۱.
امروزه با توجه به رشد و توسعه پژوهش های آکادمیک در حوزه فناوری های برتر، شرکت های دانش بنیان نقش بسزایی در تحریک و تشویق کارآفرینی و رشد و شکوفایی اقتصاد کشورها ایفا می کنند؛ بنابراین پاسخ به این سؤال ضروری است که چه عواملی سبب رشد و موفقیت این شرکت ها خواهند شد. هدف اصلی این پژوهش شناسایی عوامل کلیدی موفقیت شرکت های دانش بنیان با استفاده از یک مطالعه کیفی است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش تحلیلی است. بدین منظور مصاحبه نیمه ساختاریافته با استفاده از روش کیفی تحلیل تم صورت گرفته است. خبرگان مورد مصاحبه در تحقیق حاضر 25 نفر از مدیران عامل شرکت های موفق و برتر دانشگاهی و دانش بنیان مستقر در شهر مشهد در 3 سال اخیر هستند. مرور ادبیات، پژوهش های انجام گرفته و نتایج مصاحبه ها نشان دهنده 5 تم اصلی است که عوامل کلیدی موفقیت شرکت های دانش بنیان را در 5 سطح ویژگی های فردی، عوامل سازمانی، عوامل محیطی، استراتژی شرکت و تأمین و تخصیص منابع طبقه بندی می کند، که برای تفسیر و مشخص کردن ارتباط بین عوامل و مشخص کردن نقش هریک از متغیرها، از مدل سازی ساختاری تفسیری استفاده شده است. بر اساس نتایج بررسی به نظر می رسد بعد از عوامل محیطی، تأمین و تخصیص منابع مالی مناسب (میزان و زمان تخصیص) و نیروی انسانی مناسب (تحصیل کرده، باتجربه، ماهر، خلاق و نوآور) از اهمیت بالاتری نسبت به سایر عوامل برخوردارند. همچنین مشخص گردید ویژگی های فردی و عوامل سازمانی دارای تأثیر متقابل دوطرفه بوده و استراتژی شرکت نیز بیشترین تأثیرپذیری را نسبت به سایر عوامل دارد. درنهایت بهترین روش اجرایی در بین ویژگی های پنجگانه تحقیق برای به کارگیری مدیران جهت دستیابی به موفقیت، رشد و توسعه شرکت های دانش بنیان تعیین گردید.
۲.
از جمله راهکارهای جلوگیری از فساد در سازمان، سوت زنی است؛ اما سوت زنان همواره با فشارها و تهدیدهایی مواجه هستند و حمایت های سازمانی و قانونی از آنان، ضروری است. پژوهش حاضر در قالب دو فرضیه به بررسی اثر حمایت های حقوقی و سازمانی ادراک شده کارکنان بر تمایل به سوت زنی آنان پرداخته است. تمایل به سوت زنی برای شش نوع تخلف شامل دزدی، هدر دادن منابع، سوء مدیریت، مشکلات ایمنی، آزارهای جنسی، تبعیض و نقض عامدانه قانون سنجیده شده است. جامعه آماری شامل کارکنان بانک های خصوصی بوده است. نظر به نامحدود بودن جامعه بر اساس جدول مورگان، پرسشنامه آنلاین در میان گروه های مجازی کارکنان توزیع و با رسیدن تعداد پرسشنامه های تکمیل شده به 384 پرسشنامه قابل استفاده، جمع آوری داده به اتمام رسید. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه حمایت سازمانی، پرسشنامه حمایت قانونی از سوت زن و تمایل به سوت زنی استفاده شد که پایایی و روایی آن ها تأیید شد. داده ها به روش مدل یابی معادلات ساختاری، آزمون شدند. نتایج نشان داد که حمایت های قانونی و سازمانی ادراک شده کارکنان تقریباً ناچیز است. تمایل به سوت زنی نیز برای همه مؤلفه ها، به جز نقض عمدی قوانین و مقررات و نیز مشکلات مربوط به ایمنی محیط کار، از متوسط کمتر بوده است. آزمون فرضیات نشان داد که حمایت های سازمانی و حمایت های قانونی ادراک شده، بر تمایل به سوت زنی اثر معنادار دارند. همچنین نتایج حاکی از تفاوت معنادار در تمایل به سوت زنی در میان انواع تخلفات است.
