۱.
توسعه فضای کارآفرینی با کمک به تربیت و پرورش کارآفرینان و افزایش توانایی، گرایش و اشتیاق به کارآفرینی بر رشد اقتصادی و اجتماعی جوامع اثر مطلوبی دارد. زیرا کارآفرینی منبع نوآوری، اشتغال زایی و رشد و توسعه اقتصادی است. بنابرین بررسی عوامل موثر بر فضای کارآفرینی در مباحث مربوط به اقتصاد و مدیریت از اهمیت بالایی برخوردار است. در این راستا مطالعه حاضر سعی دارد تأثیر تعاملی نهاد ریسک شامل ریسک های سیاسی، اقتصادی، مالی و فراوانی منابع طبیعی را بر فضای کارآفرینی در کشورهای منتخب غنی از منابع طی دوره 2018-2014 مورد بررسی قرار دهد. به منظور دستیابی به این هدف، مدل تحقیق با رهیافت داده های تابلویی و به روش گشتاورهای تعمیم یافته برآورد گردیده است. نتایج نشان داد، تأثیر انفرادی ریسک های سیاسی، اقتصادی و مالی و فراوانی منابع طبیعی بر فضای کارآفرینی در کشورهای منتخب منفی و معنادار است. همچنین تأثیر تعاملی ریسک های سیاسی، اقتصادی و مالی با فراوانی منابع طبیعی بر فضای کارآفرینی کشورهای منتخب منفی و معنادار است. اما ضریب تخمینی اثر تعاملی آنها از ضریب تخمینی اثر انفرادی آنها بزرگتر است. همچنین تأثیر متغیرهای کنترلی شکاف جنسیتی و نرخ بیکاری بر فضای کارآفرینی منفی و معنادار و تأثیر حقوق مالکیت فکری بر فضای کارآفرینی مثبت و معنادار است. شماره ی مقاله: ۱
۲.
ایران در سال های اخیر با فراگیرسازی شدید آموزش عالی مواجه بوده است، به گونه ای که تعداد دانشجویان کشور در بازه ۱۳۸۴-۱۳۹۴ تقریباً سه برابر شده است. علیرغم افزایش کمی آموزش عالی در کشور نرخ بیکاری در کشور نه تنها کاهش نداشته است بلکه در بسیاری از استان ها افزایش یافته است. با عنایت به هزینه های قابل توجهی که سالانه در سطح ملی بر روی آموزش عالی صورت می گیرد، چنانچه توسعه آموزش عالی در عمل با افزایش نرخ بیکاری توأم باشد، لازم است در خصوص سیاست های آموزش عالی به ویژه در راستای متناسب سازی کمیت و کیفت آموزش عالی با نیازهای بازار کار در استان ها بازنگری صورت گیرد. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن مشاهدات کشوری و استانی، رابطه گسترش آموزش عالی و عدم تعادل در بازار کار را در بازه ۱۳۸۴-۱۳۹۶ به روش کمی مورد ارزیابی قرار می دهد. در این راستا، تعداد ثبت نام شدگان در دانشگاه ها، تعداد دانشجویان و بودجه دولتی آموزش عالی به عنوان متغیر نشانگر گسترش آموزش عالی انتخاب شده و سعی شده است تا رابطه این متغیرها با عدم تعادل در بازار کار مورد بررسی قرار گیرد. در سطح کشوری این بررسی در قالب آزمون همبستگی در وقفه های مختلف صورت می گیرد و در سطح استانی از روش علیت گرنجر و تحلیل داده های ترکیبی پویا با کمک تخمین زننده های گشتاوری تعمیم یافته سیستمی (GMM) استفاده خواهد شد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که در سطح کشوری، همبستگی مثبتی بین بودجه آموزش عالی و نرخ بیکاری در کشور وجود دارد. همچنین، در سطح استانی رابطه علیت بین تعداد ثبت نام شدگان در دانشگاه ها و تعداد دانشجویان از یک سو و نرخ بیکاری استانی از سوی دیگر تأیید می شود. به علاوه، برآورد مدل های داده های ترکیبی پویا با تصریح های مختلف حاکی از آن است که تعداد ثبت نام شدگان در دانشگاه ها و بودجه دولتی آموزش عالی در استان ها به عنوان متغیر نشانگر گسترش آموزش عالی، رابطه مثبت و معناداری با نرخ بیکاری استانی دارند. شماره ی مقاله: ۲
۳.
