یادداشت ها
حوزه های تخصصی:
مقالات
اصول روان درمانگری چند بعدی معنوی
حوزه های تخصصی:
اغلب الگوهای روان درمان گری در حوزه ادراک، به دو موضوع هستی و خودِ ادراک شده می پردازند. هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک های مبنا و تنظیم اصول الگوی چندبعدی معنوی است. این پژوهش حاصل تحلیل متون دینی (قرآن کریم و روایات)، متون و یافته های روان شناختی و تجربه بالینی است. یافته ها نشان می دهند انسان دارای دو بعد معنوی و طبیعی، اما متعادل و توحیدی است. این ابعاد خود از وجوه مختلفی برخوردارند که بیانگر پیچیدگی خلقت انسان است. حوزه ادراکی انسان دارای چهار موضوع اصلی است: مبدأ، معاد، هستی و خود. محور این چهار موضوع، خداپنداشت (ادراک توحیدی و واقعی خداوند) است و لذا روان درمانگری چندبعدی معنوی نیز اصول اساسی خود را بر مبنای این حوزه ادراکی تنظیم کرده است. مبدأ ادراک شده (توحید)، انسان را با معنویت درگیر کرده، سازوکار درمانی «وحدت یابیِ» (انسجام) اعمال و درپی آن غایت ادراک شده (معاد)، «هدفمندی» اعمال را فعال می کند. با فعال شدن این دو، در حوزه هستی ادراک شده، سازوکار «ارزشمندی» و «معناددهی» به اعمال، و در حوزه خود ادراک شده سازوکارهای «فراروی» در بعد معنوی فعال می شوند. این سازوکارها در چارچوب اصل «عقلانیت» و «خودنظم جویی تعالی جویانه» زمینه درمان و تعالی خواهی مراجع را فراهم می کنند. با فعال سازی بعد معنوی درمان مراجعان با مشکلات روانشناختی احتمالا با سرعت بیشتر و به دلیل پیوند تغییرات با نظام اعتقادی فرد، با عود کمتری صورت می گیرد.
امکان پذیری روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر «خیرباوری» در عاطفه مثبت و منفی افراد دارای نشانه های افسردگی: یک مطالعه تک آزمودنی خط پایه چندگانه
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه امکان پذیری روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیرباوری بر افزایش عاطفه مثبت و کاهش عاطفه منفی افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی بود.
روش کار: برای انجام دادن این پژوهش از طرح تک آزمودنی خط پایه چندگانه با دوره پیگیری استفاده شد. ابتدا از بین افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی که به مرکز مشاوره ای در تهران مراجعه کرده بودند، ۳ نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای هر کدام از شرکت کنندگان به صورت تصادفی بین ۳ تا ۷ هفته جلسه خط پایه در نظر گرفته شد. ارزیابی ها با استفاده از مقیاس افسردگی هامیلتون-۱۷، مقیاس عاطفه مثبت و منفی، و مقیاس جهت گیری شادکامی در مرحله خط پایه، جلسات مداخله و چهار ماه بعد از پایان درمان (پیگیری) انجام گرفت. مداخله به صورت انفرادی بر اساس روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیرباوری در ۸ جلسه از سوی پژوهشگر انجام گرفت.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان می دهد هر سه مراجع با شروع مداخله روند کاهشی را در تراز نمرات افسردگی هامیلتون (۷۴ درصد) و عاطفه منفی (۳۲ درصد) و روند افزایشی را در تراز نمرات عاطفه مثبت (۴۱ درصد)، احساس لذّت (۷۲ درصد)، مجذوب شدن (۷۰ درصد) و احساس معنا (۱۲۸ درصد) نشان دادند. بخش عمده ای از این نتایج در پایان دوره پیگیری نیز حفظ شد.
نتیجه: به نظر می رسد روان درمانی مثبت گرای مبتنی بر خیرباوری، نوعی مداخله کوتاه مدّت مؤثر برای کاهش علایم افسردگی و عواطف منفی و افزایش عواطف مثبت است.
