آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

از دیدگاه اندیشمندان برخى از صفات، در نهاد و فطرت انسان به ودیعه گذاشته شده است. یکى از ویژگیهاى فطرى انسان زیباخواهى و زیباجویى است. از سوى دیگر دین اسلام به عنوان کاملترین آیین عملى و علمى انسان، برنامه‏اى را ارائه مى‏دهد که همراه و مطابق با فطرت و احساسات بشر باشد. از این رو بررسى و کاوش در دیدگاه اسلام در زمینه زیبایى و تجمل داراى اهمیت بسزایى است. نوشتار حاضر، پس از تعریف زیبایى به بررسى زیبایى‏هاى وجودى که در آیات و روایات آمده است؛ مى‏پردازد. توجه به جمال خداوندى؛ زیبایى آسمان و ستارگان؛ خلقت زمین و حیوانات؛ دریا از جلوه‏هاى ناب زیبایى به شمار آمده‏اند. از سوى دیگر، در بیان قرآن و سنت، افعال و رفتارهایى به زیبایى توصیف شده‏اند. قرآن ایمان را زینت قلبها معرفى مى‏کند اسلام زیبایى و بردبارى و حتى مفارقت و جدایى را مورد توجه قرار داده و انسان را به سوى آنها فرا مى‏خواند. دین اسلام، تأکید فراوانى به آراستن و زیبایى ظاهرى و باطنى انسانها دارد و از انسان مى‏خواهد از زینتهاى دنیوى در مسیر تکامل اخلاقى و معنوى خویش بهره جوید. از این رو از او مى‏خواهد در هنگام عبادت با بهترین لباسهاى خویش حاضر شود. اسلام، زیبایى‏هاى وجودى، افعالى، ظاهرى و باطنى را در راستاى هدف خلقت که همان عبودیت است مورد توجه قرار مى‏دهد.

متن

مقدمه
برخى که تنها ظاهر سخنان ژرف اسلام را مى‏بینند بر این اندیشه‏اند که باید از زیبایى‏ها دورى گزید؛ زیرا میان اسلام و زیبایى خصومتى است که از مسلمانان مى‏خواهد از دنیا و همه مظاهر زیبا و شکوه آن پرهیز نمایند و پاره‏اى دیگر با تأکید بر اصل زیبایى خواهى فطرى پاى را از مراحل تعادل بیرون مى‏گذارند و خویش را به بهانه عدم تنافى و تناقض اسلام و زیبایى، غوطه ور در تجملات دنیوى مى‏گردانند و در عمل تلقى خویش را از نعمتهاى الهى استفاده بى حد و مرز خویش معرفى مى‏کنند. این دوگانه رفتار را در میان مسلمانان بوضوح مى‏بینیم.
اکنون اهمیت این پرسش نمایان مى‏شود، آیا روش گروه اول که زهد در دنیا را جدایى از زیبایى‏ها مى‏دانند درست است؟ و یا شیوه زندگى و عملکرد دسته دوم صواب است؟ و آیا مى‏توان هر دو اندیشه را بر خطا دانست و اندیشه واقع‏بینانه‏اى ارائه داد؟
با چنین پرسشهایى مقتضى است تا دیدگاه اسلام را در قبال زیبایى‏هاى زندگى روشن نماییم. پژوهش حاضر بر آن است تا با ارائه تبیین قابل اطمینانى از اندیشه اسلام اصیل در زمینه زیبایى‏هاى وجود، به بررسى رابطه آنها با انسان بپردازد تا شاید از کج‏اندیشى در بینش پاره‏اى از مسلمانان جلوگیرى کند تا نه راه رهبانیت را صحیح بشمارند و نه افراط در تجمل و زیبایى‏خواهى را صواب بدانند. تا جوانان مؤمن حقیقى را نه انسانهاى بدور از لطافت و زیبایى ببینند و نه آنان را که به آراستگى و خودآرایى اهمیت مى‏دهند بر خطا بدانند.
بنابراین، نوشتارى که پیش‏روى دارید به بحث از رابطه اسلام و زیبایى، حد و مرز استفاده از زیبایى‏ها، زیبایى‏هاى حقیقى و خیالى و هدف شایسته در استفاده از زینتها مى‏پردازد.
تعریف زیبایى
واژه «زیبایى» بر اساس تعریف دانشوران لغت، عبارت است از نظم و هماهنگى که همراه عظمت و پاکى، در شیئى وجود دارد و عقل و تخیل و تمایلات عالى انسان را تحریک مى‏کند و لذت و انبساط پدید مى‏آورد.(2)
چنان که برخى دیگر مى‏گویند: «زیبایى به معناى شکوه و زینتى است که بر تصاویر و معانى واقع مى‏شود.»(3) و حالتى است که در شخص یا شى‏ء زیبا وجود دارد. و از دیدگاه فلاسفه جمال و زیبایى صفتى است که در اشیا مورد ملاحظه قرار مى‏گیرد و حالت رضایت و شادمانى درون آدمى به وجود مى‏آورد.(4)
ابن سینا فیلسوف مسلمان ده قرن پیش بر این باور است که زیبایى و شکوه هر چیزى عبارت است از این که به گونه‏اى باشد که باید باشد.(5) و استاد محمدتقى جعفرى، زیبایى را نمودى نگارین و شفاف بر روى کمال مى‏داند که عبارت است از قرار گرفتن یک موضوع در مجراى بایستگیها و شایستگیهاى مربوط به خود.(6)
بنابراین، زیبایى وصف و حالت موجود در خارج و عالم عین و وجود است که با ایجاد رابطه بصرى و لمس توسط انسان درک مى‏شود و احساس خوشایند آن در درون آدمى، سبب ایجاد حالت رضایت و سرور مى‏گردد. این چنین حالت روحى برگرفته از فطرت رو به کمال بشر بوده و حالتى نسبى و اضافى است.
زیبایى در منابع دینى
وقتى با دیده اندیشه به عالم وجود مى‏نگریم دو نوع زیبایى را مى‏یابیم. یکى زیبایى‏هایى که بدون تصرّف آدمى در سطوح جهان هستى زیباست. دیگر آن که پدیده‏هایى که با خلاقیت خدادادى انسان و به کوشش او به وجود مى‏آیند، مى‏خواهیم به بررسى زیبایى از دیدگاه شریعت در دو گونه آن بپردازیم و سپس به هدف و فرجام زیبایابى اسلام توجه کنیم که اسلام تنوع ابعاد مختلف زیبایى را مهم و حکمت وجودى آن را در عالم هستى و چگونگى بهره‏بردارى و عبرت‏آموزى از آن را با تأکید بیشترى مورد توجه قرار مى‏دهد.
