منابع مکتوب و مستند فارسی، برای شناخت ابعاد هنری و تاریخی هنر های نگارگری، طراحی و خوشنویسی ایرانی، بسیار ارزشمند هستند. این منابع نوشتاری شامل: کتابها، رسالهها، مرقعات(آلبوم)، نوشتههای متن خود آثار و غیره میباشند. مرقعات هنری نسبت به دیگر منابع نوشتاری- رسالهها و کتابها- نقش مهمی در حوزه ی هنر های کتاب آرایی عهده دار هستند. دیباچهی بسیاری از مرقعات دارای مطالب فوق العاده مهمی در ارتباط با هنرهای کتاب آرایی شامل نگارگری و طراحی، تذهیب، خوشنویسی و جلد سازی ایرانی، اعم ازجنبههای تاریخی، شناسایی هنرمندان، بیان روشها، نام سفارش دهند و نام نویسنده می باشند. مجموعه آثار هنری تک ورقی که در این مرقعات گردآوری و نگهداری می شوند نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. این آثار هنری تک ورقی نمونههایی از آثار هنری استادان گذشته بوده که هنرآموزان جوان از روی آثار مشق نظری یا مثنیبرداری میکردند. به همین جهت، سنت ساختن مرقعات نقش مهمیدر توسعه و تداوم آموزش هنرهای نگارگری، طراحی و خوشنویسی داشته است.آشنایی عمیق و همه جانبه با اصول نگارگری ایرانی و با مطالعه آثار موجود درمرقعات، می تواند با هنر نقاشی عصر حاضر هماهنگی کاملی را فراهم سازد و قابلیت احیاء و بکارگیری صحیح شاخصه های نقاشی ایرانی را به وجود آورد.به همین منظور، این مقاله به بررسی ویژگی های نقاشی و طراحی موجود در چهار مرقع معروف از مجموعه مرقعات موجود در استانبول و مرقعات موجود در کتابخانه ملی برلین (معروف به مرقعات دیتس) می پردازد.
خط به عنوان یکی از مهم ترین شاخصه های هنر در دوران اسلامی، جایگاه والایی داشته و بر روی پارچ هها نیز کاربرد داشته است. این مقاله بر این راستاست که جایگاه و اهمیت خط نوشته را بر روی منسوجات ایران قرون 4 هجری تا 12 هجری از دیدگاه بصری و گرافیکی مورد بررسی قرار دهد. بدین منظور با بررسی های تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و هنری ادوار مورد نظر و نیز با توجه به پژوه شهای انجام شده درباره خط و پارچه در ایران اسلامی و تحلیل تصاویر بدست آمده از این ادوار مشخص شد که خط در پارچه ها علاوه بر کاربرد مفهومی و زیبایی شناسانه، به لحاظ گرافیکی درترکیب بندی پارچه ها از جایگاه مهمی در کنار نقش برخوردار بوده است.
کتیبه در محراب مسجدها دارای جایگاه ویژه ای از منظر معنایی و شکلی می باشد. در تزئینات محراب –ها، اغلب از نوشتار و نقشِ توامان استفاده می شد ه که تعامل این دو موجب غنای تصویری محراب ها شده است. گاهی نقوش از نظر بصری هم-ارزش با نوشتار بکار می رفته تا جایی که اگر حتی قسمتی از آن نقش حذف می شد به ساختار کتیبه خلل جدی وارد می شده است. نقش و خط در هماهنگی با هم، سطح کتیبه دار محراب را کامل می نمودند . آنچه که موجب اتحاد میان این دو می-شده، پیروی از ساختاری واحد بوده که بِسان زبان مشترکی، گفتگو را میان خط و نقش فراهم می نماید.
در میان شیوه های نقد و تحلیل اثر، تحلیل ساختاری تاکید خود را بر چگونگی چیدمان عناصر تشکیل دهنده در اثر دارد. این مقاله نیز با هدف تاکید بر همین شیوه تهیه گردیده که پس از توضیح مختصر از جنبه های تاریخیِ کتیبه های انتخابی و در بخش ساختاری این مقاله، به چگونگی انتخاب نقش در کنار خط و خوش نویسی پرداخته می شود. در تشریح اصول بصری کتیبه ی محراب ها، موارد از جزء به کل مورد بررسی قرارگرفته اند. نکته های خُردتر و بنیادی تر چون انتخاب الگوی حرکتی برای خط و نقش مورد کنکاش قرار می گیرد، سپس به اصل هم شکلی و هم گون سازی شکل ها پرداخته می شود، هم-چنین در اصل سوم، به یکی از راه های گسترش عوامل بصری در سطح محراب ها توجه خواهد شد.
مورد انتخابی جهت این مقاله، محراب های مسجد فرط یزد، میمه اصفهان و محرابی از عهد سلجوقی می باشد. در برابر پرسش اصلی این مقاله که چگونگی انتخاب عناصر بصری در کتیبه های محراب های سنگی است و متناسب با نمونه های ارائه و تحلیل شده به عنوان پاسخ و نتیجه آن، می توان عنوان داشت که اصول بصری رعایت شده در اجزای کتیبه ی محراب ها، چون قاعده و قانونی بوده تا کلیت طرح را سامان دهی نماید. این سامان دهی که منجر به هم گون شدن شکلی خط و نقش می شود، نظریه ی وجود یک طراح ( دیزاینر) را در چیدمان کتیبه ی محراب ها تقویت می نماید. به استناد وجود عوامل غنی بصری در کتیبه ها، می توان به این نتیجه رسید که این طراح یا طراح ها می بایست کسی یا کسانی بوده باشند که به جز آگاهی صرف از خط و نقش، از دانش و مبانی بصری در صفحه نیز بهره برده باشند.