محمدرضا ابوالقاسمی

محمدرضا ابوالقاسمی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۳ مورد از کل ۱۳ مورد.
۱.

پدیدارشناسی رنگ در نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رنگ نقاشی پدیدارشناسی نور

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۳ تعداد دانلود : ۱۶۳
رنگ یکی از اساسی ترین ارکان هنر نقاشی است. درباره رنگ در نقاشی از دیدگاه های گوناگون بحث شده و جنبه های فیزیکی، روان شناختی و فیزیولوژیکی آن بارها تحلیل شده است. اما هدف ما در این جا ارائه تحلیلی پدیدارشناختی از رنگ است. به همین منظور، با یاری گرفتن از مفاهیم روش پدیدارشناسی کوشیده ایم «به سوی خود رنگ» نظر کنیم و نحوه های ظهور و بروز آن را در نقاشی بکاویم. با مرور دیدگاه های هگل درباره نقاشی خواهیم دید که رنگ چگونه به رکن معنوی نقاشی مبدل می شود و آن را از سایر هنرهای بصری متمایز می کند. سپس به یاری اندیشه های ادموند هوسرل، مرلوپونتی و رومن اینگاردن ظهور رنگ در نقاشی را بررسی خواهیم کرد. بر مبنای فرضیه ما، رنگ در نقاشی یک ماده صرف نیست و بررسی عینی (ابژکتیو) آن شناخت کاملی به ما نمی دهد. نتیجه این پژوهش مشخص می کند که رنگ را باید رکنی پدیدارشناختی در نظر گرفت که می تواند دیالکتیک میان جهان بیرون و درون نقاشی را به ظهور برساند و بین خودش، نقاش و بیننده رابطه ای پویا و چند وجهی برقرار سازد. روش این مقاله تطبیق نظریه های پدیدارشناختی با آثار نقاشی غربی است. بدین منظور آثاری از مکاتب و سبک های مختلف نقاشی انتخاب شده اند و مطالعه پدیدارشناختی رنگ بر مبنای آن ها صورت پذیرفته است.
۲.

زیباشناسی «نمود» و ظهور امپرسیونیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نمود نقاشی امپرسیونیسم مرئیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۲۸
فیلسوفان غالباً نمود را از ماهیت حقیقی چیزها جدا می دانستند و، به همین سبب، می کوشیدند واقعیت را ورای نمودهای گذرا و ناپایدار جست وجو کنند. این نگرش یکی از عوامل اصلی نکوهش هنرهای بصری و خصوصاً نقاشی در افکار افلاطون بوده است. به زعم او این هنرها صرفاً قادرند از نمود چیزها تقلید کنند؛ لذا نه تنها هیچ شناختی به دست نمی دهند بلکه بیننده را نیز گمراه می کنند. این ملامت و مذمت هنرهای بازنمودی تا قرن هجدهم بر فرهنگ و هنر غرب سیطره داشت. در این زمان بود که فیلسوفان به مطالعه نمود توجه نشان دادند و بر نقش آن در شناخت، زیباشناسی و هنرهای بصری تأکید کردند. بخش نخست این مقاله شرحی است از تحول و تطور مفهوم نمود نزد فیلسوفان و اهمیت آن در پژوهش های فلسفی از یونان باستان تا قرن هجدهم. بخش دوم به تأثیر این تحول بر ظهور مکتب امپرسیونیسم می پردازد. فرضیه این مقاله مبتنی است بر این که ظهور این جنبش در قرن نوزدهم نتیجه دگرگونی هایی است که در مفهوم فلسفی «نمود» صورت پذیرفته. توجه صرف به جلوه های گذرای طبیعت و فروکاستن عناصر تابلو به تأثرات بصری و بازنمایی نور یکدست و رنگ های خالص در آثار امپرسیونیست ها همگی در خدمت بازنمایی نمود مرئی اشیاست.
۳.

هستی شناسی موسیقی و اثر ادبی از دیدگاه رومن اینگاردن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی موسیقی هستی شناسی اثر ادبی رومن اینگاردن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۳۰ تعداد دانلود : ۷۶۲
رومن اینگاردن بنیان گذار هستی شناسی هنر است. او با رویکردی پدیدارشناختی و تحت تأثیر آموزه های فلسفی هوسرل کوشید نشان دهد که اثر هنری و ابژه زیباشناختی دو موجودیت متفاوتند. اثر هنری شی ای مانند سایر اشیای واقعی است، درحالی که ابژه زیباشناختی ماهیتی قصدی دارد و با کنش های آگاهی و در ذهن مخاطب قوام می یابد. آثار موسیقی کلاسیک هستی شناسی یگانه ای دارند. از یک سو اثر موسیقایی همان پارتیتوری است که آهنگساز آن را تصنیف کرده است و از سوی دیگر، این اثر در هر بار اجرا هستی متفاوتی پیدا می کند. هستی اثر ادبی نیز لایه لایه است و اثر به درجات مختلف در هر یک از این لایه ها متحقق می شود. به اعتقاد اینگاردن هر اثر هنری فضاهای نامتعین و نامشخصی دارد که مخاطب طی تجربه زیباشناختی آن ها را تکمیل می کند. مخاطب با پُر کردن این فضاها به اثر هنری یک هستی انضمامی می بخشد. بنابراین، درک اثر هنری مستلزم مشارکت فعّال مخاطب است و اثر در رویکردی بیناسوبژکتیو تقویم می شود.
۴.

