عمده هدف مقاله حاضر، بررسی علت اصلی شکست نهضت جنگل است. از نظر نگارنده این مقاله تا پیش از ورود ارتش سرخ به ایران، جنبش جنگل یک نهضت ملی و اسلامی بود. هدف اصلی تشکیل این جنبش نیز خروج نیروهای خارجی (روس و انگلیس) از ایران بود. در کنار این هدف جنبش برپایی عدالت، در برخورد با حکام ستمگر محلی و کشوری و دادرسی به مردم را مدنظر داشت. سخنان و اظهارات رهبر جنبش، اعلامیه ها و فعالیت ها همه و همه به خوبی این اهداف مهم را نشان می دهند. البته روند جنبش در رسیدن به این اهداف دارای فراز و نشیب بوده است. اما با ورود ارتش سرخ به ایران و تفاهم هایی که میان رهبران جنبش و فرماندهان ارتش سرخ صورت می گیرد، رهبران جنبش بر عدم اجرای کمونیسم تاکید می کنند، لیکن جو ایده آل انقلابی و ورود نیروها و عناصر شوروی به تدریج نخستین ایدئولوژی جنبش را به چالش می طلبد. این مساله باعث کاهش سرمایه اجتماعی جنبش و به تدریج فروپاشی آن گردید.
صفویان از جنبه های مختلفی در روند عمومی تاریخ ایران تحول و دگرگونی ایجاد کردند.بازسازی سیاسی در چارچوب جغرافیایی تاریخی ایران و به کارگیری مذهب شیعه که مذهب رسمی بود، دو اقدام سرنوشت ساز محسوب می شد.این اقدامات خطیر مشکلات داخلی و برون مرزی همراه بود.صفویان در مرزهای شمال شرق و تمامی مرزهای غربی برای تثبیت موقعیت سیاسی و مذهبی خود ناچار بودند دو رقیب جدی را متوقف نمایند؛ ازبک ها در شمال شرق در پی تداوم راه پیشینیان خود در دشت های آسیای مرکزی بودند که هر از چندگاه خراسان و سپس تمامی ایران را در معرض تهاجم قرار می دادند.بنابراین صفویه می باید به این روند خاتمه دهند.در مرزهای غربی نیز عثمانی ها به دنبال بلعیدن تمام سرزمین های اسلامی بودند که به طور طبیعی ایران را نیز دربر می گرفت؛ به همین دلیل صفویان در این بخش نیز کار دشواری پیش رو داشتند.همین روند به بروز جنگ های دامنه داری در هر دو عرصه منجر گردید و صفویه با اتکا بر توانمندی نظامی و ایدئولوژی پرتحرک خود در مقابل آن ها ایستادند.در این میان دمیدن روح باورمندی و شجاعت در نظامیان به منظور متوقف کردن مهاجمان بسیار مهم بود.بی شک، صفویان برای رسیدن به مقاصد خوداز توان تبلیغاتی بالایی بهره بردند تا علاوه بر تأثیرگذاری فزاینده بر سپاهیان خود، گام هایی را برای تخریب شرایط روحی- روانی نظامیان مقابل بردارند.پرسش های محوری این نوشتار این است که؛ صفویان در درگیری های برون مرزی خود از چه شیوه هایی بهره می جستند؟تاکتیک ها و تکنیک های تبلیغاتی آن ها بر چه اصولی استوار بود؟پژوهش حاضر در پی پاسخ و تبیین و تحلیل محورهای عمده تبلیغاتی صفویه در عرصه جنگ با عثمانی ها و ازبکان است.
سقوط تبریز، پس از شکست چالدران (920ق/ 1514) زمینه ی به تاراج رفتن بخش اعظمی از ثروت های مادی و معنوی تختگاه صفویان را فراهم نمود. در این بین، بخش قابل توجهی از نخبگان هنری تبریز به اراضی عثمانی مهاجرت داده شدند. این مهاجرت اجباری امکان انتقال دستاوردهای مکتب نگارگری تبریز صفوی، میراث دار مکاتب هنری هرات، جلایری، ترکمن، به مکتب استانبول را ایجاد کرد. برخی از این نگارگران، همچون شاه قلی نقاش و شاگردان او، با عملکردی بسیار مؤثر موجب آفرینش و قوام یابی سبک نوینی در مکتب استانبول، موسوم به سبک ساز، شدند. این پژوهش بر آن است ضمن بررسی حادثه تاریخی انتقال نگارگران مکتب تبریز به استانبول، به مطالعه نقش این هنرمندان در ایجاد تحول در هنر نگارگری عثمانی بپردازد.
تا پیش از تشکیل دولت مدرن و پیدایش حکومت متمرکز در ایران، میزان قدرت و ضعف حکام محلی و رابطه ی آنان با حاکمیت مرکزی همواره تابعی معکوس از افزایش یا کاهش قدرت حکومت مرکزی به شمار می آمد. با تأسیس دولت مقتدر صفوی و تسلط آنان بر نقاط مختلف ایران، به تدریج بسیاری از خاندان های حاکم محلی از اریکه ی قدرت به زیر کشیده شدند؛ اما برخلاف قاعده ی معمول، خاندان محلی اردلان نه تنها از صحنه ی قدرت خارج نشدند، بلکه قدرتشان در نیمه ی نخست دوره ی صفوی، سیر صعودی یافت. این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که امیرنشین اردلان با توجه به قرارگرفتن در موقعیت مرزی بین ایران و عثمانی، با بهره گیری از تنش ها و درگیری های بین دوطرف در مواقع تهدید و احساس خطر، با گرایش به طرف مقابل و اتحاد موقت با آن، خود را درمقابل آنان حفظ می کرد و موقعیت خویش را تداوم می بخشید.
در دوره صفوی به ویژه زمان شاه عباس اوّل،اقتصادکشاورزی به خصوص ابریشم از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.ابریشم یکی از محصولات مهم وتأثیر گذاردر اقتصاد تجاری عصر صفوی بوده و منطقه گیلان در در این زمینه سهم به سزایی داشته است.هدف و مسأله اصلی این پژوهش بررسی و تبیین نقش ابریشم گیلان در اقتصاد تجاری و تحولات اقتصادی و سیاسی داخلی عصر صفوی تا پایان شاه عباس اول است.
این پژوهش در پی پاسخ به این فرضیه است که،ابریشم به عنوان یک کالای استراتژیک اقتصادی،در عصر صفویه دارای اهمیت به سزایی بوده و گیلان در این راستا نقش تعیین کننده داشته است.
یافته های پژوهش بیانگر این است،علیرغم کاربرد صنعتی و تجاری ابریشم ،بیشتر در قالب تجاری مورد بهره برداری قرار می گرفت و گیلان به خاطر تولید انبوه و مرغوب ابریشم نقش غیر قابل انکاری در جلب بازارهای اروپایی و تجارتخانه های آن داشته است.همین امر سبب سوق دادن ایران و منطقه گیلان به مدار سرمایه داری تجاری جهانی شد. اما تولید ابریشم نتوانست تحول عمده ای دراقتصاد و رشد گیلان بخصوص زمان شاه عباس اول بگذارد زیرا بیشتر بعنوان یک کالای اقتصادی کنترل شده در خدمت استبداد شاهی و دستگاه مرکزی بود