسته (ساختمان مدیاتیک به عنوان مرکز ارتباطی و نقطه ملاقات برای مشاغل، دانشجویان، کارآفرینان، مراکز تحقیق و توسعه و مؤسسات فناوری اطلاعات و ارتباطات؛ ترویج رویداد برکفست آپدیت ات ساین 22 جهت ایجاد ارتباط متقابل بین جامعه متخصصان و ایجاد احساس تعلق به مکان؛ اجرای برنامه هایی مانند منطقه دیجیتال جهت آشنا نمودن پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و والدین منطقه با برنامه های آموزشی دیجیتال؛ تأسیس پردیس شهر هوشمند، جهت ایجاد فضای جدیدی برای نوآوری شهری از طریق گردهم آوردن شرکت ها، مؤسسات، دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی فناوری اطلاعات و ارتباطات، اکوسیستم های نوآوری و برنامه ریزی شهری) در پهنه های دانش بنیان اتفاق افتاده است.
شناسایی مولفه های موثر در شکل گیری رویدادهای زندگی بخش و چگونگی تبلور آن-ها در فضای زیسته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۷
۴۹۲-۴۷۵
حوزه های تخصصی:
معماری به عنوان هنری کاربردی، در ارتباط با زندگی مردم بوده و در پاسخ به نیازها، خواسته ها، آرزوها و رویاهای مردم تحقق می یابد. با این وجود، ضرورت ایجاد حیات و زندگی در فضا به واسطه رویدادهای جاری در فضا، در روند طراحی معماری اغلب به دست فراموشی سپرده می شود، چرا که عوامل شکل دهنده به آن، پنهان و در بسیاری موارد غیرفیزیکی بوده و در سطوح و لایه های مختلفی مطرح می گردد و این موضوع، مسئله اصلی این پژوهش است. به همین دلیل، هدف این پژوهش شناسایی مولفه های موثر در شکل گیری رویدادهایی است که می توانند به عنوان عاملی تأثیرگذار در زندگی بخشی به فضای زیسته عمل نمایند، امری که می تواند در فهم فضای معماری به مثابه محیط انسانی موثر واقع شده و ابعاد جدیدی از فضا را ارائه نماید. سوال اصلی پژوهش آن است که رویدادهای زندگی بخش چگونه رویدادهایی بوده و مولفه های موثر در شکل گیری آن ها چه هستند؟ در همین راستا، این پژوهش با روش تحقیق کیفی، به مطالعه و بررسی آراء نظریه پردازان حوزه های مختلف در مورد رویداد و ارتباط آن با فضا، مکان، زمان و حرکت پرداخته و همزمان با مطالعه کتابخانه ای- اسنادی، با حضور در متن رویدادهای مختلف، سطوح متفاوت تبلور حیات در فضا را مورد شناسایی قرار داده است. نتایج تحقیق حاکی از وجود سه سطح از مولفه های زندگی بخش، تحت عنوان: 1- ویژگی ها دربردارنده ی، وابستگی به روند طبیعی زندگی روزمره و آزادیِ فضاییِ آن، تنوع، اتمسفر تأثیرگذار، شکل دهنده به زنجیره ای از کنش ها و معانی سازمان یافته در یک کل، تداعی ها و نمادها، به مثابه جزیی از جامعه؛ 2- قابلیت ها شامل دربرگیرندگی و هم افزایی، انسجام بخشی، رشد و مکان سازی و در نهایت 3- فراهم آوردن امکان هایِ حضور فعال گروه های اجتماعی و سنی مختلف و برقراری تعاملات اجتماعی میان آن ها، حضور فعالانه ی بدن و کالبد انسانی به عنوان واسط میان دنیای ذهنی و عینی، استفاده فعالانه از عنصر حرکت برای شکل دهی به فضا، ادراک حسی و ادراک چندوجهی است؛ و در صورت تعریف رویدادهای متناسب با این سطوح، می توان رویدادهایی زندگی بخشی را تعریف نمود که نه تنها خود دارای مراتب متنوعی از حیات هستند، بلکه قادر به زندگی بخشی، تعریف و در مرحله ای بالاتر تولید فضای زیسته خواهند بود.
