نویسندگان: علی اشرف نظری

کلیدواژه‌ها: هویت سیاست همبستگى ملى مشارکت و مدرنیته

حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

چکیده

طرح «کیستى» ما نتیجه زندگى اجتماعى انسان‏ها و بودن در متن یک موجودیت مشترک است که بر اساس آن، افراد درصدد فهم جایگاه و موقعیت خویش بر مى‏آیند. هویت، مکانیزمى است که بیشتر به صورت شکلى از آگاهى متبلور مى‏شود و در جامعه، نوعى انسجام و همبستگى ایجاد مى‏کند. هویت همان معنادارى در دو سطح فردى و اجتماعى است که کنش‏گران اجتماعى را قادر مى‏سازد تا به پرسش‏هاى بنیادى معطوف به کیستى خود، پاسخى مناسب و قانع کننده بدهند. افراد یک جامعه بدون برخوردارى از چارچوب‏هاى مشخص هویتى، امکان برقرارى ارتباطى معنادار و مستمر را با یکدیگر نخواهند داشت. هویت در این معنا عبارت است از فرایند معناسازى بر اساس یک سرى ویژگى‏هاى فرهنگى یا مجموعه به هم پیوسته‏اى از ویژگى‏هاى فرهنگى که بر منابع دیگر اولویت داده مى‏شود. در واقع، سیاست‏هاى معطوف به هویت تلاش مى‏کنند تا بر پایه مبانى و ساختارهاى هویت سیاسى و اجتماعى، و از طریق تعهد و مشارکت سیاسى، زمینه را براى بسیج و تجهیز اجتماعى فراهم آورند. از این رو تلاش مى‏کنند تا به منافع هویت‏هاى موجود از طریق تحکیم و تثبیت فرایند هویت‏یابى آن‏ها در ارتباط با گروه‏ها و جوامع دیگر توجه کنند. این امر مى‏تواند موجب پرورش و تقویت هویت سیاسى و همبستگى اجتماعى شود.

متن

مقدمه

    «هویت» واژه‏اى مبهم و مجادله برانگیز(1) است که هر یک از صاحب‏نظران بنا به چارچوب‏هاى روش‏شناختى متفاوت در حوزه‏هاى علوم اجتماعى و انسانى، از منظرى متفاوت به آن نگریسته و به یکى از ابعاد هویت در وجوه فردى، گروهى، طبقاتى، ملى، فراملى و... توجه کرده‏اند. هویت به عنوان یک پدیده سیاسى و اجتماعى در غرب، محصول دوران جدید است و به عنوان یک مفهوم علمى از ساخته‏هاى تازه علوم اجتماعى است که به جاى مفهوم «خلق و خوى» فردى و جمعى یا ملى به کار مى‏رود. هم‏چنان که داگلاس کلنر بیان مى‏دارد هویت مسئله‏اى است که از درون مدرنیته سر بر آورده و ابداعى مدرن است. مدرنیته در جست‏وجوى بنیان نهادن هویت، و ثابت و استوار نگه‏داشتن آن بوده است.(2) البته شاکله‏ها و مبانى هویتى در ایران ریشه‏اى استوار دارد و نمى توان این ایده را پذیرفت.

    طرح «کیستى» ما نتیجه زندگى اجتماعى انسان‏ها و بودن در متن یک موجودیت مشترک است که بر اساس آن افراد در صدد فهم جایگاه و موقعیت خویش بر مى‏آیند. «اساساً طرح سوءال «که بودن» نتیجه بلافصل ارج‏شناسى موجودیت فاعل شناسا است»(3). هویت مکانیزمى است که بیشتر به صورت شکلى از آگاهى متبلور مى‏شود و در جامعه، نوعى انسجام و همبستگى ایجاد مى‏کند؛ مکانیزمى که شامل ارزش‏ها، طرز تلقى‏ها و چگونگى شناخت فرد از جهان است. این مکانیزم، زمانى عمل مى‏کند که عوامل هویت‏ساز، در تقابل با هم نباشند و بدون تعارضى بنیادین بتوانند گفتمان مسلطى را به وجود آورند.

الف ) تبار مفهوم هویت


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Vague & Contested.


     2 . Hall, Stuart and Paul Dugay, Question of Cultural Identity, Sage Publication, 1996, p. 18.

3 . محمدرضا تاجیک، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، ص 7 .

--------------------------------------------------------------------------------

واژه هویت خود دو معناى اصلى دارد: اولین معناى آن بیان‏گر احساس مفهوم تشابه مطلق است. معناى دوم آن به مفهوم تمایز است.(1) در واقع، هویت به طور هم زمان میان افراد دو نسبت محتمل برقرار مى‏کند: از یک طرف، مفهوم شباهت و از طرف دیگر، تفاوت. هویت همان معنادارى در دو سطح فردى و اجتماعى است که کنش‏گران اجتماعى را قادر مى‏سازد تا به پرسش‏هاى بنیادىِ معطوف به کیستى خود پاسخى مناسب و قانع‏کننده بدهند. اشخاص با درک نوعى خودآگاهى در باره هویت خویشتن، قابلیت و توانایى قوام بخشیدن به شخصیت فردى و اجتماعى خویش را مى‏یابند و با طرح نوعى الگوى معنابخش فکرى-رفتارى به ترسیم گفتمان‏هاى خاص هویتى مى‏پردازند. بدون برخوردارى از چارچوب‏هاى مشخص هویتى، افراد یک جامعه امکان برقرارى ارتباطى معنادار و مستمر را با یکدیگر نخواهند داشت. هویت در این معنا عبارت است از فرایند معناسازى بر اساس یک سرى ویژگى‏هاى فرهنگى یا مجموعه به هم پیوسته‏اى از ویژگى‏هاى فرهنگى که بر منابع دیگر اولویت داده مى‏شود. براى هر فرد خاص یا براى هر کنش‏گر جمعى ممکن است چندین هویت وجود داشته باشد، اما این کثرت براى بازنمایى خود و انجام کنش اجتماعى معمولاً در قالب یک الگوى معنابخش نهایى، قابل جمع‏بندى است.

    به طور کلى تعریف‏هاى ارائه شده از هویت را مى‏توان در دو قالب اصلىِ هویت فردى و هویت جمعى مورد توجه قرار داد.


1 . وجوه فردى هویت

    تأکید بر وجوه فردى هویت را بیشتر مى‏توان در پاره‏اى از دیدگاه‏هاى روان‏شناختى ردیابى

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Connoly, William, Identity / Difference, University of Minesota Press, 2002, P. 14-15.

--------------------------------------------------------------------------------
نمود. از دیدگاه روان‏کاوانه، هر شخص در زندگى خود پیوسته تجربیاتى مى‏اندوزد و لایه‏هاى جدیدى بر هسته اصلى شخصیت خود مى‏افزاید، آن‏گاه افزایش و تثبیت این لایه‏ها سبب شکل‏گیرى هویت آدمى مى‏شود.(1) اریک اریکسون، از منظرى روان‏شناختى معتقد است هویت بر پایه نوعى «خودتفسیرى» استوار است که فرد در آن با ارائه درک و تفسیرى خاص از خود، خود را از دیگران متمایز مى‏کند. هویت چیزى جز آن چه هر آدمى با آن خویش را از دیگرى باز مى‏شناسد نیست. از این رو، هویت و تنوع در آن برآیند تنوع در شیوه‏هاى تفسیر از خود است که از طریق آن، جهان را تجربه مى‏کنیم و بر آن تأثیر مى‏گذاریم . در اندیشه‏هاى روان شناختى فروید(2) و جرج هربرت مید، نوعى رویکرد فردى- جمعى به هویت وجود دارد. جرج هربرت مید بر این نظر بود که فرد از طریق تکوین «خود» در چارچوبى قائم به تعامل اجتماعى و متشکل از تصدیق و تطبیق متقابل، هویت خویش را کسب مى‏کند و این فرایندى است که در درون ساختارى بر آمده از هنجارهاى اجتماعى تحقق مى‏یابد.(3)

    هویت در این معنا که بیشتر خصلتى فردى مى‏یابد، دربردارنده تلاش‏هایى جهت فهم «کیستىِ» ما و اتخاذ و تبیین مواضع و پویش‏ها در مقابل دیگران است. هویت یک ایده یا داده فرهنگى نیست، بلکه حالتى از خودفهمى است که از طریق مردم در روایت‏هاى روزمره بیان مى‏شود. هویت «به معنى هستى و وجود است، چیزى که وسیله شناسایى فرد باشد؛ یعنى مجموعه خصایل فردى و رفتارى که از روى آن، فرد به عنوان یک گروه اجتماعى شناخته شود و از دیگران متمایز گردد».(4)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ابراهیم حاجیانى، «تحلیل جامعه‏شناسى هویت ملى در ایران و طرح چند فرضیه»، مجموعه مقالات در آمدى بر فرهنگ و هویت ایرانى، ص 103 .


     2 . Freud, Sigmund, Group Psychology and the Analysis of the Ego, The Standard Edition. Vol. xvIII. London. Vintage , 2001, p. 92.

3 . رابرت جى دان، نقد اجتماعى پست مدرنیه: بحران هویت، ص 125-126 .

4 . محمدرضا تاجیک، «روشنفکر ایرانى و معماى هویت ملى»، فصلنامه مطالعات ملى، سال دوم، شماره پنجم، پاییز 1379، ص 161 .

