آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

مهم ترین دیدگاه مولانا درباب زبان، حکایتگری و گشودگی و رابطه آن با حقیقت است. مولوی زبان را فقط ابزاری برای تفیهم و تفاهم نمی داند؛ بلکه ذات و حقیقت آدمی را زبان می داند. از نظر او، زبان دارای ویژگی انکشاف و استتار حقیقت است. ازسوی دیگر، هیدگر نیز بر این باور است که «زبان سخن می گوید» و انسان زبانی است؛ از همه مهم تر «زبان خانه هستی است» و ازآن رو که انسان هم زیسته و همسایه زبان است، به سکونت گاه هستی فراخوانده شده است. زبان چیزها را می نامد و آنها را آنچنان که هستند، به گشودگی درمی آورد. هدف این پژوهش مطالعه تطبیقی دیدگاه مولانا و هیدگر درباره زبان و نسبت آن با حقیقت است که با روش تحلیل محتوا بررسی می شود. آنچه امکان چنین مقایسه ای را فراهم می آورد، این نکته است که هم مولانا و هم هیدگر، پرسش از زبان را به انفتاح و آشکارکنندگیِ وجود و موجودات و نسبت زبان با حقیقت پیوند می زنند. می توان مؤلفه ها و عناصر هستی شناسانه زبان را در نزد این دو متفکر از جهات مختلفی به طور تطبیقی مطالعه کرد که عبارت است از: گشودگی و انفتاح ذاتیِ زبان، هم زبانی، سکوت، محدودیّت ذاتی زبان و نسبت زبان با وجود، حقیقت و تفکر.

تبلیغات