فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۶۳۵ مورد.
منبع:
علامه ۱۳۸۵ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
نسبت اخلاق لویناس با اخلاق کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده که نسبت بین اخلاق لویناس و اخلاق کانت در قالب تفاوت ها و تشابه های موجود بین اخلاق این دو متفکر مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله دو بخش دارد. در بخش اول به وجوه اشتراک اندیشة اخلاقی لویناس و کانت تحت عنوان «تقدم عقل عملی» و «احترام به شأن انسانی» مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده که فلسفة لویناس و کانت حامل روح اخلاقی مشترکی اند. این روح در نظام فلسفی هردو حضور دارد. در بخش دوم به وجوه افتراق اشاره شده که از جمله آنها می توان به خودآیینی اخلاق کانت در مقابل دیگرآیینی اخلاق لویناس اشاره نمود. علاوه بر این در اخلاق لویناس احساس و عاطفه جایگزین عقل کانتی می شود. همچنین سوژة اخلاقی کانت ماهیتاً غیر از سوژة اخلاقی لویناس است. سوژه کانتی سوژة خودآیین و مختار و عقلانی است و سوژه لویناس در وهله اول در برابر دیگری و چهره او مسئول است. بنابراین می توان گفت که هم لویناس و هم کانت در نظام فلسفی خود یک رسالت بزرگ را برعهده دارند و آن رسالت اخلاقی است.
دیدگاه اخلاقی هگل در پرتو نقدهای او به دیدگاه اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایمانوئل کانت در کتاب مبانی مابعدالطبیعیِ اخلاق، یگانه هدف خویش را جست وجو و برپایی عالی ترین اصل اخلاق معرفی می کند؛ اصلی که همچون قطب نمایی برای افعال اخلاقی باشد؛ اما هگل بر این باور است که دیدگاه اخلاقی کانت، انتزاعی و گویی بی محتواست؛ افزون براین، اصول اخلاقی کانت تناقض هایی دارد؛ ازاین رو، این نظام اخلاقی را درعمل ناممکن می کند. کانت اخلاق را در درجه اول، به حوزه فردی مربوط می داند؛ اما از دیدگاه هگل، فردی دانستن اخلاق، نادیده گرفتن جهانی اجتماعی و سیاسی را درپِی دارد که در پَس عمل اخلاقی فرد نهفته است؛ افزون براین، از منظر وی، تأکید کانت بر کلی سازی قانون اخلاق، ایرادهایی دارد؛ برای مثال، کلیسازی قاعده ها، آزمونی صرفاً سلبی است؛ یعنی حتی اگر این آزمون با موفقیت به انجام رسد، فقط نشان می دهد ازلحاظ اخلاقی چه نباید بکنیم؛ اما نمی گوید چه باید بکنیم. در این جستار برآنیم تا باتوجه به نقدهای هگل به دیدگاه اخلاقی کانت، مهم ترین اصول اخلاقی هگل را واکاوی کنیم.
اخلاقِ مبتنی بر طبیعت؛ بررسیِ رهیافت هستی شناختیِ علامه طباطبایی و فینیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اخلاقِ مبتنی بر طبیعت، روش فهم سعادت بر اساس ظرفیت ها و قوای طبیعی انسان است که در سنت یونانی و به ویژه در ارسطو وجود داشته و بعدها در نگرش آکوییناس و سنّت آکویینی دنبال شده است. جان فینیس، که از جمله اندیشمندان معاصر و از پیروان این سنّت اخلاقی بوده، کوشیده است به پیروی از آکوییناس مسیر فهم و تحقق سعادت آدمی را بر اخلاقِ مبتنی بر طبیعت ترسیم کند. علامه طباطبایی نیز دیدگاه های اخلاقیِ خود را بر سرشت طبیعی انسان و ظرفیت های طبیعی او مبتنی کرده و تقریری از نظریهٔ اخلاقیِ قانون طبیعی را در سنّت اسلامی به تصویر کشیده است. بررسی دیدگاه این دو اندیشمند در بُعد هستی شناسیِ ارزش ها، نشان می دهد که علی رغم وجود شباهت های چشمگیر، این دو دیدگاه، در نوع رهیافت واقع گرایانه و وجودشناسانه و نیز در تعداد، نحوهٔ هستی، و نوع رابطهٔ بین خیرات پایه با یکدیگر متفاوت اند. با تحلیل این تفاوت ها، به نظر می رسد رهیافت علّامه در بُعد وجودشناختیِ نظریهٔ اخلاقیِ قانون طبیعی، از توجیه معقول تر و قابل دفاع تری نسبت به فینیس برخوردار است. این مقاله می کوشد در بُعد وجودشناختیِ مسائل مربوط به نظریهٔ قانون طبیعی، دیدگاه این دو اندیشمند را درباره اخلاقِ مبتنی بر طبیعت تحلیل و بررسی کند.
