فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۷۰۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
سی. دی. براد کوشید تا با اتخاذ رویکردی تجربی به باور دینی بپردازد، رویکردی که پیش از او جیمز و برخی فیلسوفان دیگر نیز اتخاذ کرده بودند. او برای تجارب دینی ارزش معرفت شناختی قائل بود و آنها را شاهدی بر باورهای دینی، به ویژه باور به وجود خدا، می دانست. شاید بتوان براد را در شمار نخستین متفکرانی دانست که کوشیده اند تا تجربه دینی را شاهدی بر وجود خدا به حساب آورند و برای این منظور استدلالی اقامه کنند. پس از او، فیلسوفانی چون سوئینبرن، دیویس و آلستون نیز از منظر خود به ارزش معرفت شناختی تجربه دینی پرداخته اند. به رغم این که مدت زیادی از انتشار مقاله «استدلال از طریق تجربه دینی» براد می گذرد، به نظر می رسد استدلال طرح شده او در این مقاله همچنان قابل تأمل است. اگر آراء فیلسوفانی را که از ارزش معرفت شناختی تجربه دینی دفاع می کنند و پاسخ های آنها به منتقدان را در نظر آوریم، آنگاه می توانیم استدلال براد و دفاع او از ارزش معرفت شناختی تجربه دینی را تقویت و بازسازی کنیم.
توجیه باورهای تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روشی تحلیلی به بررسی شروط توجیه در باورهای تجربی می پردازد. در این مقاله، نشان می دهیم که نظریات انسجام گرایی و مبناگرایی در توجیه این باورها ناتمام اند. پس از بررسی این دیدگاه ها، نظریه ی جدیدی در توجیه این باورها ارائه خواهیم کرد. در این نظریه، کوشیده ایم تا کاستی های نظریات مختلف در توجیه این باورها را برطرف سازیم. این نظریه هرچند با پیش فرض درون گرایی این نظریات در توجیه برساخته شده است، خواهیم دید که می توان از این نظریه حتی با پذیرش برون گرایی در توجیه نیز دفاع کرد.
بررسی و تحلیل ضعف اخلاقی از منظر آگوستین و توماس آکوئیناس؛ با بهره گیری از آموزه های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی آباء کلیسا (قرن 3 و 4)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
«ضعف اخلاقی»، پدیده ای روانی است و این پرسش را مطرح می کند که چگونه انسان با وجود آگاهی از نادرستی یک عمل، بدان دست می زند. این مقاله به بررسی دیدگاه دو تن از متالهان مسیحی و فیلسوفان مدرسی درباره ضعف اخلاقی، یعنی آگوستین و آکوئیناس می پردازد. از نگاه آگوستین، گناه اخلاقی هنگامی پدید می آید که آدمی، اراده اش از خیر سرمدی و نامتناهی غافل باشد و یا اینکه از آن روی گردان باشد. آدم، نخستین انسانی بود که با ضعف ارادة خود، دچار گناه شد و آن موجب سقوط وی گردید. این ضعف اراده، در نسل آدم جریان یافته و موجب بروز شرور اخلاقی در وی می گردد. توماس بر این باور است نفس را دو قوه است که از این دو، یکی پست تر و دیگری برتر است؛ اولی میل و دومی را اراده می نامد. از نظر وی، برای انجام فعل اخلاقی، صرف داشتن معرفت کافی نیست، بلکه صدور فعل، نیازمند شکل گیری سایر مبادی فعل اختیاری است. از نظر وی، انسان عادی به عنوان یک فاعل اخلاقی خطاکار، هرگز از روی لجبازی و با برنامه ریزی قبلی مرتکب گناه نمی شود، بلکه فقط در شرایطی که از اختیار برخوردار است، دچار سوء استفاده از قدرت انتخاب خود می شود. درحالیکه انسان فاسد و شرور به عکس، «از روی انتخاب» مرتکب عمل زشت می شود؛ زیرا این گونه اعمال، اساساً در راستای اصول و اهدافی است که برای زندگی خود برگزیده است.
