خشکسالی یکی از بلایای طبیعی است که در مقایسه با سایر بلایای طبیعی از نقطه نظر میزان، شدت، طول مدت واقعه، گسترش منطقه، تلفات جانی، خسارتهای اقتصادی و اثرات بلندمدت از بالاترین درجات برخوردار است. در دهههای اخیر از میان حوادث طبیعی که زندگی انسان را بر روی کره خاکی تحت تاثیر قرار داده است، فراوانی خشکسالی بیش از سایر حوادث میباشد. به طوری که تعداد کل آسیب دیدگان از خشکسالی طی سالهای 1966 تا 1988 بالغ بر یک و نیم میلیارد نفر برآورد شده است که 52 درصد آسیب دیدگان از کل بالایای طبیعی را تشکیل میدهد. خسارتهای خشک سالی عمدتا به صورت کاهش عملکرد مراتع، کاهش تولید محصولات زراعی به ویژه دیم، کاهش منابع آب کشاورزی و شرب، کاهش منابع اب سطحی و زیرزمینی، طغیان آفات و بیماریهای گیاهی و دامی، افزایش مهاجرت و در نهایت اثرات سوء زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی ظاهر میشود که توسعه پایدار منطقه را مورد تهدید قرار میدهد. در این مقاله که انعکاس دهنده بخشی از تحقیقات و مطالعات انجام شده بر روی پایش و پیش آگاهی خشکسالی میباشد، ابتدا موضوع رخداد خشکسالی و روشهای معمول پایش آن بررسی شده، سپس خشکسالی سالهای زراعی 79-1378 و 80-1379 از نظر ابعاد خسارتهای وارده و تعیین بعضی از شاخصهای قابل دسترس برای استان یزد مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین وضعیت خشکسالی در این سال ها در سایر استان های کشور نیز با مقایسه شاخص های پیشنهادی، ارزیابی شده است.
توده کوهستانی میشوداغ در شمال غرب ایران و در شمال دریاچه ارومیه در جهت شرقی ـ غربی کشیده شده است. مورفولوژی این کوهستان بیش از هر چیز، متأثر از فعالیت های تکتونیکی گسل مورب لغز شمالی میشو و گسلهای فرعی آن است. چین خوردگی نهشته های کواترنر در میشو شرقی، میزان تضاریس جبهه کوهستانی (براساس محاسبه ضریب تضاریس جبهه کوهستانی برای میشو شرقی 1/2 و برای میشو غربی 1/9 )، انحراف آبراهه ها از مسیر اصلی خود و نیم رخ طولی آبراهه اصلی حوضه های منطقه تماماً حاکی از ادامه فعالیت های تکتونیکی کواترنر در منطقه، به ویژه در میشو شرقی میباشد. موقعیت مخروطه افکنه های منطقه مورد مطالعه نیز ارتباط مستقیمی با فعالیت های تکتونیکی نئوژن و ویژگیهای منابع رسوبی تغذیه کننده آنها دارد، به طوری که آثار این ویژگیها در نیمرخ مخروطه افکنه و توالی رسوبی آنها به خوبی مشهود است. مخروطه افکنه های منطقه مورد مطالعه در واقع بخشی از سیستمهای رودخانه ای میشو هستند. این سیستمها زمینه ورود عناصر حاصل از فرسایش دامنه های پرشیب شمال این کوهستان را در آبراهه های تغذیه کننده مخروطه افکنه های منطقه فراهم میآورند. لذا موقعیت و ویژگیهای مخروطه افکنه های بیارتباط با خصوصیات سایر بخشهای سیستم نیست و مخروطه افکنه ها به تغییرات محیطی از قبیل تغییرات رواناب و تغییرات رسوبی واکنش نشان میدهند. اطلاعات مورد نیاز در مورد ویژگیهای عمومی مخروطه افکنه های منطقه از عکسهای هوایی، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و به ویژه مشاهدات میدانی به دست آمده است.
