تداوم و تغییر اجتماعی
تداوم و تغییر اجتماعی سال اول پاییز و زمستان 1401 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بحث گذر از سنّت به تجدّد در قرن بیستم به ویژه از سوی برخی از متفکّرین مغرب زمین پی گرفته شد و به شکل گیری منازعه نظری بین مدافعان نظریه «گسست سنّت و تجدّد» و مدافعان نظریه «تداوم سنّت و تجدّد» منجر شد. با ورود و گسترش تجدّد در ایران، این منازعه به ایران نیز کشیده شد که مقاله حاضر تحلیلی است بر این منازعات متأخر در ایران. روش و داده ها: مقاله با روش اسنادی و با رویکرد تحلیلی سه موضع نظری براساس مدل «گسست در عین تداوم»، در جدال میان سنّت و تجدّد را به مداقه گذاشته است. یافته ها: در ایران، جدال میان سنّت و تجدّد قابل تفکیک در سه موضع است: 1) دسته ای که انحلال مسأله سنّت و تجدّد را مطرح می کنند و از ضرورت کنار نهادن گفتمان سنّت و تجدّد، بویژه در علوم اجتماعی در کشور ما، سخن می گویند؛ 2) دسته ای که از بحران تجدّد در ایران سخن می گویند و بر ضرورت شکل گیری «غرب شناسی» برای ایجاد سنّت مستقل اندیشه اجتماعی تأکید می کنند؛ و 3) دسته سوم سنّت در ایران را دچار بحران ارزیابی می کنند و ضرورت طرد «ایدئولوژی های جامعه شناسانه» در ایران را مطرح می سازند. بحث و نتیجه گیری: در جامعه ما که تجدّد از بیرون تحمیل شده، مواجهه سنّت و تجدّد به صورت «گسست صرف» نمایان شده است. برای گذر از این وضع، لازم است با «پرسش از سنتِ خود» به فعّال کردن و باروری ظرفیت ها و امکانات نقادانه سنّت پرداخت تا در نهایت، به «فراهم کردن تحوّل در درون سنّت» و تحقق الگوی «گسست در عین تداوم» رهنمون شود. پیام اصلی: متفکران هر جامعه می بایست ضمن بازاندیشی در سنّت جامعه خود و سنجش منطق معرفتی آن، تجدّد را به عناصر معرفتی و فرهنگی جامعه خود و به پدیده ای درون زاد تبدیل کنند.
مطالعه روندهای مشاغل مبتنی بر فناوری اطلاعات: شواهدی از تأثیر تحولات فناوری اطلاعات بر تغییرات مشاغل در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با گسترش تکنولوژی و فنّاوری در سطح جهانی، برهه جدیدی از فرصت های شغلی مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات ایجاد شده و چالش هایی را پیش روی بازار کار کشور قرارداده است. شناخت این تحوّلات از حیث علمی و فرصت های سیاستی اهمّیت دارد. هدف اصلی مطالعه، بررسی دگردیسی مشاغل مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات در کشور است. روش و داده ها: ازآنجا که در این پژوهش تحوّلات مشاغل مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات مدنظر بوده، علاوه بر استفاده از منابع داده ای موجود مانند اطلاعات سرشماری های کشور، از روش های اسنادی- تحلیلی و تکنیک مصاحبه ساخت یافته نیز استفاده شده است. یافته ها: یافته های مطالعه نشان داد که به دنبال موج گسترده تغییرات مشاغل مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات در کشورهای مختلف جهان، کشور ما نیز در دو دهه گذشته، تحوّلات قابل ملاحظه ای را در این زمینه تجربه کرده است. شیوه دورکاری، وجود کسب و کارهای نوین دیجی کالا و اسنپ، نمونه هایی از دگردیسی در حوزه فنّاوری های نوین در ایران هستند. بررسی تغییرات ساختار طبقه بندی مشاغل مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات در سال 1395 در مقایسه با سال 1375 نشان می دهد در گروه اصلی متخصصان، 9 عنوان شغلی و در گروه اصلی تکنسین ها و کمک متخصصان، 12عنوان شغلی به گروه واحد ها اضافه شده است. بحث و نتیجه گیری: تأثیر و سرعت تغییرات در مشاغل مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات در کشور چشمگیر و محسوس بوده است. مطالعه عوامل پیشران و سنجش میزان تحقق نقاط عطف پیش بینی شده در زمینه دگردیسی مشاغل مبتنی بر فنّاوری اطّلاعات در ایران به ویژه در سطح استان ها تا پنج سال آینده از جمله پیشنهادات تحقیقاتی این مطالعه هستند. پیام اصلی: به کارگیری فناوری اطاعات در بخش های دولتی، کسب و کار، مبادلات بین المللی و داخلی سبب تحولات اساسی در اقتصاد کشور شده است. شتاب بخشیدن به مسیر تحولات و بروز رسانی فناوری های نوین در حوزه مشاغل و پیوستن به جرگه اقتصاد جهانی، مهمترین پیام سیاستی مقاله است.