صندوق های بازنشستگی جمعی در صورت مشارکت همگانی مزیت های فراوانی از جمله مخزن ریسک بزرگتر و امکان توزیع ریسک بین فردی و بین نسلی و همچنین صرفه های ناشی از مقیاس و هزینه های اداری کمتر را به همراه دارند. اما دهه هاست که این مهم با مشارکت اجباری تحقق یافته در حالی که این شکل سنتی اجباری دیگر تناسبی با آینده کار ندارد. در این راستا، بسیاری از کشورها سیاستی ترکیبی از اجبار و اختیار به شکل طرح های ثبت نام خودکار و سپس اعطای اختیار خروج را به کار گرفته و به نظر موفق بوده اند. اما بکارگیری این طرح ها به این معنی است که پایداری مالی دیگر وابسته به انگیزه های افراد برای مشارکت یا خروج خواهد بود. این مقاله با فرض این که به بیمه شدگان سازمان تأمین اجتماعی یک بار و در یک زمان معین فرصت خروج داده شود تلاش می کند تا انگیزه های افراد برای خروج از این صندوق را مورد بررسی قرار دهد. برای این منظور نیز از روش قیمت گذاری اختیارات استفاده شد. یافته های پژوهش نشان می دهند که افراد در حال حاضر حاضرند حتی تا 60 درصد کسری تعهدات بلندمدت را بپذیرند تا از دیگر مزیت های آن از جمله درآمد سرمایه گذاری اندوخته پیشینیان یا توزیع ریسک بین فردی و بین نسلی منتفع شوند. همچنین مشاهده شد که افزایش نرخ اندوخته، کاهش تعهدات، افزایش دارایی ها و افزایش نرخ بازده سرمایه گذاری ها موجبات تشویق به مشارکت و کاهش انگیزه خروج را فراهم می کنند. کاهش نرخ تعلق پذیری که در حال حاضر بسیار بالاست، افزایش نرخ حق بیمه، افزایش سن بازنشستگی، افزایش سرعت تعدیل و جبران کسری نیز چون به ضرر بیمه-شدگان است اثر مستقیم منفی بر انگیزه مشارکت داشته و خروج را تحریک می کنند، اما باید توجه داشت که این عوامل در نهایت موجب کاهش تعهدات و افزایش نرخ اندوخته خواهند شد و از آن طریق با کاهش انگیزه خروج به پایداری طرح کمک خواهند کرد. شماره ی مقاله: ۳
۴.