ساختار نظری و عملی عرفان مسیحی در اندیشه آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آگوستین متألهی است دارای حالات عرفانی و عارفی است صاحب اندیشه های الهیاتی. عقل با عرفان و زهد با تصدی مناصب دینی و اجتماعی در عرفان وی جمع شده اند. در بعد عملی، محور اندیشة عرفانی وی عشق و محبت به خدا و مخلوقات اوست. از دید وی، برای رسیدن به کمال در عشق، شرط مهم فروتنی یعنی عدم رضایت به مقام فعلی و نیاز به حرکت به سمت کمال است. این امر از رهگذر تهذیب نفس، کسب فضایل دینی و دعا و نیایش قابل دستیابی است. سالک با این امور سه گانه، مراتب نفس را از مرتبة نباتی، حسی، عقلی (استدلالی)، آغاز کرده و با طی مرتبة اخلاق و طمأنینه، به هدف نهایی، که مرحله تأمل است، نائل می آید. آنان که این مراحل را طی کنند، در بُعد ادراکی از ادراک حسی مادی و روحانی خیالی گذر کرده اند و با ادراکی عقلی، به معرفتِ نوری تغییرناپذیر دست یافته اند. در این مرحله، انسان خداوند را همه جا حاضر و ناظر می داند و می یابد که همه حقایق از او تغذیه می کنند.
تحلیل مقایسه ای آراء آکویناس و ابن سینا درباره علم فرشتگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
در این نوشتار، دیدگاه آکویناس و ابن سینا درباره علم فرشته بررسی و تحلیل شده است و وجوه اشتراک و اختلاف آن ها را در این خصوص بیان کرده ایم. با اینکه آکویناس و ابن سینا هر دو متأثَر از سنّت ارسطویی بوده اند؛ ولی چون جهان شناسی آن ها از جهاتی متفاوت است، درباره جایگاه علم فرشته به نتایج مختلفی رسیده اند. آکویناس و ابن سینا هر دو معتقدند که فرشتگان طبایع عقلانی هستند؛ بنابراین مشخّصه اصلی آن ها علم است؛ ولی با این تفاوت که ابن سینا علم فرشته را علّت ایجادی موجودات مادون خود می داند؛ ولی آکویناس معتقد است که فرشتگان نقش ایجادی و علّی در عالم ندارند و کیفیّت علم فرشته بیشتر به امور مادون با درجه بساطت ذات آن تبیین پذیر است. ازسوی دیگر، ابن سینا معتقد است که فرشته، جزئی را از طریق کلی (به معنای ثابت و لایتغیر) می شناسد؛ ولی آکویناس می گوید که فرشته، جزئی را به ما هو جزئی می شناسد.
گستره آیین های مقدس، شعائر و نمادهای دینی شیعه و کاتولیک؛ بررسی مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شیعه و کاتولیک به عنوان دو مذهب کلیدی در اسلام و مسیحیت، به طور خاص در حوزه آیین های مقدس، نمادها و شعائر دینی از شباهت های قابل توجهی برخوردارند. بیان این مهم می تواند زمینه گفت وگوی ادیانی و هم گرایی میان آنها را فراهم سازد. این پژوهش با این هدف و با رویکرد توصیفی- تحلیلی، گستره آیین های مذهبی، شعائر و نمادهای دینی شیعه و کاتولیک را مقایسه نموده، در بررسی مقایسه ای اشتراکات و تمایزات آنها را برجسته نموده است. از جمله اشتراکات آنها این است که هریک بر این مسئله اذعان دارند که شعائر دینی منحصر در امور منصوص نمی شود. بر این اساس، عرف متدینان مجاز هستند که با حفظ شرایط، شعائر دینی را به غیر موارد منصوص سرایت دهند. همچنین هر دوی آنها در دین خود، با گرایش های مخالفی روبه رو هستند که هرگونه دخالت عرف در حوزه، مناسک و شعائر را مصداق بدعت می شمارند. با وجود چنین اشتراکاتی، تمایزاتی نیز در این عرصه میان آن دو مذهب وجود دارد: از جمله اینکه شعائر منصوص کاتولیک بسیار اندک و ناچیز است. ازاین رو، هرگز قابل مقایسه با شعائر منصوص شیعه نیست. این امر، بیش از هر چیز بیانگر جایگاه ویژه شعائر و مناسک دینی نزد شیعه و حاکی از وثاقت حداکثری آن است.