فلات مرکزی ایران امروزه با شرایطی خشک تا بسیار خشک روبه روست، ولی شواهد ژئومرفولوژیک نشان میدهد که تغییرات قابل توجهی در اوضاع اقلیمی و طبیعی این ناحیه در طول دوران چهارم روی داده است که گاه بسیار متفاوت از وضعیت کنونی بوده است. تحقیق حاضر بر مبنای بررسی آثار ژئومرفولوژیک و تجزیه و تحلیل شیمیایی ـ فیزیکی رسوبات کویر اردکان و نیز مطالعه بخشی از رسوبات باد آورده این ناحیه (موسوم به کوهریگ) تهیه شده است. پدیده های ژئومرفولوژیک غیر فعال (فسیل)، که نشان دهنده شرایط طبیعی گذشته میباشد از قبیل مورنهای یخچالی کوهستانی در شیر کوه (جزئی از حوزه آبگیر یزد - اردکان)، خطوط ساحلی دیرینه در حاشیه این کویر، و نیز وجود رسوبات دریاچه ای و ماندابی ریز دانه (سیلت و رس) در عمق بسیار کمی زیر سطح امروزی کویر، همگی نشان دهنده تغییرات شرایط محیطی در اواخر پلیستوسن و بخشی از هولوسن میباشند. در این مقاله سعی شده است تا با توجه به این شواهد و مطالعه ویژگی های فیزیکی - شیمیایی مقطعی از رسوبات این کویر، روند تغییرات اقلیمی و محیطی در این حوضه بررسی شود. نتایج حاصله نشان میدهد که شرایط به مراتب سردتر. همراه با هوازدگی فیزیکی شدیدتر ناشی از سرمای شدید در انتهای پلیستوسن، به شرایط گرمتر و با موازنه رطوبتی مثبت تغییر حالت داده است، به طوری که در قسمت قابل توجهی از هولوسن شرایط محیطی مساعدی جهت پیدایش پهنه های آبی به جای کویر وجود داشته است.
سیلاب به عنوان مهمترین فرایند تغییر دهنده چهره زمین، از پدیده های مختلف ژئومورفولوژیک متاثر است. بررسی علل ژئومورفولوژیکی وقوع و تشدید سیل از دیدگاه کمی، نمونه ای از کارکردهای ژئومورفولوژی کاربردی است. در راستای شناسایی عوامل مختلف هیدروژئومورفولوژیکی موثر در بروز سیل در حوضه رودخانه گاماسیاب، 12 متغیر ژئومورفولوژیکی و فیزیوگرافی با استفاده از روش آماری رگرسیون چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. در نهایت، مدل پیش بینی سیلاب حوضه بر اساس 7 متغیر ضریب جریان، ضریب گراولیوس، ارتفاع متوسط حوضه، شیب ناخالص رودخانه، شیب حوضه، طول حوضه و مساحت حوضه ساخته شده است. واسنجی مدل نهایی نشان داد که حدود 99% با واقعیت (داده های مشاهده شده) هماهنگی دارد.
براساس تعریف کنوانسیون سازمان ملل متحد برای بیابان زدایی «بیابان زایی به معنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب ناشی از عوامل مختلف از جمله تغییرات آب و هوا و فعالیتهای انسانی میباشد ». در کشور ایران که از یک طرف بیش از 70 درصد وسعت آن را مناطق خشک و نیمه خشک تشکیل میدهد (مرادی،1377) و از طرف دیگر افزایش جمعیت و تلاش برای نیل به توسعه اقتصادی سبب استفاده بی رویه از زمین شده است، چنانچه به تنزل کیفیت و تخریب منابع آب، خاک و پوشش گیاهی به عنوان سه عامل بقای زندگی در اکوسیستم های آسیب پذیر این مناطق، منجر شد (خلد برین 1366)، پدیده بیابان زایی را باید عارضه ای دانست که محیط زیست و حیاط اقتصادی ما را به طرز شدیدی مورد تهدید قرار میدهد. در این تحقیق، دشتهای حوضه سفلی زاینده رود که محدوده داخل منحنی تراز 1800 متر را در چاله گاوخونی در ناحیه اصفهان در بر میگیرد به عنوان یک جامعه آماری انتخاب شده است. ضمن تحلیل عناصر اقلیمی و هیدرولوژیکی، روند تغییرات هیدروکلیماتولوژیکی منتهی به «تخریب سرزمین» و «وقوع بیابان زایی» بررسی شده است، چرا که از نقطه نظر ارتباطی که بین گسترش بیابان ها، خشکسالی ها و ویژگیهای هیدروکلیماتولوژیکی وجود دارد از یک سو توجه به عناصر اقلیمی و خواص هیدرولوژیکی محل ضروری است و از سوی دیگر به دلیل بهره کشی فوق امکانهای طبیعی بویژه برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، توجه بیشتر به امکانها و محدودیت های محیط طبیعی را طلب میکند تا از این رهگذر ضمن حفظ تعادل اکولوژیکی علاوه بر پیشگیری از وقوع بیابان زایی به درمان ضایعه های زیست محیطی یا به عبارتی «بیابان زدایی» نیز اقدام شود.