الف) زیبایى ‏هاى وجودى
1ـ زیبایى خداوند
وقتى براى یافتن صفات خداوند متعال به روایات و دعاهایى که پیشوایان معصوم علیهم‏السلام فرموده‏اند، مراجعه مى‏کنیم؛ این توصیف را درباره خداوند به وفور مى‏بینیم:
«ان الله جمیلٌ یحبّ الجمال و یحبّ ان یرى أثر نعمته على عبده.»(7)
یعنى: خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد و دوست دارد که نمود نعمتش را در بنده‏اش ببیند. و در هنگام دعا خداوند را این گونه مى‏خوانیم: «سبحان من لبس البهجة و الجمال.» یعنى: پاکیزه است پروردگارى که لباس بهجت و زیبایى پوشیده است.(8) یا: «انت البهىُّ فى جمالِک.» یعنى: پروردگارا، تویى فروغ اعلى در زیبایى خود.(9) و یا: «یا جلیل یا جمیل.» یعنى: اى صاحب جلال و زیبایى.(10) تا آنجا که بنده خویش را عاشق زیبایى پروردگار خویش معرفى مى‏کند: «خداوندا به جهت علاقه به احسانت به پیشگاهت آمدم و براى دیدار جمال و زیباییت به بارگاهت وارد شدم.»(11) و یا در سحرهاى ماه رمضان این دعا را که گویاى صفات خداوندى است مى‏خوانیم:
«اللهم انى أسئلک من بهائک بأبهاه و کل بهائک بهىّ... اللهم انى أسئلک من جمالک بأجمله و کل جمالک جمیلٌ.»
یعنى: پروردگارا، از پر فروغ‏ترین انوار تو مسألت مى‏دارم و همه نور تو پر فروغ است... پروردگارا از زیباترین جمالت مسألت مى‏دارم و همه جمال تو زیبا است.»(12)
درک انسانى، با توجه به این که همه زیبایى‏هاى قابل تصور را او به وجود آورده است؛ مى‏یابد که جمال و زیبایى او فراتر از همه زیبایى‏هاى محسوس و معقول است که در دو قلمرو انسان و جهان هستى قابل دریافت است.
2ـ زیبایى عالم وجود
بى‏شک هر انسانى، آن گاه که به تماشاى صحنه‏هاى مختلف عالم هستى مى‏پردازد از دیدن پاره‏اى از آنها چنان لذت مى‏برد که در صدد تکرار تحقق آن لذت و سرور بر مى‏آید و از برخى دیگر به رنج عاطفى گرفتار مى‏آید و خویش را از دیدن آن دور مى‏سازد. قرآن کریم، بارها، زیبایى‏هاى وجودى عالم هستى را یادآور مى‏شود و به ترسیم تصویرى گویا و زنده از آن مبادرت مى‏ورزد و پیامد آن، هدف نظاره کردن آنها را گوشزد مى‏نماید.
زیبایى آسمان و ستارگان
در چندین مورد از آیات قرآن، به زیبایى آسمان و آراستن آن به ستارگان تصریح شده است و خداوند عمل زیباسازى آن را به طور مستقیم به خود نسبت مى‏دهد و با برقرارى رابطه زیبایى میان آسمان و ستارگان و تشبیه‏هاى گوناگون، به نگریستن و توجه به این زیبایى تأکید مى‏ورزد:
«إِنّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِبِ»(13) یعنى: به راستى، آسمان دنیا را به زیور ستارگان آراستیم.
«وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»(14) یعنى: و ما آسمان دنیا را به چراغها (ستارگان) آراستیم و آن را به خوبى حفظ کردیم، این است اندازه آفرینى آن پیروزمند دانا.
«وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ»(15) یعنى: و به یقین، در آسمان برج‏هایى قرار دادیم و آن را براى بینندگان آراستیم.
«أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ»(16) یعنى: آیا به آسمان بالاى سرشان نظاره نکردند که چگونه آن را ساخته و زیبا گرداندیم و هیچ شکافى در آن وجود ندارد.
خداوند متعال در این آیات، انسان را به تفکر در زیبایى آسمان بویژه آن زمان که ستارگان همچون چراغهاى زیبا در آن مى‏درخشند؛ فرا مى‏خواند. اصل خلقت آسمان بدون شکاف و آراسته به ستارگان تنها براى حفاظت و نفع‏رسانى نیست بلکه بدین منظور است که هر بیننده‏اى هنگام تماشاى آن سرور لذت بخش حاصل از زیبایى‏اش را در خویش بیابد و از آن احساس لذت نماید، تا اصل تکوّن آن و آراستن آن به برجها و چراغها او را به تفکّر و شناخت آفریدگار آنها واصل نماید.
زیبایى خلقت انسان
خداوند در سوره «تین» پس از آوردن قسمهاى چهارگانه (قسم به انجیر و زیتون، طور سینین و شهر أمن (مکه)) مى‏فرماید:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الإِْنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»(17) یعنى: هر آینه ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریده‏ایم.
بهترین و زیباترین تقویم، با گستردگى مفهومى خود، این مطلب را بیان مى‏کند که خداوند انسان را موزون و شایسته آفرید. بنابراین، دو جهت اصیل انسانى یعنى جسمى و روحى، در زیباترین شکل موزونى آفریده شده است.(18) عظمت تقارن زیبایى خلقت فیزیکى و روحى انسان تا آنجاست که تاکنون هیچ تحقیق بشرى ادعا نکرده است که همه عظمت فعالیتهاى مغزى و روانى انسان را احاطه کرده است.
در دو سوره دیگر نیز مى‏فرماید:
«وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»(19) یعنى: و صورت شما را کشید و این صورتگرى را زیبا و نیکو انجام داد.
چه در مقایسه با صورت دیگر جانوران و چه از جهت نیکویى خلقت انسان و تناسب و هماهنگى میان اندامش، زیباترین تصویر را برایش ایجاد کرده است(20) که اگر نگاه طبیعى و بدون غبار به آن بنگرى نوعى نیکویى و زیبایى کلى را در آن مى‏یابى.
ترسیم زیبایى در حکت حیوانات
قرآن کریم به تصویر جامعى از فواید حیوانات براى انسان مى‏پردازد؛ زیرا وسیله پوشش، استفاده از گوشت، حمل بارهاى سنگین و منفعتهاى دیگر، توسط چهارپایان صورت مى‏گیرد.(21) ولى تنها به سودرسانى مادى آنها براى انسان بسنده نمى‏کند، بلکه با توجه به زیبایى حرکت آنان براى انسان مى‏فرماید:
«وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ»(22) یعنى: و در آنها براى شما منظره زیبایى است که در هنگام شامگاهان آنها را به جایگاه خود بر مى‏گردانید و صبحگاهان که آنها را به چرا مى‏برید.
منظره جالب و زیباى حرکت دسته جمعى گوسفندان و چهارپایان به سوى چراگاه، سپس بازگشتشان به سوى استراحتگاه بیانگر یک حالت روانى تحقق یافته در انسان نظاره‏گر بر آنها است که از دو نوع حرکت دسته جمعى ایجاد شده است.
در آیه‏اى دیگر نیز مى‏فرماید:
«وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ»(23) یعنى: و همچنین اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا بر آنها سوار شوید و هم مایه زینت شما باشد و چیزهایى مى‏آفریند که شما نمى‏دانید.
