"هدف: این پژوهش با هدف بررسی اختلالات زبان در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیای مزمن پارانوئید و غیر پارانوئید در مرکز روانپزشکی رازی صورت گرفته است.
روش بررسی: در این پژوهش با استفاده از آزمون زبانپریشی فارسی، اختلالات زبان در 40 بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا با نشانه های نوع مداوم (مزمن) که به دو گروه 20 تایی (پارانوئید و غیر پارانوئید) زن و مرد تقسیم شده بودند، بررسی و مقایسه شد. نمونه های مورد مطالعه در هر دو گروه از نظر متغیرهای جنس، سن، میزان تحصیلات، طول مدت بیماری، مدت اقامت در بخشهای بستری دراز مدت، همتاسازی شدند. مهارتهای زبانی مورد ارزیابی در آزمون فوق، عبارت بودند از: روانی گفتار آزاد، روانی گفتار توصیفی، کیفیت گفتار آزاد، کیفیت گفتار توصیفی، درک شنیداری، بیان شفاهی، درک زبان نوشتاری، نوشتن، تکرار و میزان واژگان. داده های بدست آمده با استفاده از برنامه آماری SPSS برای ویندوز تحلیل آماری شد.
یافته ها: یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که در تمام بیماران، امتیاز کلی مربوط به مهارتهای زبانی آزمون فوق، پایین تر از افراد سالم است و بیشترین کاهش مربوط به بخشهای کیفیت گفتار توصیفی، روانی گفتار توصیفی و میزان واژگان است.
نتیجه گیری: بیماران پارانوئید در قیاس با بیماران غیر پارانوئیدی در بخشهای روانی گفتار توصیفی، درک شنیداری، بیان شفاهی، میزان واژگان و امتیاز کلی آزمون، تفاوت معنی دار آماری نشان دادند. در بین متغیرهای دموگرافیک، تنها متغیر میزان تحصیلات با برخی از بخشهای آزمون ارتباط معنی داری را نشان داد.
"
" هدف: رواج همسرآزاری در جوامع و تاثیرات سو آن بر سلامت جسمی و روانی زنان و در نهایت تاثیر آن بر سلامت خانواده در پژوهشهای بسیاری نشان داده شده است. هدف پژوهش حاضر برسی میزان شیوع همسرآزاری روانی و جسمی و عوامل موثر بر آن در زنان متاهل شهر تهران بود.
روش بررسی: نمونه آماری پژوهش حاضر را 1000 زن متاهل 18 تا 45 سال ساکن شهر تهران تشکیل می داد. نمونه آماری دو گروه از زنان را شامل (n=800) می شد.، زنان گروه عادی و زنان شاکی که به دلیل مشکلاتی که با شوهران خود داشتند به دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند (n=200). ابزار پژوهش، پرسشنامه ای است که از پرسشنامه همسرآزاری موفیت و همکاران (1) اقتباس شده بود.
یافته ها: یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که میزان همسرآزاری روانی و جسمی برای زنان عادی به ترتیب برابر با 87.9 و 47.9 درصد و برای زنان شاکی به ترتیب برابر با 99.5 و 91 درصد است. با افزایش سن زوجین و مدت زمان ازدواج میزان همسرآزاری افزایش می یابد. همسرآزاری با سطح تحصیلات زوجین (زن و شوهر) رابطه معنی دار معکوس دارد. هر چه تحصیلات زنان بیشتر باشد کمتر مورد آزار جسمی و روانی قرار می گیرند. همچنین هر چه میزان تحصیلات شوهران بیشتر باشد کمتر همسران خود را مورد آزار جسمی و روانی قرار می دهند. میزان همسرآزاری در شوهرانی که از الکل یا مواد مخدر استفاده می کنند بیشتر از شوهرانی است که از الکل و مواد مخدر استفاده نمی کنند. میزان همسرآزاری در شوهرانی که سابقه بیماری روانی دارند بیشتر از شوهرانی است که سابقه بیماری روانی ندارند. میزان همسرآزاری جسمی و روانی در زنانی که به دادگاههای خانواده مراجعه کرده اند بیشتر از زنان عادی است.
نتیجه گیری: همسرآزاری بسیار رایج است و با عوامل متعددی چون سن، میزان تحصیلات، اعتیاد شوهر به مواد مخدر، استفاده از الکل و سابقه بیماری روانی وی در رابطه است. تصویب قانونی جامع برای مقابله با همسرآزاری و افزایش آگاهی عمومی درباره همسرآزاری با استفاده از رسانه های جمعی می تواند در کاهش میزان همسرآزاری موثر واقع شود."