میرچا الیاده و انسان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این نوشتار آرای میرچا الیاده درباره انسان را بررسی می کند. الیاده که با روش هرمنوتیک تاریخی - دینی به کشف معانی و تأویل پیام های پنهان اسطوره ها، آیین ها و نُمادها می پردازد پرسش از وضعیت انسان را پرسشی راستین و اساسی می داند. وی انسان ها را از لحاظ نگرش به هستی به دو دسته تقسیم می کند: انسان جوامع سنتی که قطعاً انسان دینی است و انسان مدرن. فهم الیاده از انسان در دو بخش بررسی می شود: اول، وضعیت انسان در حالت هبوط کرده؛ دوم، انسان به مثابه انسان دینی. موضوع هبوط کردگی، تحلیل هوشمندانه الیاده از جنبه های منفی وجود نامقدس عرفی را از سه جنبه آشکار می کند: هبوط از بهشت، سکولاریزاسیون و هبوط به درون زمان و تاریخ. هبوط از بهشت به معنای از دست رفتن آن کمال اصیل آغازین است. سکولاریزاسیون هبوط در فرهنگ سکولار و کیهانِ تقدس زدایی شده است. هبوط در تاریخ عبارت است از زندگی در زمان نامقدس که از لحاظ هستی شناختی واقع بودگی در عدم است. انسان دینی از زندگی معنادار و وجه بودن مقدس در تاریخ لم یزرع برخوردار است. او دقیقاً همان چیزی است که در زمان آغاز به او داده شده است. او دغدغه معنابخشی به زندگی را دارد. برای او فقط اعمال و کرداری واقعی اند که مقدس باشند. هر عملی باید تکراری از نمونه ازلی و مثالی اش باشد.
نقد و بررسی وجود صفات در خدا و ارادی بودن ایمان با نگاه به افکار پل تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اینکه ایمان به خداوند عقد و حالتی قلبی است که برای مؤمن امنیت می آورد و در رأس همه ایمان های جزیی آدمی قرار دارد و سعادت بخش است، هیچ گونه سخنی نیست؛ ولی ارائه مشخصه های متعلق ایمان یعنی صفات خداوند، برای بحث در یکی از اساسی ترین مسائل کلام اسلام و مسیحیت ضروری خواهد بود. در این میان پل تیلیش متأله اگزستانسیالیست مسیحی، با بیانی پیچیده و ابهام گونه از خدا و صفات او و نیز بیان ایمان، مشخصه هایی از جمله دلبستگی بی قید و شرط و نهایی؛ غایت قصوای حیات و عمل کل شخصیت آدمی و نیز عمل آگاهانه و موضوع آزادی را برشمرده است،گرچه وی درزمره ایمان گرایان اعتدالی است، تعریف وی از ایمان با ویژگی های پیش گفته متناقض نماست، دلبستگی نهایی به امری نامشروط یا با صفاتی محدود یا رمزآلود، همچنین مسئله ایمان و اراده آدمی و جذبه ایمان و حالت وجد منبعث از آن در مؤمنان، از جمله مواردی است که در آثار پل تیلیش با رویکرد کلام اسلامی امکان نقد و بررسی دارد. در این مقاله در پی اثبات دو مسئله هستیم: نخست) اینکه مطلق و نامتناهی بودن ذات خداوند، به معنای نبود صفات حقیقی و واقعی برای خدا نیست؛ دوم) ایمان در همه مراحل خود، ارادی و از سر اختیار است.