دیالکتیک فضای لوفور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنری لوفور، جامعه شناس و فیلسوف مارکسیست فرانسوی، مُبدِع نظریه تولید فضاست. تحلیل بقای نظام اقتصادی سرمایه داری از طریق فضا و همچنین تاثیرات دولت و مردم بر فضا، از جمله مسائلی هستند که لوفور را به نظریه پردازی درباره فضا به عنوان یک محصول اجتماعی رهنمون کردند. لوفور به دنبال بررسی این موضوع بود که دولت چگونه بر کاربران فضا، از طریق فضا، هژمونی خود را اعمال می کند و همچنین به دنبال تغییری در مفهوم پردازی های رایج درباره فضا در علوم انسانی بود. لوفور با استفاده از منطق دیالکتیکی هگلی-مارکسی و تلقیِ خاصّ خود از این منطق به مفهوم پردازی درباره فضا پرداخت. از نظر وی فضا فی نفسه (در مفهوم دکارتی) مفهومی تهی است و اصالتا باید فضا را اجتماعی در نظر گرفت. فضا از نظر لوفور، بودگاهی است که در آن نزاع طبقاتی رخ می دهد و همچنین محل تسلط دولت با ویژگی های سرمایه دارانه است، از همین نقطه نظر لوفور به این نتیجه می رسد که فضا سیاسی نیز هست. به عبارتی از نظر لوفور، نه تنها فضا ناشی از شرایط و روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تولید می شود، بلکه در بازتولید آن شرایط و روابط نقشی مستقیم و اساسی ایفا می کند.
تغییر سایت بیمارستان تکاب: نقدی بر برنامه ریزی شهری غیرارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
150 - 136
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه مطالعات زیادی با محور مشارکت شهروندان در برنامه ریزی شهری و حق به شهر آن ها صورت گرفته که خود به سان نقدی بر برنامه ریزی شهری غیرمشارکتی و غیرارتباطی مطرح شده است. در این تحقیق تلاش شده است تا فرآیند تغییر سایت بیمارستان تکاب، با کاربست تئوری تولید فضا و تریالتیک لوفوری و به دور از نگرشی سطحی، تشریح شود تا بتوان به شناسایی ابعاد این تغییر سایت و پیامدهای آن اقدام کرد.
روش و داده: در این راستا با روش توصیفی - تحلیلی و رویکردی کاربردی و با کمک ابزار تحلیل گر شبکه در آرک مپ، به ارزیابی وضعیت دسترسی شهروندان شهر به بیمارستان جدید در مقابل بیمارستان قدیمی، در فاصله استاندارد، به عنوان یکی از مصادیق فضای زیسته آن ها با دستور ساخت ناحیه خدماتی جدید پرداخته شد.
یافته ها: نتایج تحلیل شیکه در نرم افزار آرک مپ و همپوشانی نقشه های تولید شده با آمارهای جمعیتی بلوک آماری شهر تکاب نشان داد دسترسی شهروندان به بیمارستان جدید در شعاع دسترسی استاندارد ۱۵۰۰ متری حدود یک سوم دسترسی به بیمارستان قدیمی شهر تکاب بوده است.
نتیجه گیری: این مورد از یافته ها به عنوان نمونه ای از بی توجهی به فضای زیسته شهری در جریان تصمیم گیری ها و برنامه ریزی شهری و نمودی از فاصله برنامه ریز و شهروند استنباط می گردد که عدم درک صحیح شهروندان به عنوان مخاطب برنامه ها توسط برنامه ریز را نشان می دهد و در نتیجه، اقدام برنامه ریزان شهر برای تغییر سایت بیمارستان، اثر منفی خود را به صورت افزایش فاصله دسترسی شهروندان به بیمارستان آَشکار می سازد که این خود با توجه به اهمیت روزافزون دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی یک تصمیم گیری نسنجیده تلقی می گردد.
نوآوری، کاربرد نتایج: جنبه نوآورانه این مقاله تلفیق تئوری تولید فضای هانری لوفور با چرخش ارتباطی در برنامه ریزی و برنامه ریزی شهری است که در نتیجه این تلفیق، از صرف پرداختن و شرح و تحلیل ابعاد فضایی تغییر سایت بیمارستان اجتناب شده است. بلکه همزمان ابعاد اجتماعی و زبانی نیز در این تحلیل فضایی مداخله دارند.