" هدف: تعیین میزان اثربخشی خدمت «آموزش در خانواده» از مجموعه خدمات اصلی ارایه شده در برنامه توانبخشی مبتنی بر جامعه به افراد مبتلا به معلولیت جسمی – حرکتی و خانواده های آنها در شهرستان بابلسر بود.
روش بررسی: به این منظور 48 فرد مبتلا به معلولیت جسمی و حرکتی و خانواده های آنها از روستاهای تحت پوشش طرح (گروه مورد) با 48 فرد معلول و خانواده های آنها از روستاهایی که در همین شهرستان تحت پوشش طرح نبودند و از نظر سن، جنس، اندام درگیر، شدت نقص و میزان تحصیلات مراقب همتا بودند (گروه شاهد) در زمینه های آگاهی نسبت به عوارض بی تحرکی عضو، مهارت در تغییر وضعیت دادن فرد، پیشگیری از جمود مفاصل و زخم بستر و همچنین کمک به فرد معلول در کسب استقلال در انجام فعالیت های روزمره و حرکت در محیط و نیز نگرش آنان در مورد معلولیت و توانبخشی مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات مورد نظر با مراجعه به درب منازل و پرسش از خانواده و فرد معلول و معاینه و مشاهده کسب و در فرم های مربوطه ثبت شده، نمره داده شد و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تفاوت معناداری در میزان آگاهی افراد دچار معلولیت و خانواده های آنان بین دو گروه مورد و شاهد، در زمینه نحوه کمک به فرد معلول بمنظور کسب استقلال در انجام فعالیت های روزمره، جابجایی و حرکت در محیط و عوارض بی حرکتی اندام ها، و همچنین میزان مهارت آنان در زمینه کمک به فرد معلول برای کسب توان انجام مراقبت های شخصی و حرکت کردن در محیط به طور مستقل و نگرش ایشان در مورد معلول و معلولیت و اثربخشی شیوه های توانبخشی وجود نداشت (P<0.05). اما مهارت افراد دچار معلولیت و خانواده های آنان در روستاهای تحت پوشش طرح در زمینه نحوه پیشگیری از ایجاد خشکی مفاصل و زخم بستر و نیز چگونگی تغییر وضعیت معلول به طور معنی داری بیش از گروه شاهد بود (P=0.04).
نتیجه گیری: ارایه خدمت «آموزش در خانواده» طرح توانبخشی مبتنی بر جامعه در روستاهای شهرستان بابلسر تنها مهارت بکار بردن تکنیک های توانبخشی غیرفعال در پیشگیری از عوارضی چون جمود مفاصل، زخم بستر و تغییر وضعیت دادن فرد معلول تاثیر مثبت داشته اما در مهارت خانواده و فرد معلول در استقلال یافتن معلول اثر معناداری نداشته است."
"هدف: در طی دهه های اخیر ارتباط میان نقص در مهارتهای آگاهی واجی با مشکلات خواندن بطور وسیعی پذیرفته شده است و عمده ترین علت نارساخوانی، مشکلات پردازش واجی در نظر گرفته شده است. اگر چه نتایج تحقیقات اخیر در زمینه سرعت نامیدن، حاکی از اینست که این مهارت منبع احتمالی دیگری جهت نارساخوانی می باشد.
روش بررسی: پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه مهارتهای آگاهی واجی و سرعت نامیدن بر روی 58 کودک پایه دوم ابتدایی شهر تهران صورت گرفته است. 28 نفر از آزمودنیها نارساخوان و 30 نفر عادی بودند. تکالیف مورد استفاده در این تحقیق عبارت بودند از: آزمون آگاهی واج شناختی دستجردی (1381). کلیه اطلاعات جمع آوری شده در این پژوهش با استفاده از آزمونهای آماری تی مستقل و یومن ویتنی مورد تحلیل قرار گرفتند، همچنین همبستگی میان مهارتهای آگاهی واجی و سرعت نامیدن با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون و اسپیرمن در دو گروه آزمودنیها مورد بررسی قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از اجرای آزمونهای آماری حاکی از آن است که بین گروه نارساخوان و عادی در مهارتهای مذکور تفاوت معنی داری وجود دارد و گروه نارساخوان در هر دو مهارت ضعیف تر از گروه عادی می باشد. همچنین در این پژوهش میان مهارتهای آگاهی واجی و سرعت نامیدن همبستگی معنی داری وجود نداشت.
نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نیز همسو بسیاری از تحقیقات مشابه، نشانگر وجود مشکلات آگاهی واجی و سرعت نامیدن در افراد نارسا خوان است. از نظر دیگر عدم همبستگی معنادار میان دو مهارت می تواند نشانگر آن باشد که سرعت نامیدن مستقل از آگاهی واجی است."
"علیرغم پیدایش روشهای نوین ترمیم بیماران با شکاف لب و کام و یا شکاف کام و یا لب به تنها، بروز اختلال گفتاری بیمار پس از ترمیم، دور از انتظار نیست (2و1).
از هر هزار تولد، یک نوزاد دچار شکاف کام به تنهایی و یا در هر دو هزار تولد یک نوزاد دارای شکاف توام لب و کام می باشد. میزان شیوع این اختلالات نزد سفیدپوستان قدری بالاتر از سیاه پوستان است و در منطقه آسیا با بروز بیشتری، حتی به یک در هر پانصد تولد می رسد (3). از آنجا که امکان وجود سایر اختلالات و ناهنجاریها در میان این نوزادان وجود دارد، لذا بررسی کامل تاریخچه ای و اخذ معاینات کامل بیانی آنها پس از تولد ضروری است. بررسی مسایل ارثی بودن این ناهنجاریها با توجه به تاریخچه ازدواج های خانوادگی و یا احتمال بروز ناهنجاریهای مشابه در سایر فرزندان نیز ضروری است. بروز شکاف کام به تنهایی، بیشتر از شکاف توام لب و کام بوده که به همراه سایر ناهنجاریهای دیگر به صورت نشانگان (Syndrome) هستند. لذا بررسی این گونه بیماران با نشانگانی که تقریبا یک سوم کل بیماران با شکاف کام تنها، را تشکیل می دهند از دیدگاه های مختلف بالینی بایستی مورد تاکید قرار گیرد. شایعترین نشانگان همراه با شکاف کام تنها «نشانگان پیر رابین» (Pierr Robin) است که علاوه بر شکاف کام، علایم دیگری چون کوچکی فک تحتانی و بیرون زدگی زبان را به همراه دارند. نحوه شکاف کام تنها در بیماران نشانگانی به شکل V و در بیماران به همراه نشانگان به صورت U می باشد (4).
پس از بررسی کامل عمومی نوزاد، وضع تغذیه ای وی از جهت جلوگیری از سو تغذیه، کاهش وزن و عدم رشد جسمی ضروری است. در صورت فراهم بودن کلیه شرایط سلامتی، عمل جراحی ترمیمی لب و هر دو بخش سخت و نرم کام، در اولین فرصت ممکن صورت می گیرد (5). در شرایطی که شکاف لب ناوسیع باشد، می توان ترمیم کام را در سن زیر 6 ماهگی و در صورت همراه بودن با شکاف کام، زیر 18 ماهگی، مورد بررسی قرار داد(3). از آنجا که در عمل جراحی مزبور میزان قابل توجهی از اعصاب، مخاط، عضلات و قطعات استخوانی مورد دستکاری قرار می گیرد، لذا قبل و پس از ترمیم نواقص، کارایی کامل و مناسبی را در این اجزا نمی توان انتظار داشت. در نواحی آناتومیکی یاد شده، مجموعه اجزا لب و کام که در نواحی خلف دهان، با انقباض عضلات و بالا رفتن، موجب انسداد راه بینی گردیده و یا با شل شدن خود موجب باز شدن راه حلقی و بینی می شوند دچار اختلال می گردد. میزان بروز اینگونه اختلال در 20% از کل بیماران تحت عمل جراحی ترمیمی لب و کام دیده می شود (4). اختلال مزبور، سبب اختلال عملکرد دریچه کامی – حلقی شده و خود سبب اختلال «پرخیشومی شدگی» (Hypernasality) و یا «کم خیشومی شدگی» (Hyponasality) گفتار می گردد (6). لذا در جراحی های ترمیمی لب و کام، مشاوره و مداخله آسیب شناس گفتار و زبان، از اصولی بسیار با ارزش و مهم تلقی می گردد. گر چه تبادل نظر و کار گروهی با سایر متخصصین نیز در صورت لزوم، هر کدام از اهمیت ویژه ای در تیم درمانی این بیماران نیز محسوب می گردد."