طراحی هوشمند: طرح و بررسی دیدگاه الیوت سوبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طراحی هوشمند به عنوان یک جنبش اجتماعی با انتقادهای فیلیپ جانسون به طبیعت گرایی و داروینیسم و همراهی او با افرادی همچون مایر، دمبسکی و بیهی و حمایت فیلسوفانی همچون پلنتینگا، مورلند و کریگ در دهه آخر قرن بیستم شکل گرفت. در نگاه آنان طراحی هوشمند یک برنامه پژوهش علمی با مشارکت دانشگاهیان است که نشان خواهد داد بر عالم یک طراحی هوشمند حاکم است. سوبر به عنوان یکی از منتقدان طراحی هوشمند معتقد است که طرفداران ایده طراحی هوشمند گرفتار تطبیق های ناقص در مورد پدیده ها هستند. از نظر او طراحی هوشمند شرط آزمون پذیری را ندارد و در نتیجه قابل ورود به عرصه علمی و تحقیقاتی نیست. در این مقاله نشان داده شده که اولاً تصویر او از آزمون پذیری کامل نیست. ثانیاً طراحی هوشمند، می تواند، با ملاحظاتی، همان معیار سوبر را نیز تأمین کند. اساس اِشکال او ناشی از تصور نادرستی است که از وجود یک طراح هوشمند فراطبیعی دارد. نقد نخست این مقاله را می توان، علاوه بر یک تقریر قیاسی معتبر از کبرای برهان نظم، انتقادی بر طبیعت گرایی روش شناختی نیز در نظر گرفت.
پاسخ های فلسفی ملاصدرا و آگوستین به مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی آباء کلیسا (قرن 3 و 4)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
مسئله شرّ ازجمله مسائل مهم و بحث بر انگیز فلسفه و کلام است که ملاصدرا و آگوستین درصدد پاسخ گویی به آن بر آمده اند. این دو فیلسوف با روش ترکیبی به مسئله شرّ پاسخ داده اند. این روش ترکیبی دربردارنده پاسخ های فلسفی و کلامی است. پاسخ های فلسفی ملاصدرا و آگوستین به شرور عبارتند از: عدمی و نسبی دانستن شرور، احسن بودن نظام هستی و اینکه شرور لازمه عالم مادّه است. در این نوشتار تلاش شده است، ابتدا به پاسخ های فلسفی ملاصدرا و آگوستین پرداخته شود و سپس نظرات آن دو تطبیق داده شود. هر دو اندیشمند در برخی از موارد مواضع مشترک و در برخی دیگر مواضع مختلفی دارند.
بررسی تطبیقی اندیشه اخلاقی ارسطو و خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
این مقاله بر مبنای بررسی تطبیقی نظرات اخلاقی ارسطو و خواجه نصیرالدین طوسی و بررسی شباهت دیدگاه های اخلاقی آنان نگاشته شده است. چنانکه نشان داده خواهد شد، فضایل اخلاقی نقش مهمی را در رسیدن به سعادت ایفا می کنند. سعادت برترین خیری است که هر کس فقط به خاطر خود سعادت، به دنبال آن است. خواجه نصیر همچون ارسطو می اندیشید که اخلاقیات، مبانی و پایه های عینی و واقعی دارند؛ اما برخلاف ارسطو، باور داشت که عقل انسان به تنهایی قادر نیست که به همه این مبانی برسد و علاوه بر عقل باید در به دست آوردن معرفت کامل در مورد ویژگی های اخلاقی، از شریعت یاری جست. همچنین شریعت با معرفی جهان آخرت چشمان ما را به روی یک زندگی پایان ناپذیر باز می کند که جزییات آن جهان توسط عقل شناخته نشده است. به هر روی، شریعت در نظر خواجه نصیر برای زندگی در متن چنین جهانی، لازم و ضروری خواهد بود. «عدالت» به عنوان منشأ فضایل و سعادت بشری، نقطه مشترک اندیشه اخلاقی ارسطو و خواجه نصیر است که هم در اخلاق ناصریو هم در اخلاق نیکوماخوسبر آن تأکید می کنند. عدالت در رویکرد آنان منشأ همه فضیلت ها (و نه جزیی از آن) است و تا عدالت نباشد، سعادت میسر نخواهد شد.