--------------------------------------------------------------------------------
    البته، هویت یکى از اجزاى اصلى واقعیت ذهنى است و مانند هر گونه واقعیت ذهنى، در رابطه‏اى دیالکتیکى با جامعه قرار دارد. هویت فردى جدا از حوزه عمومى اجتماعى معنادار نیست، و هویت اجتماعى آن بخش از مفهوم «خود» است که از دانش و عضویت فرد در یک گروه و اهمیت ارزشى و احساسى منضم به آن مشتق مى‏شود. افراد، یگانه و متفاوت هستند اما هویت آن‏ها در اجتماع ساخته مى‏شود؛ یعنى در فرایندهاى اجتماعى‏شدن اولیه و ثانویه که افراد در چارچوب آن‏ها خود و دیگران را تعریف و باز تعریف مى‏کنند. هویت بر اثر فرایندهاى «شناسایى دوجانبه اجتماعى» شکل مى‏گیرد، پس از متبلور شدن باقى مى‏ماند، تغییر مى‏کند یا حتى در نتیجه روابط اجتماعى از نو شکل مى‏گیرد. فرایندهاى اجتماعى‏اى که هم در تشکیل و هم در حفظ هویت دخیل‏اند بر حسب ساختار اجتماعى تعیّن مى‏یابند.


2 . وجوه جمعى هویت

    هویت، امرى صرفاً شخصى یا روان شناختى نیست، بلکه هم‏چنین اجتماعى است که به طور جدى از طریق تعامل با دیگر کنش‏گران صورت مى‏بندد. از طریق تعامل و مشارکت در چارچوب نهادینه است که کنش‏گران هویت خود را بیان مى‏کنند. سیاست‏هاى هویتى و هویت‏یابى، میان افراد، نقاط و گره‏هاى تعاملى ایجاد مى‏کند و برخى از آن‏ها به عنوان خصایص شخصیت عمومى پذیرفته شده‏اند، نظیر اعتقادات و سنت‏ها، ارزش‏هاى اخلاقى، سلایق زیبایى‏شناختى، موضع‏گیرى‏هاى جنسیتى و ریشه‏هاى جغرافیایى و خویشاوندى. این نقاط تعامل، برساخته‏هایى اجتماعى هستند که به واسطه تجارب گوناگون شکل گرفته‏اند، اما تبعیت و پاى‏بندى سیاسى و فرهنگى، اغلب آن‏ها را به عنوان ابزار هویتى کارآمدى در مى‏آورد. از این رو افرادى که خود را به عنوان اعضاى یک جامعه مى‏شناسند، وارد نوعى تعامل بر مبناى عقلانیت‏هاى معتبر و استوار اجتماعى مى‏شوند و هویت‏هاى آن‏ها بازتابى از واکنش مستقیم به شرایط مشخص و اغلب پیش از پذیرش جامعه در دو وجه مثبت و منفى آن است.(1)

    «هویت دربردارنده و معرف «کیستى» هر فرد در بستر زمانى- مکانى، یعنى تاریخ، فرهنگ و جامعه است که جایگاه تاریخى، فرهنگى و اجتماعى اعضاى یک جامعه را تعیین مى‏نماید و فرد از طریق فرایند «هویت‏یابى»،(2) به یک تاریخ، فرهنگ و اجتماع خاص تعلق پیدا مى‏کند».(3) جوامع، تاریخ‏هایى دارند که در جریان آن‏ها هویت‏هاى خاص سر بر مى‏آورند، اما این تاریخ‏ها را انسان‏هایى مى‏سازند که از هویت خاص برخوردارند. جان لاک با تأکید بر ماهیت تاریخى هویت مى‏نویسد:

هویتِ فردى عبارت است از هویت ضمیر ناخودآگاهى که از طریق استمرار در زمان جریان دارد. به عبارت دیگر، فرد به واسطه خاطره‏هایى که از افکار و اعمال گذشته‏اش دارد با هویت مستمر خود ارتباط مى‏یابد.(4)

    در تعبیر نهایى مى‏توان گفت احساسِ هویت فردى به واسطه دیالکتیک میان فرد و جامعه شکل مى‏گیرد. معمولاً هویت در نگرش‏ها و احساسات نمود مى‏یابد. هویت اجتماعى نمودیافته در شخصیت، جدا از دنیاى اجتماعى دیگر افراد معنایى ندارد؛ به بیان دیگر، هر فرد هویت خود را در ارتباط با دیگران سازمان مى‏بخشد.(5) در این معنا، هویت تلویحاً بر آگاهى و

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Siebers, Tobin, Disability Studies and the Future of Identity politics. In: Identity Politics Reconsidered, Edited by Linda Martin Alcoff and Others. Macmillan. Palgrave , 2005, p. 19.


     2 . Identification.

3 . سیدمحمد نجاتى، «واکاوى هویت تاریخى، تاریخ‏انگارى و جامعه‏شناسى تاریخى ایران: ملاحظات نظرى و روش‏شناختى»، فصلنامه مطالعات ملى، سال چهارم، ش 1، 1382، ص 154 .

4 . منوچهر آتشى، «هویت؛ خودآگاه یا ناخودآگاه»، مجله تکاپو، دوره‏نو، ش 8، ص 12 .


     5 . Smith , Anthony, National Identity, Las Vegas : University of Nevada Press, 1991, p. 14-15.

--------------------------------------------------------------------------------
تعمق بیشتر اعضاى گروه و عواطف مثبت و منفى آن‏ها در خصوص ویژگى‏هایى است که آن‏ها به واسطه همین خصوصیات، خود را مشترک یا متفاوت از دیگران تصور مى‏کنند. این تعبیر از هویت در نوشته‏هاى کریگ کالهون منعکس شده است، آن جا که مى‏گوید:

تقسیم بندى خرد و کلان امرى کاملاً انتزاعى است، چه بسا فاصله بین نظریه‏هایى که به موضوع شکل‏گیرى هویت در افراد و گروه‏ها مى‏پردازند بیش از آن که بر واقعیت استوار باشد، ظاهرى و در عین حال مصنوع است.(1)

    هویت اجتماعى به رابطه میان خود و دیگران در متن جامعه اشاره دارد که در پرتو تعامل افراد با یکدیگر، هویت اجتماعى شکل مى‏گیرد. «در نظریه اجتماعى [جرج هربرت ] مید، افراد و جامعه، هم‏چون دو چیز متفاوت با هم در تضاد نیستند. جامعه همان مناسبات اجتماعى میان افراد است و افراد نیز خارج از مناسبات اجتماعى نمى‏توانند وجود داشته باشند».(2) هویت اجتماعى عبارت است از:

آن بخش از برداشت یک فرد از خود که از خودآگاهى او نسبت به عضویت در گروه‏هاى اجتماعى سرچشمه مى‏گیرد، همراه با اهمیت ارزشى و احساسى منضم به عضویت.(3)

    احساس تعلق، تجربیات و میراث مشترک، احساس تعهد افراد به اجتماع، برخوردارى از آرمان‏ها و باورهاى مشترک و مهم‏تر از همه، هویت‏یابى و شناسایى، به افراد هویت جمعى مى‏بخشد.(4) سیاست‏هاى معطوف به هویت تلاش مى‏کنند تا بر پایه مبانى و ساختارهاى

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Calhoun, Craig (ed), Social Theory and the Politics of Identity, London. Blackwell, 1998, p. 175.

2 . ریچارد جنکینز، هویت اجتماعى، ص 74 .

3 . محمدرضا تاجیک، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، ص 52.


     4 . Weedon, Chris, Identity and Culture (narratives of difference and belonging), Open University Press, 2004 : vii.

--------------------------------------------------------------------------------
هویت سیاسى و اجتماعى، از طریق تعهد و مشارکت سیاسى، زمینه را براى بسیج و تجهیز اجتماعى فراهم آورند. از این رو تلاش مى‏کنند تا به منافع هویت‏هاى موجود، از طریق تحکیم و تثبیت فرایند هویت‏یابى آن‏ها در ارتباط با گروه‏ها و جوامع دیگر توجه کنند. این امر مى‏تواند موجب پرورش و تقویت هویت سیاسى و همبستگى اجتماعى شود.

    هویت به معناى اجتماعى آن، در عرصه جغرافیاى مشترک انسانى و روابط تنگاتنگ و در هم تنیده آنان با یکدیگر شکل مى‏گیرد. «هویت جمعى چیزى نیست، جز تعریفى مشترک از میدان فرصت‏ها و محدودیت‏ها که به [صورت ] یک کنش جمعى عرضه مى‏شود. مشترک به این معنا که امرى از طریق فرایند مکرر «فعال ساختن» روابط اجتماعى، بازیگران را به هم پیوند مى‏دهد، برساخته مى‏شود و از طریق مذاکره و توافق شکل مى‏گیرد».(1) نکته مهم آن که هویت به معناى جمعى آن، ابعاد نهادین شناسایى جمعى دارد که به عنوان «شیوه بودن» و در عین حال «شیوه انجام کارها» نیز مى‏باشد. به تعبیر بهتر، «هویت، شناخت خود با توجه به بنیادهاى خاص و شناساندن خود بر اساس آن بنیادها به دیگران است».(2) نظریه‏پردازانى نظیر جیمز، کولى و مید که در زمره نظریه‏پردازان سنت کنش متقابل نمادى قرار مى‏گیرند، تأکید مى‏کنند که «خودِ» هر شخص از طریق نوعى فرایند انعکاسى تکوین مى‏یابد و به واسطه بازتابى بودن هویت، تصور ما از این که دیگران چگونه به ما مى‏نگرند، بسیار حائز اهمیت است.(3)

    هویت جمعى تمام افراد جامعه را در بر مى‏گیرد و از طریق آن، افراد با جمع شدن در کنار

--------------------------------------------------------------------------------

1 . محمدرضا تاجیک، روایت غیرت و هویت در میان ایرانیان، ص 206 .

2 . حمید احمدى، «هویت ملى ایرانیان، در گستره تاریخ»، مجموعه مقالات درآمدى بر فرهنگ و هویت ایرانى، ص 41 .


