
مقالات
حوزههای تخصصی:
تحول در مفهوم امنیت را می توان پس از پایان جنگ سرد و هم راستا با تحولاتی همچون شروع روند جهانی شدن و انقلاب اطلاعات و فناوری دانست. علاوه بر تحولاتی که در ساختار نظام بین الملل سبب تحول مفهوم امنیت شد؛ تحولاتی در حوزه مفهومی و نظری نیز صورت گرفت به گونه ای که از مفهوم مضیق امنیت به سوی مفهوم موسع امینت گام برداشته است. بنابراین در جهان امروز مفهوم نوین شامل مجموعه ای از افراد، گروه ها، سازمان های فراملی و فرو ملی است که در کنار دولت ها به نقش آفرینی در عرصه جهانی می پردازند و تبلور آن را می توان در شکل گیری مفاهیم جدیدی از جمله امنیت انسانی، امنیت فرهنگی، امنیت جمعی و... مشاهده نمود. ازاین رو پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که چگونه تحول مفهوم امنیت بر عرصه بین الملل تأثیر گذاشته است؟ فرضیه اصلی مقاله این است که تغییر مفهوم امنیت موجب گشته تا مکاتب نظری روابط بین الملل و مطالعات امنیتی به این تحول نگاه ویژه ای داشته باشند. از منظر جدید، مفهوم امنیت با تغییر گفتمانی جدیدی روبه رو شده و منجر به اهمیت یافتن مفهوم فرهنگ در سیاست جهانی گشته است. روش بررسی این پژوهش تبیینی-تکوینی و داده های پژوهش بر پایه روش کتابخانه ای و اینترنتی گردآوری شده است.
تحلیل دیپلماسی اجبارآمیز اوباما، ترامپ و بایدن در قبال ایران
حوزههای تخصصی:
دیپلماسی از جمله ابزارهایی است که کشورها برای رسیدن به منافع خوددر نظام بین الملل ازآن بهره می برند. دیپلماسی اجبارآمیز نوعی از دیپلماسی است که باهدف متقاعدسازی طرف مقابل به شیوه تهدید و یا فشار حقوقی و سیاسی و اقتصادی دنبال می شود. هدف پژوهش حاضر دیپلماسی اجبارآمیز آمریکا در دوره اوباما، ترامپ و بایدن در قبال ایران است. سؤال این است که روش های بهره گیری از دیپلماسی اجبارآمیز توسط سه دولت اوباما، بایدن و ترامپ چه تفاوت هایی با یکدیگر داشته و کدام یک اثرگذاری بیشتری داشته است؟ فرضیه این است: دیپلماسی اجبارآمیز در دوره اوباما با استفاده از قدرت هوشمند و تقدم دیپلماسی و اجماع جهانی علیه ایران بر گزینه نظامی، در دوره ترامپ با تقدم فشار حداکثری و استفاده همه جانبه از تحریم بر مذاکره ودر دوره بایدن به شکل توأمانی تحریم اقتصادی و اجماع سازی جهانی علیه ایران دنبال شده است و اثرگذاری این شیوه در دوره اوباما بیشتر از سایر دولت ها بوده است. بر مبنای یافته های پژوهش حاضر، دیپلماسی اجبارآمیز در دوره اوباما به دلیل همسو کردن کشورهای هم پیمان ایالات متحده به شکل هوشمندانه درقالب محدودسازی برنامه هسته ای نسبت به دوره ترامپ وجه تهدیدآمیز کمتری به خود گرفته بود. در دوره بایدن نیز تحریم اشخاص و نهادها و تلاش برای احیای برجام و همزمان گوشزد کردن برنامه هسته ای و نظامی ایران در قالب فشار برای متقاعد کردن ایران است. روش پژوهش توصیفی بوده و ابزار گردآوری داده ها و اطلاعات کتابخانه ا ی بوده و از کتاب ها، مقالات و گزارش های معتبر مراکز دولتی بهره برده ایم. چارچوب نظری مقاله واقع گرایی تهاجمی است.