۳.
امروزه چابکی به عنوان عاملی مهم در پیشبرد اهداف سازمان، افزایش بهره وری و روحیه کارکنان سازمان، ارتقای سطح تعهدسازمانی، در میان کارکنان سازمان ها مطرح شده است. تحولات جدید باعث شده است تا سازمان ها با سرعت بسیار زیادی گسترش پیدا کند، سازمان چابک با ارائه خدمات به موقع، متناسب با نیاز مشتری و همچنین بر اساس تغییرات محیطی، توانسته است تصویر مثبتی در ذهن مشتریان ایجاد کند. این تصویر نقش مهمی در تمایلات رفتاری و نگرش های مشتریان دارد. روش شناسی پژوهش حاضر (آمیخته) است و از لحاظ هدف یک پژوهش کاربردی است. جامعه آماری تحقیق مدیران و کارشناسان شرکت بیمه آسیا و اساتید دانشگاه هستند. نتایج نشان می دهد که 8 بُعد برای چابکی استراتژیک شامل قابلیت های فناوری، خلاقیت نوآورانه، یادگیری سازمانی، توازن داخلی، روشنی چشم انداز سازمان، درک قابلیت ها، واکنش استراتژیک و حساسیت استراتژیک شناسایی و تعیین شدند. همچنین 5 بُعد برای تمایلات رفتاری مشتریان شامل توصیه کلامی به دیگران، تمایل به تغییر، خرید پایدار، افزایش میزان خرید (مصرف) و افزایش هزینه خرید (مصرف) (پرداخت بیشتر) شناسایی و تعیین شدند. همچنین نتایج نشان داد که رابطه معناداری بین ابعاد چابکی استراتژیک با ابعاد تمایلات رفتاری مشتریان وجود دارد.
۴.
امروزه بهبود عملکرد شرکت های کوچک و متوسط می تواند سبب رونق اقتصادی کشورها گردد. بااین حال بیشتر شرکت های کوچک و متوسط بعد از مدتی دچار بحران شده و از بین می روند؛ بنابراین لزوم توجه به عوامل اثرگذار بر عملکرد این شرکت ها مهم و اساسی است. ازجمله عوامل اثرگذار بر عملکرد این شرکت ها فرهنگ شرکتی و گرایش به کار آفرینی است که این اثرگذاری می تواند تحت تأثیر فرهنگ ملّی نیز قرار گیرد. بر این اساس هدف تحقیق حاضر بررسی اثر فرهنگ شرکتی بر عملکرد شرکت های کوچک و متوسط با میانجی گری گرایش به کارآفرینی و تعدیل گری فرهنگ ملی است. داده های تحقیق از طریق پرسشنامه جمع آوری گردیده است. روایی صوری پرسشنامه با استفاده از دیدگاه اساتید مدیریت و تعدادی از مدیران شرکت های کوچک و متوسط موردبررسی قرار گرفته و روایی سازه نیز از طریق تحلیل عاملّی تأییدی موردبررسی قرار گرفته است. ضریب آلفای کرونباخ بزرگ تر از 7/0 برای همه متغیرها پایایی آن را مورد تأیید قرار داد. تحلیل آماری داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری انجام شد. تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده از مدیران شرکت های کوچک و متوسط ایران و عراق نشان داد فرهنگ شرکتی بر عملکرد شرکت های کوچک و متوسط ایرانی و عراقی اثر مثبت و معنی دار دارد. همچنین گرایش به کارآفرینی بر عملکرد مدیران شرکت های کوچک و متوسط ایرانی و عراقی اثر مثبت معنی دار دارد. فرهنگ ملی نیز رابطه بین فرهنگ شرکتی و گرایش به کارآفرینی و گرایش به کارآفرینی و عملکرد را تعدیل می کند.