     3 . Calhoun, Craig (ed), Social Theory and the Politics of Identity, London: Blackwell , 1998, p. 178.

--------------------------------------------------------------------------------
یکدیگر به عنوان عضوى از جامعه تلقى مى‏شوند. انواع هویت، فرآورده‏هایى اجتماعى هستند که عناصر نسبتاً ثابت واقعیت اجتماعى به شمار مى‏روند. نظریه‏هاى مربوط به هویت همیشه در تعبیر کلى‏تر واقعیت، ریشه دارند، در درون حوزه نمادى و توجیه‏گرى‏هاى نظرى آن ساخته مى‏شوند و با تغییر سرشت این توجیهات تغییر مى‏پذیرند.(1) این همان فرایندى است که امیل دورکهایم آن را «بازنمایى جمعى»(2) مى‏نامد که دربردارنده ایده‏هایى است که هویت جمعى را نمادین یا سمبلیزه مى‏نماید. از این دیدگاه، هویت، مفهومى است که دنیاى درونى شخص را با فضاى جمعى اَشکال فرهنگى و روابط اجتماعى ترکیب مى‏کند. «هویت‏ها معنایى کلیدى هستند که ذهنیت افراد را شکل مى‏دهند و مردم به واسطه آن‏ها نسبت به روى‏دادها و تحولات محیط زندگى خود حساس مى‏شوند».(3) بنابراین، هویت مشترک، دست‏کم تا حدى هنجارى است، زیرا زمانى که یک فرد براى نمونه خود را شیعه معرفى مى‏کند، این توصیف از کیستى، به مثابه عضوى از یک گروه مذهبى خاص نیست، بلکه افزون‏تر از آن به معناى آگاهى از تعهدات، وفادارى به ارزش‏ها و انجام تکالیفى است که به واسطه این عضویت، بر عهده او قرار گرفته است.

    به طور کلى باید چهار موءلفه اصلى را در تحلیل‏هاى جامعه شناختى از هویت در نظر گرفت:

    1ـ این که هویت در ارتباط با دیگر کنش‏گران اجتماعى ظهور مى‏کند. این کنش‏گران، خود در کنش‏ها و تعاملات گفتارى خلق مى‏شوند و در کلیت جامعه از طریق خود فهمى و خودشناسى معنا مى‏یابند. هویت اجتماعى، دستاوردى عملى، یعنى یک فرایند است. هویت‏هاى اجتماعىِ فردى و جمعى را مى‏توان با به‏کار گرفتن کنش متقابل دیالکتیکى درونى و برونى فهم کرد.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . پیترل. برگ و توماس لوکمان، ساخت اجتماعى واقعیت، ص 26 .


     2 . Social Representation.

3 . محمدرضا تاجیک، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، ص 12 .

--------------------------------------------------------------------------------

    2ـ این که هویت‏ها وجوهى روایى دارند و ما مى‏توانیم آن‏ها را به مثابه داستان‏هایى تلقى کنیم که مردم در باره خود و به منظور استمرار و تداوم در موجودیت خویش مى‏گویند. چنین روایت‏هایى اساس حافظه جمعى و بیان‏گر وجوه عمومى تعامل با دیگران است. «هر جامعه، مجموعه‏اى هماهنگ از نمادها را مى‏سازد؛ یعنى انگاره‏اى که از طریق آن ، جامعه خود را بازتولید مى‏کند و به‏ویژه جمع را به خودش مى‏نمایاند، هویت‏ها و نقش‏ها را تقسیم مى‏کند و نیازهاى جمعى و هدف‏هایى را که باید تحقق یابند،(1) بیان مى‏نماید».

    3ـ این‏که هویت مربوط به ارتباط خود با دیگرى است که در آن هویت، مبتنى بر تفاوت با دیگران است. «هویت، شیوه شناسایى «خود» توسط عوامل و متغیرهاى «دیگر» است تا فرد خودش را بشناسد یا خود را به دیگرى بشناساند».(2) حضور دیگران نه تنها زمینه را براى درک هویت ما فراهم مى‏آورد، بلکه در عین حال به طور فعالانه‏اى آن را مى‏سازد. آن‏ها این کار را نه فقط به واسطه نام‏گذارى و رده‏بندى، بلکه از طریق چگونگى واکنشى که به ما نشان مى‏دهند و رفتارى که با ما مى‏کنند به انجام مى‏رسانند.

    4ـ آن‏که هویتِ جمعى دربردارنده هویت‏هاى هم‏پوشان است که در آن چندین لایه هویتى به چشم مى‏خورد، نظیر هویت سیاسى، هویت قومى، هویت دینى، هویت فراملى و ... .

    در تحلیل نهایى، نتایج و پیامدهاى استقرار و تثبیت هویت اجتماعى را نیز مى‏توان چنین شمرد:(3)


--------------------------------------------------------------------------------

1 . پى یر انسار، ایدئولوژى‏ها، کشمکش‏ها و قدرت‏ها، ص 42 .

2 . حمید احمدى، «هویت ملى ایرانى؛ وبژگى‏ها و عوامل پویایى آن»، مجموعه مقالات گفتارهایى درباره هویت ملى در ایران، ص 190.

--------------------------------------------------------------------------------
    1ـ هویت اجتماعى با شکل دادن به ذهنیت افراد و ترسیم اهداف، افراد را در ارتباط با واقعیت و محیط پیرامونشان قرار مى‏دهد.

    2ـ هویت اجتماعى با در انداختن نمادها و نشانه‏هاى مشترک و فعال ساختن روابط میان افراد، موجب بسیج و برانگیزانندگى اجتماعى در زمینه اهداف عمومى مى‏شود.

    3ـ هویت اجتماعى با ایجاد تعهد، وفادارى، پاى‏بندى، اتحاد و درانداختن آیین‏هاى همگانى موجب ایجاد بسیج و تجهیز اجتماعى، انسجام و همبستگى و مشروعیت سیاسى مى‏شود.

    4ـ هویت اجتماعى موجب در انداختن و طرح مفاهیمى، نظیر مصلحت عمومى و منافع جمعى به عنوان برساخته‏هاى اجتماعى مشترک مى‏شود که موجبات کارآمدى و هدف‏مندى افراد را فراهم مى‏آورد.

    5 ـ هویت اجتماعى، اجماعى نسبى و فهمى مشترک از امور که وفادارى و اعتماد عمومى را موجب مى‏شود، به وجود مى‏آورد.


ب ) تبیین مؤلفه‏هاى همبسته‏ساز هویت


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Cohen , A. p.. "Belonging: Identity and social Organization" . In: British Rural Cultures, Manchester, Manchester University Press, 1982, p. 17-26.

--------------------------------------------------------------------------------

    در تأملى جامعه شناختى مى‏توان هویت را در ارتباط با چهار موءلفه زیر مورد توجه قرار داد:

    1 . هویت برساخته‏اى است که ماهیتى ارتباطى دارد.

    2 . هویت بیشتر وجهى فرهنگى دارد.

    3 . هویت معطوف به «سیاست‏هاى تمایز و تفاوت» است.

    4 . هویت معطوف به «سیاست‏هاى هویتى» است.


1 . وجه برساخته اى و ارتباطى هویت

    هویت از لحاظ عینى به معناى واقع بودن در زمان و مکان خاص است. هرگونه تعیّن هویتى به واسطه «موقعیت‏مندى»،(1) در درون افق‏هایى صورت مى‏پذیرد که بر دنیاى اجتماعى خاصى و به نوبه خود بر موقعیت زمانى و مکانى مشخصى دلالت مى‏کند. هویت درک نمى‏شود مگر آن که در جهان واقع باشد. بنابراین، هر نوع نظریه‏پردازى در باره هویت باید در چارچوب تعبیرهایى نظرى صورت پذیرد که هویت و انواع خاص در درون آن واقع‏اند.

    هویت و هویت‏یابى متضمن در این معنا، تخصیص یافتن جایگاهى خاص در جهان به

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Situational .

--------------------------------------------------------------------------------
«پدیدار» است و هویت سیاسى به طور اخص «فرآورده سبکى از زیست سیاسى» و «بودن در چارچوب قواعد خاص سیاسى» است.(1) هویت و هویت‏یابى در این معنا «برساخته‏اى اجتماعى»(2) است که در آن، عاملان و کارگزاران اجتماعى با توسل به موءلفه‏ها و عناصر هویت بخش خود که ریشه در میراث دینى، تاریخى، فرهنگى و اجتماعى آن‏ها دارد، به ترسیم ابعاد هویتى خویش مى‏پردازند. انسان‏ها به عنوان «سوژه شناسا»، به طور مداوم در حال ساختن و بازبینى مستمر هویت‏هاى خویش هستند و تلاش مى‏کنند تا به ارتقاى نحوه بودن و هویت‏یابى خویش یارى رسانند.(3) بر این اساس، هویت و هویت‏یابى به عنوان یک برساخته دیده مى‏شود؛ فرایندى که هیچ وقت کامل نمى‏شود و همیشه در جریان است.(4)

    هویت سیاسى الگوى پیچیده‏اى از تقاضاها، خواست‏ها، هنجارها، شیوه تفکر و رفتار است که در طول زمان و به واسطه ادغام افراد در شبکه متراکم اجتماع شکل گرفته‏اند و هویت‏هاى فردى و جمعى نیز در بستر همین روابط متنوع اجتماعى برساخته شده‏اند. به تعبیر بهتر، هویت سیاسى، نظام عقاید تجربى، نمادهاى معنوى و ارزش‏هایى است که شرایط پدید آمدن فعالیت‏هاى سیاسى را تبیین مى‏نماید. بر این اساس، هویت‏هاى شکل گرفته در جامعه به گونه موءثرى بازتابى از دغدغه‏هاى مرتبط با هنجارها و ارزش‏هاى شکل دهنده به تفکر و رفتار ماست. شکل‏گیرى هویت‏هاى سیاسى - اجتماعى متأثر از گفتمان‏هایى است که تعیین مى‏کند که چه مى‏توان یا مى‏بایست گفت و افراد به عنوان سوژه از طریق همین صورت‏بندى گفتمانى در ارتباط با هم قرار مى‏گیرند.«وضعیت‏ها یا موقعیت‏هاى گفتمانى، مقولات و چارچوب‏هاى پیشینى هستند که سوژه‏هاى سیاسى به عنوان «تأثیر» و «پیامد» آن به وجود مى‏آیند و از طریق آن تجارب، ادراک و داورى‏شان را شکل مى‏دهند.(5)

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . برگر و لوکمان، همان، ص 181 .