امروزه سیاست نامتعارف نرخ بهره منفی در بسیاری از جوامع غرب و کشورهای توسعه یافته مطرح می باشد، و اجرای این سیاست در سیستم مالی و بانکداری، رشد و شکوفایی در بسیاری از اقتصادهای درگیر بحران را به همراه داشته است. در حقیقت بانک با اعمال نرخ بهره منفی قادر خواهد بود تخصیص اعتبار را به سمت بخش های مولد و اولویت دار سوق دهد. از طرف دیگر این سیاست همراه با استقلال پذیری بانک مرکزی و عدم دخالت دولت در خلق نقدینگی و کسب درآمد از آن، می توند سطح تورم را کاهش دهد. بسیاری از کشور درحال توسعه از جمله ایران که با تورم بالا مواجه هستند، نرخ بهره به عنوان سیاست پولی کارایی چندانی در اقتصاد نخواهد داشت و توسط مقامات پولی و تحت حاکمیت دولت تعیین می گردد. زمانی که دولت ها به دلیل عدم منابع درآمدی دچار کسری بودجه می شوند، با تکیه بر نظارتشان بر عملکرد بانک مرکزی خلق پول کرده و از آن به عنوان راه حلی برای کسب درآمد بهره می برند و از این رو تورم در جامعه را دامن می زند. از این رو در این تحقیق در چارچوب الگوی بهینه یابی تابع تقاضای پول و الگوی پول در تابع مطلوبیت برگرفته از مطالعه والش (2010) و سیدراسکی (1967) و بسط آن، به بررسی رفتار نرخ بهره منفی بر تورم و حق الضرب بهینه پول در پیروی از این قاعده سیاستی خواهیم پرداخت. نتایج به دست آمده نشان می دهد در فضای حق الضرب پول و تورم با اعمال نرخ بهره اسمی منفی، مسیر تعادلی سیر نزولی و کاهنده داشته و در این وضعیت تورم و حق الضرب پول در بلند مدت کاهش خواهند یافت. از این رو دولت از طریق راهکار های از جمله انتشار اوراق قرضه و افزایش مالیات بر درآمد و ... توانایی جبران کسری بودجه خود را دارد و در بلندمدت با کاهش نرخ بهره و حرکت آن به سمت نرخ منفی می تواند سطح تورم را در جامعه کاهش دهند و از این رو رفاه اجتماعی افراد را بهبود بخشند. شماره ی مقاله: ۴
۵.
به دلیل شوک های اقتصادی و عدم تعادل در بودجه های ساختاری، وضعیتی به وجود می آید که تداوم آن در یک فضای نااطمینانی منجر به ایجاد پدیده استرس در دولت ها می شود. استرس مالی به عنوان یک وضعیت بی ثبات در تأمین مالی دولت های محلی می تواند به عدم توانایی این دولت ها در تأمین تعهدات مالی کوتاه و بلندمدت و وابستگی بیش از حد به دولت مرکزی دامن بزند. لذا بسته به اینکه اثرات استرس به صورت مثبت و منفی در یک کشور ظاهر شود به اقدامات و پاسخ های دولت های مرکزی و محلی برمی گردد. این ضرورت احساس می شود که سیاست گذاران در دولت های مرکزی و محلی به علامت های دقیق و به موقع از استرس مالی برای واکنش به اثرات این نوع استرس ها نیاز دارند. در این مطالعه تلاش شده است با محاسبه شاخص استرس مالی محلی از متغیرهای ساختار مالی و بودجه ای هر استان و با استفاده از روش تاپسیس اقدام به شفاف سازی وضعیت مالی در 31 استان ایران طی دوره زمانی 1396-1384 شود. نتایج به گونه ای است که استان های مرزنشین دارای بالاترین استرس در میان استان های دیگر هستند و استان هایی که در مرکز یا در مجاور پایتخت قرار دارند دارای استرس کمتری هستند. این نتایج دال بر تمرکزگرایی بالایی است که در استان های ایران قرار دارد و مانع از استقلال مالی دولت های محلی شده است تا بتوانند خود کنترل-کننده و تنظیم کننده درآمدها و هزینه هایش باشند و در این صورت فشار و استرس مالی کمتری را متحمل می شوند. شماره ی مقاله: ۵
۶.