۵.
رفتارهای غیراخلاقی سازمان یار به آن دسته از رفتارهای انحرافی اخلاقی گفته می شود که به دنبال حداکثر کردن منافع سازمان و ذینفعان از طریق دورزدن قانون و گمراه کردن نهادهای نظارتی و بالادستی است. در این راستا اعتبار بیرونی سازمان شاخص کیفیت سازمان و جهت دهنده رفتارهای کارکنان است. رفتارهایی که می تواند برخلاف اخلاق، اما در جهت منافع سازمان باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر اعتبار بیرونی سازمان بر رفتارهای غیراخلاقی سازمان یار با نقش تعدیل گر رهبری اخلاقی می باشد. روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه جمع آوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مدیران و سرپرستان شرکت های زیرمجموعه گروه سایپا بوده است که بر مبنای نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از فرمول کوکران 109 نفر از آنان به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و AMOS استفاده گردید. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های (Kaletion 2011, Herington 2017, Tuna 2016) استفاده شد که پایایی آن ها به وسیله آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. اعتبار بیرونی سازمان بر ابعاد رفتارهای غیراخلاقی سازمان یار تأثیر مثبت و معناداری دارد. همچنین رهبری اخلاقی به عنوان متغیر تعدیل گر موجب تعدیل رابطه اعتبار بیرونی و رفتارهای غیراخلاقی سازمان یار می شود. نتایج پژوهش در حوزه حفظ تصویر سازمان و نوع رهبری سازمان نوآوری هایی داشته و به مدیران و کارکنان در درک اهمیت پرستیژ سازمان و نوع رهبری سازمان کمک خواهد کرد.
۶.
امروزه منابع انسانی به عنوان ارزشمندترین سرمایه سازمان محسوب می شود و یکی از بهترین روش ها برای حفظ و بالندگی این منابع، بهبود کیفیت زندگی کاری آنان است. از سوی دیگر، بهره گیری مدیران از سبک رهبری تحول آفرین و هوش عاطفی ازجمله مهم ترین عوامل ارتقای کیفیت زندگی کاری کارکنان هستند. هدف اصلی تحقیق حاضر، تعیین تأثیرگذاری سبک رهبری تحول آفرین مدیران بر کیفیت زندگی کاری کارکنان و همچنین، تعیین این تأثیرگذاری از طریق متغیر میانجی هوش عاطفی درک شده مدیران است. در این راستا، کلیه کارکنان رسمی شاغل در شرکت آب و فاضلاب مشهد به عنوان جامعه آماری تحقیق درنظر گرفته شد. نمونه آماری شامل 224 نفر از کارکنان است که بر اساس فرمول کوکران و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزار پرسشنامه و برای تحلیل داده ها در قالب مدل سازی معادلات ساختاری از نرم افزار آموس استفاده شد. در این تحقیق که به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش، توصیفی و از نوع پیمایشی است؛ روایی سازه با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی و پایایی با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ موردبررسی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد تأثیر سبک رهبری تحول آفرین مدیران بر هوش عاطفی درک شده آنان و تأثیر هوش عاطفی درک شده مدیران بر کیفیت زندگی کاری کارکنان معنادار است. همچنین تأثیر رهبری تحول آفرین مدیران بر کیفیت زندگی کاری کارکنان معنادار نیست. درنهایت نقش واسط متغیر هوش عاطفی درک شده مدیران در روابط بین رهبری تحول آفرین و کیفیت زندگی کاری کارکنان مورد تأیید قرار گرفت. این یافته ها بدان معناست که شایستگی های اجتماعی هوش عاطفی مدیران می توانند تأثیر مثبتی بر عملکرد این سازمان داشته باشند؛ به نحوی که به طور معناداری اثرگذاری رهبری تحول آفرین بر کیفیت زندگی کاری کارکنان را تحت تأثیر قرار دهند.
۷.