     2 . Social Construction.


     3 . Connoly, William, Identity / Difference, University of Minesota Press, 2002, p. 12-15.


     4 . Hall and Du Gay , Opcit, p. 2-3.


     5 . Thide , 2003 , p. 81.

--------------------------------------------------------------------------------
    بنابراین، هر چارچوب هویتى از طریق صورت‏بندى کلى روابط ساختارى، پیش‏زمینه فکرى ناخودآگاه مردم، تعیین این‏که چه مى‏توان گفت و چه نمى‏توان گفت، تعیین شکل خاص اندیشه و کردار سیاسى و ترسیم چشم اندازهاى ویژه براى شکل‏گیرى سبک عمل سیاسى به ظهور نوعى هویت سیاسى خاص یارى مى‏رساند. هر گفتمان با ایجاد رژیم حقیقت خاص خود، با تعیّن‏بخشى و شکل‏دهى به اشکال هویت، چیزهایى را حفظ و برخى چیزهاى دیگر را حذف مى‏کند و هژمونى خود را مستقر مى‏سازد. از این موضع و دیدگاه، با تأکید بر ماهیت ارتباطى هویت، «سوژه، فردى مستقل و منفرد نیست، بلکه معین و در رابطه واقعى‏اش با دیگر افراد و گروه‏ها، در تعارض و کشمکش‏هاى طبقه‏اى خاص و سرانجام در شبکه‏اى منتج از مناسبات با تمامیت اجتماعى و با طبیعت پیرامون است».(1) با توجه به این مسئله، هویت سیاسى برساخته‏اى اجتماعى و تابع نوعى رابطه است که:

    نخست آن‏که مبتنى بر تصورات و ظهورات ممکنى است که موجب ظهور برخى اَشکال خاص هویت و استتار و به حاشیه راندن برخى زوایاى هویتى دیگر مى‏شود.

    دوم، فرایندى در جریان است که طى آن، ارتباطى معنادار میان عناصر گوناگون برقرارمى‏شود و اجزاى مختلف در هویتى جدید ترکیب مى‏شوند. هویت هیچ‏گاه پایان‏یافته نیست و در فرایند بازنمایى‏هاى مکرر ساخته مى‏شود.(2) حاصل این فرایند، تأسیس مرزهاى هویت سیاسى غالب و خلق یک «غیریت» در برابر آن و امکان تحقق فاصله‏گذارى با هویت‏هاى غیر است.

    سوم، هر الگوى هویتى با نوعى ساخت‏مندى خاص خود و به مثابه کلیتى معنادار، بسترى را فراهم مى‏آورد که در آن، امکان کنش سیاسى در قالب‏هایى نظیر ناسیونالیسم، امت گرایى و

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . پیتر میلر، سوژه، استیلا و قدرت، ص 36 .


     2 . Hall in : J . Rutherford (Ed) , 1990. p. 52.

--------------------------------------------------------------------------------
... تحقق مى‏یابد. مانوئل کاستلز در این باره مى‏گوید:

برداشت من از اصطلاح هویت، در صورتى که سخن از کنش‏گران اجتماعى باشد، عبارت است از فرایند معناسازى بر اساس یک ویژگى فرهنگى یا مجموعه به هم پیوسته‏اى از ویژگى‏هاى فرهنگى که بر منابع دیگر اولویت داده مى‏شود.(1)

    چهارم آن که هویت سیاسى با ترسیم افق‏ها و مرزهاى هویت سیاسى، شرایطى را به‏وجود مى‏آورد که در آن، احساسات معطوف به همبستگى افراد را در ارتباط و پیوند با یکدیگر حفظ نموده و احساس تمایز با بیگانگان را نیز بازمى‏تاباند. در واقع، تبارشناسى هویت سیاسى، تبارشناسى روابط ما با خود و دیگران است که دربرگیرنده چگونگى نگاه ما به خودمان و دیگران در موقعیت‏ها و زمان‏هاى مختلف است. «نقطه ثقل بحث در این‏جا چگونگى ساخته شده تاریخ روابطى است که موجودیت آدمى را در ارتباط با خودش و دیگران شکل داده است».(2)

    در نتیجه براساس اصل برساختگى و ارتباطى بودن هویت، هویت‏هاى اجتماعى هیچ‏گاه ساختارهایى بسته و تحقق یافته ندارند، بلکه آن‏ها باز و در حالِ شدن هستند. این در فرایند و در جریان بودن مستمر، موجب ارتقا، تحول یا چرخش در زوایاى هویتى مى‏شود که نشانه بارز آن، ادامه بحث‏ها و مجادله‏هاى هویتى است.(3)

 


--------------------------------------------------------------------------------

1 . مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات: قدرت و هویت، ج 2، ص 22.


     2 . Foucault, M, Longuage, Counter - Memory, Practice: Selected Essay and Interview, Ed. by: F. Bouchard. Oxford: Blackwell Pub, p. 87-104.


     3 . Hall and DuGay, Opcit , 1996, p. 2-30.

--------------------------------------------------------------------------------

2 . وجه فرهنگى هویت

    هویت‏ها به واسطه محتواى ارزشى(1) باید در ارتباط با خصایل و ویژگى‏هاى خاص هر فرهنگ مورد توجه قرار گیرند و «پارادایم‏هاى فرهنگى» هر گفتمان هویتى را که با ترسیم «نظام‏هاى دلالت‏هاى» خود به شکل‏بندى نوع ویژه‏اى از هویت یارى مى‏رسانند، شناخت.(2) «فرهنگ، بیان‏گر مجموعه‏اى از معانى، نگرش‏ها، ارزش‏ها و شکل‏هاى نمادینى(عملکردها و ساختارها) است که معانى، نگرش‏ها، و ارزش‏ها در آن متبلور یا ابراز مى‏شود». هر گفتمان هویتى با نشان دادن نوعى ادراک از یک هنجار فرهنگى تازه و نظام‏یافته و تولید دوباره آن به منظور انعکاس دقیق‏تر، این قابلیت را دارد که نوعى شالوده در عرصه کنش‏هاى سیاسى- اجتماعى را بر پایه مواد و مصالح فرهنگى قابل دست‏رس، ساختارهاى معنابخش و سنت‏هاى ویژه خود بنا نهد. در مقابل، «فردى که قادر به یافتن ارزش‏هاى مثبت و پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژى خود نباشد، ایده‏آل‏هایش به هم مى‏ریزد. چنین فردى که از درهم‏ریختگى هویتى رنج مى‏برد، نه مى‏تواند ارزش‏هاى گذشته خود را بازیابى نماید و نه صاحب ارزش‏هایى مى‏شود که به کمک آن‏ها بتواند آزادانه براى آینده، طرح‏ریزى نماید».(3)

    از این رو، مى‏بایست هویت سیاسى را در ارتباط با ساز و کارهاى خاطرات جمعى، سیاست‏هاى نمادى، نظام نشانه‏ها و رمزها و نمادها، و زمینه‏هاى اجتماعى ـ سیاسى هر جامعه تحلیل کرد. هویت را باید به عنوان پدیده‏اى معناساز دانست که از طریق نمادها و قواعد ساخت یافته است و الگوى زبانى و معنایى خاصى را کانون توجه قرار مى‏دهد. هویت سیاسى، برساخته‏اى اجتماعى است که واجد نشانه‏ها، رمزگان و کنش‏هاى نمادین است.(4) استوارت‏هال در کتاب هویت و فرهنگ: روایت‏هاى تفاوت و تعلق مى‏نویسد:


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Normative Connotations.


     2 . Grossberg, In: Hall and du Gay, Opcit, p. 90.

3 . کارن هورناى، تضادهاى درونى‏ما، ص 134 .


     4 . Pecheux , Michel, Languages, Semantics and Ideology, New York: St Martin Press, p1982, p. 18-25.

--------------------------------------------------------------------------------

هویت ملى مشترک مبتنى بر معانى فرهنگى است که هر فرد در جامعه از طریق آن، خود را در روایت ملى بزرگ‏ترى ادغام مى‏نماید.(1)

    بر اساس این رویکرد فرهنگى، هویت سیاسى چشم اندازها و موقعیت‏هایى را فراهم مى‏آورد که افراد از طریق آن سخن مى‏گویند و جامعه و زندگى روزمره را بر اساس زبان، نشانه‏ها، تصورات، نمادها و نظام‏هاى مدلولى آن سامان مى‏بخشند.(2) هویت‏ها، معانى اجتماعى و برساخته‏هاى ایدئولوژیک برآمده از موقعیت‏هایى خاص هستند که روش‏هایى از درک و تفاهم جمعى را پیش روى افراد مى‏گذارند. «هویت را باید به مثابه مفهومى کاملاً فرهنگى - زبان شناختى دانست که در موقعیت اجتماعى خاصى برساخته مى‏شود».(3) از این رو، هویت‏هاى فرهنگى در هر کجا که باشند، تاریخى‏اند، اما همانند هر چیز تاریخى دیگرى در معرض تحولات بنیادین هستند. صرف‏نظر از ثبات و سکون آن‏ها در گذشته، آن‏ها متأثر از «بازى» مستمر تاریخ، قدرت و فرهنگ هستند.

