هدف: هدف پژوهش اثربخشی آموزش رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با درمان پذیرش و تعهد بر افزایش شادکامی بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری 3 ماهه و جامعه آماری تمامی معلم های زن متأهل شاغل در آموزش و پرورش شهرستان ابهر در سال تحصیلی 97-96 به تعداد 800 نفر بود. به صورت تصادفی منظم از میان آن ها 260 نفر انتخاب و پرسشنامه شادکامی آکسفورد آرجیل، مارتین و کراسلند (1989) توسط آن ها تکمیل شد. از 124 نفری که نمره پایین تر از 43 داشتند؛ 45 نفر به صورت تصادفی انتخاب و در سه گروه 15 نفری درمان پذیرش و تعهد هیز و استروسال (2010) آزمایشی1، رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی فریش (2016) آزمایشی 2 و گواه جایگزین شدند. جلسه های آموزشی در 8 جلسه 90 دقیقه ای در هفته یکبار برای دو گروه آزمایشی اجرا و داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج در سطح 99 درصد اطمینان حاکی از اثربخشی هر دو برنامه آموزشی بر نمره کل شادکامی (08/94 F=)، رضایت از زندگی (19/19 F=)، خلق مثبت (68/56 F=)، سلامتی (55/48 F=)، کارامدی (55/20 F=) و عزت نفس (42/7 F=) و پایداری آن در مرحله پیگیری بود؛ ولی اثربخشی دو روش در افزایش شادکامی آن ها متفاوت نبود (106/0 =P). نتیجه گیری: از آنجا که رویکرد مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ارتقای شادکامی و رضایت از زندگی تاکید دارد و درمان پذیرش و تعهد نیز منجر به انعطاف پذیری روان شناختی و تعهد فرد می شود؛ می توان از این دو روش به عنوان روش مداخله ای مؤثر برای افزایش شادکامی افراد، به ویژه معلم های زن شاغل استفاده کرد.