روابط چین و ایالات متحده را شاید بتوان پیچیده ترین و پرتناقض ترین روابط در میان قدرت های بزرگ دانست. روابطی که با تأثیرپذیری از متغیرهای متعدد و در موارد بسیاری متضاد، همواره دچار نوسان و در مقاطعی پیش بینی ناپذیر بوده است. چین به مثابه نماینده قدرت های نوظهور، و آمریکا به عنوان نماینده قدرت های سنتی، نمادهای دو فرایند رقیب و متعارض در سیاست های جهانی سده بیست ویکم محسوب شده و روابط آنها به مهم ترین گزاره ادبیات سیاسی بین الملل تبدیل شده است. با توجه به نسبت معنادار تحول در روابط آمریکا و چین، و با چرخش قدرت در روابط بین الملل، فهم ماهیت و مؤلفه های تأثیرگذار بر روابط دو کشور؛ به ویژه فهم راهبردهای امنیتی آنها در مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک جهان می تواند در فهم چشم انداز آینده نظام بین الملل بسیار روشنگر باشد. بر همین اساس، در این مقاله سعی شده با استفاده از یک مدل تحلیلی که تعدیلی بر مدل واقعگرای ساختاری کنث والتز است، ضمن مطرح کردن این پرسش که: «راهبردهای امنیتی چین در مقابل تحرکات ژئوپلیتیک آمریکا در مناطق ژئواستراتژیک دنیا چه خواهد بود؟» و با طبقه بندی راهبردهای امنیتی چین در چهارگونه مدل رفتاری موازنه سخت و موازنه نرم، دنباله روی سخت، دنباله روی نرم- که البته هر کدام از آنها نیز تابعی از ترکیب سه عامل قدرت نسبی، ایدئولوژی نسبی و امنیت نسبی هستند- سعی در تبیین موضوع داریم. این پژوهش به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی-توصیفی و تاریخی انجام گرفته است و ضمن تمرکز بر مفهوم مناطق ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در ادبیات روابط بین الملل، درصدد واکاوی مدل رفتاری و راهبردهای امنیتی قدرتی نوظهور و خواهان نقشی بیشتر در معادلات بین ا لمللی، در برابر قدرتی کلاسیک در این عرصه، در قالب مدلی تحلیلی، برآمده است.