این آیه نیز زینت بودن این حیوانات را براى انسان آن هنگام که بر آنها سوار مى‏شود؛ تصویر مى‏کند و این نوعى از زیبایى است که در زندگى اجتماعى ظاهر مى‏گردد؛ زیرا سواره به حرکت در آمدن نشاط و وقار بیشترى دارد.(24) البته با بیان این نکته در پایان آیه که مرکب‏هاى دیگر در آینده مى‏آفریند و در اختیار بشر قرار مى‏دهد نیز به زیبایى آنچه در آینده خلق مى‏کند اشاره مى‏کند: «و یخلق ما لا تعلمون»
و امیرالمؤمنین على علیه‏السلام به توصیف طاووس پرداخته است و آن را از شگفت‏انگیزترین پرندگان در آفرینش معرفى مى‏کند؛ زیرا پرهایش همچون دسته گلى است که از شکوفه‏هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است و... .(25)
زمین و زیبایى
در آیات متعددى از قرآن، درباره زیبایى منظره‏هاى زمین، سخن به میان آمده است که خداوند انسانها را به این مناظر زیبا توجه مى‏دهد و به تفکر و دقت در آن فرا مى‏خواند:
«وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ»(26)
یعنى: و براى شما از آسمان آبى فرستاد و به وسیله آن آب باغهایى سرورانگیز و بهجت‏آور رویانیدیم.
در این آیه، نمودهاى زیبایى زمین بوسیله گلها، درختان و چمن‏زارها و دیگر روییدنیها، به خداوند نسبت داده شده است تا سبب سرور و بهجت انسان بیننده آنها شود. در آیه دیگرى نیز مى‏فرماید:
«أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الأَْرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ»(27)
یعنى: آیا ندیدى که خداوند از آسمان آب فرستاد و زمین سبز و خرم گشت، بى‏شک خداوند لطیف و آگاه است.
فرستادن آب از آسمان و به دنبال آن سبز و خرم شدن زمین لطفى از سوى خداوند به شمار رفته است.
مولاى سخن، امیرالمؤمنین علیه‏السلام در سخنى زیبا، زینت زمین را این‏گونه بیان مى‏کند:
«پس زمین به وسیله باغهاى زیبا، همگان را به سرور و شادى دعوت کرده است. با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشید، هر بیننده‏اى را به شگفتى واداشت و با زینت و زیورى که از گل و بند گلهاى گوناگون، فخر کنان خود را آراست هر بیننده‏اى را به وجد آورد.»(28)
در برخى از آیات نیز به جنبه دیگرى از زیبایى زمین اشاره شده است که شما انسانها در زمینهاى هموار قصرها ساختید و از کوه‏ها خانه‏ها براى خویش تراشیدید.(29) این سخن، اشاره‏اى است که به وجود آوردن آنچه که زینت و زیور به حساب مى‏آید از دیدگاه قرآنى جایز است؛ اما در پایان آیه به این نکته توجه مى‏دهد که با به یاد آوردن این نعمتهاى خداوندى در زمین کار زشت انجام ندهید و فساد به راه نیندازید تا خلق و ابداع زیبایى مطلوب بودن خویش را از دست ندهد.
دریا و زیبایى
هر انسانى که به دریا بنگرد و یا از آنچه در اعماق اقیانوسها وجود دارد اطلاع داشته باشد، به زیبایى آن اذعان مى‏کند و ما مى‏خواهیم بگوییم در بیان دین نیز به این زیبایى‏ها توجه شده است و بر جواز استفاده از این زینتها اشاره مى‏کند:
«وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها»(30)
یعنى: و او خدایى است که شما را بر دریا مسلط کرد، تا از آن گوشت تازه بخورید و وسائل زینت را که مى‏پوشید از آن بیرون بیاورید.
در این آیه براى مسلط ساختن انسان بر دریا دو علت و غایت ذکر شده است: استفاده از گوشت ماهیان دریا و استخراج مواد زینتى. آبهاى نیلگون دریاها ـ آن‏گاه که کشتیهاى غول پیکر بر روى آن به حرکت در مى‏آیند ـ براى هر بیننده‏اى در عین زیبایى نشانه‏اى براى تعظیم در برابر قدرت لایزال الهى است و آیه آنها را غرض و هدف از خلقت و تسخیر دریا معرفى مى‏نماید.
ب) توصیف افعال به زیبایى
در منابع دینى (قرآن و سنت) پاره‏اى از افعال، به زیبایى و شکوه توصیف شده‏اند تا انسان را از زیبایى‏هاى ظاهرى عبور دهد و او را به زیبایى‏هاى حیات معقول رهنمون گردد و در سیر تکاملى خویش به این وصفهاى زیبا دست یابد.
زیبایى ایمان
در آیات و روایات فراوانى به توصیف ایمان و نتیجه‏هاى اثربخش آن توجه شده است. یکى از ویژگیهاى مهم ایمان، زیبایى و آراسته شدن دلهایى است که با عمق جان از آن برخوردار هستند. خداوند در سوره حجرات مى‏فرماید:
«وَ لکِنَّ اللّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الإِْیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»(31)
یعنى: ولى خداوند ایمان را به دلهایتان دوست داشتنى قرار داد و ایمان را در دلهاى شما با زیبایى بیاراست و کفر و فسق و معصیت را براى شما زشت و کراهت‏بار ساخت.
منظور از محبوب و زیبا قرار دادن ایمان، این است که ایمان را به جمالى آراسته است که قلبهاى ایشان را به سوى خویش جذب مى‏کند؛ به گونه‏اى که از عصیان و کفر و زشتى که در مقابل ایمان است دورى مى‏گزینند.(32)
از آنجا که خداوند داراى حکمت بى‏انتهاست و مى‏خواهد تکامل انسانى را تحقق بخشد، زمینه‏هاى آن را هم فراهم ساخته است؛ به این معنا که ایمان را که سبب تکامل بشر است در قلبهاى ایشان «دوست داشتنى» قرار مى‏دهد. آتش عشق حق‏طلبى و حقیقت‏جویى را در درون جانها شعله‏ور مى‏سازد و روح او را همگام با دستورات دینى پرورش مى‏دهد. بنابراین، زیبایى‏خواهى انسان او را به سوى پذیرش صفات و کارهاى زیبا به پیش مى‏برد. از این رو، ترسیم درست و حقیقى از خداوند و دستوراتش هر انسانى را که غبار غفلت بر قلبش ننشسته باشد به سوى خویش فرا مى‏خواند. در مقابل، درک زشتى کفر و کارهاى آلوده‏ساز، با ضمیر زیبایابى انسان ناسازگار است و انسان را به نفرت نسبت به آنها دعوت مى‏کند.
زیبایى بخشش
قرآن کریم بر زیبایى برخى از آرمانهاى اخلاقى و ارزشهاى انسانى تأکید مى‏کند و درباره بخشش و گذشت از دیگران مى‏فرماید:
«إِنَّ السّاعَةَ لآَتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»(33)
یعنى: بى‏شک روز رستاخیز فراخواهد رسید؛ با عفو و بخشش زیبا از لغزشهاى مردمان درگذر.
در این آیه به پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمان داده مى‏شود که در برابر لجاجت، خطاکارى و مخالفتهاى پاره‏اى از مردمان ملایمت و محبت نشان ده و از گناهان ایشان صرف نظر کن و آنها را با بخششى زیبا که توأم با سرزنش و ملامت نباشد مورد لطف خود قرار بده.