    بنابراین از این دیدگاه، هویت سیاسى مبتنى بر نوعى نگرش فرهنگى تلقى مى‏شود که براساس آن، فرهنگ به عنوان زمینه بنیادین کنش سیاسى دانسته مى‏شود و بر جدایى ناپذیر بودن وجوه اجتماعى فرهنگ از هویت سیاسى تأکید مى‏شود. تحلیل ساختارهاى ژرف هویت سیاسى بر پایه فرهنگ، به آدمى مدد مى‏رساند تا با چگونگى عملکرد آن در جامعه آشنا شود و از این ره‏گذر بتواند دگردیسى‏ها و تحولات آن را مورد کندوکاو قرار دهد. «نمادها و نشانه‏هاى فرهنگى، به تولید مفاهیم جدید، اشکال جدید زندگى اجتماعى، روش‏هاى جدید تفکر و کنش، نگرش‏هاى نو و واقعیات اجتماعى در زمینه هویت سیاسى یارى مى‏رساند».(4)

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Weedon, Chris, Identity and Culture (narratives of difference and belonging), Open University Press, 2004, p. 44.


     2 . Harding, Sandra, "Transformation V S. Resistance" , in: Identity Politics Reconsidered, Edited by Linda, Martin Alcoff and Others. Macmillan. Palgrave , 2005, p. 255.


     3 . Hall & DuGay, Opcit , p . 90.


     4 . Conner , Steven, Postmodern Culture, Second Edition . Bkackwell Publishers, 1997, p . 257.

--------------------------------------------------------------------------------
فرهنگ، منشورى ذهنى است که انسان‏ها از لابه‏لاى آن با محیط مادى و معنوى خود ارتباط برقرار مى‏کنند. در این معنا، فرهنگ از سه بُعد اساسى واقعیت‏ها، ارزش‏ها و عواطف(1) تشکیل مى‏شود.


3 . سیاست‏هاى تمایز و تفاوت

    هر چارچوب هویتى با طرح سیاست‏هاى تمایز و تفاوت، به ترسیم نوعى بینش و چشم انداز خاص یارى مى‏رساند که بر اساس آن، هویت به عنوان «موضعى معرفت شناختى» است که در آن، هویتِ «خودى» در ارتباط با «دیگرى» (غیریت) شکل مى‏گیرد. هویت، بالضروره جزء بلافصل نظام «مناسبات تفاوت» است. به قول دایانافاس، این سخن بیان دیگر این واقعیت است که همواره باید اهمیت تفاوت‏ها را در شکل‏گیرى هویت درک نمود و این که هویت از درون به وسیله همان تفاوت‏هایى که آن‏ها را شکل داده، منقسم مى‏شود.(2) «از این منظر، هویت داشتن در درجه نخست به معناى خاص و متمایز بودن، ثابت و پایدار ماندن و به جمع تعلق داشتن است. هر فرد هنگامى خود را داراى هویت مى‏داند که از تمایز، پایدارى و در جمع بودن خود اطمینان حاصل کند».(3) بر این اساس، هویت‏ها در پرتو بازى تمایزبخشى و از طریق ایجاد مرزهاى سیاسى شکل مى‏گیرند. 

    اهمیت تفاوت و تمایز در طرح و نقشه هویت سیاسى در این است که هر فرد یا جامعه در پى آن خواهد بود تا با توضیح و تفسیر پارادایم‏هاى موثق در توضیح و تفسیر کیستى خود،

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Parsons . 1967 , p. 8-9.

2 . رابرت جى دان، همان، ص 1-6 .

3 . محمدرضا تاجیک، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، ص 47 .

--------------------------------------------------------------------------------
ارزش‏هایش را در تمایز با دیگران بنیان نهد و دیگران را روى نقشه شناختى خود، تعریف و شناسایى کند. ساخت‏هاى اجتماعى در پرتو روابط متقابل هویت‏هاى متفاوت بنا مى‏شوند و متشکل از عرصه‏اى هستند که این تفاوت‏ها در درون آن‏ها واجد تعریف و معنا مى‏شود. بنا به تفسیر آلبرتو ملوچى، «هویت همواره حاوى تنشى رفع نشده و رفع نشدنى، یعنى نوعى شکاف بین تعاریفى است که ما از خود داریم و دیگران از ما دارند».(1)

    به تعبیر بهتر، به واسطه بازتابى بودن هویت، پیام هویت باید توسط دیگران پذیرفته شود تا بتوان گفت هویتى تثبیت شده است. شناسایى دوجانبه میان خود و دیگرى بحث اصلى «نظریه‏هاى سوبژکتیویته» است که در رهیافت‏هاى پدیدارشناختى، ساخت‏گرا، اگزیستانسیالیستى، پساساخت‏گرا و حتى پست‏مدرن بازتاب یافته است. هگل در کتاب پدیدارشناسى روح، استدلال مى‏نماید که حضور دیگرى براى درک آن چه «خودآگاهى تاریخى» مى‏نامد، ضرورى است.(2) جهان اجتماعى همواره جهانى ساخته شده از دیگران است و در آغازِ کار، کفه ترازو به شدت به نفع عمل شناسایى‏اى سنگینى مى‏کند که دیگران انجام مى‏دهند.

    هویت‏هاى اجتماعى از درون فرایند دو سویه شناخت متقابل که اغلب در موقعیت‏هاى اجتماعى ریشه دارند، سر بر مى‏آورند. مفهوم «هویت‏یابى» که به فرایندى که طى آن هویت ساخت‏بندى مى‏شود اشاره دارد، به ما نشان مى‏دهد که چگونه هویت در تفاوت و از طریق آن شکل مى‏گیرد، قوام مى‏یابد و در همان حال به وسیله تفاوت، بدل به مسئله مى‏شود. دایانافاس در کتاب اوراق هویت‏یابى خاطرنشان مى‏سازد که تعیین هویت همواره بر اساس مناسبات مبتنى بر تفاوت صورت مى‏پذیرد. به زعم وى، هویت‏یابى به مثابه فرایندى است که هر کس خود را از طریق دیگرى و در حیطه مناسبات اجتماعى و در پرتو بازى تفاوت و تشابه در مناسبات خود، تعریف مى‏کند(3). در واقع، «دیگران به این اکتفا نمى‏کنند که هویت ما را درک

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . رابرت جى دان، همان، ص 90-91 .


     2 . Hegel, G. W. F, Philosophy of Mind, Oxford, Clarendon Press, 1971 , p. 78-153.


     3 . Fass, Diana , Identification Papers, London, Routledge , 1995, p . 8-19.

--------------------------------------------------------------------------------
کنند، بلکه در عین حال به طور فعالانه اى آن را مى‏سازند».(1)

    احساس متمایز بودن از دیگران، هم‏چون جزء جدایى ناپذیر هویت، نیازمند وجود مرزهاى کم و بیش پایدار است. ما هویت خود را از طریق تمایز مرزهاى هویتى خود با دیگران ترسیم مى‏کنیم و فضایى دوگانه و تقابلى، نظیر خودى/ غیر خودى، مستضعفین/ مستکبرین، حکومت الهى/ طاغوت، استقلال/ وابستگى، و... ایجاد مى‏نماییم که اغلب با ارزش‏گذارى و سلسله مراتب همراه است. بر اساس این نوع نگرش، «هویت نوعى بازنمایى ساختى است که صرفاً هنگامى موفق به کسب آن مى‏شویم که دیدى منفى را در چگونگى ارتباط خود با دیگرانِ مطرود (از نظر ما) پى‏جویى مى‏نماییم. هویت، تأثیر و تأثراتى از روابط است که از طریق بیان تفاوت‏ها معنا مى‏یابد».(2) اگر این تفاوت‏ها وجود نداشت، ما نمى‏توانستیم به طور متمایز و همبسته موجودیت یابیم. هویت براى تبیین و استقرار الگوهاى رفتارى خود، نیازمند تفاوت است و در ادامه هر گفتمان هویتى، تفاوت‏ها را به یک «دیگرى» یا «غیرِخودى» تبدیل مى‏کند تا از قطعیات و مسلمات خود دفاع کند.(3)

    از این رو، چارچوب‏هاى هویت‏بخش از طریق ایجاد مرزهاى سیاسى و ضدیت میان «خودى» و «غیرخودى» شکل مى‏گیرند. «تفاوت و تمایز در طرح نقشه و هویت سیاسى به این معناست که هر «خود» یا «جامعه» به دنبال این خواهد بود تا ارزش‏هایش را در تمایز با دیگران بنیان نهد»(4). در واقع، هر الگوى هویتى با ترسیم نوعى «نقشه شناختى»،(5) چگونگى ارتباط و تعامل افراد را با دیگران معنا بخشیده و شکل مى‏دهد. بر اساس نقشه شناختى ترسیم شده، افراد جایگاه خود را بهتر مى‏توانند در جامعه و ضمن چگونگى ارتباط با جهان

--------------------------------------------------------------------------------

1 . ریچارد جنکینز، همان، ص 156 .


     2 . Hall & DuGay, Opcit , p .20-21.


     3. Connoly, William, Identity / Difference. University of Minesota Press, p . 2 .

4 . گیبنز و بویمر، سیاست پست مدرنیته، ص 13 .


     5 . Cognitive Map .

--------------------------------------------------------------------------------
پیرامون دریابند. هویت‏ها براى ما چشم‏اندازهاى خاصى را در جهان اجتماعى مشترک ایجاد مى‏نمایند که از طریق آن به مفهوم‏سازى جهان و شناخت دیگران نایل مى‏شویم. در این معنا، هویت ابزارى شناختى است که به عنوان یک میانجى و حلقه واسط میان افراد و جهان عمل مى‏کند.