هر چند در ادبیات به عوامل تأثیرگذار بر قصد ترک سازمان توجه کافی شده است، اما به فلات شغلی به شکلی منسجم و در قالب یک مدل توجه چندانی نشده است، حتی زمانی که کارمندان در پست های خود برای مدت زیادی می مانند و احتمال پیشرفت یا افزایش مسئولیت های شغلی کم است. هدف از این مطالعه بررسی عوامل مؤثر بر فلات شغلی و تأثیر آن بر قصد ترک سازمان، با نقش متغیرهای تعدیلگر قدرت تحمل ابهام و مربیگری است. جامعه آماری کارشناسان شهرداری های درجه 1 تا 7 استان فارس و روش نمونه گیری، تصادفی سیستماتیک است. داده ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد جمع آوری و به روش مدل معادلات ساختاری در قالب نرم افزار اسمارت پی ال اس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد متغیرهای حمایت سازمانی ادراک شده و یادگیری خودکارآمدی بر فلات ساختاری و محتوایی و همچنین فلات زدگی ساختاری و محتوایی بر قصد ترک سازمان تأثیر منفی و معناداری دارد. محوریت کار بر فلات ساختاری تأثیر منفی و معناداری دارد، اما این تأثیر بر فلات زدگی محتوایی رد شد. نتایج حاصل از متغیرهای تعدیلگر نشان داد که مربیگری به طور منفی رابطه بین فلات زدگی ساختاری و محتوایی با قصد ترک سازمان تحت تأثیر قرار می دهد. متغیر قدرت تحمل ابهام به طور مثبت رابطه بین فلات زدگی ساختاری با قصد ترک سازمان تحت تأثیر قرار می دهد. بر این اساس افرادی که قدرت تحمل ابهام بالایی دارند با درک فلات زدگی ساختاری تمایل به ترک سازمان در آنان تقویت می شود، ضمن اینکه این تأثیر در مورد فلات زدگی محتوایی رد شد.
۸.
این پژوهش تأثیر تعدیلگر هوش هیجانی رهبران بر رابطه قابلیت های نوآوری و اثربخشی رهبری دانشگاهی در 5 دانشگاه بزرگ دولتی در شهر تهران را بررسی می کند. جامعه آماری پژوهش 217 مدیر ارشد دانشگاهی در 5 دانشگاه دولتی منتخب از سطح الف شهر تهران شامل دانشگاه های تهران، صنعتی شریف، علامه طباطبایی، شهید بهشتی و تربیت مدرس است. مؤلفه های پنهان متغیرهای مدل مفهومی، از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختار یافته با 11 صاحب نظر شاغل در دانشگاه های مذکور آشکار شد و با روش تحلیل مضمون 6 مرحله ای، 50 گویه در قالب 10 مؤلفه آشکار شناسایی و در قالب پرسشنامه نظرسنجی کمی در میان 150 نمونه از جامعه آماری مذکور توزیع گردید. جهت ارزیابی پایایی شاخص از آلفای کرونباخ، CR و ضرایب بارهای عاملی و جهت ارزیابی روایی شاخصAVE و ماتریس فورنل و لارکر استفاده و مورد تأیید قرار گرفتند. روش مدل سازی معادلات ساختاری بر مبنای تکنیک کمترین مربعات جزئی برای آزمون فرضیه های کمی پژوهش استفاده شد. نتایج حاکی از تأثیر متوسط قابلیت های نوآوری بر اثربخشی رهبری دانشگاهی و تعدیل این رابطه توسط هوش هیجانی رهبران بود. بنابراین رهبران دانشگاه های دولتی می توانند به پشتوانه برخورداری از این توانایی های ادراکی بی بدیل و درک احساسات و هیجانات خود و اطرافیان، تفکرات خلاقانه و ایده پردازانه زیردستان را در جاهای مورد نیاز تقویت کرده، از آن ها جهت ایجاد تغییر و نوآوری در فرایندهای آموزشی و پژوهشی دانشگاهی استفاده کنند و موجب اثربخشی رهبری دانشگاه و تحول در ایفای مسئولیت اجتماعی دانشگاه در جامعه شوند.