بنابراین، همان طور که امام رضا علیه‏السلام در تفسیر این آیه فرموده‏اند، عفو و بخشش زیبا آن گذشتى است که همراه مؤاخذه و سرزنش نباشد: «العفو من غیر عتاب»(34) یعنى: عفو و بخشش بدون سرزنش صفح جمیل است.
بردبارى زیبا
در قرآن کریم، در توصیف صبر به زیبایى و فرمان به آن مى‏خوانیم:
«فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلاً»(35) یعنى: بنابراین، صبرى زیبا پیشه کن.
استقامت زیبا آن است که به هیچ کس غیرخدا شکوه نکنى؛ به گونه‏اى که غیر او کسى از مصیبت و گرفتارى تو با خبر نشود.(36) صبر جمیل و زیبا به معناى شکیبایى زیبا و قابل توجه است که داراى تداوم باشد و ناامیدى در آن راه نیابد و همراه بى‏تابى و جزع و شکایت و آه و ناله نگردد.(37)
علامه محمدتقى جعفرى درباره زیبایى بردبارى مى‏نویسد:
«اگر چه زیبایى تحمل و شکیبایى نمود نقاشى و ترسیمى و منظر طبیعى ندارد، ولى از آن زیبایى برخوردار است که هرگونه زیبایى را معنا و محتوا مى‏بخشد. انسان بردبار و شکیبا که درونى آرام و واقع‏نگر دارد و از آن اضطراب و تلاطمها که در ارتباط با نمودهاى جهان عینى تأثیر ناهنجار مى‏گذرد، به دور است. در این حالت است که زیباها زیبایى خود را با بهترین وجه براى انسان نمودار مى‏سازند.»(38)
بنابراین، دست‏یابى به روحى زیبا دستاورد انجام کارهاى زیبا و برگیرى ویژگیهاى زیباست.
بر این اساس همچنین «صبر زیبا» آن است که انسان از حوادث دشوار زندگى نهراسد و پیمانه صبرش لبریز نگردد و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى، کفران، بى‏تابى و جزع اوست بر زبان جارى نسازد؛ چه، در سایه چنین صبرى آن حوادث نیز اسباب تکامل او را فراهم مى‏سازند.
جدایى و مفارقت زیبا
وقتى که انسان نمى‏تواند براى اشخاص منحرف و کج‏رو کارى انجام دهد و آنان را به راه راست هدایت کند، از آنان دورى مى‏گزیند. در این جدایى نباید از شیوه زیبایى و زینت تعدى نماید و به مشکلات خویش و آنان بیفزاید، بلکه این کار را براى آگاهى و درس آموختن به آنان و تحصیل اعتدال روحى خود انجام دهد. اینجاست که روح چنین فردى در مرتبه‏اى از زیبایى قرار مى‏گیرد که در حال نفرت و جدایى نیز پاى را از محدوده انسانى و زیبایى بیرون نمى‏نهد. خداوند در قرآن به پیامبرش صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرمان مى‏دهد:
«وَ اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِیلاً»(39)
یعنى: به آنچه مى‏گویند بردبار باش و از آنان دورى گزین، دورى و جدایى زیبا.
آنچه در مورد زیبایى مفارقت گفتیم، مربوط به جایى بود که خود زندگى نیز، بشر را به سمت جدایى سوق مى‏داد. علاوه بر اینها، در قرآن نیز به مواردى از جدایى زیبا اشاره شده است. از باب نمونه، وقتى مردانى که داراى قدرت زیادى هستند و بدین گونه همسرانشان را مورد ظلم قرار مى‏دهند، گوشزد مى‏کند که یا همسر را به طور شایسته نگهدارید و یا با نیکى و احترام رهایش سازید، یا در سوره احزاب مى‏فرماید: «و سرّحوهُنّ سراحا جمیلا» یعنى: به صورت شایسته و زیبا زنان مطلقه را رها سازید.
واژه «سراح جمیل» به معناى رها ساختن همراه با محبت و احترام و ترک هر گونه خشونت و ستم و بى‏احترامى است. وقتى دو همسر به این نتیجه رسیدند که نمى‏توانند با یکدیگر زندگى موفقى داشته باشند و تصمیم به جدایى گرفتند، باز هم نباید هر گونه بى‏مهرى، ظلم، بدگوئى و خشونت را براى خود جایز بدانند و مفارقت خویش را زشت نمایند، بلکه اگر پیوندها همراه صلح و صفا زیباست جداییهاى همراه با تفاهم و اصول نیز زیبا خواهد بود.
یکى از آثار مهم مفارقت زیبا و همراه با احترام این است که امکان و زمینه برگشت به زندگى را در آنان فراهم مى‏سازد؛ زیرا گاه در آینده این زن و مرد بار دیگر به فکر تجدید زندگى مشترک مى‏افتند؛ دراین صورت اگر با بد رفتارى شدید از یکدیگر جدا شده باشند راه بازگشت را به روى خود بسته‏اند و در صورت بازگشت هم زمینه فکرى و عاطفى مناسبى ندارند؛ اما اگر با احترام و رعایت عواطف انسانى از یکدیگر جدا شده باشند، مى‏توانند دوباره با یکدیگر پیوند زناشویى موفق ببندند.
زیبایى رنگ خدا
به دنبال دعوت پیامبر اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از همه پیروان ادیان، از آنان مى‏خواهد که همه در تحت لواى یک پرچم در آیند و تنها یک رنگ را بپذیرند:
«صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ»(40)
یعنى: رنگ خدایى، و چه رنگى از رنگ خدایى بهتر است؟ و ما تنها عبادت او را مى‏کنیم.
این آیه قرآن از همه انسانها مى‏خواهد که رنگهاى نژادى و قبلیه‏اى و سایر رنگهاى تفرقه انداز را از میان بردارند و همگى به رنگ الهى در آیند.
مفسران نوشته‏اند برخى از مسیحیان فرزندان نوزاد خود را غسل تعمید مى‏دادند و گاه ادویه‏اى زرد رنگ به آن آب اضافه مى‏کردند و بر این تصور بودند که این غسل با چنین رنگ ویژه‏اى سبب تطهیر نوزاد از گناه ذاتى که از آدم به ارث برده است مى‏شود.(41)
قرآن در مقابل چنین اندیشه‏اى مى‏گوید: بهتر این است که به جاى رنگ ظاهرى و خراباتى و تفرقه‏انداز رنگ خدائى را بپذیرید و به سخنان او گوش فرا دهید تا جانتان از هر آلودگى پاک گردد و زیبا شود.