4 . سیاست هویت

    «سیاست هویت» یکى دیگر از وجوه تعیین کننده براى تبیین مقوله هویت است که در کنار تئورى «سیاست تمایز و تفاوت» معنا مى‏یابد.(1) سیاست هویت تلاش مى‏کند تا از طریق تعهد و مشارکت سیاسى، زمینه تجهیز و مشارکت هویت‏هاى سیاسى را فراهم آورد. از این رو تلاش مى‏کند تا منافع خاص هویت‏هاى ساخته شده را از طریق هویت‏یابى آن‏ها در ارتباط با گروه‏ها و جوامع دیگر مورد توجه قرار دهد.«فرایندهاى اجتماعى به ما نشان مى‏دهد که در عرصه اجتماعى نه با یک نظام بسته‏اى از دال و مدلول‏هاى هم ریخت، بلکه با ساختارى معنادار روبه‏رو هستیم که در آن، «دال‏هاى شناور» به وفور یافت مى‏شوند و اساساَ قدرت سیاسى در قالب پیکره‏هایى خاص قابل تبیین است».(2) سیاست هویتى با دست گذاشتن روى دلهره‏ها و دلواپسى‏هاى خاص افراد و گروه‏هاى طرد شده، ابزارى قدرت‏مند براى مشروعیت بخشیدن به خویشتن افراد در برابر هویت‏هاى رقیب است. ریشه‏هاى ژرف‏تر سیاست هویتى را باید در نوعى پس زدن گفتمانى یا ترس و بیزارى از ناشناخته ماندن و تلاش براى بازجستن اصالت از طریق اسطوره «خودِ واقعى» پیدا کرد که در «جماعات ایدئولوژیکى» ریشه دارد.(3)


--------------------------------------------------------------------------------


    1 . Best, steven and Douglas Kellner, The Postmodern Turn, London: The Guilford Press, p.205.

2 . تاجیک، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، ص 22 .

--------------------------------------------------------------------------------
    نکته مهمى که در ارتباط با سیاست معطوف به هویت وجود دارد، اتخاذ راهبردى هویتى است که مبین چرخش از مسائل سیاسى، اقتصادى و اجتماعى به سمت علایق و دغدغه‏هاى فرهنگى است. طرف‏داران این دیدگاه به نقد تقلیل‏گرایى، عام‏گرایى انتزاعى و کلیت نگرى مى‏پردازند و با طرح نوعى استراتژى چند وجهى در جهت فهم هویت‏هاى سیاسى جدید بر پایه مبانى فرهنگى خاص آن‏ها بر مى‏آیند. از این رو تلاش مى‏شود تا هویت‏هاى ساخته شده از طریق فهم چگونگى هویت‏یابى آن‏ها در بسترى خاص مورد توجه قرار گیرند. در نتیجه، گفتمانى مطلوب تلقى مى‏شود که بتواند بر پایه استلزامات معنایى، اشتراکات و حساسیت‏هاى هویتى زمینه‏هاى بروز کنش جمعى را براى دست‏یابى به اهداف مورد نظر فراهم کند.

    از این منظر، «معنایابى یا هویت‏یابى محصول موقعیت، منزلت و جایگاه سوبژه است. معناساز بودن هویت بر برساختگى آن دلالت مى‏کند. معنا خاصیت ذاتى واژه‏ها و اشیا نیست، بلکه همیشه نتیجه توافق یا عدم توافق است. هویت‏یابى بیشتر ناظر بر وجهى ارتباطى است و در ماهیت خود به زوایاى جمعى و فضاى اجتماعى دلالت دارد»(1). به تعبیر دیگر، هویت‏یابى خصلتى اجتماعى دارد و مبتنى بر موقعیت ساختارى مجموعه‏اى از کنش‏گران اجتماعى است که در چنبره یک گفتمان به سر مى‏برند. این فرایند به خودى خود، به معناى نوعى تعلق و اتصاف است که آگاهى از روابط میان موقعیت‏هاى فضاى جمعى را مفروض مى‏گیرد. هویت‏یابى، ناظر بر فرایندى گفتمانى است که مى‏تواند در راستاى خاص‏گرایى هویتى، محصور نمودن خود، جدایى‏طلبى، نفى، تبعیت، سلطه یا تمایزبخشى به‏کار گرفته شود.

ج ) احساس هویت و تعلق ملى


--------------------------------------------------------------------------------

1 . رابرت جى دان، همان، ص 40 .

2 . محمدرضا تاجیک، «روشنفکرى ایرانى و معماى هویت ملى»، فصلنامه مطالعات ملى، سال دوم، ش پنجم، پاییز 1379، ص 136 .

--------------------------------------------------------------------------------

    از لحاظ تاریخى، مجادله‏هاى بحث انگیزى میان ازلى‏انگاران(1) و مدرنیست‏ها در باره ریشه‏هاى هویت و اندیشه‏هاى احساس تعلق جمعى وجود دارد. ازلى‏انگاران معتقدند که ناسیونالیسم ریشه در حیات اجتماعى بشر دارد و شواهد زیست‏شناختى، روان‏شناختى و فرهنگى مبین آن است که ایده ملت‏ها امرى کهن است. نمونه چنین تحلیلى را مى‏توان در دیدگاه‏هاى فرانجو توجمن مشاهده کرد که معتقد است «ملت‏ها به نحوى طبیعى رشد یافته‏اند. در عینیات و فرایندهاى تاریخى پیچیده و در نتیجه توسعه نیروهاى مادى و معنوى، موجودیت ملى ملت‏ها بر پایه عواملى، نظیر خون، زبان، مناسبات فرهنگى، منافع حیاتى مشترک و سرنوشت مشترک، سنت‏هاى تاریخى و اهداف مشترک پدیدار شده است»(2). از این منظر، ملت‏ها به عنوان امرى طبیعى و دیرین هستند و استمرار بارزى در مفاهیم سنتى و مدرن ملت در زمان‏هاى تاریخى گوناگون و مکان‏هاى متفاوت وجود دارد.

    آنتونى اسمیت با تأکید بر چنین ادراکى، بر ریشه‏هاى قدیمى ملت‏هاى مدرن تصریح مى‏کند که موجب شکل‏گیرى زوایاى هویتى آن‏ها شده است. او از این طریق بر مفصل‏بندى برخى موضوعات اصلى شکل‏دهنده به هویت‏هاى مستقر که در گذشته ریشه دارند، تأکید مى‏کند(3). به زعم وى، ملت در تعریف خود به عنوان اجتماعى سیاسى است که در مسیر تاریخ مشترک، فرهنگ مشترک، وفادارى متقابل و آگاهى‏یابى سیاسى ویژه‏اى رشد یافته است. اعضاى ملت، خود را عضوى از مجموعه یک جامعه سیاسى مى‏دانند که به آن‏ها نوعى خودگردانى سیاسى در ارتباط با مفاهیم محورى سیاست به عنوان فرایند چانه‏زنى اجتماعى اعطا کرده است.(4) در تعبیر نهایى «هویت ملى بازتعریف و بازتفسیر دائمى الگوى ارزش‏ها، نمادها، خاطرات، اسطوره‏ها و سنت‏هایى است که میراث تمایز ملت‏ها را تشکیل مى‏دهند و تشخیص هویت افراد با آن الگو و میراث و با عناصر فرهنگى آن امکان پذیر مى‏شود».(5)


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Primordialist's .


     2. Tudjam, Franjo , "The Crisis of Identification: The Case of Canada" in: Dunu, J. (ed), Contemporary Crisis in the Nation-State. Oxford: Blackwell.


    3 . Smith, Anthony, The Ethnic Origins of Nations, Oxford: Blackwell.


     4 . Smith, Anthony , "Nationalism and Historians" in: Gopal Balakrishnan (ed), Mapping the Nation, London: werso.

--------------------------------------------------------------------------------
    در مقابل، مدرنیست‏هایى نظیر آدریان هستینگز، سوزان رینولدز، ارنست گلنر، مایکل مان، اریک هابسبام و آنتونى گیدنز معتقدند که ریشه‏هاى ملت مدرن را مى‏بایست به زمان متأخر، یعنى از حدود قرن شانزدهم یا در تعبیرى دیگر به اواخر قرن هجدهم و تحت تأثیر انقلاب‏هاى فرانسه، امریکا و انگلیس بازگرداند. آن‏ها بر خلاف ازلى‏انگاران، ریشه‏هاى ملت و ناسیونالیسم را به گذشته یا دوران میانه باز نمى‏گردانند، بلکه آن را فرایندى مرتبط با ظهور مدرنیته و دوران تاریخى جدید مى‏دانند(1). به زعم رینولدز، در قرون وسطى در برابر مفهوم ملى، مفهوم پادشاه وجود داشت که هویت ملى و تصورات مردم پیرامون آن شکل مى‏گرفت(2).

    ارنست گِلنر نیز بر توسعه ناسیونالیسم در ارتباط با فرهنگ مدرن و فرایندهاى صنعتى تأکید مى‏نماید. صنعت‏گرایى از نظر او شکلى (مقوله‏اى) از طبقه‏بندى براى تغییر جوامع مدرن است که اندیشه‏هاى اولیه ناسیونالیسم در راستاى پیشرفت آن به کار افتاد. به تصور وى، تلقى ملت‏ها به عنوان امورى طبیعى، خدادادى یا ذاتى، افسانه است، هرچند وجود فرهنگ‏هاى از پیش موجود که بعداً در قالب ملى شکل داده شده‏اند غیر قابل انکار است. در ادراک گلنر، طرح ناسیونالیسم در جوامع کشاورزىِ پیشین امرى غیر ممکن، غیرضرور و غیر قابل تصور بود(3). این تمایزِ سفت و سخت مورد نظر در تمایز مرزهاى سنت و مدرنیته و ارجاع ناسیونالیسم به دوران مدرن، یادآور تمایز مطلق دورکهایم، وبر و تونیس در باب جوامع سنتى و مدرن است که بر اساس آن ناسیونالیسم نه امرى عام، طبیعى و جهان‏شمول، بلکه پدیده‏اى خاص و برآمده از مدرنیته تلقى مى‏شود.


