فارس باقری
مطالب
فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۶ مورد از کل ۶ مورد.
مدخلی بر شناخت زبان در نمایشنامه نظام زبان و زبانشناسی
نگاهی کوتاه به استعاره ی تن پوشی و بدل پوشی در نمایشنامه ی «ندبه»
نویسنده:
فارس باقری
حوزه های تخصصی:
تبیینِ اجتماعیِ واژگونیِ جنسیت در سینمای مسعود کیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
فارس باقری
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
283 - 299
کلیدواژهها: جامعه شناسی جنسیت سینمای ایران مسعود کیمیایی
حوزه های تخصصی:
سینمای مسعود کیمیایی به دلیل رویکردِ قهرمان پرورِ مردانه آن، زنان را به مثابه جنسیتی واژگون به تصویر کشیده است. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا شخصیت زنان در آثار کیمیایی خالی از هرگونه وجه زنانه، و برعکس، دارای وجهی مردانه و ثانویه هستند. در چند دهه اخیر، مقوله جنسیت در مرکزیت مطالعات جنسیتی در جامعه، فرهنگ و هنر قرار گرفته است. در این مطالعات، جنسیت، پدیده ای ساختاری و اجتماعی است که در طول زمان، در جامعه برساخته می شود. به عبارت دیگر، زن بودگی و مردبودگی، پدیده هایی برساخته تربیتِ تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. در آثار کیمیایی زنان به تبعِ مرد، نقش های واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و ... قهرمانِ مرد مبدل شده اند.نتایج بهدستآمده در این مقاله نشان از آن دارد که رویکرد کیمیایی نسبت به زنان، از منظر جنسیت شکلی از واژگونیِ جنسیت است. زنان در این فیلمها، به تبعِ مرد، نقشهای واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و... قهرمانِ مرد مبدل شدهاند. این مقاله، به روش کیفی و به صورت توصیفی- تحلیلی و به یاری از منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم، انجام گرفته است، با تشریح مقوله جنسیت و نظریه جامعه شناسیِ جنسیت، رویکرد شخصیت پردازیِ زنان در سینمای کیمیایی را مورد واکاوی قرار می دهد.
نقش ایدئولوژی در خلق باورهایِ متضاد از غرب در نمایشنامه جعفرخان از فرنگ برگشته بر اساس آرایِ آلتوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
فارس باقری
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
229 - 252
کلیدواژهها: ایدئولوژی غرب نمایشنامه حسن مقدم لویی آلتوسر
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با این هدف انجام گرفته است تا نشان دهد چگونه ایدئولوژی موجب پدیدآمدن رویکردهای مختلف و متضاد نسبت به غرب می شود. در نمایشنامه «جعفر خان از فرنگ برگشته(1300)، جعفر خان، غرب را مهد تمدن و بالاترین نقطه پیشرفت و تکامل فرهنگی می داند، در برابر او، خانواده اش، غرب را ویرانشهری می دانند که نه تنها هیچ نشانه ای از پیشرفت و ترقی ندارد، بلکه مرکز تباهی است. لویی آلتوسر، فیلسوف فرانسوی و ساختاگرا، تفسیر نوین و متمایزی نسبت متفکرانِ مارکسیست از ایدئولوژی ارایه کرد. آلتوسر ایدئولوژی را بازنمایی تخیلی افراد با شرایط واقعی می پندارد و انسان و هویتش را برساخته ایدئولوژی می داند. از نظر او، در عصر جدید، نهادهایی همچون مدرسه، خانواده و غیره، ایدئولوژی عمومی شکل می دهند، حتی بدون آن که آنان از این مساله آگاهی داشته باشند. حسن مقدم، در نمایشنامه «جعفر خان از فرنگ برگشته» جدال و ستیز این دو نوع نگاه را نسبت به فرنگ یا غرب نشان می دهد. به نظر می رسد که این دو نوع ادارکِ متضاد نسبت به غرب، برساخته دو شکل از ایدئولوژی هستند که یکی غرب را آرمانشهر و دیگری آن را ویرانشهر در نظر می گیرد. پژوهش حاضر که با استناد به منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی- کیفی پدیدآمده است، در ابتدا تفسیری جامع از مفهوم ایدئولوژی و نظریه های آلتوسر ارائه می دهد، سپس با تمرکز بر ساختار نمایشنامه، نقش و تأثیر ایدئولوژی بر تفکر و رویکرد شخصیت ها- به مثابه دو ادراک در برابر هم- نسبت به غرب مورد بررسی و واکاوی قرار می دهد.
مطالعه تمایز های ساختاری (ساختار روایی) اسطوره آرش، در پنج متن معاصر با تمرکز بر نظریه کلود لوی استروس (با تأکید بر نمایشنامه آرش شیواتیر (ارسلان پوریا)، آرش کمانگیر (سیاوش کسرایی)، آرش (بهرام بیضایی)، آرش در قلمرو تردید (نادر ابراهیمی) و سفری برای آرش (اسماعیل همتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
فارس باقری نیما نطاق
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
47 - 74
کلیدواژهها: اسطوره آرش کلود لوی استروس تقابل های دوگانه معاصر ایران
حوزه های تخصصی:
از دهه 1330 شمسی روایت هایی از داستان بنیادین اسطوره آرش توسط نویسندگان معاصر ایران روایت شده است. این روایت ها بیش از اینکه به دنبال بیان داستان اسطوره آرش باشند، تلاش کردند برداشت های متأثر از جریان های فکری و فرهنگی و سیاسی جامعه زمان خودشان را از این اسطوره داشته باشند. وجه مشترک تمام این روایت ها تقابل های دوگانه ای هستند که مدام خود را در فرایند روایت تکرار می کنند؛ تقابل میان اسطوره آرش و اسطوره مردم، میان ایران و توران و حتی میان آرش و نفس خودش. این تقابل دوگانه پیش تر موضوع نوشته های کلود لوی استروس بوده است. از نظر استروس انسان تمایل دارد هر چیز را به دو دسته تقسیم کند و حتی زمانی که می خواهد به واسطه یک عبارت آن را رفع کند خود ایجاد یک تقابل دوگانه دیگر می کند. این نظر چه در داستان بنیادین اسطوره آرش و چه در بازخوانی های نویسندگان معاصر از این اسطوره دیده می شود. استروس برای تجزیه و تحلیل بهتر این ساختار، شیوه خودش را که آن را اسطوراج می نامد معرفی می کند. این شیوه که برخاسته از زبان شناسی است روش مناسبی برای تحلیل بهتر این اسطوره است. در این جستار تلاش می شود با مطالعه پنج متن معاصر از اسطوره آرش و استفاده از روش تفکیک اجزای تشکیل دهنده روایت اسطوره استروس، به تمایز های میان بازخوانی های اسطوره آرش در متن های نام برده بپردازیم و ضمن برخورد با هسته بنیادین اسطوره آرش، مسیر حرکت اسطوره در این متن ها را پیدا کنیم.