تحلیل ساختاری نقد نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد نقاشی توصیف تفسیر تصویر واژه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۵ تعداد دانلود : ۲۱۶
نقد نقاشی، نوشتاری است مبتنی بر دو رکنِ «توصیف» و «تفسیر». توصیف بخش اصلی و اساسی هر نقد نقاشی را تشکیل می    دهد و غایتش انتقال نشانه      های تصویری به نشانه   های زبانی است. فرضیه ی این مقاله مبتنی است بر این  که بی     وجود توصیف دقیق، تفسیر عمیق نقاشی ممکن نیست، زیرا مبنای گزاره  های تفسیریِ یک نقد موفق توصیفاتی است که منتقد در نوشتار نقد ارائه می   دهد. نخستین نقدهای نقاشی توصیفات ادیبانه    ای بوده   اند از آنچه روی تابلو بازنمایی می      شده است. اما ویژگی مهم نقد نقاشی اتکاء به توصیف دقیق برای ارائه ی تفسیر عمیق است. هویت هر اثر تجسمی مبتنی بر تفسیری است که منتقد از آن ارائه می   دهد. لذا ارزش گذاری یک تابلوی نقاشی مستلزم این است که منتقد، دیدگاه   هایش را در قالب تشریح و تحلیل (توصیف) و توضیح و تبیین (تفسیر) صورت   بندی کند. این مقاله با ارائه   ی نمونه      هایی نشان خواهد داد که اولاً، نگارش نقد نقاشی مستلزم پایبندی به این صورت بندی است؛ ثانیاً، توضیح و تفسیر بر مبنای نظریه و فلسفه     ی منتقد صورت    بندی می شود. روش به کار رفته عبارت است از مطالعه ی دو نمونه نقد نقاشی به منظور استخراج ساختار توصیفی تفسیری آنها.  
۵.

چالش های نشانه شناختی نقاشی و نقد نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه شناسی نقد نقاشی پساساختارگرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹ تعداد دانلود : ۱۶۰
نقاشی و نقد نقاشی از دو نظام نشانه شناختی متفاوت بهره می برند، به این معنا که نقدْ نشانه های زبانی را به کار می برد و نقاشیْ نشانه های بصری را. در نتیجه، نقد نقاشی بین دو قطب نشانه های بصری نقاشی و نشانه های زبانی نقد قرار می گیرد و باید آنها را در یک شاکله ی منسجم با یکدیگر سازگار کند. اما بنابر فرضیه  ی ما در این مقاله، این سازگاری با چالش های متعدّدی روبه روست. اولاً، تصویر و واژه به یکدیگر تحویل پذیر نیستند و بنابراین، توصیف ترکیب بندی های بصری، به مثابه ی نخستین رکن مقوّم هرگونه نقد نقاشی، از طریق واژگان زبان فی نفسه چالش برانگیز است. لذا نقد نقاشی همواره موقعیتی بحرانی دارد و با کشمکش بین واژه و تصویر دست به گریبان است. ثانیاً، پساساختارگرایان نشان داده اند که زبان به خودی خود سرشار از ابهام و ایهام و برخلاف تصوّر معمول، فاقد وضوح و شفافیّت است. این ویژگی ها به نقد، به مثابه ی یک متن، نیز تسّری می یابد. با فرض این که نقد نقاشی از چهار رکن (نقاشی، بیننده، نقد و مخاطب نقد) تشکیل شده است، می کوشیم تعاطی و تعاضد بین این ارکان را بررسی کنیم و نشان دهیم این ساختار چهاروجهی چگونه نقد نقاشی را به یک متن منحصربه فرد «بینابین» مبدّل می کند که همزمان نشانه های بصری را به زبان و نشانه های زبانی را به تصویر نزدیک می کند.
۶.

دائوئیسم و نقاشی منظره چینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: چین دائوئیسم نقاشی منظره دائو دِ جینگ لائو زِه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۴ تعداد دانلود : ۲۹۵
در مقاله حاضر به این پرسش پرداخته می شود که زیبایی شناسی دائوئیستی چیست و چه ویژگی هایی دارد. با فرض این که آشنایی با دائوئیسم موجب شناخت بهتر نقاشی منظره در چین می شود، می کوشیم نشان دهیم که حکمت دائویی قرن ها مبنای نظری زیبایی شناسی نقاشی منظره در چین بوده است. براساس آموزه های دائوئیستی، نقاشی در بهترین حالت باید محمل و مجرای دائو باشد. لذا هدف این است که مشخص کنیم چرا نقاشی رسانه برتر «بیان» دائو است. براساس متون اصلی دائوئیسم، دائو هرگز به قالب کلام درنمی آید. لذا فرزانگان چینی نقاشی را رسانه توانایی برای انتقال حکمت دائویی می دانستند. با بررسی ترکیب بندی نقاشی منظره چینی خواهیم دید که زیبایی شناسی دائوئیستی چگونه درقالب تصویر بازتاب یافته است. درخاتمه نتیجه می گیریم که رنگ های رقیق و محو، فضای خالی و فقدان پرسپکتیو خطی در نقاشی منظره چینی نشان دهنده تأثیر دائوئیسم بر زیبایی شناسی این هنر است.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان