آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

با توجه به تحولات معاصر، پرداختن به اندیشه انقلابى اسلامى مشکلات گذشته را ندارد. برخى از پژوهشگران اعتقاد دارند که اندیشه انقلابى از برخى بحران‏هاى درونى رنج مى‏برد که از جمله آنها مى‏توان به رکود و عدم پویایى در مبانى فکرى اشاره کرد. روند تحولات جن بش اسلامى نشان مى‏دهد که نوسازى اندیشه انقلابى یک نیاز اساسى است. حسن الترابى، راشد الغنوشى و سید محمدحسین فضل اللَّه از زمره طراحان ایده نوسازى اندیشه انقلابى اسلامى هستند. اکنون بیش از هر زمان دیگرى جنبش اسلامى پذیراى متغیرهاست و رشد خودانتقادى، مردم‏گ رایى و علنى شدن جنبش اسلامى، نشان دهنده تحولات مثبت قابل توجهى در خط سیر اندیشه انقلابى اسلامى مى‏باشد. زکى میلاد در فصل سوم کتاب تحولات و خط سیر اندیشه اسلامى معاصر به بررسى تحولات اندیشه انقلابى اسلامى پرداخته و مهم‏ترین چالش‏هاى آن را برشمرده است.

متن

مقدمه‏
منظور ما از اندیشه اسلامى انقلابى، آن دسته از نظام‏هاى فرهنگى هستند که جنبش‏هاى اسلامى با خود به همراه دارند و در شیوه‏هاى تغییرى و برنامه‏هاى اصلاحى اجتماعى خود از آنها سخن مى‏گویند. فهم اصیل و عمیق پدیده جنبش اسلامى با بررسى اندیشه انقلابى آن که شخ صیت این جنبش‏ها را شکل داده و شاخصه‏هاى رفتارى عمومى و شیوه اندیشه و دیدگاه و تحلیل آن را تبلور مى‏بخشد امکان مى‏یابد، زیرا اندیشه به مثابه مغز در پیکره جنبش و اندام‏هاى مفهومى و اندیشه‏اى آن است؛ از این رو بررسى اندیشه انقلابى به معناى شناخت درونى مؤلفه ‏ها، زیر ساخت‏ها و تشکیل دهنده‏هاى جنبش اسلامى است.
در دهه‏هاى گذشته امکان بررسى علمى اندیشه انقلابى جنبش اسلامى با یک سرى سختى‏ها و مشکلات معرفت شناختى و روش شناختى همراه بود، ولى در حال حاضر و پس از آن که جنبش‏هاى اسلامى با دادن آمار و مدارک، به مستند سازى تجربه تاریخى و علنى سازى اندیشه‏ها و دیدگاه‏ها ى انقلابى و شیوه‏هاى تغییرى و اصلاحى خویش پرداخته‏اند، سختى‏ها و مشکلات معرفت شناختى و روش شناختى به صورت نسبى از بین رفته‏اند و با در نظرداشت شرایط بحث علمى و لوازم فنون روش شناختى، پرداختن به اندیشه انقلابى تا حد زیادى ممکن گردیده است.
هدف ما از بررسى اندیشه انقلابى این است که این اندیشه به کجا رسیده است؟ و مى‏خواهد جنبش اسلامى معاصر را به کجا برساند؟ و با توجه به تغییرات بزرگ جهانى، خواست‏هاى کنونى آن چیست؟ آینده آن و نحوه آماده شدن آن براى آینده کدام است؟
بررسى مشکلات اندیشه انقلابى‏
در عرصه اندیشه انقلابى اسلامى برخى اعتقاد دارند که این اندیشه از بحران فکرى درونى رنج مى‏برد. استاد جاسم مهلهل الیاسین، از رهبران جنبش قانون اساسى کویت، از همین مسأله سخن مى‏گوید:
یکى از بحران‏هایى که دامنگیر جنبش‏هاى اسلامى مى‏شود بحران در اندیشه انقلابى است؛ وقتى که اندیشه دچار جمود و رکود مى‏شود و نمى‏تواند جنبش را از بحران دامنگیر آن بیرون ببرد، هر فرد پژوهشگرى درمى‏یابد که این لغزش‏ها و رکودها، پیامدهاى گوناگون بحران فکرى اس ت؛ بحرانى که اوراق را به هم ریخته، اولویت‏ها را متزلزل گردانیده، قدرت اعطا را دچار ذوب شدگى ساخته و سطح عملکرد و شکل آن را دچار تأخیر کرده است. بر این اساس، در آغاز خیزش جدید باید به مسأله اندیشه انقلابى اولویت داد و با هدف رسیدن به رشد و بلوغ، آن گونه ک ه شایسته است، این مسأله را مورد مناقشه و صحبت قرار داد. 4
در تحلیل دیگرى از بحران موجود در اندیشه انقلابى، دکتر محمد فتحى عثمان، مشاور مرکز اسلامى لوس آنجلس و استاد دانشگاه جنوب کالیفرنیا، مى‏گوید:
مشکل جنبش‏هاى بزرگ اسلامى معاصر، روشن‏نبودن عنصر پویاى اجتهادى در مبانى فکرى آن‏هاست. اگر این عنصر در ساختار سازمانى و فعالیت‏هاى عملى روشن شود با توجه به انتخاب شوراى رهبرى توسط مجمع عمومى و فعالیت‏هاى عملى مانند تشکیل سمینار و نشست، انتشار جراید و در صورت امکان بهره گیرى از رادیو و تلویزیون، تأسیس مؤسسات اقتصادى و مدارس و مراکز پزشکى و ارائه کمک‏هاى نقدى و غیرنقدى و شرکت در انتخابات، جنبش‏هاى اسلامى بزرگ معاصر، نوگرا به حساب مى‏آیند؛ ولى این جنبش‏ها از نظر مبانى فکرى خود - آن گونه که در میراث فکرى‏ما مدون شده است - غالباً مقید و بسته‏اند و از عنصر اجتهاد در فهم و استنباط و اجرا غفلت کرده‏اند. 5
این تحلیل‏ها در بازخوانى مشکلات اندیشه انقلابى، که از وجود یک بحران حقیقى در این اندیشه پرده برمى‏دارند، به هیچ وجه سطحى یا گذرا نیستند و اگر چه برخى اختلافات در بیان این دیدگاه وجود دارد که به تحلیل این بحران مربوط مى‏شود، اما هیچ کدام منکر این بحران ن یستند. اختلاف در تحلیل این بحران به شرایط عینى و روش شناختى باز مى‏گردد؛ زیرا جنبش‏هاى اسلامى ویژگى‏هاى اجتماعى متفاوت، شرایط زمانى متفاوت و خط مشى‏هاى انقلابى گوناگونى دارند و از سطوح متفاوتى در رشد و تجربه و توانایى برخوردارند. از سوى دیگر، خرد اسلامى انقلابى به درجه‏اى از رشد حتمى رسیده است که نه تنها مى‏تواند نقدپذیر باشد، بلکه خود به تولید چنین بازخوانى‏هاى انتقادى دست مى‏زند، زیرا از چنین انتقادهایى امید نوگرایى و تحول در اندیشه اسلامى انقلابى انتظار مى‏رود.
باید تأکید کرد که مشکلات اندیشه انقلابى به عنوان یک زیر ساخت معرفت شناختى، از واقعیت جنبش اسلامى به عنوان یک زیر ساخت عینى و رفتارى جداپذیر نیست؛ یعنى بین جنبه‏هاى نظرى و عملى و جنبه‏هاى معرفتى و رفتارى تداخل جنجال برانگیزى وجود داشته و جدایى بین آنها و جود ندارد و در امر ارتباط بین این دو جنبه نمى‏توان مرز بندى کمى و کیفى خاصى ارائه داد؛ زیرا این رابطه و تفسیر آن با کلیت جنبش به عنوان یک واحد معرفتى و عینى مرتبط است که از نظر ماهیت، مؤلفه‏ها، روش، زمان و جامعه ویژگى‏هاى خاص خود را دارد.
برخى از مشکلات اندیشه انقلابى اسلامى با دوره‏هاى گذشته [دهه‏هاى پنجاه، شصت و هفتاد ]و برخى دیگر با دوره‏هاى جدیدتر [دهه‏هاى هشتاد و نود] ارتباط دارد. قسم اول با ضرورت‏هاى نوسازى، و قسم دوم با ضرورت‏هاى مدرنیته مشخص مى‏شوند. ضرورت‏هاى نوسازى در تنظیم راب طه بین دستاوردهاى انقلابى به جاى مانده از گذشته است که از نهضت‏هاى اصلاحى اسلامى نیمه دوم قرن نوزده تا جنبش‏هاى اسلامى نیمه اول قرن بیست ادامه دارد: اخوان المسلمین [1928م‏]، جمعیت العلماى مسلمان الجزایر[1931م‏] و جماعت اسلامى شبه قاره هند[1941م‏]. اما ضر ورت‏هاى مدرنیته: از دهه هشتاد به این سو سرزمین‏هاى اسلامى تحولات و تغییرات بسیار حساسى را شاهد بود. در این برهه در برخى از کشورهاى اسلامى همانند ایران موازنه قوا دچار دگرگونى گردید. در ایران انقلاب اسلامى شکل گرفت و ملت از عنصرى خاموش و غایب از صحنه به ش یوه‏اى اعتراض آمیز به عنصرى فعال تبدیل گردید و حضور جنبش اسلامى به صورتى بى‏مانند رو به رشد نهاد. این امر «طرح اسلامى»(المشروع الاسلامى) و اندیشه انقلابى اسلامى را واداشت که جایگزین‏هاى اسلامى خود را به صورت برنامه و طرح براى اصلاح و رشد وضعیت اقتصادى، ا جتماعى، سیاسى، تربیتى و تبلیغاتى ارائه کند. بدین ترتیب «طرح اسلامى» و اندیشه انقلابى اسلامى در معرض محک حقیقى قرار گرفت تا توانایى خود را در زمینه تبدیل کردن شعارها به واقعیت و اندیشه‏ها به برنامه آزمایش کند و گام‏هایى حقیقى در راه اصلاح وضعیت عمومى جامع ه بردارد. این تحولات به همراه داده‏هاى دیگر موانع و ضرورت‏هاى مدرنیته را در تکوین اندیشه انقلابى اسلامى تشکیل مى‏دادند.
تحولات اندیشه انقلابى اسلامى‏
به صورت خلاصه و سریع در قالب یک پیش درآمد شناختى و براى روشمندسازى این قرائت، به بیان تحولات اندیشه انقلابى اسلامى مى‏پردازیم:
مرحله اول، ظهور طرح اسلامى اصلاحى که معمولاً با نهضت سید جمال الدین افغانى [1254 - 1315 ه/ 1838 - 1897م‏] در نیمه دوم قرن نوزده در نظر گرفته مى‏شود. در بارورکردن این طرح اسلامى اصلاحى برخى از شخصیت‏هاى برجسته اصلاح‏گر در دنیاى عرب و جهان اسلام مشارکت دا شتند؛ مانند شیخ محمد عبده [1266 - 1323ه/ 1849 - 1905م‏] و شیخ عبدالرحمن کواکبى [1270 - 1320ه/ 1854 - 1902م‏] و میرزا حسن شیرازى [1230 - 1312ه/ 1809 - 1891م‏]. اندیشه انقلابى اسلامى در تداوم تاریخى، فکرى و سیاسى خود به این مرحله باز مى‏گردد؛
مرحله دوم، ظهور طرح جنبش اسلامى به عنوان یک چارچوب جمعى منظم براى مبارزه اسلامى همراه با اهتمام به بیان مفاهیم انقلابى و مفاهیم دعوت و مبارزه در اسلام. نوشته‏هاى شیخ حسن البنا [1327 - 1370ه/ 1906 - 1949م ]و ابوالاعلى مودودى [1321 - 1389ه/ 1903 - 1979م‏] و نوشته‏هاى بسیارى از دانشمندان، نویسندگان و اندیشمندانى که در سرزمین‏هاى عربى و اسلامى با جنبش اسلامى و مبارزه اسلامى مرتبط بودند همین مسأله را مد نظر داشتند؛
مرحله سوم، ظهور اندیشه جهادى انقلابى در جهت رویارویى با حکومت‏ها. بارزترین نمونه این دیدگاه، سید قطب [1324 - 1386ه/ 1923 - 1965م‏] است؛
مرحله چهارم، تأکید بر راه حل اسلامى و نقد راه حل‏هاى وارداتى. این مرحله پس از شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967م پدید آمد. در این مرحله رشد تدریجى جنبش اسلامى آغاز گردید؛
مرحله پنجم، پذیرش اندیشه انقلابى و قیام مردمى همزمان با پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال 1979م؛
مرحله ششم، فراخوانى براى نوسازى و مدرن‏سازى جنبش اسلامى و آماده‏سازى آن متناسب با زمان و مطالبات منطقى. این مسأله تقریباً در نیمه دوم دهه هشتاد اتفاق افتاد.
مرحله هفتم، فراخوانى به جنبش اسلامى جدید در دهه نود. البته باید بر این نکته تأکید کرد که این مرحله بندى تاریخى و موضوعى فقط بیان یک دیدگاه است و در این که این دیدگاه یک تحلیل علمى دقیق است حتمیتى وجود ندارد. از سوى دیگر، در هر یک از مراحلى که ذکر گردید روندهاى ناهمگون و گرایش‏هاى متعدد و متفاوتى نیز وجود دارند که غفلت، از آنها درست به نظر نمى‏رسد.
نوسازى اندیشه انقلابى اسلامى‏
روند تحول در اندیشه انقلابى اسلامى به مرحله‏اى رسید که با هدف ارائه شکل جدیدى از جنبش اسلامى، نوسازى این اندیشه به صورت نیازى جدى درآمد. دعوت براى نوسازى اندیشه انقلابى اسلامى از نظر زمانى در دو مرحله اتفاق افتاد:
مرحله اول، که به ابتداى دهه هشتاد باز مى‏گردد. در آن زمان دکتر حسن الترابى در سودان و استاد راشد الغنوشى در تونس با انتشار کتاب مشترکى با عنوان جنبش اسلامى و نوسازى‏6 به نوسازى جنبش اسلامى دعوت کردند. منظور از نوگرایى در این‏جا تبلور اندیشه انقلابى جدید ى است که از اندیشه اخوان المسلمین در دو برهه حسن البنا و سید قطب فراتر مى‏رود. اندیشه اخوان المسلمین براى چند دهه بر جنبش‏هاى اسلامى در سرزمین‏هاى عربى سیطره داشت تا این که برخى معتقد شدند این اندیشه به مرز بحران و نازایى رسیده است.7
نوسازى اندیشه انقلابى در این جا به این معناست که این اندیشه از خصوصیات جهانى به خصوصیات محلى و از ساختار مطلق به ساختار واقعى و عینى خود تحول یابد. دکتر حسن الترابى با توجه به تجربه جنبش اسلامى در سودان، درباره این تحول و نوسازى مى‏گوید:
پس از آن که مطلقات، مجردات و کلیات پیام و اندیشه جنبش دچار ایستایى گردید، امر به سوى واقعیت‏گرایى تحول یافت؛ پس از آن تحول در کارکردهاى جنبش پدید آمد و جنبش به سوى هماهنگى با جامعه پیش رفت. بدین ترتیب جنبش از دغدغه‏هاى خاص به سوى دغدغه‏هاى جامعه حرکت کر د و به تعامل با توانایى‏هاى کارآمد جامعه وادار گردید. این تحول پیام‏هاى جنبش را تحت تأثیر خود قرار داد و آن را طبق نیازها، اوضاع و بخش‏هاى گوناگون جامعه اصلاح کرد. پس از آن که جنبش اسلامى بر اندیشه وارداتى از ادبیات اسلامى جهانى اتکا کرد مجبور گردید تا ب ا واقعیت معینى به تعامل فکرى دست زند و چون جنبش اسلامى با عنصر زمان و مکان پیوند یافت توانست اندیشه‏اش را به جلو برد. مانند پرداختن به سودان و مسائل محلى آن یا ارتباط با مسائل جهانى که بازتاب‏هاى آن در اندیشه اسلامى انعکاس یافته است.8
استاد راشد الغنوشى نیز در خصوص تجربه تونس مى‏گوید:
جنبش وارد یک سرى بازنگرى‏هاى فکرى گردید. این بازنگرى فکرى به ویژه اندیشه‏هاى سید قطب را در برگرفت. سید قطب در دهه گذشته [بین دهه‏هاى شصت و هفتاد] از اندیشمندان تأثیرگذار بود، زیرا اندیشه او بر مسأله بیعت و فطرت تأکید داشت و به مسائل ثروت، دموکراسى و آزا دى‏هاى عمومى تقریباً بى‏توجه بود. اندیشه سید قطب مهم‏ترین ارزش‏هاى اجتماعى خود را بر مواردى چون «عزلت، جاهلیت، تبعیض و جدایى» متمرکز ساخت. بنابراین طبیعى بود جنبشى را به وجود آورد که نه تنها در امر تحول جامعه ناتوان است، بلکه توانایى آن در جهت درگیرى و ک ناره‏گیرى از جامعه است، زیرا این اندیشه از عناصر تحول‏زا خالى بود و نتوانست از تعامل اسلام به عنوان یک عقیده با دغدغه‏هاى مردم در زمینه معیشت، بهداشت، مسکن و آموزش سخن بگوید و با مسأله آزادى وارد تعامل گردد.9
با وجود انتقادى که از اندیشه سید قطب وجود دارد و برخى آن را اندیشه «رنج» نامیده‏اند، این اندیشه تا هنوز در سرزمین‏هاى اسلامى حضور قدرتمندى دارد. برخى اعتقاد دارند تلاش‏هاى تجدد گرایانه‏اى که این اندیشه را هدف گرفته به صورتى مؤثر و نهایى آثار خود را نشان نداده است. استاد موسى ابومرزوق، از جنبش فلسطینى حماس، در این‏باره مى‏گوید:
اندیشه اسلامى در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد با عکس العمل‏هاى ناشى از سال‏ها رنج و محنت نشان‏دار گردید. پس از آن اندیشه رنج پا گرفت که تا هنوز با آن دست به گریبان هستیم. از این رو بسیارى از تلاش‏ها و طرح‏هاى اندیشمندان مسلمان به این اندیشه معطوف گردید تا آن را تغییر دهند، پا از آن فراتر بگذارند و خاستگاه‏هاى انقلابى جدیدى را پى‏ریزى کنند. با این همه این تلاش‏ها آن سطح از مقبولیت را نداشتند که براى انتقال دیدگاه خود آمادگى داشته باشند و بتوانند با همان توانمندى، شایستگى و پذیرشى که در دهه‏هاى شصت و هفتاد و قرن جارى با اقبال نسل‏هاى فرهنگ و اندیشه رو به رو بودند، دیدگاه‏هاى خود را در داخل جریان‏هاى انقلابى پایه‏ریزى کنند. آنچه سبب ایجاد چنین پدیده‏اى گردیده، عدم تعادل بین رهبرى‏ها و مکتب‏هاى روشنفکرى انقلابى در عرصه‏هاى اجتهاد و روش ارزشیابى کنونى است.[.. .] با این همه اندیشه «رنج» و مشکلات آن تا هنوز رواج دارد و به رغم نیازمندى به روش جدید و دیدگاه نو، قلم‏ها بدان مى‏پردازند و گفتارها براى تأکید و تحکیم بدان باز مى‏گردند.» 10
مرحله دوم، براى ارزیابى روند جنبش اسلامى در خلال دهه هشتاد به وجود آمد. در این دهه مشکلات خطرناک و انحطاطات سختى در برخى از نقاط دامنگیر جنبش اسلامى بود. این مشکلات، چالش‏ها و انحطاطات برخى ریشه‏هاى عینى و برخى دیگر عللى درونى داشتند. در هر دو حالت این وضعیت ماهیت ارزیابى جنبش اسلامى را با شرایط و اوضاعى پیوند مى‏دهد که در بسیارى حالات عدم دقت علمى و احاطه عینى همه جانبه از تأثیر کامل آن مى‏کاهد؛ البته ضعف مدیریت حاصل از ضعف شایستگى‏ها و امکانات را مى‏توان به آن افزود.
ارزیابى از روند جنبش اسلامى انگیزه‏اى براى دعوت به سوى جنبش اسلامى جدید برخوردار از طرح‏هاى فکرى، اجتماعى و سیاسى گردید. سید محمد حسین فضل‏اللَّه در کتاب جنبش اسلامى؛ دغدغه‏ها و مشکلات‏11 در این خصوص معتقد است:
شاید ارزش تأملات حاضر در آن باشد که مى‏تواند دست‏مایه مناسبى براى مباحث نظرى و فکرى باشند. مباحثى که به کمک آن مى‏توان یک نظام فکرى بنا نهاد. نظامى که قصد دارد براى جنبش اسلامى نو، راه و رسم جدیدى ترسیم کند. هدف اساسى جنبش مزبور آن است که با قدرت، آگاهى و دقت تمام در جهت تبدیل اسلام به مبنا و پایه اندیشه، احساس و زندگى مردم کوشش کند. این تأملات ثمره تفکرات ذهنى و تجریدى نیست، بلکه حاصل فعالیت‏هاى اسلام خواهانه‏اى است که جنبش اسلامى با توجه به ماهیت درونى، اوضاع و شرایط پیرامونى و چالش‏هاى شکلى و محتوای ى سخت از خود نشان داده است. شاید ارزش این تأملات - به جهت پرداختن به مشکلات - بدان جهت باشد که از لابه‏لاى مشکلاتى حرکت مى‏کند که به وسیله تنگناهاى فکرى و عملى جنبش اسلامى حاصل از درگیرى‏هاى داخلى گوناگون و درگیرى‏هاى بیرونى با جریان‏ها، قدرت‏ها و احزاب غیر اسلامى دامن زده شده‏اند. اگر عملکرد اسلام‏گرایان انقلابى را ملاحظه کنیم مى‏بینیم که آنان با بسیارى از چالش‏هاى سخت به شیوه‏اى غیر واقع‏گرایانه روبه رو نشده‏اند، بلکه با تکیه بر یک سرى اندیشه‏هاى عمومى و کلى با آنها روبه رو گشته‏اند.12
در مصر برخى از مردان عرصه اندیشه و فرهنگ بیانیه‏اى با عنوان «به سوى جریان اسلامى جدید» را منتشر کردند. درباره زمینه‏هاى این اقدام در روزنامه البیان آمده است:
پیدایش جریان فکرى اسلامى جدید، راه را فراروى عموم مسلمانان در جهان اسلام روشن مى‏کند و به وسیله موضع‏گیرى‏ها، اجتهادها و راه حل‏هاى سرچشمه گرفته از دیدگاه اساسى که ایمان به خداوند و پیامبر او و مبانى اسلام و ارزش‏ها و آموزه‏هاى والاى آن به انسان مسلمان مى‏بخشند در حل کردن مشکلات فراوان به جامعه اسلامى کمک مى‏کند. ضرورت چنین پدیده‏اى روشن شده و عوامل گوناگونى به ضرورت آن اشاره مى‏کنند و همین طور شتاب در اعلان کردن آن خود ضرورت دیگرى است.13
بارها در رسانه‏هاى عربى و اسلامى موضع‏گیرى‏هایى درباره «بازسازى جنبش اسلامى» و «به سوى جنبش اسلامى جدید» انتشار یافت. معتقدم در این زمینه عوامل کمک کننده و حیاتى براى بازسازى جنبش اسلامى وجود دارد. همین طور جامعه نیز شروع به تکثیر یک سرى جنبش‏هاى اسلامى جدید نموده است.

برخى از این عوامل عبارتند از:
1. تجربه جنبش اسلامى در سه دهه اخیر، سؤال‏ها، گفت‏وگوها، بازنگرى‏ها و تأملات بسیارى را برانگیخت که بر ضرورت نوگرایى و تحول جنبش اسلامى و اندیشه انقلابى آن تأکید مى‏کنند؛
2. جنبش اسلامى امروز بیش از هر زمان دیگرى آمادگى پذیرش متغیرها و دادن پاسخ مثبت به تحولات را دارد. کسى که عملکرد جنبش اسلامى را در سال‏هاى اخیر مورد دقت قرار دهد درمى‏یابد که متغیرها و تحولات پدید آمده در جنبش بسیار سریع‏تر و عمیق‏تر از گذشته است؛
3. نوگرایى‏هاى فکرى در منظومه‏هاى فرهنگى جنبش اسلامى و طرح‏هاى عمومى آن؛
4. انباشت معرفت شناختى در اندیشه انقلابى و تعدد منابع آن و روى آورى مثبت به این منابع؛
5. رشد بسیار نقد و خود انتقادى در درون جنبش‏هاى اسلامى؛
6. نزدیکى وسیع و مستقیم به جامعه با هدف تعامل، همزیستى، تقابل و بازدهى به آن و تنزل اندیشه‏ها، مفاهیم، برنامه‏ها و روش‏هاى جنبش اسلامى و پیدایش پیوستگى مستقیم با واقعیت‏هاى عینى با همه پیچیدگى‏ها، تداخل‏ها، حساسیت‏ها و تناقضات آن؛
7. به دست‏گیرى اداره جنبش اسلامى و رهبرى مبارزه اسلامى توسط نسل جدید؛ حال آن که هر نسلى تحولات جدید و چشم‏اندازهاى خاص خود را در امر تغییر و نوگرایى دارد.
انباشت معرفت شناختى در اندیشه انقلابى‏
در این جا تحول قابل ملاحظه‏اى وجود دارد که انباشت معرفت شناختى در اندیشه انقلابى را منعکس مى‏سازد. این تحول به صورت زیر قابل تصور است:
1 - بین دهه‏هاى سى و چهل قرن جارى اندیشه انقلابى اخوان المسلمین و به ویژه حسن البنا تقریباًبر جهان عرب سیطره دارد.
2 - در دهه پنجاه به اندیشه انقلابى اخوان المسلمین، اندیشه ابوالاعلى مودودى اضافه مى‏شود؛ وقتى در آغاز دهه پنجاه تألیفات او در قاهره ترجمه و منتشر گردید. همین طور اندیشه حزب آزادى بخش اسلامى آشکار گردید و در سال 1952 موجودیت خود را اعلان کرد؛
3 - در دهه شصت اندیشه انقلابى سید قطب بروز یافت و بخش‏هاى گسترده‏اى از جنبش اسلامى به آن اهتمام ویژه‏اى کردند؛
4 - در دهه هفتاد منابع مذکور در اندیشه انقلابى نزدیک است که بر دنیاى عرب سیطره یابد در حالى که دنیاى عرب را کشمکش‏ها و اعتراض‏هاى فراوانى فرا گرفته است؛
5 - در دهه هشتاد، پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، پدیده اندیشه انقلابى شیعى بروز یافت؛
6 - در دهه هشتاد تا نود، منابع اندیشه انقلابى اسلامى تنوع یافتند و به تحول در اهتمام به این اندیشه کمک کردند. در این زمان منابع انقلابى سنتى رو به کاهش نهاد و عرصه براى منابع انقلابى جدید فراهم گشت.
از دگرانتقادى به سوى خود انتقادى‏
یکى از تحولاتى که در گفتمان اسلامى و اندیشه انقلابى پدید آمد، انتقال از دگر انتقادى به سوى خود انتقادى است. این پدیده را مى‏توانیم به صورتى آشکار و روشن در نوشته‏هاى شیخ محمد غزالى و شیخ یوسف قرضاوى احساس کنیم. آن دو از دعوتگران و نظریه پردازان جنبش اسلامى به شمار مى‏آیند، زیرا در دهه‏هاى گذشته تألیفات آن دو بر نقد جریان‏هاى مغایر و مخالف با مرجعیت اسلامى مانند بى‏دینى و کمونیسم متمرکز بود، ولى تألیفات آن دو پس از دهه هشتاد بر نقد جریان اسلامى با هدف عقلانى سازى آن متمرکز گردید.
این دیدگاه در کتاب‏هاى سنت نبوى بین اهل فقه و اهل حدیث‏14 و میراث فکرى ما در ترازوى شرع و عقل‏15، از جمله تألیفات شیخ غزالى، به روشنى دیده مى‏شود.
کتاب‏هاى نهضت اسلامى بین جمود و افراط گرایى‏16، مشکل کجاست؟ و نهضت اسلامى بین تفاوت مشروع و جدایى ناپسند17 نیز از تألیفات شیخ قرضاوى در این زمینه است. در کنار این نوشته‏ها اهتمام به پژوهش‏ها و نوشته‏هاى انتقادى درباره جنبش اسلامى و اندیشه انقلابى در محا فل اسلامى رو به افزایش نهاده است، در حالى که چنین پدیده‏اى پیش از این وجود نداشت یا بسیار به ندرت انجام مى‏گرفت؛ آنچنان که «ناظر بازار فکرى اسلامى اهتمام‏هاى متفاوتى را شاهد بود؛ ولى همه آنها در نهایت به ستایش مبارزه اسلامى مى‏انجامید و هیچ یک به نقد و ع قلانى‏سازى و تحکیم مبارزه اسلامى نمى‏پرداختند».18 این نوع پژوهش‏ها به جهت ارزش انتقادى آنها در داخل و خارج سرزمین‏هاى اسلامى اهمیت یافتند.
همین طور این نوشته‏ها در امر تعمیق، تحکیم و رشددهى آگاهانه مفهوم «انتقاد و خود انتقادى» و دستاوردهاى حیاتى آن براى حال و آینده سهیم گردید و به افزایش چنین بحث‏هایى کمک کرد. در سند کارى نشست «آینده جنبش اسلامى در سایه تحولات بین‏المللى و بحران خلیج [فارس ‏]»19 واشنگتن 1991، بر همین مسأله تأکید گردید. در این سند آمده است:
ما دعوت شده‏ایم تا به صورت علمى و روشمند و فراگیر منابع فکرى و فرهنگى خرد انسان مسلمان معاصر را مورد بررسى، بازخوانى و انتقاد جدى قرار دهیم. این قرائت علمى و روشمند و فراگیر طرحى توصیفى را از عوامل تأثیر گذار، مزایا و کمبودها و دریافت‏ها و داده‏هاى این منابع به عنوان راهى به سوى تبدیل شدن به فرهنگ مورد نظر و بیدارى دوباره امت اسلامى در اختیار قرار مى‏دهد. سپس مى‏توانیم ماهیت برنامه‏هاى تربیتى را که جنبش‏هاى اسلامى بنیان گذاشتند و به شکل‏گیرى شخصیت انقلابى معاصر انجامید و آثار مثبت و منفى این جنبه تربیت ى را که سبب موضع‏گیرى و تصمیم گیرى پیشگامان مبارزه اسلامى در جهت مقابله با رویدادها و متغیرها گردید بشناسیم و مى‏توانیم دریابیم که آیا این اندیشه‏ها، برنامه‏ها و روش‏هاى تربیتى درون خانه اسلامى انقلابى دیدگاهى آینده‏نگر دارند؟20
از نخبه‏گرایى به سوى مردم گرایى‏
از تحولات دیگر اندیشه اسلامى انقلابى، تحول این اندیشه از نخبه‏گرایى به مردم‏گرایى است. پس از خیزش‏هاى عظیمى که نهضت اسلامى در دهه هشتاد از خود نشان داد این تحول بازتابى از پیشرفت در روند جنبش اسلامى به شمار مى‏آید. در این دوره بیدارى و مشارکت مردم در مسائل اجتماعى اوج گرفت و پیوستگى جنبش‏هاى اسلامى به عنوان نخبگان انقلابى با توده‏هاى مردمى، امکان ارتباط و تعامل با اندیشه انقلابى و بکار گیرى آن در فعالیت‏هاى اجتماعى را فراهم ساخت.