ج) اسلام و دستور به زیبایى و آراستن
دین مبین اسلام به عنوان کاملترین دستور زندگى بشر به تمام انسانها، بویژه مسلمانان به آراستن و زیبایى ظاهرى و باطنى خویش تأکید فراوان مى‏نماید و از آنها مى‏خواهد که نسبت به شانه‏هاى زیبایى و زینت پراکنده در هستى و نیز نسبت به صفات خوبى و شکوهى که در این دنیا براى ایشان میسّر است بى‏تفاوت نباشد و به زیباخواهى فطرى خویش توجه نموده و در راستاى کمال خویش از آنها استفاده نمایند. نتیجه چنین اندیشه‏اى تصحیح کج‏اندیشى رهبانیت است ـ اندیشه‏اى که همه صفات زیبا و مظاهر زیباى زندگى پشت مى‏کند ـ بلکه به استفاده از زیبایى‏ها هدف مى‏دهد و آنها را در مسیر اعتلاى روحى انسان مورد دستور قرار مى‏دهد و یا آیه:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»(42)
یعنى: اى پیامبر بگو: چه کسى زینتى را که خداوند براى بندگانش پدید آورده و روزیهاى پاکیزه را، حرام کرده است.
بنابراین، بررسى دستورات و فرامین الهى در زمینه توجه به آراستن و زیبایى، ما را به این نتیجه رهنمون خواهد شد که نه تنها اسلام در مقابل زیبایى جبهه نمى‏گیرد بلکه دستورات خویش را در راستاى زیبایى فطرى انسان تبیین مى‏کند؛ چه، خداوند دوست دارد آثار نعمتش را بر بندگانش ببیند.(43)
زیبایى و آراستن لباس
وقتى به گفتار و رفتار پیشوایان معصوم علیهم‏السلام و پیروان حقیقى آنان مى‏نگریم، مى‏یابیم که پوشیدن لباس تمیز و داراى تجملى که در شأن و حد و اندازه شخص باشد مطلوب شمرده شده است و تنوع در لباس را نیز اسراف نمى‏شمارند. اسحاق بن عمار از امام صادق مى‏پرسد: اگر مؤمن ده لباس داشته باشد، اسراف است. امام علیه‏السلام در جواب مى‏فرماید: خیر. دوباره سؤال مى‏کند اگر بیست لباس داشته باشد چگونه است؟ باز هم جواب مى‏فرماید: اشکالى ندارد. در مرتبه سوم مى‏گوید اگر سى لباس داشته باشد باز هم امام مى‏فرماید اشکالى ندارد؛ زیرا این کار اسراف نیست بلکه اسراف آن است که لباس بیرونى خویش را در خانه بپوشى.(44)
در سیره امام سجاد علیه‏السلام نقل شده است که ایشان براى پوشش تابستانى خویش دو لباس به قیمت صد و پنجاه درهم تهیه مى‏کردند.(45)
آن‏گاه که پاره‏اى از کج‏اندیشان، ابن عباس را در لباسى فاخر و زیبا دیدند به او گفتند: ابن عباس تو در نظر، از همه با فضیلت‏تر هستى پس چگونه چنین لباس مى‏پوشى؟ او در جواب ایشان فرمود: که خداوند در قرآن مى‏فرماید:
«مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ»(46)
بنابراین، لباس زیبا و فاخر بپوشید ولى دقت کنید که آن را از حلال تهیه کرده باشید.(47)
همچنین در احادیث فراوانى به پوشیدن لباس سفید توصیه شده و در بیان علت آن آمده است: زیرا لباس سفید خوش‏بوتر و زیباتر است.(48) تا آنجا که پوشیدن لباس سیاه، مورد نکوهش قرار گرفته و لباس غم و اندوه و لباس اهل آتش معرفى شده است.(49)
افزون بر آنچه گذشت، بر آراستن خویش براى ملاقات و دیدار با دوستان تأکیدى بیشتر شده است. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: مردى به خانه رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و درخواست دیدار با ایشان را داشت. وقتى که حضرت خواستند از حجره خارج شوند و به ملاقات آن مرد بروند، در جلوى ظرف بزرگ آبى که در داخل اتاق بود ایستادند و سر و صورت خویش را مرتب کردند، عایشه از مشاهده این کار تعجب کرد. پس از بازگشت آن حضرت از ایشان پرسید، یا رسول‏الله چرا هنگام خارج شدن از خانه در برابر ظرف آب ایستادید و موى و صورت خود را منظم کردید. رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله در جواب فرمودند:
«یا عایشة ان الله یحب اذا خرج عنده المؤمن الى اخیه ان یتهیَّأَ له و أن یتجمَّل.»(50)
یعنى: اى عایشه، خداوند دوست دارد وقتى مسلمانى براى دیدار برادرش مى‏رود خود را براى ملاقات او آماده و بیاراید.
جوان و لباس زیبا
در گفتار و رفتار امامان علیهم‏السلام این نکته بیشتر به چشم مى‏خورد که آنان بر زیبایى و آراستن جوانان توجه ویژه‏اى نشان داده‏اند. امام باقر علیه‏السلام فرمودند که امام على علیه‏السلام در ایام خلافت خود با غلام خود قنبر براى خرید لباس به بازار آمد و دو لباس یکى به قیمت سه درهم و دیگرى دو درهم خریدارى کرد سپس به قنبر فرمودند: تو لباس سه درهمى را بردار. عرض کرد: شما شایسته‏تر به آن هستید؛ زیرا در مقابل مردم براى سخنرانى حاضر مى‏شوید و باید لباس بهترى بپوشید. حضرت فرمودند: تو جوان هستى و همانند جوانان دیگر به تجمّل و زیبایى رغبت بسیارى دارى... .(51)
چنین رفتارى از امام علیه‏السلام نشانگر این است که باید به تمایل به خودآرایى و تجمل و زیبادوستى جوانان که برخاسته از فطرت ایشان است در حد اعتدال حمایت کرد تا با پوشیدن لباس زیبا و گران قیمت‏تر تمایل زیباپسندى آنان ارضا گردد.
جوانان و بلند گذاشتن موى سر
همان گونه که گذشت، اسلام، از زینتهاى حلال نهى نکرده؛ بلکه حرام کننده آن را نکوهش کرده است. از این رو، در کتابهایى که بیانگر آداب اسلامى هستند آمده است:
«مردان را یکى از دو چیز سنت است: یا آن که موى سر را بتراشند... و یا آن که موى سر را بگذارند و تربیت کنند به آن که بشویند و شانه کنند.»(52)
این بیان نشان مى‏دهد، که مردان، بویژه جوانان در نگهدارى و تراشیدن موى سر مختارند ولى در صورت بلند گذاردن موى سر باید آن را مرتب نمایند و در نظافت و شانه زدن آن بکوشند؛ اما اگر در جامعه‏اى، تراشیدن موى سر ناپسند است رعایت عرف چنین جامعه‏اى از دیدگاه اسلام مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، علامه مجلسى در بیان علت بلند گذاردن موى سر از سوى پیامبر و امام مى‏گوید: چون در اول اسلام تراشیدن موى سر در میان عرب عیب بزرگى به شمار مى‏رفت و پیامبر و امام نباید کارى بکنند که در نظرها قبیح نماید حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله موى سر را به اندازه چهار انگشت مى‏گذاشتند.(53)
این رفتار پیامبر اسلام، الگوى رفتارى همه جوانان مسلمان است که نگهدارى موى سر و تراشیدن آن با توجه به نظر جامعه لازم و ضرورى است، اما در صورت نگهدارى موى سر، باید به آداب آن یعنى پاکیزگى و شانه کردن آن توجه‏اى ویژه داشت.