فلسفه اخلاق و معرفتشناسى
حوزههای تخصصی:
چکیده
تحقیق درباره رابطه علوم با یکدیگر، به دلیل کارآمد بودن نتایج آن، امرى ارزشمند و بلکه ضرورى است. این ضرورت در فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، به دلیل قدر و منزلت ویژهاى که دارند، بیش از بقیه علوم احساس مىشود.
در مقاله حاضر، سعى بر آن است تا با بررسى برخى از جنبههاى اختلاف و شباهت بین فلسفه اخلاق و معرفتشناسى، این آرزو را جامه عمل بپوشانیم که کاش روزى بشر بتواند با رفع گسستگىهاى علمى، آنچنان پیوستگىاى بین معارف و اندیشههاى خویش ایجاد کند که راه هرگونه تفرقه و تکثّر را بر خود ببندد.
اخلاق، محور گفتگوى فرهنگها (نقدى بر نسبىگرایى اخلاقى)
منبع:
رواق اندیشه ۱۳۸۱شماره ۱۰
حوزههای تخصصی:
در جهانى که بسیارى جنگ را سادهترین نوع برخورد میان فرهنگها مىدانند، شعار گفتوگوى تمدنها داراى زیبایى و جلوه خاصى است . به باور نویسنده، اخلاق را مىتوان یکى از محوررهاى اصلى این گفتوگوها دانست، و البته زمانى این گفتوگو نتیجهبخش خواهد بود که مساله اخلاق امرى کاملا نسبى قلمداد نشود و از اطلاق قابل توجهى برخوردار باشد . بر این اساس، نوشتار حاضر پس از بیان انواع سهگانه نسبىگرایى اخلاقى به نقد آنها مىپردازد .
اخلاق در فلسفه سقراط
تحلیل تواضع براساس اندیشه های فیلسوفان اخلاق معاصر غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از فضایل مهم در حوزه اخلاق، «تواضع» است و فیلسوفان اخلاق در باب ماهیت تواضع و مؤلفه های تشکیل دهنده آن بسیار سخن گفته اند. در این پژوهش به تبیین و تحلیل دیدگاه های فیلسوفان اخلاقِ معاصر غربی پرداخته شده است؛ این نظریات را می توان در چهار گروه دسته بندی کرد: 1. نظریه باورمحور؛ 2. نظریه مبتنی بر غفلت؛ 3. نظریه میل محور؛ 4. نظریه مبتنی بر عدم تقارن. با تحلیل این نظریات معلوم می شود که برخی از آنها نه جامع اند و نه مانع و برخی دیگر از توجیه فضیلت بودنِ تواضع ناتوان اند. در نهایت نظریه «میل باور» به عنوان نظریه مختار برگزیده شده که به نظر می آید از اشکالات وارد بر دیدگاه های چهارگانه مذکور مصون است.