از مخفى کارى به سوى علنى سازى‏
پیش از دهه‏هاى هشتاد در نظر برخى از جنبش‏هاى اسلامى، اندیشه انقلابى امر ویژه‏اى به شمار مى‏آمد، ولى در سال‏هاى گذشته این اندیشه یا بخش عظیمى از آن شروع به تحول از مخفى کارى به سوى علنى سازى کرد. این تحول به خصوص در جنبش‏هاى اسلامى شیعى بسیار چشم‏گیر است، زیرا براى مدت زمان‏هاى طولانى شناخت چندانى از آن وجود نداشت و هر کسى که مى‏خواست نهضت شیعى را تاریخ نگارى کند در سخن‏گفتن از آن دچار مشقت مى‏گردید به نحوى که گاهى افراد ننوشتن درباره آن را ترجیح مى‏دادند.
تحول به سوى علنى سازى در اندیشه انقلابى در حقیقت تحول از حالت نخبه‏گرایى به سوى مردم گرایى در این جنبش‏هاست. خصوصاً پس از آن که ضرورت رساندن اندیشه به مردم - که براى مدت زمان طولانى از این اندیشه بر کنار بودند - تشخیص داده شد. با همه تحولات و نوگرایى‏ها یى که در اندیشه انقلابى اسلامى رخ داده است، با این همه این اندیشه هنوز چشم به راه دادن پاسخ‏هاى اساسى به مسائل مهم است. مسائل مهمى که صرف نظر از کیفیت علمى، روشمندى عینى و شیوه واقعى کامل نشده‏اند، مانند مسأله زن در جنبش اسلامى، روش تغییر اجتماعى، مدیریت اختلاف با خودى‏ها و دیگران و مسائل بسیار دیگرى که همگى متوقف بر گوناگون سازى گفتمان جنبش اسلامى و ساختن جنبش اسلامى جدید است.
پى نوشت‏ها
1. ترجمه فصل‏سوم کتاب‏الفکر الاسلامى، تطوراته و مساراته المعاصرة، قم: فصلنامه قضایااسلامیة معاصرة، 1421ق.
2. پژوهشگر اندیشه اسلامى و سردبیر مجله الکلمة.
3. کارشناسى ارشد از دانشگاه شیراز.

4. الفکر الحرکی الاسلامی و سبل تجدیده (بحث‏ها و تحلیل‏هاى نشست دوم مستجدات الفکر الاسلامی و المستقبل) - (کویت: دبیر خانه اوقاف، 1993م) ص‏311.
5. الحرکة الاسلامیة رؤیة مستقبلیة: اوراق فى النقد الذاتى، تنظیم و مقدمه و نشر: عبدالله النفیسى (کویت: 1989م).
6. الحرکة الاسلامیة و التحدیث (بیروت: دار الجیل، 1984م).
7. عبدالله ابوعزة، الحرکة الاسلامیة فی الدوامة؛ حوار حول فکر سید قطب، تهیه و تنظیم صلاح الدین الجورشی (تونس: دارالبراق، چاپ اول، 1985م).
8. حسن الترابى، الحرکة الاسلامیة فی السودان؛ التطور، و الکسب و المنهج، (خرطوم: بى نا، 1410ق) ص‏230.
9. الانسان، سال اول، شماره اول (آوریل 1991/ رمضان 1410ق).
10. الحرکة الاسلامیة فی ظل التحولات الدولیة و أزمة الخلیج؛ (گفت‏وگو و نظارت: احمد بن یوسف (شیکاگو: المؤسسة المتحدة للدراسات، چاپ اول، 1991) ص‏412.
11. سید محمدحسین فضل‏اللَّه، الحرکة الاسلامیة؛ هموم و قضایا (بیروت: دارالملاک، 1990م).
12. همان، ص‏10.
13. رؤیة اسلامیة معاصرة؛ اعلان مبادى، ص‏18.
14. محمد غزالى، السنة النبویة بین أهل الفقه و أهل الحدیث (قاهره: دارالشروق، چاپ هشتم، 1990م).
15. همو، تراثنا الفکری بین میزان العقل و الشرع (قاهرة: دار الشروق ).
16. الصحوة الاسلامیة بین الجمود و التطرف (قطر: ریاست دادگاه‏هاى شرعى و امور دینى، 1402 ق).
17. یوسف قرضاوى، الصحوة الاسلامیة بین الاختلاف المشروع و التفرق المذموم (بیروت: مؤسسه الرسالة 1993م).
18. خالص جلبى، فی النقد الذاتی، ضرورت النقد الذاتی للحرکة الاسلامیة (بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1985)ص‏18.
19. الحرکة الاسلامیة فی ظل التحولات الدولیة و أزمة الخلیج، ص‏412.
20. همان، ص‏10.

تبلیغات