آب و آبیاری اهمیت بسیار زیدی در ایران داشته و ایرانیان با ابداع شیوههای مختلف خدمات ارزشمندی به توسعه فنون آبیابی و ذخیره آب کردهاند. این ابتکارات عمدتا به دلیل خشک و نیمهخشک بودن آب و هوا در اکثر نقاط ایران و کمبود رودخانههای دایمی بوده است. در واقع نیاکان ما با تامین آب، امکان استقرار در مناطق خشک را به وجود آوردهاند و توانستهاند با گسترش کشاورزی بیابانها را آباد کنند. در این مقاله از میان فنون مختلف مربوط به آب و آبیاری که در ایران متداول بوده است، دو روش بندسار و قنات و ارتباط آنها با یکدیگر تشریح میشود. بندسارها کرتهای بزرگی هستند که در استان خراسان برای استحصال سیلاب و کشت سیلابی برخی از محصولات ساخته شدهاند. بیش از 80 درصد آب وارد شده به این کرتها صرف تغذیه آبخوانها میشود. قناتها که مجاری زیرزمینی برای هدایت آبهای زیرزمینی به سطح زمین هستند تابع وضعیت آبهای زیرزمینی بوده و از بندسارها تاثیر میپذیرند. در مقابل آب مازاد قنوات در زمانهای پرآبی و فصول سرد میتواند صرف آبیاری این کشتزارها شود. به این ترتیب نیاکان ما نظامی برای بهرهبرداری پایدار از منابع آب این مناطق ایجاد کردهاند که میتواند سرمش مناسبی در حل بحران آب زیرزمینی و سایر موارد مرتبط باشد.
روستاهای ابوزیدآباد در میان تپه های ماسه ای – تابع موفقیت جغرافیایی ویزه و وحدت جغرافیایی است . وجود ماسه زارها در ایران و بویژه در ابوزید آباد می تواند موجب خود کفایی گردد . در این مقاله نظریه خوشبینان و بدبینان نسبت به تاغ کاری در ابوزید آباد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است . گرچه تاغ کاری در ابوزید آباد در آغاز موجب عدم مهاجرت روستاییان به شهرها شده است ولی در حال حاضر با افزایش جمعیت نیاز به زمین بیشتری برای کشاورزی در تاغ زارها احساس می شود . مطالعه ناغ زارها از حیث کاهش انبوهی و هرس آنها در این طرح پژوهش از درجه بالایی برخوردار است . از19 گونه تاغ در دنیا – هشت گونه آن در ایران وجود دارد که در این بین سفید تاغ از نظر خوش خوراکی از بقیه گونه ها به طور نسبتی بهتر است و سیاه تاغ نیز نسبت به شوری از خود مقاومت بیشتری نشان می دهد . تاغ قهرمان بیابانی است ( دکتر علی شریعتی )
طی سالهای اخیر در ایران و به طور منطقه ای در شمال همدان خشکسالی های مستمر و شدیدی رخ داده که در نتیجه آن منابع آبهای سطحی منطقه خشک یا بسیار کم شده و سفره های زیر زمینی با افت سطح ایستابی شدیدی روبرو شده است در این تحقیق با استفاده از روش شاخص Z استاندارد در خشکسالی ها و شدت آنها مشخص شد و دو سال آبی 79-77 به عنوان سالهای شاخص خشکسالی تعیین گردید در بررسی توزیع مکانی شدت خشکسالی و افت سطح سفره های آب زیرزمین دشتها شمال همدان از قابلیت GIS و نرم افزار ARC/view و Arcinfo و از رابطه یتزولد در تعیین شدت کمبود بارش و خشکی و از هیدروگراف های معرف سطح آبهای زیر زمینی جهت تعیین میزان و شدت افت ماهیانه و سالانه سطح ایستابی استفاده گردید منابع ابهای زیرزمینی با توجه به عمق سفره نوع آن ویژگیهای زمین شناسی خصوصیات ژئوهیدرولوژیکی و شبکه ابهای سطحی روی آن نسبت به خشکسالی واکنش نشان میدهد در نتیجه خشکسالی بر منابع آبهای سطحی منطقه اثرات تخریبی مستقم داشه ولی در آبهای زیرزمینی بین کاهش بارش و افت سطح ایستابی ضریب همبستگی معناداری وجود ندارد و خشکسالی به صورت غیر مستقیم از طریق کاهش تغذیه سفره های آب زیرزمینی از منابع آب سطحی افزایش برداشت از طریق چاههای عمیق جهت مصارف کشاورزی افزایش دما و تبخیر و تعرق و تغییر نوع بارش درنتیجه کاهش میزان تغذیه از بارشهای جوی و .... بر منابع آبهای زیرزمینی موثر می باشد بنابراین اثرات خشکسالی باتاخیر زمانی بیشتری در آبهای زیرزمینی ( با تاخیر 9 ماهه) رخ می دهد