ارزیابی های ناهمگونی در باره «ابن حبان بُستی»، حدیث پژوه نامبردار قرن چهارم وجود دارد. وی در نگاشته های خویش در ارتباط با عترت(ع) ، نسبت به دیگران از مکتب خلافت، اخبار بیشتری آورده و از این رهگذر در برخی منابع، شیعه خوانده شده است. در عین حال در جرح و تعدیل عترت(ع) دچار تناقض گشته و اعتبار روایات برخی امامان(ع) را دستخوش تردید قرار داده است؛ وی گاهی امام رضا(ع) را ستوده و از تجربه موفق خود در زیارت قبرش(ع) گفته و گاه، گرفتار خطا، پندار و راویِ اخباری شگفت شمرده است. او همچنین برخی روایات و راویان امام رضا(ع) خاصه «اباصلت» را، تضعیف کرده است. پژوهش حاضر که تلفیقی از روش توصیفی و تحلیلی و جامعه آماری آن، منابع رجالی - حدیثی فریقین است، در ارزیابی رفتار ناهمسان وی دست کم چهار عامل: تعصبات شدید مذهبی، عدم توازن شخصیت، غرور علمی و اشتغالات گوناگون را دخیل می داند. ارزیابی پژوهانه و منصفانه، حاوی این امرند که امام رضا(ع)، در بلندای وثاقت بوده، روایاتشان(ع) استوار و راویان آن حضرت(ع) در عِداد راویان موثق به شمار می آیند.
پژوهش حاضر می کوشد نخستین خطبه نهج البلاغه را از دیدگاه نقد فرمالیستی ارزیابی کند و به این که بی گمان باید مفهوم و معنا اصل قرار گیرد، جانب « آفرینش » مسئله بپردازد که در متن دینیِ خطبه فرم و شکل و انسجام تا چه اندازه رعایت شده و به ادبیت متن از سوی صاحب سخن تا چه میزان توجه شده است. نویسندگان بدون توجه به مسائل فرامتنی همچون شخصیت و جایگاه مؤلف، مسائل اجتماعی، تاریخی و روان شناسی که در نقد فرمالیستی جایگاهی ندارد، فقط بر متن مورد نظر تمرکز کرده و از نظرگاه اصول آن نقد، در پی کشف زیبایی های خطبه یادشده هستند. برداشت این است که متن پیش روی، صرف نظر از محتوا و مفهوم گنجانده در آن، کاملاً منسجم و یکپارچه بوده و حرف ها، واژه ها، ترکیب ها و جمله ها در پیوند با هم، هارمونی و نظمی بسیار شگفتی را ایجاد کرده اند. کاربردهای مجازی و کنایی، توجه به آواهای القاگر و رعایت جانب توازن آوایی و واژگانی و نحوی، دخالت دادن گونه های متفاوت آشنایی زدایی ادبی، پیوند با دیگر متون و... متن را از روساخت و زیرساخت چشمگیری برخوردار کرده و ما را به این نتیجه رسانده که ادبیت و زیبایی متن، نه قربانی ترسیمِ مفهوم و معنا، که در خدمت یکدیگرند و شیوه سخن و شگردهای بیانی به همان اندازه اهمیت می یابد که مفهومِ مورد نظر اهمیت دارد.
این مقال شرحی است بر کلام سیدالساجدین در مناجات... . این بحث بازتفسیری بر مفهوم قرب الهی است. قرب گاهی بر مصادیق جسمانی و گاهی بر ادراکات غیرطبیعی و مجرد حمل می شود. این مفهوم از شایع ترین اصطلاحات در معارف اسلامی و ادیان توحیدی است. در یک برداشت، قرب به قرب خداوند، قرب جسمانی و مکانی و یا زمانی نیست، بلکه مراد قرب و نزدیکی معنوی به خداست. در برداشت دوم، قرب الهی امری معنوی، واقعی، به معنای در نزد خدا بودن است؛ نه به معنای اعتباری. در برداشت سوم، قرب، به معنای تکوینی است که هم بندگان خدا از آن برخوردارند. اینکه خداوند لحظه به لحظه افاضه وجود می کند به متوقف بر قرب الهی است.
مراد از تقرب به خدا در پرتو عبارات دینی است که انسان به مرتبه ای می رسد که خداوند را بهتر شهود و درک می کند. هرچند مشاهده خداوند با چشم دل، دارای مراتبی است.
بر اساس دو اصل اساسی «مسئولیت مسلمانان نسبت به سرنوشت یکدیگر» و «دخالت رأی مردم در حاکمیت حاکم اسلامی» باید پذیرفت که وحدت یا تعدد دولت اسلامی، نه با منعی از سوی منابع دینی روبه روست و نه با الزامی از ناحیه آن، ازاین رو مرزهای «قومیتی (زبانی)»، «جغرافیای طبیعی»، «جغرافیای سیاسی» و «عقیدتی» با رعایت شرایط لازم، میتوانند چهار الگوی گستره دولت دینی پذیرفته شوند. البته با توجه به شرایط جهانی روز و لزوم معتبر دانستن مرزهای بین المللی، چاره ای جز پذیرش الگوی سوم وجود ندارد.
امور شخصی شهروندان، حیطه «اعمال قدرت داخلی لازم الرعایة» برای زمامداران جامعه اسلامی را معلوم میسازد و تعرض به این حریم تا ضرورت حکومتی و مصالح عمومی اقتضا ننماید و حفظ حریم خصوصی افراد در تعارض با تأمین و تحکیم صلاح و فلاح اجتماع واقع نگردد، برای حاکمان جایز نخواهد بود