نقش آرزوها در رضایت زندگی بر اساس مدل اسلامی عملکرد أمل: یک بررسی مفهومی
حوزه های تخصصی:
در منابع روان شناختی حداقل به سه دیدگاه در زمینه رابطه آرزوها و رضایت زندگی می توان دست یافت؛ وجود رابطه، عدم رابطه، و رابطه دوگانه بر اساس آرزوهای درونی-بیرونی. تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش آرزوها در رضایت زندگی بر اساس مدل اسلامی عملکرد أمل با روش توصیفی-تحلیلی با استفاده از تحلیل چند مرحله ای منابع دست اول اسلامی به یافته های ذیل دست یافته است: بر اساس مدل اسلامی عملکرد أمل که مشتمل بر دو خرده سیستم رویکردیِ عقل مدار و اجتنابیِ جهل مدار بوده و به واسطه سه فرایند بسط أمل، قصر أمل، و طول أمل به فعالیت می پردازد؛ رابطه آرزوها و رضایت زندگی فرایند دوگانه می باشد. در فرایند اول، با میانجی گری سازه عقل، آرزوها نقش افزایشی در رضایت زندگی داشته و در فرایند دوم با میانجی گری سازه جهل، آرزوها نقش کاهشی در رضایت زندگی را ایفا می کنند. مکانیزم های کاهش دهنده و افزایش دهنده رضایت زندگی در فرایندهای مذکور بر اساس پیامدهای طول أمل و آثار قصر و بسط أمل عبارتند از «نادیده گرفتن حقایق- درنظر گرفتن حقایق»، «فراموشی عملِ معطوف به هدف-توجه به عمل معطوف به هدف»، و «انکار قطعیات-باور به قطعیات» که هر یک از آنها موارد فرعی تر را پوشش می دهند.
مقایسه تنظیم رغبت بر اساس آموزه زهد اسلامی و درمان شناختی رفتاری بر افزایش سلامت عمومی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی کارآمدی الگوی تنظیم رغبت در اسلام (مبتنی بر مفهوم زهد) به عنوان الگویی شناختی- هیجانی برای افزایش سلامت روان در مقایسه با درمان شناختی- رفتاری بود. الگوی تنظیم رغبت در قالب پروتکل برای مداخله بالینی طراحی شد. نمونه آماری از میان مراجعان به دو مرکز درمانی مرکز مشاوره مؤسسه امام خمینی و دانشگاه قرآن و حدیث انتخاب شدند. نمونه از میان افرادی انتخاب شدند که بر اساس مصاحبه بالینی (DSM5)، اضطراب تعمیم یافته داشتند. برای پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، از پرسش نامه سلامت عمومیGHQ استفاده شد. مراجعان، به دو گروه تقسیم شدند. گروه های کاربندی پروتکل درمانی خود را طی هشت هفته دریافت کردند و با گروه کنترل مقایسه شدند. مقایسه سه گروه از طریق مدل آماری کواریانس و اندازه های مکرر تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که گروه تنظیم رغبت در مقایسه با گروه شناختی- رفتاری و گروه کنترل، در افزایش سلامت عمومی تأثیر بیشتری داشت.
تبیین نظام روی آوری و بازداری رفتاری بر اساس تعامل ترس و امید در منابع اسلامی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش پیشِ رو، استخراج و عرضه مدلی مفهومی بر اساس منابع اسلامی است که نظام تعاملی روی آوری و بازداری رفتاری را بر اساس چگونگی ارتباط دو حالت ترس و امید تبیین می کند. برای این هدف، با توصیف و تحلیل گزاره های دینی در منابع اسلامی به عنوان روشی کیفی، به مفهوم شناسی، شناسایی کارکردها، چگونگی ارتباط و تعامل دو حالت امید و ترس پرداخته ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد بر اساس آموزه های اسلامی، «امید» و «ترس» دو انگیزه درونی هستند که در نظام ایمان، جهت و شدت یکدیگر را تنظیم می کنند. بنابراین، این گروه از آموزه های اسلامی که به آنها استناد شده برای ترسیم مدلی مفهومی در تبیین نظام تعادل ترس و امید کفایت می کند. بر اساس این مدل، ترس می تواند بسان ترموستات، امید کاذب و سازوکارهای خودفریبی مرتبط با آن را مهار کند و امیدواری نیز ترس مفرط و مرضی را کاهش می دهد و آن را به سطح کارآمد و سالم می رساند.
رابطه احساس گناه و شرم با دینداری و سلامت روان
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی روابط احساس گناه و شرم با دینداری و سلامت روان بود. بدین منظور ۱۸۰ دانشجو به مقیاس های زیر پاسخ دادند: «مقیاس آمادگی احساس گناه و شرم»، «علاقه به دین»، «مقیاس های تک گویه ای جهت گیری دینی»، «مقیاس های به زیستی روان شناختی ریف»، «مقیاس شادی فاعلی»، «رضایت از زندگی عمومی»، «پرسش نامه سلامت عمومی». یافته ها نشان داد احساس گناه با پیامدهای مثبت روانی همراه است، در حالی که احساس شرم با پیامدهای منفی روانی همایند است. احساس گناه رابطه ضعیف و مثبتی با علاقه مندی به دین داشت، حال آنکه روابط شرم با متغیرهای دینی منفی بود. نتایج این پژوهش از نظریه سازشی بودن احساس گناه و غیرسازشی بودن شرم حمایت می کنند.