اخـلاق اصـالـت
حوزههای تخصصی:
جامعهشناسان، روانشناسان و معرفتشناسان از مدرنیته تفاسیر گوناگونى کردهاند و در جانبدارى یا انتقاد از آن مواضع مختلفى گرفتهاند، انتقادکنندگان، مدرنیته را فاقد بنیادهاى اخلاقى ومبتنىبرفردگرایى،علمگرایى ولذتگرایىمىدانند.ازایندیدگاه مدرنیته فاقد مبانى مشروعیت بخش اخلاقى و نشاندهنده انحطاط و افول انسان است، ولى از دیدگاه هواداران، مدرنیته دستاوردهاى بسیارى داشته که مىتواند کمبودهاى اخلاقى آن را جبران کند.
چارلز تیلور در کتاب اخلاق اصالت که از اولین تاریخ انتشار آن در 1991 تاکنون بارها تجدید چاپ شده است، با هر دو دیدگاه به مخالفت برخاسته است. به زعم او مدرنیته، از یک دیدگاه اخلاقى به نام «اصالت» برخوردار است که آن را از بنیادى مشروع و اخلاقى برخوردار مىکند و نیز داراى وجوه گوناگون و متکثرى است که تأکید بر هریک از آنها نتایج متفاوتى را به دنبال خواهد داشت.
براى فهم فرهنگ معاصر و اصلاح آن، فهم مدرنیته و بنیادهاى اخلاقى آن و وجوه گوناگون و متکثر این پدیده ضرورت دارد. در مقاله زیر، فشردهاى از استدلالهاى تیلور، آنچنانکه در این کتاب ترسیم شده است، از نظر خوانندگان مىگذرد.
بررسی تطبیقی مبانی فلسفی شیخ اشراق و برگسون و دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی کلیات فلسفه تعلیم و تربیت
سهروردی و برگسون در زمرة فیلسوفانی هستند که به عرفان و شهود اهمیت وافری داده اند. در این پژوهش سعی شده است با بررسی مبانی فلسفی این دو فیلسوف بزرگ، دلالت های تربیتی آنها استخراج گردد. بررسی مبانی هستی شناختی، انسان شناختی، ارزش شناختی و معرفت شناسی برگسون و سهروردی نشان می دهد که مفاهیم اساسی در فلسفة برگسون زمان، تکامل، شهود و تغییر می باشند. اما در فلسفه سهروردی، نور از جایگاه ویژه ای برخوردار است. هر دو بر ارادة فردی و شهود تأکید می ورزند. همچنین دیدگاه برگسون و سهروردی نسبت به انسان و خداوند متفاوت است. در این موضوع، سهروردی، بحث قوای گوناگون را مطرح می سازد و برگسون به رابطة مغز و ذهن اشاره می کند. خدای برگسون، پیوسته در حال تغییر و تکامل است و خدای سهروردی متعالی و منزه از هر گونه تغییر است. در بحث معرفت شناختی، هر دو علی رغم تأکید فراوانی که بر شهود دارند، تفکر و تعقل را برای شناخت لازم می دانند. در بحث دلالت های تربیتی چنین استنباط شده است که هدف غایی تربیت، از نظر سهروردی رسیدن به کمال مطلق و از دیدگاه برگسون پرورشِ انسانی، عقلانی ‐ شهودی است. اصول تربیتی حاصل از آرای برگسون شامل: اصل تغییر، اصل تکامل، اصل آزادی و اصل تدریج است. اصول تربیتی حاصل از اندیشه های شیخ اشراق غفلت گریزی، کرامت نفس، صبر و خودشناسی است. از میان روش های تربیتی برگرفته از آرای سهروردی و برگسون، می توان به اهمیت عرفان، شهود، تفکر و تعقل، که هر دو بر آن تأکید داشته اند، اشاره کرد.