تبیین و ارزیابى دیدگاه زگزبسکى درباره بُعد هنجارى در قلمرو شناختفصل نامه اى علمى پژوهشى در زمینه علوم فلسفى تابستان 1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیدگاه زگزبسکى به بعد هنجارى شناخت، نگاهى نو محسوب مى شود که بر اساس رویکرد اخلاق فضیلت مدار، در پى شکل بندى جدیدى از عقلانیت در این حوزه است. به نظر او مهم ترین مؤلفه هر فضیلت، انگیزه و توفیق مندى آن است. زگزبسکى بر اساس اصابه همیشگى باور، میان معرفت و باور موجه تفاوت مى گذارد؛ ازاین روى، معرفت را به عمل و انگیزه فضیلت مندانه شناسایى مى کند تا صدق دایمى معرفت را لحاظ کند و از سوى دیگر چون چنین شرطى در توجیه نیست و قبول باور موجه بر اساس معقول بودن است، مى کوشد قبول باور از سوى دارنده حکمت عملى در شرایط باورنده را، معیار توجیه قرار دهد. در ادامه، نوشته پیش روى تلاش مى کند این نگاه را ارزیابى کند.
فهم دینی کرکگور از «سوبژکتیویته»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی شده است فهم دینی کرکگور از «سوبژکتیویته» با استناد به گفته های او به ویژه در دست نوشته ها و سایر نوشته هایش تبیین شود. او مفاهیم کلیدی نظیر «مسیحیت»، «حقیقت»، «شور»، «خدا»، و «ایمان» را برای توصیف و تبیین «سوبژکتیویته» به کار می برد. برای مثال تلقی وی از مسیحیت به مثابه «سوبژکتیویته» با تلقی رایج و عمدتاً تاریخی از مسیحیت که عمدتاً درک ابژکتیو از آن دارند کاملاً متفاوت است. مسیحیت از نظر این متفکر عمدتاً در قالب آموزه ها مطرح می شود و چیزی که برای او حائز اهمیت است مسیحی شدن است، نه این که مسیحیت چیست. کرکگور به دنبال آن است که در برابر سوبژکتیویته فلسفی (معرفت شناختی) فلسفه مدرن نظیر تفکر دکارتی و کانتی موضعی انتقادی اتخاذ کند. باید گفت که کرکگور با سوبژکتیویته سروکار دارد، نه سوبژکتیویسم که یک مسئله معرفت شناختی است و او علاقه ای به آن ندارد. بنابراین هدف این مقاله این است که ماهیت دینی سوبژکتیویته و فهم دینی از آن را در نوشته های این متفکر دانمارکی نشان دهد.
دفاع از براهین کلاسیک اثبات خدا بر مبنای طرح ماهیت اصلاح شدة برهان جورج ماورودس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جورج ماورودس، فیلسوف دین و معرفت شناس اصلاح شده، تلقی جدیدی از برهان ارائه می کند که با کمک آن می توان نگاهی جدید به برهان های سنتی اثبات وجود خدا داشت. او در ماهیت برهان با افزودن دو شرط «قطعیت» و «قانع کنندگی» بر دو شرط سابق «اعتبار» و «صحت»، برهان را یک مفهوم ترکیبی یا دوبعدی تلقی می کند که متشکل از دو عنصر عینی (اعتبار و صحت) و دو عنصر ذهنی (قطعیت و قانع کنندگی) است. با فرض این توصیف از ماهیت برهان، به نظر می رسد می توان اختلاف نظر گسترده میان طرف داران و منتقدان برهان های اثبات خدا را اولاً دریافت و ثانیاً با در نظر گرفتن عناصر ذهنی در برهان، از برخی از روایت های محکم و استوار این برهان ها جانب داری کرد.