زینت و آراستن در نماز
قرآن به همه فرزندان آدم دستور مى‏دهد که:
«یا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ»(54)
یعنى: اى فرزندان آدم! زینت خویش را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید.
این آیه مى‏تواند هم اشاره به زینتها و آراستن جسمانى باشد که شامل پوشیدن لباس پاک و زیبا، شانه زدن موها، استفاده از عطر و بوى خوش و مانند آن باشد و هم شامل زیبایى‏هاى معنوى یعنى صفات انسانى و الهى باشد.
در حقیقت، این گفتار نکوهش از عمل زشتى جمعى از اعراب زمان جاهلیت است که به هنگام آمدن به مسجدالحرام و طواف خانه خدا عریان و برهنه مى‏شدند قرآن، از نمازگزاران و شرکت‏کنندگان در مجامع عمومى جامعه مى‏خواهد که با لباسهاى کثیف و زشت حاضر نشوند؛ بلکه براى حضور در محضر الهى و سخن گفتن با او باید بهترین لباسها و زیباترین آنها را بپوشید. پیشوایان دین بهترین عمل‏کنندگان به این دستور بوده‏اند.
حضرت امام حسن علیه‏السلام بهترین جامه‏هاى خود را در هنگام نماز مى‏پوشید. برخى، از آن حضرت سبب این کار را پرسیدند. امام در جواب فرمود:
«ان الله جمیل و یحب الجمال فأتجمل لربى و هو یقول خذوا زینتکم عند کل مسجد.»(55)
یعنى: خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد. به این جهت، خود را در پیشگاه الهى زینت مى‏کنم؛ خداوند فرموده است که با زینتهاى خود در مساجد حاضر شوید.
بنابراین، بر اساس احادیث فراوانى زینت کردن و جامه‏هاى پاکیزه و فاخر پوشیدن، اگر از حلال تهیه شده باشد و متناسب با شأن فرد باشد مورد ستایش اندیشه اسلامى است و سبب خشنودى پروردگار مى‏شود.
زن، زیبایى و آراستن
زیباخواهى و آرایشگرى، بیش از آنچه در فطرت مردان وجود دارد در نهاد و سرشت زنان نهفته و با خمیره او عجین است، از این رو، دستورات اسلام نیز مطابق و همگام با نهاد و سرشت آنان تنظیم شده است.
انتخاب زن زیبا
اسلام، به مردان در هنگام انتخاب همسر توصیه مى‏کند هرگاه مردى از شما قصد ازدواج مى‏نماید، از موى دختر هم سؤال کند، چنان که از رخسارش سؤال مى‏کند؛ زیرا مو یکى از دو رکن جمال و زیبایى است.(56)
و پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بهترین زنان امت خویش را آنان معرفى مى‏کند که زیباترین و کم مهریه‏ترین آنها باشند.(57)
در اندیشه پیشوایان معصوم علیهم‏السلام توجه به زیبایى و جمال زن براى ازدواج مطلوب است؛ اما اصیل و تنها رکن نیست؛ بلکه گاه برخى از زیبارویان مورد نکوهش قرار مى‏گیرند؛ زیرا زیبایى به همراه اخلاق و دیندارى مورد تأکید قرار مى‏گیرد. پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به یاران خویش فرمودند: بپرهیزید از «خضراء دمن». به حضرت عرض شد: اى پیامبر! خضراء دمن چیست؟ فرمودند: دختر زیبایى که در خاندان بد و پلیدى به وجود آمده و رشد کرده باشد.(58) و امام صادق علیه‏السلام نیز بر این نکته تأکید ورزید که زن را تنها به خاطر مال و جمال به همسرى انتخاب نکنید؛ بلکه به دین و اخلاق او توجه بیشتر نمایید.(59)
زیبایى و آراستن زن براى همسرش
اسلام به زنان دستور مى‏دهد که براى شوهران خود زینت نمایند و لحظه‏اى بدون زیبایى و آراستن نباشند که پیامد چنین عملى اجر و پاداش و تداوم زندگى و محبت و عشق است.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: سزاوار نیست که زن هیچگاه بدن خود را بدون زینت گذارد، اگر چه با آویزان کردن گردنبندى باشد و سزاوار نیست که دست زن بدون رنگ باشد؛ اگر چه با کمى حنا باشد و اگر چه آن زن پیر و کهنسال بوده باشد.(60)
تأکید بر زیبایى زنان تا آنجا صورت مى‏گیرد که رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به مردان فرمودند: ناخنهاى خود را از بیخ بگیرید و به زنان فرمودند: قدرى ناخنهاى خود را باقى گذارید که بر زینت شما مى‏افزاید.(61)
در اندیشه اسلامى زینت زنان به هر آنچه که سبب آرایش و زیبایى آنان گردد، جایز و مطلوب شمرده شده است.(62) آرایش و رعایت زیبایى مو و استفاده از روغن و سرمه هم مستحب است. انجام چنین رفتارى از سوى زنان سبب مى‏شود که زندگى زناشویى ایشان از جهت غریزى سیر و لبریز شود تا در برخورد با مردان و زنان بیگانه احساس کمبود و نقص ننمایند و به سوى آنان متوجه نشوند و در راستاى کمال خویش به حرکت در آیند.
قرآن نیز زینت زنان براى همسران خویش را جایز مى‏داند و تنها از آشکار کردن زینت ایشان براى نامحرمان انتقاد مى‏کند و مى‏فرماید:
«قُلْ لِلْمُوءْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها...»(63)
یعنى: به زنان مؤمن بگو: دیدگان خویش باز گیرند و دامن خود حفظ کنند و زینت خویش نمایان نکنند جز آنچه که آشکار است... .
اهداف زیبایى در اسلام
آنچه با بررسى و پژوهش در هدف و فلسفه زندگى انسان از دیدگاه اسلامى، روشن خواهد شد این است که خداوند همه وجود را براى انسان و در تسخیر او خلق کرده است؛ ولى این پایان غایت مطلوب دینى نیست بلکه براى انسان نیز فرجام و هدفى بسیار مقدس تصویر مى‏کند و آن را محور اصلى تلاش و ارسال رسولان معرفى مى‏نماید.
قرآن کریم هدف خلقت انسان را تکامل و رسیدن به عبودیت مى‏داند و مى‏فرماید:
«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ»(64)
یعنى: ما جن و انس را خلق نکردیم مگر براى این که عبادت نمایند.
بى‏نیازى خداوند ما را به این نکته رهنمون مى‏شود که هدف او از آفرینش انسان به او بازگشت نمى‏کند بلکه به مخلوقات باز مى‏گردد و مایه کمال خود آنهاست. این آیه بر مسأله عبودیت و بندگى تکیه مى‏کند و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهایى آفرینش جن و انسان معرفى مى‏نماید و اگر در برخى از آیات هدف اصلى خلقت مرگ و زندگى را آزمایش انسان معرفى مى‏کند(65). و یا اگر خلقت آسمانها و زمین را غایت دانستن و علم پیدا کردن به خدا و توانایى او مى‏داند(66)، باز هم هدف اصلى همان عبودیت است. مسأله «امتحان و آزمایش» و «علم و دانش» اهدافى هستند که در مسیر عبودیت قرار مى‏گیرند و دستیابى به رحمت بى‏انتهاى الهى نتیجه این عبودیت و بندگى است.