اخلاق در جهان دستخوش دگرگونی
منبع:
ارغنون ۱۳۷۹ شماره ۱۶
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد اخلاق تکاملی توصیفی و اخلاق تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
تحقیق حاضر، کوشش بدیعی در راستای بررسی تأثیر نظریه تکامل در قلمرو اخلاق تجربی است. اخلاق تکاملی در دوره معاصر در سه شاخه توصیفی، تجویزی و فرااخلاق قرار دارد. اخلاق تکاملی توصیفی می کوشد باورهای اخلاقی انسان را از منظر تکاملی توصیف کند و بیشترین توفیق را در این زمینه نسبت به دو قسم دیگر دارد. اخلاق تکاملی تجویزی و فرااخلاق برخلاف اخلاق تکاملی توصیفی با اخلاق هنجاری سروکار دارند.
در این مقاله، با بررسی سه شاخه اخلاق تکاملی و تفکیک اخلاق تجربی از اخلاق در معنای هنجاری، معتقدیم که باوجود پذیرش تأثیر بیولوژی بر اخلاق، چالش های جدی در برابر اخلاق تکاملی توصیفی وجود دارد و به نظر می رسد که این فرضیه در برابر نظریه های رقیب توانمندی مانند «تفکر اخلاقی مستقل» تاب مقاومت ندارد. از طرفی این نظریه در تعارض بسیار جدی با مبانی اخلاق دینی است.
ارزش و گزاره های ارزشی از دیدگاه محقق خراسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل «نیک و بد» و «گزاره های ارزشی» یکی از مباحث مهم اخلاق تحلیلی (فرا اخلاق) است که امروزه از مهم ترین و بحث انگیزترین شاخه های فلسفه اخلاق به شمار می آید. گر چه این مباحث به شکل کنونی آن ساختاری نو دارد، ولی می توان بن مایه های آن را به طور پراکنده در گستره علوم و اندیشه ها تا دور دست های تاریخ جست و جو کرد. در سیر اندیشه اسلامی نیز علوم گوناگونی همچون اخلاق، اصول فقه، فلسفه و کلام بدان پرداخته و اندیشمندان متعددی درباره آن، از منظرهای متفاوت به بحث نشسته اند. محقق خراسانی (آخوند خراسانی) یکی از دانشمندان برجسته و کم نظیر علم اصول است که در این زمینه به تحلیل و نظریه پردازی پرداخته و بسیاری دیدگاه او را ابداعی در تحلیل ارزش ها دانسته اند که پیش از وی سابقه ای نداشت. وی معتقد است: «حسن» و «قبح» به معنای «ملایمت و منافرت نزد قوه عاقله»اند. آنچه در این مقاله ارایه گردیده بیان و تحلیلی است از دیدگاه ایشان درباره ارزش و ناارزش (حسن و قبح) با تفکیک سه مرحله معناشناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی.
تحلیل و ارزیابی حسن و قبح اخلاقی در نزد معتزله و اشاعره
منبع:
علامه ۱۳۸۵ شماره ۱۲
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی فرانسیس بیکن و بحران های زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران های زیست محیطی عصر حاضر محصول عوامل متعدد فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. نقش عوامل فکری- فلسفی در زایش این بحران ها نه تنها نقشی اثرگذار و غیرقابل انکار است؛ بلکه اصولاً نظریات فلسفی از بنیادی ترین علل این بحران ها محسوب می گردند. بدون تردید یکی از تأثیرگذارترین اندیشه ها و مبانی فلسفی در زایش بحران های زیست محیطی مربوط به فرانسیس بیکن است. وی به گونه ای نسبت به پردازش جهان اقدام نموده که تقریبا همه اجزای تشکیل دهنده فلسفه وی اعمّ از انسان شناسی، طبیعت شناسی و حتی منطق در خدمت آسایش انسان و تخریب طبیعت و محیط زیست عمل نموده است. هدف این پژوهش این است که حوزه های مورد اشاره فلسفه بیکن به گونه ای تبیین شود که تأثیرات آراء و اندیشه های وی در زایش بحران های زیست محیطی به خوبی نشان داده شود. مدعای ما این است که فرانسیس بیکن در جرگه اخلاق زیست محیطی انسان محور قرار می گیرد.