مقایسة دیدگاه ویلیام جیمز و جان بیشاپ در زمینة توجیه باور دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویلیام جیمز در مقابل دیدگاه قرینه گرایان و به خصوص کلیفورد دیدگاه خود را دربارة تأثیر اراده بر باور مطرح کرده است. بر اساس دیدگاه کلیفورد برای همه، همیشه و همه جا خطاست که باوری را بدون شواهد کافی بپذیرند. ویلیام جیمز درمقابل، معتقد است که به جای ترسیدن از خطا، که شیوة مورد نظر کلیفورد برای اعمال اخلاق بر باور است، بهتر است به رسیدن به حقیقت بیندیشیم. او می کوشد تا همین دیدگاه را توجیه کنندة باور بداند، به نحوی که افراد در داشتن باور دینی بتوانند فارغ از قرینه گرایی خود را محق بدانند. دیدگاه جیمز در مقالة «ارادة باور» بر سه دیدگاه پراگماتیستی، اخلاقی و روان شناسی او بنا شده است. او تأثیر اراده بر باور را هم از جهت ایجاد باور بررسی می کند، و هم از جهت کنترل باور. دیدگاه روان شناختی جیمز به ایجاد باور می پردازد و دیدگاه اخلاقی او به کنترل باور. البته نقدهایی به دیدگاه جیمز وارد می شود. یکی از نقدهایی که دیدگاه جیمز باید به آن پاسخ گوید، نسبی شدن ارزش ایمان است. بیشاپ تلاش می کند تا با افزودن دو شرط به دیدگاه جیمز و تبدیل دیدگاه جیمز به توجیه برون گرایانة باور دینی، این مشکل را حل کند. این مقاله درصدد است ضمن ارزیابی دیدگاه جیمز، راه حل بیشاپ برای برون رفت از مشکلات دیدگاه جیمز را بررسی کند و کفایت آن را بکاود.
انسجام گروی تبیینی در توجیه معرفت در ترازوی نقد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۵ شماره ۶۸
حوزههای تخصصی:
با اینکه «مبناگروی» رایج ترین نظریه در توجیه معرفت است، انتقادهای ناظر به آن سبب شد معرفت شناسان معاصر آن را کنار گذاشته، دیدگاه های جدیدی ابداع کردند که مهم ترین آنها انسجام گروی است. در این میان بیشتر انسجام گرایان طرف دار «انسجام گروی تبیینی» هستند. تبیین، پاسخ به پرسش از علت یک پدیده است. فیلسوفان علم و معرفت شناسان هیچ اتفاق نظری در حقیقت تبیین ندارند؛ برخی الگوی قیاسی را مطرح کرده اند؛ برخی دیگر تحلیلی معرفتی از آن به دست می دهند و برخی ادعای بداهت مفهومی تبیین را پیش کشیده اند. به باور پیروان انسجام گروی تبیینی، باور به گزاره p هنگامی موجه است که با مجموعه ای از باورهای فرد که نسبت به سایر مجموعه باورهای او بیشترین حد از انسجام تبیینی را دارد، هماهنگی داشته باشد و باور به p برخی از باورهای آن مجموعه را بهتر از نقیضش تبیین کند یا اینکه آن باورها، باور به p را بهتر از نقیضش تبیین کند. انسجام گروی تبیینی اشکالات متعددی دارد؛ از جمله لزوم انسجام تبیینی بیشتر در مجموعه مشتمل بر حقایق کمتر، وجود تبیین های بهتر، اما بی اعتبار و لزوم انسجام تبیینی مساوی در مجموعه های ناسازگار. تلاش های طرفداران این نگرش در پاسخ به اشکالات ناکام بوده است.