به نظر نگارنده، این هدف و روح اصلى اسلام در مسأله مورد پژوهش ـ اسلام و زیبایى ـ نیز تبلورى ویژه دارد و در هر سه محور زیبایى‏هاى وجودى، توصیف افعال به زیبایى و دستور به زیبایى و آراستن نیز مورد توجّه قرار دارد.
هدف در زیبایى ‏هاى وجودى
وقتى که اثبات زیباخواهى فطرى انسان غیرقابل انکار شد زیبایى و جمال که در معرض درک آدمى نهاده مى‏شود، سبب تحریک ذوق و احساس خاص زیباجویى و علاقه‏مندى او مى‏شود. بدین جهت، جمال خداوندى که از مقوله غیرقابل شهود ظاهرى است به او عرضه مى‏شود تا انسان با مراجعه و درک شگفت‏انگیز زیبایى درون خود و شکوه و جلال و جمال هستى، به زیبایى خالق آنها پى ببرد و به سوى او حرکت کند. در دعوت به نظاره زیبایى‏هاى وجودى عالم نیز این هدف دنبال مى‏شود. آنجا که مى‏گوید: زیبایى آسمان را ما به وجود آورده‏ایم. در پایان نیز تصریح مى‏کند که این زیبا آفرینى کار خالقى عزیز و یکتاست.(67) و آن را تذکرى براى بیدارى و به یاد آوردن انسانها بر مى‏شمارد.(68) آنان را که تکذیب حق مى‏نمایند مؤاخذه مى‏کند و مى‏گوید اگر با دیده عبرت‏بین به آسمان و زیبایى آن مى‏نگریستند دیگر تکذیبى صورت نمى‏دادند.(69)
اسلام در تبیین زیبایى انسان؛ حرکت حیوانات؛ زمین و دریا نیز در صدد بیدار کردن روح انسان است تا با دریافت آنها به عنوان معلولها در پى علت بر آید و با شناخت علت واقعى و خالق آنها خویش را به تکامل برساند. از این رو، در همه آن یادآوردها بصراحت، به صفات ویژه الهى اشاره مى‏کند و با آوردن واژه‏هاى لطیف، علیم، خبیر و... انسان را متوجه مبدأ اصلى مى‏نماید. شاید انسان در زیبایى‏هاى ظاهرى غرق شود و از زیبایى شهودى حق باز فرو ماند.
بنابراین، از همه انسانها خواسته شد تا به زیباییهاى عالم وجودى بنگرند و احساس خویش را به زیبایى تصاویر و زیبایى معانى که خداوند آن را در هستى به ودیعه نهاده است بپرورانند و با اندیشه و تفکر و تدبر در آنها و عبور از زیبایى ظاهرى، به خداوند یکتا برسند.
هدف توصیف افعال به زیبایى
قرآن کریم، ایمان را زینت مى‏داند و عفو و بخشش، جدایى و مفارقت، بردبارى و صبر و رنگ الهى را زیبا معرفى مى‏کند تا حسّ زیباخواهى فطرى انسان را به سوى زیبایى‏هاى معقول دعوت کند تا تبیین نماید که این اصول و آرمانها آن واقعیات زیبا هستند که هم خودشان زیبایند و هم آن کس را که به آنها متصف گردد، زیبا نشان مى‏دهند.
از آثار ناخوشایند رفتارى یک انسان، به زشتى روح و درون او پى مى‏بریم و از تبلور رفتارهاى زیبا او به روح زیبایش پى‏مى‏بریم؛ زیرا رفتارهایى را که انسان به زیبایى توصیف مى‏کند وقتى با روح بیدار مى‏نگریم، خواهیم یافت که در هر یک از این موارد، همسازترین گزینه با فطرت آدمى است.
علامه محمدتقى جعفرى در توصیف روحى که مطابق با فرمانهاى الهى به زیباترین صورت به اعضا و جوارحش فرمان مى‏دهد، مى‏گوید:
«وقتى به رفتار على علیه‏السلام در زمینه‏هاى مختلف و بخشش و توصیه به مراعات حق قاتلش مى‏نگریم تصور و دریافت چنین روح پر از حشمت و جلال، عالیترین شهود و ذوق زیبایابى ما نیز تحریک مى‏شود و سر مى‏کشد و حتى جهان هستى را هم که چنین روحى در آن پرورده شده است براى ما زیبا مى‏نماید.»(70)
بنابراین، توصیف‏هاى موجود در بیانات الهى و پیشوایان معصوم علیهم‏السلام در صدد بیان وجود حقیقت زیباى رفتارهاى مذکور است، تا با فطرت زیباخواه انسان همراهى نماید تا در نتیجه انسان را به روح زیبایى انسان در پرتو انجام رفتارهاى زیبا برساند.
هدف در دستور به آراستن و زیبایى
آیا ممکن است خالق یکتا انسان را با روحیه و افکار زیباپسند بیافریند؛ ولى او را از به کارگیرى استعداد خدادادى خویش باز دارد. چنین سخنى خلاف حکمت و مقتضاى اندیشه صحیح است؛ بلکه هر استعدادى که در انسان نهاده شده است راه به کمال و فعلیت رسیدن آن نیز تصویر شده تا انسان در مسیر زندگى گرفتار خطار نشود، علاوه بر این که اگر اسلام انسانها را از استفاده زیبایى‏ها باز دارد، سبب تنفر انسان از چنین آیینى مى‏شود و چنین اندیشه‏اى با روح دینى که بر اساس فطرت و نیازهاى بشر آمده است، سازگار نخواهد بود.
آن گونه که گذشت قرآن، کسانى را که زیبایى‏هاى حلال الهى را تحریم مى‏کنند نکوهش مى‏کند و استفاده بندگان از مواهب الهى را مطلوب مى‏داند و آن را غایت خلقت آنها معرفى مى‏کند. اسلام به جنبه‏هاى اجتماعى آراستن ظاهرى (به لباس پوشیدن، عطر زدن، شانه زدن، تمیز بودن و...) اهتمام مى‏ورزد تا در میان اجتماعات نیز مسلمان نمونه‏اى از انسان کامل باشد و اسباب دوستى و الفت میان مؤمنان را فراهم سازد.
پوشیدن لباس و آراستن خود در نماز سبب نشاط در عبادت و به کارگیرى زینت ظاهرى براى رسیدن به زیبایى معنوى و معقول است.
آراستن زنان براى همسرانشان نیز سبب جلوگیرى مردان از گناه و حفظ حریم خانواده و انس و الفت در میان کانون گرم آن مى‏گردد و زندگى را صفایى ویژه مى‏دهد و روح مرد و زن را در مقابل یکدیگر داراى اهمیّت جلوه مى‏دهد.
