پدرسالاری و پدرشاهی بنیان های تئوریک خاصی در اندیشه قدما و متأخرین چون؛ افلاطون، مکیاول، توماس هابز و هگل دارد که با بهره گیری از شرایط جوامع سنتی امکان بروز می یابد. همچنین پدرسالاری عربی با بهره گیری از ساختارها و سنن تاریخی-اجتماعی جوامع عرب همچون؛ «قبیله، عقیده، غنیمت» بعنوان استوارترین مجرای انتقال و حفظ قدرت در این جوامع تکوین یافته است. پدرسالاری عربی با دستیابی به ثروت کلان مستخرج از نفت نسبت به تکرار عقیده غنیمت در قشربندی قبیله ای این جوامع که بزرگترین ساختار اجتماعی آنها است، پرداخته و با ایجاد ذهنیت پدرسالارنه نسبت به بازتولید فرهنگی خود در ذهنیت فرد عرب موفق بوده است و همچنین در تصادم با موج جهانی شدن نسبت به جعل و وارونه سازی آن و هر تکان ه ای همچون جهانی شدن که می تواند در لرزاندن پایه های پدرسالاری موثر باشد با بکارگیری و تولید دستگاه تکنوکراسی رفاهی و رفاه فزاینده نسبت به از بین بردن وضعیت سوژه گی فرد و پیش خرید کالا و درخواست سیاسی جامعه اقدام نموده است.