تحول و ایجاد توازن در روابط دولت و جامعه در کشورهای رانتیر خاورمیانه در سایه نظم نوین جهانی؛ مطالعه موردی ایران(1400-1392)
حوزههای تخصصی:
براساس مطالعه روابط دولت و جامعه بین سال های(1400-1392)، دولت یازدهم و به ویژه دولت دوازدهم، سیاست خارجی خود را بر اساس توازن و تعادل بین دولت و جامعه مطابق اهداف اسناد بالادستی، با هدف پیوستن به نظم نوین جهانی به توسعه و رفاه ملی از طریق روابط سازنده و مؤثر با کشورهای جهان عنوان کرده بود. همچنان که دولت یازدهم با حل مسئله هسته ای به عنوان نقطه عطف این دوره، گام بلندی را در این راه برداشت. اما با بررسی عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم، ضرورت بهسازی روابط سیاسی خارجی موثر و به کارگیری استراتژی های اقتصادی برای تحقق اهداف کلان ملی در شرایطی که دولت دوازدهم همزمان با سال اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال آغاز به کار کرد، بیش از پیش احساس می شد. لذا در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، این سوال مطرح می گردد که تنزل تدریجی قیمت نفت در اقتصاد جهانی، چه تأثیری بر تحول و ایجاد توازن در روابط دولت و جامعه کشورهای رانتیر خاورمیانه در سایه نظم نوین جهانی به خصوص در ایران بین سال های (1400-1392) داشته است؟ در این راستا می توان بیان داشت که ایران در این دوره در مواجهه با فشار ناشی از عدم امکان ادامه حیات اقتصاد سیاسی رانتی، به سمت تغییر رویه و بازصورت بندی دولت به مدلی پسارانتی به طور عام و دگردیسی رابطه دولت و جامعه در این کشور به طور خاص و در نهایت به سمت تغییرات و نوآوری های مسائل سیاسی، اقتصادی، جنسیتی و سیاست های نوین ارتباطی در دوره زمانی مورد نظر پیش رفته است.
تاثیر عوامل اقتصادی بر مداخله گرایی عربستان سعودی در کشورهای خاورمیانه (2020-2001)
حوزههای تخصصی:
عربستان سعودی کشوری است که درآمد سرشاری را از منابع نفتی و سوخت های فسیلی داشته و این منابع مالی تاثیر بسیاری بر سیاست گذاری های این کشور، به خصوص در مداخله آن در دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه داشته است. البته مداخله گرایی عربستان سعودی موضوعی است که بر اساس مبانی و رویکردهای مختلف مورد توجه بسیاری از محققین قرار گرفته و می توان به عوامل و دلایل مختلف در این زمینه پرداخت، اما هدف این مقاله بررسی تاثیر عوامل اقتصادی بر مداخله گرایی این کشور در دیگر کشورهای منطقه است. در واقع سوال این است که عوامل اقتصادی چه تاثیری بر مداخله گرایی عربستان سعودی در دیگر کشورهای خاورمیانه داشته است؟ در پاسخ به این پرسش، فرض بر این است که میان تغییر وضعیت عوامل اقتصادی و نوع و میزان مداخله گرایی عربستان سعودی در دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه رابطه مستقیم وجود داشته است. بررسی های کتابخانه ای و آماری در یک چارچوب مقایسه ای در این مقاله به وضوح نشان می دهد که منابع مالی و جهت گیری های اقتصادی عربستان ارتباط مستقیمی با اهداف سیاسی این کشور برای پی گیری سیاست تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه ای داشته است. در واقع سیاست مداخله گرایی عربستان تحت تاثیر شرایط اقتصادی این کشور قرار داشته و هر اندازه رشد اقتصادی این کشور روند مثبت بیشتری را طی کرده و منابع مالی و سرمایه های این کشور بیشتر شده، مداخله گرایی و نفوذ آن در کشورهای هدف، روندی سریع تر به خود گرفته و گسترش بیشتری یافته است.
معیار عقلانیت در نظریات اثباتگرا، پسااثبات گرا و اسلام
حوزههای تخصصی:
نظریات مختلف روابط بین الملل نگاه متفاوتی نسبت به عقلانیت بازیگران روابط بین الملل دارند. نظریات متأثر از رویکرد اثبات گرایی، بویژه نورئالیسم، دولت ها را بازیگرانی عقلانی می دانند، به این معنا که به دنبال پیشبرد ترجیحات خود به گونه ای هستند که منافعشان را به حداکثر برسانند. عقلانیت در این رویکرد بر مبنای محاسبه سود و زیان مادی در رقابت با دیگران صورت می پذیرد. در مقابل برای پسااثبات گرایان و همچنین اسلام این تعریف از عقلانیت نادرست و محدود است، زیرا آنها نقش عوامل عقیدتی، هنجاری و اجتماعی شدن بازیگران را در رفتار عقلانی آنها دخیل می دانند. پژوهش حاضر با هدف بررسی عقلانیت در نظریات اثبات گرا، پسااثبات گرا و اسلام این سؤال را طرح کرده است: نظریات اثبات گرا، پسااثبات گرا و اسلام چه معیارهایی برای عقلانیت و رفتار عقلانی بازیگران در عرصه روابط بین الملل محسوب می دارند؟ فرضیه این است که محاسبه سود و زیان مادی معیار عقلانیت اثبات گراست، ولی عقلانیت هنجارمحور و ارزش مدار معیار عقلانیت رفتار بازیگران در پسااثبات گرایی و عقلانیت منطقی که محاسبه توأمان سود و زیان مادی و ارزش های معنوی است، ملاک رفتار عقلانی بازیگران در اسلام است. با توجه به اینکه چگونگی پردازش نظریه ها در قالب فرانظریه صورت می گیرد، برای بررسی عقلانیت، به مبانی فرانظری هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی نظریات پرداخته می شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به این نتیجه رسیده است که اگرچه عقلانیت ابزاری یک مفهوم تحلیلی مفید برای تبیین برخی انگیزه های مهم بازیگران روابط بین الملل است، اما رفتارهای عقلانی بازیگران در برخی موارد با انگیزه های ایدئولوژیک، اخلاقی یا عاطفی قوی هدایت می شوند.
تحلیل برساختگرایانه از تعامل ایران و نظام بین الملل در پرونده هسته ای
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در راستای تحلیل و تبیین تعامل ساختار-کارگزار در روند تحولات پرونده هسته ای ج.ا.ایران صورت گرفته است. چارچوب نظری این پژوهش برای تحلیل کیفی داده ها، نظریه سازه انگاری و مقوله های «شناسایی» و «ساختار-کارگزار» بوده که برای مستدل نمودن یافته ها از پرسشنامه کمی نیز استفاده شده است. در این خصوص در راستای پاسخ به سؤالات و تحلیل فرضیات پژوهش، پرونده هسته ای ج.ا.ایران از زمان شکل گیری آن تا برنامه جامع اقدام مشترک(برجام)، در دولت های هشتم، نهم و دهم و یازدهم بر اساس روابط ساختار(نظام بین الملل)-کارگزار(دولت های ج.ا.ایران) به صورت کمی و کیفی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد در دولت اصلاحات با وجود رویکرد تعاملی کارگزار(دولت ایران)، ساختار(نظام بین الملل) حاضر به شناسایی هویت هسته ای ایران نشد. در دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد نیز با توجه به «نگاه و ذهنیت» و همچنین تجربه دوره قبل مسئولان ایرانی و بی اعتمادی به غرب و اتخاذ رویکرد تقابلی کارگزار(دولت ایران) و همچنین عدم تعامل از سوی نظام بین الملل، تعاملی بین ج.ا.ایران و نظام بین الملل در خصوص پرونده هسته ای شکل نگرفت. در دوره حسن روحانی به دلیل اتخاذ رویکرد تعاملی کارگزار(دولت ایران) و تغییر نگاه و در نتیجه تعدیل خواسته های ساختار(نظام بین الملل)، تعامل بین ساختار-کارگزار شکل گرفت و برنامه هسته ای ایران -با اعمال محدودیتی هایی- از سوی نظام بین الملل مورد پذیرش و شناسایی قرار گرفت. بنابراین، از منظر این پژوهش، یکی از عوامل تأثیرگذار بر پرونده هسته ای ایران نوع و میزان تعامل دو سوی پرونده هسته ای بوده است.