بنابراین، رعایت دستورات به زیبایى سبب آرامش روحى و روانى انسان و زمینه ساز رسیدن به زیبایى‏هاى روحى و الهى است و همه موارد گفته شده و نشده در کمال‏یابى انسان اثرى بى‏بدیل دارند.
نتیجه ‏گیرى
آیات الهى و روایات پیشوایان با یادآورى مظاهر زیبایى در آفرینش، از انسان مى‏خواهد تا با توجه به جلوه‏هاى خلقت، ستایشگر آفریننده آنها شود و بداند که زیبایى خلقت انسان، زمین، آسمان، ستارگان و... همه او را به سوى خداوند دعوت مى‏کنند.
افزون بر این، توجه و تأکید بر زیبایى‏هاى برخى از رفتارها و افعال بدین جهت صورت گرفته است که همگان را به سوى آنها با شوق و رغبت دعوت نماید و انسان را از زیبایى‏هاى ظاهرى به زیبایى‏هاى حقیقى‏تر و باطنى فراخواند تا فهم اهمیّت روح زیبا را در مقابل ظاهر زیبا براى بشر فراهم سازد.
در مرتبه‏اى فراتر از زیبایى‏هاى وجودى و توصیف رفتارهاى زیبا، اسلام بر آراستن و زیباسازى دستور مى‏دهد و از پیروان خویش مى‏خواهد که در مقابل دوستان با لباسى آراسته ظاهر شوند، از جوانان مى‏خواهد که یا موى خویش را کوتاه نمایند و اگر موى خود را بلند گذارند آن را تمیز و زیبا شانه نمایند و بهترین لباس‏ها را براى حضور در پیشگاه خداوند بپوشند.
اسلام به زنان دستور مى‏دهد در برابر شوهران خویش آراسته و زیبا، همراه با زینت ظاهر شوند. همه این فرامین به گونه‏اى بر زیبایى روحى ـ روانى انسان مى‏افزاید و محبوبیت و صمیمیت ویژه‏اى را به وجود مى‏آورد و انسان را از گناهان که موجب زشتى روح او مى‏شود باز مى‏دارد.

________________________________________
1ـ کارشناس ارشد فلسفه، محقق و نویسنده.
2ـ محمد معین، فرهنگ فارسى، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ چهارم، 1360، ج 2، ص 1768.
3ـ حسن انورى، فرهنگ بزرگ سخن، انتشارات سخن، تهران، 1381، ج 5، ص 3924.
4ـ ابراهیم مصطفى و دیگران، المعجم الوسیط، دار الدعوة، استانبول، ص 136.
5ـ محمد عماره، اسلام و هنرهاى زیبا، ترجمه مجید احمدى، نشر احسان، تهران، 1381، ص 15.
6ـ محمدتقى جعفرى، زیبایى و هنر از دیدگاه اسلام، نشر کرامت، تهران، 1375، ص 248.
7ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، مکتب الاعلام الاسلامى، قم، 1403 ق.، ج 2، صص 77ـ76.
8ـ شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، انتشارات علمیه اسلامیه، دعاى حضرت فاطمه، ص 71.
9ـ همان.
10ـ همان، دعاى مشلول، ص 132، دعاى مجیر، ص 144، دعاى نیمه رجب، ص 259 و دعاى شب عید فطر، ص 426.
11ـ همان، مناجات سوم از مناجات خمس عشر، ص 215 و مناجات پنجم، ص 218.
12ـ همان، دعاى سحر ماه رمضان.
13ـ صافات / 6.
14ـ فصلت / 12.
15ـ حجر / 16.
16ـ ق / 6.
17ـ تین / 4.
18ـ ر.ک.: سید محمدحسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، 1974 م.، ج 20، ص319؛ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و سوم، 1379، ج 27، ص144.
19ـ غافر / 64؛ تغابن / 3.
20ـ ر.ک.: فخر رازى، التفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420ق.، ج 20، ص 552.
21ـ نحل / 7ـ5.
22ـ همان / 6.
23ـ همان / 8.
24ـ ر.ک.: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 11، ص 161.
25ـ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، مؤسسه امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، قم، 1381، خطبه 165، ص222.
26ـ نمل / 60.
27ـ حج / 63.
28ـ نهج‏البلاغه، پیشین، خطبه 91، ص 119.
29ـ اعراف / 74.
30ـ نحل / 14.
31ـ حجرات / 7.
32ـ سید محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 18، ص 313.
33ـ حجر / 58.
34ـ عبد على بن جمعه الحویزى، تفسیر نور الثقلین، دار الکتب العلمیه، قم، ج 3، ص 27.
35ـ معارج / 5.
36ـ جلال الدین السیوطى، الدر المنثور فى التفسیر بالمأثور، دار احیاءالتراث العربى، بیروت، 1421ق.، ج 8، ص 259.
37ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 25، ص 17.
38ـ محمدتقى جعفرى، پیشین، ص 302.
39ـ مزمل / 10.
40ـ بقره / 138.
41ـ سید محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 1، صص 313ـ312؛ الفضل بن الحسن الطبرسى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، دارالفکر، بیروت، 1414 ق.، ج 1، ص 369.
42ـ اعراف / 31.
43ـ محمد بن یعقوب الکلینى، الفروع من الکافى، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ دوم، 1362، ج 6، ص 438: «و یحبّ ان یرى اثر نعمته على عبده».
44ـ همان، ص 441.
45ـ همان.
46ـ اعراف / 31.
47ـ محمد بن یعقوب الکلینى، پیشین، ص 442، حدیث 7.
48ـ همان، صص 446ـ445.
49ـ همان، ص 449.
50ـ الحسن بن الفضل الطبرسى، مکارم الاخلاق، مؤسسه النشر الاسلامى، قم، 1416 ق.، ج 1، صص 85ـ84.
51ـ میرزا حسین النورى، مستدرک الوسائل، المکتبة الاسلامیه، تهران، ج 1، ص 210.
52ـ محمدباقر مجلسى، حلیة المتقین، مؤسسه انتشارات هجرت، قم، چاپ نهم، 1375، ص 174.
53ـ همان.
54ـ اعراف / 31.
55ـ هاشم الحسینى البحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن، دار الکتب الاسلامیه، قم، 1393 ق.، ج 8، ص 10.
56ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، وسائل الشیعه، انتشارات اسلامیه، تهران، 1384 ق.، ج 14، ص 37.
57ـ محمد بن یعقوب الکلینى، پیشین، ج 5، ص 324.
58ـ همان، ص 332.
59ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پیشین، ج 14، ص 30.
60ـ همان، ج 1، ص 410، ج 14، ص 163؛ محمدتقى مجلسى، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامى، قم، ج 8، ص 365.
61ـ همان، ج 1، ص 435.
62ـ همان، ج 1، ص 432؛ ج 14، ص 135.
63ـ نور / 31.
64ـ ذاریات / 56.
65ـ ملک / 2.
66ـ طلاق / 12.
67ـ فصلت / 12.
68ـ برداشت از آیه 13 سوره صافات.
69ـ ق / 5.
70ـ محمدتقى جعفرى، پیشین، ص 304.

 

تبلیغات