بر اساس مبانی نظری و مطالعات تجربی در زمینه رابطه منابع طبیعی و درگیری داخلی، 4 حالت قابل تصور است: الف. رابطه مثبت بین وفور منابع طبیعی و درگیری داخلی (فرضیه نفرین سیاسی منابع) ب. رابطه مثبت بین کمبود منابع طبیعی و درگیری داخلی (فرضیه موهبت سیاسی منابع) ج. رابطه غیرخطی بین منابع طبیعی و درگیری داخلی (ترکیب حالت الف و ب) د. عدم وجود رابطه. بر این اساس، هدف اصلی این مقاله بررسی رابطه انواع منابع طبیعی و ریسک وقوع درگیری داخلی در کشورهای منطقه MENAP طی دوره زمانی 2019-2000 با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته سیستمی (SGMM) می باشد. به این منظور از شاخص درصد سهم رانت کل منابع طبیعی از GDP و هشت شاخص تفکیکی شامل: درصد سهم رانت نفت، گاز طبیعی، زغال سنگ، جنگل و معدن ازGDP ، درصد سهم صادرات سوخت و صادرات سنگ معدن و فلزات از صادرات کالایی و درصد سهم زمین های زراعی از کل مساحت کشور استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که بین رانت کل منابع طبیعی و ریسک وقوع درگیری داخلی یک رابطه U شکل وجود دارد؛ به این معنا که کشورهای مواجه با کمبود منابع طبیعی و همچنین کشورهای برخوردار از وفور منابع طبیعی نسبت به سایر کشورها، ریسک وقوع درگیری داخلی بالاتری دارند. این رابطه U شکل برای رانت نفت و صادرات سوخت نیز تأیید می شود. فرضیه موهبت سیاسی منابع برای گاز طبیعی و فرضیه نفرین سیاسی منابع برای معدن نیز تأیید شده است. همچنین، رانت زغال سنگ و جنگل اثر بی معنا و زمین های زراعی اثر U معکوس بر ریسک وقوع درگیری داخلی در کشورهای مورد مطالعه داشته اند. ارزیابی اثر نهایی رانت کل منابع طبیعی بر ریسک وقوع درگیری داخلی نشان می دهد که مقدار آن از 08/0- تا 1/0 متغیر است. بر اساس سایر نتایج، درآمد سرانه و دموکراسی، اثر منفی و معنادار و جمعیت و تنش های مذهبی و نژادی، اثر مثبت و معناداری بر ریسک وقوع درگیری داخلی داشته اند. شماره ی مقاله: ۶
۷.
قیمت به عنوان یکی از عناصر آمیخته بازاریابی، نقش اساسی در تصمیم گیری گردشگران و همچنین درآمد فعالان عرصه گردشگری دارد و ازاین رو شناسایی اجزاء و عوامل تأثیرگذار بر فرآیند قیمت گذاری، امری ضروری تلقی می شود. شیوع کرونا در ایران ، یکی از موقعیت هایی است که توجه کسب وکارهای گردشگری را به ضرورت مدیریت فرآیند قیمت گذاری و به روزرسانی قیمت محصولات گردشگری، متناسب با وضعیت کنونی بازار گردشگری جلب نموده است. در این پژوهش که با رویکردی کیفی-کمی و با استفاده از نگاشت شناختی فازی انجام شده است ، با استفاده ازنظر 9 نفر از صاحب نظران حوزه های مختلف گردشگری، به عنوان خبره، ابتدا 29 عامل قیمت گذاری محصولات گردشگری شناسایی شده و سپس با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته، 18 عامل در قالب 4 بعد انتخاب گردیدند. سپس به شناسایی مهم ترین مؤلفه های قیمت گذاری در زمان شیوع ویروس کرونا در این بخش پرداخته شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که به منظور قیمت گذاری مناسب محصولات گردشگری ایران در زمان شیوع ویروس کرونا، چهار مؤلفه پوشش هزینه ها و جلوگیری از ضرر، قدرت خرید، بقاء در بازار گردشگری و میزان تقاضای گردشگران نسبت به سایر مؤلفه ها، از اهمیت بیشتری برخوردار هستند و می توانند در قیمت گذاری خدمات و محصولات گردشگری در این برهه موردتوجه و استفاده سیاست گذاران و برنامه ریزان قرار گیرد. شماره ی مقاله: ۷