--------------------------------------------------------------------------------

1 . آنتونى. دى. اسمیت، ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژى، تاریخ .


     2 . Hayes , Carlton J, The Historical Evolution of Modern Nationalism, New York: Russel & Rusell, Cohen, A.P.. " Belonging: Identity and Socia; Organization". In: British Rural Cultures. Manchester. Manchester University Press, 1982 , Deutsch, Karl W. (1966) . Nationalism and Social Communication: Ar, Inquiry in to the Foundation of Nationality. 2nd ed. Cambridge, MIT Press.


     3 . Reynolds, Susan, Kingdoms and Communities in Western Europe, p. 900-1300 . Oxford: Clarendon Press .


     4 . Gelner, Ernest, Nation and Nationalism, Oxford: Blackwell.

--------------------------------------------------------------------------------

    اندرسون نیز با طرح مفهوم «اجتماعات تصورى»(1) این ایده را پى‏گیرى مى‏نماید که تحولات فرهنگى مدرن که با خود تغییرات اجتماعى- اقتصادى را در قالب سرمایه‏دارى یا به تعبیر دقیق‏تر «سرمایه‏دارى مبتنى بر چاپ» به همراه آورد، زمینه را براى ظهور ناسیونالیسم فراهم کرد. او واژه تصورى را از آن رو به کار مى‏برد که اعضا حتى در کوچک‏ترین جوامع نیز از وضعیت یکدیگر اطلاعى ندارند یا هیچ وقت آن‏ها را ملاقات نکرده‏اند، بلکه در ذهن هر یک از آن‏ها تصورى از روابط میان خود به وجود آورده‏اند. در حقیقت، همه جوامع بزرگ‏تر از روستاهاى کهن که در آن‏ها امکان ارتباطات چهره به چهره از بین رفته است، جوامع تصورى هستند.(2) به طور کلى، در حالى که ازلى‏انگاران ملت را به عنوان اجتماعى فرهنگى، دیرینه، ریشه‏دار، ارگانیک، یک‏پارچه، کیفى، مبتنى بر تبار تاریخى و ایجاد شده توسط مردم مى‏دانند، مدرنیست‏ها آن را به عنوان اجتماعى سیاسى، جدید، خلق شده، مکانیکى، تقسیم‏شده، مبتنى بر منابع مدرن، ساخته نخبگان و مبتنى بر تقویت ارتباطات تلقى مى‏کنند.

    از آن جا که تحلیل‏هاى جارى مبتنى بر این تمایز میان ریشه‏هاى قدیمى و جدید ملت و ناسیونالیسم است، بسیارى از سوء تفاهم‏هاى جارى و نقد و انتقادهاى متقابلى که وجود دارد، به فهم این نکته باز مى‏گردد که مى‏توان این معضل را همانند احمد اشرف با تفکیک دو مفهوم «هویت» و «هویت ملى» حل کرد. اشرف در تحلیل واقع‏بینانه خود، هویت را امرى کهن، مستمر و همیشگى مى‏داند (چنان که هویت ایرانى را به دوره ساسانیان برمى‏گرداند)، ولى هویت ملى را به عنوان پدیده‏اى سیاسى ـ اجتماعى و علمى نوزاد عصر جدید، از ساخته‏هاى تازه علوم اجتماعى که از نیمه دوم قرن نوزدهم به مشرق زمین و سرزمین‏هاى دیگر راه یافت، مى‏داند. به زعم وى، هویت ملى به عنوان مفهومى علمى به جاى مفهوم «خلق و خوى ملى»(3) که از مفاهیم عصر رمانتیک بود، رایج شد. متفکران عصر رمانتیک بر این باور بودند که هر ملت خلق و خوى مشخصى دارد که مى‏توان آن را در تاریخ آن یافت. اعتقاد به تغییرناپذیرى خلق و خوى ملى و آمیختگى آن با باورهاى نژادپرستانه موجب شد تا

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Imagined Communities.


     2 . Anderson, Benedict, Imagined Communities, London: Verso.


     3 . National Character .

--------------------------------------------------------------------------------
مفهوم هویت ملى جاى آن را بگیرد.(1)

    به طور کلى، اگر بتوان از این تمثیل بهره جست که ملت و آگاهى ملى همانند نیروى جاذبه همواره در متن زندگى اجتماعى انسان‏ها با اشکال مختلفى، نظیر دولت - شهر، امپراطورى، پادشاهى و ... وجود داشته است، اما ادراک و آگاهى ناسیونالیستى، در مقطعى به صورت خاص و به عنوان یک امر جدید شکل گرفت و این امر را نمى‏توان به عنوان نفى نیروى جاذبه تا پیش از دوران کشف قانون جاذبه دانست. به تعبیر بهتر، آگاهى یافتن به زوایاى هویت ناسیونالیستى در قالب یک ایدئولوژى، در مقطعى روى داد که ملت‏ها بر اساس آن نوعى خودآگاهى و حرکت بر پایه تصورات ملى را پذیرفتند و به بازتولید ساختارهاى کنش و تمایز در بستر ملیت پرداختند. هرچند پیش از این، هویت جمعى در معناى تعلق سرزمینى، هویت فرهنگى مشترک و یک‏پارچگى سیاسى و قومى و دینى و زبانى وجود داشت.


نتیجه‏گیرى

    در این مقاله، تلاش شد تا ضرورت‏هاى نظرى لازم را براى تبیین هویت مورد توجه قرار دهیم. نظر به ماهیت فرهنگى هویت و اهمیت یافتن معنا در متن کنش‏ها و کردارهاى اجتماعى، لازمه ارائه فهمى دقیق و همه جانبه از هویت، بهره‏گیرى از روش‏هایى است که بتوانند با اتخاذ رویکردى تفسیرى به کُنه معانى و کنش‏هاى اجتماعى بروزیافته در جنبش‏هاى اجتماعى دست یابند. در چارچوب این رهیافت، تصور بر این است که هویت‏هاى اجتماعى از درون فرایند دو سویه شناخت متقابل که اغلب در موقعیت‏هاى اجتماعى ریشه

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . احمد اشرف، «چهار روایت از انقلاب مشروطه»، ایران نامه، سال یازدهم، پاییز 1373 .

--------------------------------------------------------------------------------
دارند، سر بر مى‏آورند.

    مفهوم «هویت‏یابى» که به فرایندى که طى آن هویت ساخت‏بندى مى‏شود اشاره دارد، به ما نشان مى‏دهد که چگونه هویت در تفاوت و از طریق تفاوت، شکل مى‏گیرد و قوام مى‏یابد و در همان حال به وسیله تفاوت، تبدیل به مسئله مى‏شود. هویت، تأثیر و تأثراتى از روابط است که از طریق بیان تفاوت‏ها معنا مى‏یابد. اگر این تفاوت‏ها وجود نداشت ما نمى‏توانستیم به طور متمایز و هم‏بسته، موجودیت یابیم. هویت براى تبیین و استقرار الگوهاى رفتارى خود، نیازمند تفاوت است و در ادامه هر گفتمان هویتى، تفاوت‏ها را به یک «دیگرى» یا «غیرِخودى» تبدیل مى‏کند تا از قطعیات و مسلمات خود دفاع کند.

    روش قابل اتکا در تحلیل مفهوم هویت، روشى است که با تبارشناسى عناصر و موءلفه‏هاى درونى هویت‏هاى موجود در صدد بر آید تا از چشم‏انداز همان هویت خاص به بررسى مرزهاى هویتى آن مبادرت ورزد، نه آن که با نگاهى عام و کل‏گرایانه، همه هویت‏ها را بر اساس مفروض‏هایى از پیش تعیین شده ارزیابى و تحلیل نماید. در واقع، از آن‏جا که هر الگوى هویتى در ارتباط با موءلفه‏هاى تاریخى، فرهنگى و اجتماعى خاص خود مى‏بایست تبیین شود، این فرصت فراهم مى‏آید تا بتوان فارغ از هر نوع پیش‏داورى به واکاوى هویت‏هاى برآمده در متن کردارهاى اجتماعى مبادرت ورزید. از این رو نباید این واقعیت را فراموش کرد که مى‏بایست هویت‏هاى سیاسى را در ارتباط با ساز و کارهاى خاطرات جمعى، سیاست‏هاى نمادى، نظام نشانه‏ها و رمزها و نمادها، و زمینه‏هاى اجتماعى ـ سیاسى هر جامعه تحلیل نمود. نظریه تفسیرى به عنوان نظریه‏اى با خصلت فرهنگى، هویت را به عنوان پدیده‏اى معناساز مى‏داند که از طریق نمادها و قواعد، ساخت یافته است و مى‏بایست الگوى زبانى و معنایى کنش را در مورد آن‏ها مورد توجه قرار داد.

 

 

فهرست منابع

170 . آتشى، منوچهر، «هویت؛ خودآگاه یا ناخودآگاه»، مجله تکاپو، دوره نو، ش 8 .

171 . احمدى، حمید، «ایدئولوژى سیاسى و هویت اجتماعى در ایران»، مجموعه مقالات گفتارهایى در باره هویت، ملیت و قومیت، به کوشش. حمید احمدى، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانى، 1384 .

172 . احمدى، حمید، «هویت ملى ایرانیان در گستره تاریخ»، مجموعه مقالات درآمدى بر فرهنگ و هویت ایرانى، به کوشش مریم صنیع اجلال، تهران، انتشارات تمدن ایرانى، 1384 .