دو مفهوم « مایا» در مکتب ودانته و «امر» درکلام اسماعیلیه؛ مقایسه و نقد دیدگاه زینر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آفرینش از نگاه اسلام و هندوئیزم، نوعی ایجاد یا پدیدار شدن کثرت از وحدت است. قرآن این عمل را نتیجه امر الهی و سنت ودانته (اوپانیشادها)، آن را محصول نیروی مایای برهمن دانسته است. مفهوم امر الهی در قرآن و تفاسیر تشیع و تسنن بیان شده است. برخی محققان، با استناد به آثار اسماعیلیان، مفهوم قرآنی «امر الهی» را معادل مایا در سنت هندو دانسته اند. این پژوهش، با هدف ارزیابی این دیدگاه به مقایسه دو مفهوم «امر» و «مایا» پرداخته است. بدین منظور، شماری از اوپانیشادها و نیز آثار برجسته فرق اسلامی، از جمله اسماعیلیان مورد بررسی قرار گرفته است. حاصل یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که وجوه تمایز و افتراق امر و مایا بیش از آن است که بتوان بر این همانی دو مفهوم حکم کرد.
دیدگاه جاناتان ادواردز و فیض کاشانی درباب رابطه عقل و ایمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
در این مقاله دیدگاه جاناتان ادواردز و فیض کاشانی درباب رابطه عقل و ایمان، به روش توصیفی-تحلیلی، مورد بررسی قرار گرفته است.نتایج بر آمده نشان می دهد که جاناتان ادواردز و فیض فیض کاشانی به عنوان دو الهیدان تأثیر گذار اسلام و مسیحیت در چهار چوب الهیاتی تأکید خویش را بر کارکرد قلب معطوف داشته اند، اما علی رغم موقوف دانستن عملکرد مومنین بر رؤیت قلبی، هیچ گاه منکر معرفت عقلانی نگشته و آنرا حذف و یا تقبیح ننموده اند.تعبیر این دو متأله در باب عقل در نظر ابتدایی یکسان به نظر می رسد اما نتایج این تحقیق نشان می دهد که ادواردز با وجود قبول معرفت عقلانی، این نوع معرفت را در ساختار عملی ایمان مومنین بی تأثیر می شمارد، در حالیکه فیض عقل را بسترساز معرفت عملی قلب و دارای نقش ایجابی می شمارد.در این راستا فیض نه تنها بر خلاف نظر ادواردز عقل را در جریان ایمان عملی خنثی نمی شمارد بلکه برعکس معتقد است که درجات ایمان بسته به درجات عملی و عقلی مومنین متغیر خواهد بود. گرچه از نظر فیض هم مانند ادواردز علم هیچ گاه به تنهایی تعیین کننده نیست و علم همراه با تصدیق قلبی که مورد افاضه ی الهی واقع می شود.