173 . احمدى، حمید، «هویت ملى ایرانى؛ ویژگى‏ها و عوامل پویایى آن»، مجموعه مقالات گفتارهایى در باره هویت ملى در ایران، به کوشش داود میرمحمدى، تهران، تمدن ایرانى، 1383 .

174 . اسمیت، آنتونى. دى، ناسیونالیسم: نظریه، ایدئولوژى، تاریخ، ترجمه منصور انصارى، تهران، انتشارات تمدن ایرانى، 1383 .

175 . انسار، پى یر، ایدئولوژى‏ها، کشمکش‏ها و قدرت‏ها، ترجمه مجید شریف، تهران، قصیده سرا، 1381 .

176 . باربیه، موریس، مدرنیته سیاسى، ترجمه عبدالوهاب احمدى، تهران، نشر آگه، 1383 .

177 . برگر، پیتر ل. و توماس لوکمان، ساخت اجتماعى واقعیت، ترجمه فریبرز مجیدى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1375 .

178 . تاجیک، محمدرضا، روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، تهران، فرهنگ گفتمان، 1384 .

179 . تاجیک، محمدرضا، «روشنفکر ایرانى و معماى هویت ملى»، فصلنامه مطالعات ملى، سال دوم، ش پنجم، پاییز 1379 .

180 . تاجیک، محمدرضا، سیاست خارجى عرصه فقدان تصمیم و تدبیر، تهران، فرهنگ گفتمان، 1383 .

181 . تاجیک، محمدرضا ، گفتمان، پادگفتمان و سیاست، تهران، موءسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانى، 1383 .

182 . جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعى، ترجمه تورج یاراحمدى، تهران، نشر شیرازه، 1381 .

183 . حاجیانى، ابراهیم، «تحلیل جامعه شناختى هویت ملى در ایران و طرح چند فرضیه»، مجموعه مقالات در آمدى بر فرهنگ و هویت ایرانى، به کوشش مریم صنیع اجلال، تهران، انتشارات تمدن ایرانى، 1384.

184 . دان، رابرت جى، نقد اجتماعى پست مدرنیته: بحران هویت، ترجمه صالح نجفى، تهران، نشر شیرازه، 1385 .

185 . دریفوس، هیوبرت و پل رابینو، میشل فوکو: فراسوى ساخت‏گرایى و هرمنوتیک، ترجمه حسین بشیریه، تهران، نشر نى، 1379 .

186 . عضدانلو، حمید، گفتمان و جامعه، تهران، نشر نى، 1380 .

187 . فرکلاف، نورمن، تحلیل انتقادى گفتمان، ترجمه گروه مترجمان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیق رسانه‏ها، 1379 .

188 . کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات: قدرت و هویت، ج 2، ترجمه حسن چاووشیان، تهران، طرح نو، 1380 .

189 . گیبنز و بویمر، سیاست پست مدرنیته، ترجمه منصور انصارى، تهران، انتشارات گام نو، 1381 .

190 . گیدنز، آنتونى، تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نى، 1378 .

191 . میلر، پیتر، سوژه، استیلا و قدرت، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده، تهران، نشر نى، 1382 .

192 . نجاتى، سید محمد، «واکاوى هویت تاریخى، تاریخ انگارى و جامعه شناسى تاریخى ایران: ملاحظات نظرى و روش شناختى»، فصلنامه مطالعات ملى، سال چهارم، ش 1، 1382.

193 . نیکفر، محمدرضا، «هویت و ایدئولوژى»، نگاه نو، ش 69، اردیبهشت 1385.

194 . هاملین، دیوید، تاریخ معرفت‏شناسى، ترجمه شاپور اعتماد، تهران، پژوهشکده علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، 1374 .

195 . هورناى، کارن، تضادهاى درونى ما، ترجمه محمدجعفر مصفا، چاپ پنجم: تهران، انتشارات بهجت، 1364 .


    196 . Anderson, Benedict, Imagined Communities, London, Verso, 1991.

    197. Deutsch, Karl W, Nationalism and Social Communication : An Inquiry in to the Foundation of Nationality. 2nd ed .,Cambridge MIT Press, 1983 .

    198 . Gelner , Ernest ,Nation and Nationalism .Oxford . Blackwell . 1983.

    199. Hayes , Carlton J , The Historical Evolution of Modern Nationalism, New York: Russel & Rusell, 1968.

    200. Reynolds , Susan , Kingdoms and Communities in Western Europe: 900-1300 , Oxford: Clarendon Press , 1984.

    201. Smith, Anthony, The Ethnic Origins of Nations, Oxford: Blackwell, 1981.

    202. Tudjam, Franjo , " The Crisis of Identification: The Case of Canada" In: Dunu,J.(ed), Contemporary Crisis in the Nation-Srate , Oxford: Biackwell. 1981.

    203. Berry, Ch , Human Nature: Issues in Political Theory, London: Macmillan. 1986.

    204. Best Steven and Douglas Kellner , The Postmodern Thurn . London, The Guilford Press, 1997.

    205. Best Steven and Douglas Kellner , Postmodern Theory: Critical Interrogations, New York: The Guilford Press, 1991.

    206. Best Steven and Douglas Kellner ,The Postmodern Turn, London: The Guilford Press, 1996.

    207. Calhoun, Craig (ed), Social Theory and the Politics of Identity. London: Blackwell, 1998.

    208. Cohen, A.P, "Belonging: Identity and Social Organization" , In: British Rural Cultures , Manchester, Manchester University Press, 1982.

    209. Conner, Steven, Postmodern Culture, Second Edition, Bkackwell Publishers, 1997.

    210. Connoly, William, Identity / Difference, University of Minesota Press, 2002.

    211. Fairclouph, Norman , Language and Power , London, Longman, 1991.

    212. Fass, Diana , Identification Papers, London, Routledge, 1995.

    213. Foucault, M, Language, Counter- Memory, Practice: Selected Essay and Interview, ed.by: F. Bouchard, Oxford: Blackwell Pub, 1966.

    214. Foucault, Michel, Archeology of Knowledge, London: Tavistock, 1985.

    215. Freud, Sigmund , Group Psychology and the Analysis of the Ego, The Standard Edition. Vol. xvIII, London, Vintage. 2001.

    216. Gordon, Colin, Power / Knowledge: Selected Interview and Other Writing 1969-1972 ,

New York: University Press, 1980.

    217. Hamilton, R. and M. barrett(eds), The Politics of Diversity, London, Verso, 1986.

    218. Hegel, G. W. F, Philosophy of Mind, Oxford, Clarendon Press, 1971.

    219. Kellner, Douglas , Critical Theory, Marxism and Modernity, Cambridge: Cambridge, 1989.

    220. Krayank, Robert. P, History and Modernity in the Thought of Thomas Hobbes, London: Cornell University Press. 1990.

    221. Laclau, Ernesto and Chantal Mouffe, Hegemony and Socialist Strategy , London, Verso, 1985.

    222 . Paul Thide, Leslie , Thinking politics, Edition, Chatham House of Publishers, 2003.

    223 . Pecheux, Michel , Languages, Semantics and Ideology, New York: St Martin Press, 1982.

    224 . Rabinow, Paul and William M. Sullivan (eds), Interpretive Social Science, California: California U.P, 1987.

    225 . Siebers, Tobin. Disability Studies and the Future of Identity Politics , In: Identity Politics Reconsidered. Edited by Linda Martin Alcoff and Others. Macmillan. Palgrave. 2005.

    226 . Smart, Barry, Michel Foucault. London: Routledge. vol 2 , 1994.

    227 . Smith , Anthony, National Identity, Las Vegas: University of Nevada Press, 1991.

    228 . Smith, Anthony D, "Nationalism and Historians" in: Gopal Balakrishnan (ed), Mapping the Nation, London: werso, 1996.

    229 . T. J. Armstrong(ed) , Michel Foucault, Hemel Hempstead, Harvester Wheastscheaf, 1992.

    230 . The Encyclopedia Britanica, Chicago: The University of Chicago, Vol ×, 1973.

    231 . Torfing, Jacob, New Theories of Discourse, London: Oxford Publication, 1999.

    232 . Turner, Stephen and Paul A. Roth(ed), Philosophy of Social Sciences, London: Blackwell Publishers, 2003.

    233 . Weedon, Chris, Identity and Culture (narratves of difference and belonging), Open University Press, 2004.

    234 . Cohen , A . P, "Belonging : Identity and social Organization" , In: British Rural Cultures, Manchester, Manchester University Press, 1982.

    235 . Eisenstaolt, S.N , "Frameworks of the Great Revolution, Social Science Journal, no 133,385-401, 1992.

    236 . Foucault, Michel, "Governmentality" , in: G. Burchel, C. Gordon and P. Miller(eds), The Foucault Effects: Studies in Governmentality, Hemel Hempsread Wheatschaf, 1991.

    237 . Hall, Stuart and Paul Dugay , Question of Cultural Identity, Sage Publication, 1996.

    238 . Hall, Stuart, "The Local and the Global: Globalization and Ethnicity", in: A.King (ed) , Culture, Globalization and The World System, London: McMilan , 1991.

    239 . Hall, Stuart, Cultural Identity and Diaspora, in: J. Rutherford (Ed). Identity, Community, Culture, Difference, London, Lawrence and wishart, 1996.

    240 . Hall, Sandra, "Transformation VS. Resistance", in: Identity Politics Reconsidered, Edited by Linda Martin Alcoff and Others , Macmillan. Palgrave, 2005.

    241 . Riey, Jonathan , "Interpreting Berlin's Liberalism", American Political Science Review, Vol . 95 , No . 2, June: 283-295.

 

تبلیغات