بررسی و تطبیق جعل یا کشف معنای زندگی در اندیشه کیرکگور و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حذف علت غایی در تاریخ اندیشه، در مباحث علمی و فلسفی تغییراتی ایجاد کرده است و این موضوع عامل تغییر نگرش انسان به بحث خداوند بهعنوان یک خالق و قدرت لایزال بوده است و اصلیترین مسئله انسان، یعنی بحث درباره معنای زندگی او را تحت تأثیر قرار داده است. این امر، دلیل اصلی بهحاشیهراندن اولوهیّت خداوند و جایگزینشدن قوای انسانی شده است که نتیجه نهایی آن حاکمیّت رویکردهای نیهیلیستی و پوچگرایانه بوده است. به دنبال آن، استیلای سکولاریسم و دینپیرایی مسئله معنای زندگی انسان را به چالش کشیده است و پس از آن، انسان خداوند را نه همچون منشأ معنا، بلکه بهعنوان مانعی بر سر راه زندگی می داند. ازاینرو، بر آگاهی و اراده خود تکیه می کند و خود را آفریننده معنای زندگی میپندارد. به همین دلیل، بحث کشف و جستجوی معنای زندگی، دستخوش تغییر شده است و به جای آن، رویکردهای معنا آفرین و سخن از جعل معنا، جایگزین شدهاند. این مسئله که آیا انسان سازنده و آفریننده معنای زندگی خویش است یا آن را از عاملی بیرونی کسب میکند، امروزه به چالش بزرگی برای بشر تبدیل شده است. تقابل اندیشمندان خداباور و ملحد اهمیت چنین مسائلی را دوچندان می کند. به همین دلیل، در این پژوهش تلاش شده است برای این پرسش، با توجه به دو رویکرد خداباور و غیرخداباور کیرکگور و سارتر، که از اندیشمندان مکتب اگزیستانسیالیسم و از پیشگامان تحولات شگرف فلسفه معاصر هستند، پاسخی مناسب بیابیم. ازیکسو، تکیه کیرکگور بر سابجکتیویته بهعنوان یک حقیقت پایدار برای کشف معنای آبجکتیو زندگی با توجه به سپهرهای هستی، و ازسویدیگر، بیمعنابودن بنیادین زندگی به دلیل وجودنداشتن خداوند از نظر سارتر که با توجه به آگاهی انسان میتوان به روش سابجکتیو برای آن معنایی جعل کرد، ژرفاندیشی شده است.
رابطه سعادت و فضیلت از دیدگاه ارسطو و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
تبیین مسئله سعادت و فضیلت در نظام فکری ارسطو به عنوان معلم اول و فارابی به عنوان معلم ثانی گره-گشای مهم ترین مسائل حکمت عملی یعنی اخلاق و سیاست بوده است. مسئله ی اساسی این نوشتار بیان رابطه ی فضیلت و سعادت است. اطلاق عنوان کمال اول به فضیلت و کمال ثانی به سعادت و حصول سعادت از طریق فضیلت بر مبنای رعایت حدوسط، در نگرش این دو فیلسوف مشایی بهترین رابطه لحاظ شده این دو مسئله است. از طرفی به کارگیری طرح مدینه ی فاضله توسط فارابی و تأکید بر آن به این دلیل بوده که تحقق سعادت فردی منوط به سعادت اجتماع است و این مسئله را بیان می کند که فارابی سعادت را در نظام اجتماعی هم به صورت کامل به کاربرده است. هردو فضیلت را برحسب جنس ملکه و برحسب نوع حدوسط می دانستند. باوجوداین اشتراکات اختلافاتی در دیدگاه این دو فیلسوف وجود دارد که مهم ترین آن ها تفاوت در نگرش این دو متفکر بوده است؛ ارسطو سعادت را مسئله ای اخلاقی و نه دینی دانسته، ولی فارابی سعادت را مسئله دینی و اخلاقی قلمداد کرده و اساس هستی شناسی خود را بر مبنای توحید بنانهاده است. نقطه افتراق دیگر این دو فیلسوف در تحقق سعادت است که ارسطو سعادت را به این دنیا محدود می داند ولی فارابی علاوه بر سعادت دنیوی به سعادت قصوی معتقد است که همان قرب به کمال خداوند است و در این دنیا محقق و حاصل نمی شود. فارابی با این تفکر به سعادت جنبه و حیثیتی عرفانی بخشیده است. علاوه بر این در مشهورترین تقسیم فضیلت که مشترک بین ارسطو و فارابی است، ارسطو بر نقش فضایل عقلانی در تحصیل سعادت اعتقاد داشته اما فارابی هرچند سعادت را درگرو کسب فضایل دانسته، درعین حال مهم ترین نقش را به فضایل اخلاقی داده است و به سعادت اجتماعی در قالب مدینه ی فاضله توجه بیش تری نموده است.