ارزیابی و آسیب شناسی رضایت مندی جامعه پیرامونی از طرح های صنعتی: مورد طرح های نفت و گاز در منطقه عسلویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: رضایتمندی جامعه پیرامونی از مباحث مهم در زمینه مسئولیت اجتماعی شرکتی و توسعه پایدار به شمار می رود. منطقه عسلویه، واقع در استان بوشهر، بستر تحولات اقتصادی و رشد و احداث بسیاری از پروژه های نفت و گاز کشور بوده است به صورتی که به یک حوزه مهم انرژی مبدل شده است. با این حال، میزان رضایت جامعه پیرامونی از طرح های صنعتی در این منطقه همچنان در حد حدس و گمان یا در بهترین حالت به صورت غیرعلمی باقی مانده است. بنابراین، مطالعه پیش رو سطح و ابعاد مختلف رضایتمندی جامعه پیرامونی از طرح های نفت و گاز را به صورت روش مند سنجیده است. روش و داده ها: جهت انجام این تحقیق، 400 نفر از مردم منطقه پیرامونی بر اساس نمونه گیری خوشه ای پیمایش شدند. ابعاد رضایتمندی جامعه پیرامونی مبتنی بر موارد مطرح در مدل ایزو 26000 بوده و شامل سه بعد مشارکت شرکت ها در توسعه جامعه، محیط زیست و حاکمیت سازمانی می باشد. یافته ها: بر اساس نتایج این مطالعه، میزان رضایتمندی کلی مردم منطقه در سطح مطلوبی قرار ندارد. در میان ابعاد نارضایتی، بیشترین میزان مربوط به بخش کیفیت حاکمیت سازمانی بوده است. بحث و نتیجه گیری: وضعیت نارضایتی در این منطقه نیازمند برنامه ریزی جدی از سوی نظام حکمرانی است چنانچه در تمامی شاخص های مورد ارزیابی وضعیت نامطلوبی حاکم است. در منطقه پارس جنوبی با ابهام در خصوص اثرات محیط زیستی روبرو هستیم؛ چنانچه این فضای مبهم موجب گسترش اخبار غیرقابل تأیید در این زمینه می شود. به نظر می رسد یکی از راهکارهای ابتدایی، فراهم ساختن بستری است که نمایشگر وضعیت به روز شاخص های محیط زیستی باشد. پیام اصلی: پایداری منطقه عسلویه نیازمند توجه جدی است. از آنجا که بخش قابل توجهی از مردم بومی منطقه توانایی تمایز میان شرکت های نفت و گاز آن منطقه را نداشته و به همین دلیل، از نظر مردم محلی مسئولیت اقدامات مداخله ای از سوی هر یک از این شر کت ها چه مثبت و چه منفی به کلیت نظام سیاستگذاری منطقه تعمیم می یابد.
واکاوی پدیدارشناختی تفسیر زنان از زندگی پس از طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: افزایش آمار طلاق و متعاقب آن رشد تقاضا برای دریافت خدمات بهزیستی در بین زنان، طی سال های اخیر، یکی از زمینه های مهم تغییرات اجتماعی در قلمرو خانواده ایرانی بوده است. این پژوهش با هدف فهم تفسیر زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی از زندگی پس از طلاق انجام گرفته است. روش و داده ها: گردآوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق با 14 نفر از زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی شیراز انجام گرفته است. تحلیل داده ها بر اساس رویکرد استفهامی با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری صورت گرفته است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد شرایط زنان مطلقه از دو تفسیر عمده اثر می پذیرد: تفسیر آنها از موقعیت و شرایط خود و تفسیر جامعه و اطرافیان. مبتنی بر این منابع تفسیری، سه تم اصلی شامل: احساس رهایی، سلطه مضاعف و دلهره مکرر پس از طلاق، استخراج گردید. زنان در دوران زندگی پس از طلاق همانند دوران زندگی زناشویی، تحت سیطره ارزش های مردسالارانه قرار دارند و حتی احساس رهایی آنها نیز واجد این ویژگی است. از این رو، کنترل گری توسط اطرافیان در شئون مختلف زندگی آنها احساس می شود و آنها به طور مکرر دچار دلهره می شوند. نتیجه گیری: حضور الزام ها و ساختارهای فرهنگی و به ویژه ارزش های مردسالارانه در پساپشت مفاهیم و تم های منتزع نشان می دهد جهت مدیریت شرایط و کاهش آسیب ها لازم است جهت گیری های پژوهشی به سمت شناخت عمیق تر این ساختارها هدایت شوند. پیام اصلی: فقدان دو مؤلفه مهارتی در میان زنان مطلقه تحت حمایت بهزیستی منجر به تجاربی منفی در آن ها شده است: مهارت ارتباطی و حل مسأله؛ و مهارت کسب درآمد مستقل. از این رو، برنامه ریزی های اجتماعی و فرهنگی در رابطه با این زنان بهتر است در این حوزه ها انجام گیرد.
همه گیری کوید و تغییر سبک آموزش: تجربه زیسته مدیران مدارس استثنایی از آموزش مجازی در همه گیری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سبک و شیوه آموزش در دوره همه گیری کووید-19 از آموزش حضوری به آموزش مجازی تغییر یافت و فرصت ها و چالش هایی را برای آموزش و پرورش رقم زد. تغییر سبک آموزش به ویژه برای آموزش و پرورش استثنایی، شرایط متفاوتی به همراه داشت که شناسایی ابعاد مختلف و مختصات آن، ضرورتی سیاستگذارانه برای آموزش و پرورش می باشد. هدف تحقیق حاضر واکاوی موضوع، از منظر مدیران آموزش و پرورش استثنایی استان یزد می باشد. روش و داده ها: تحقیق حاضر یک مطالعه کیفی است که در سال 1400 در استان یزد انجام شد. داده ها به طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 32 نفر از مدیران مدارس استثنایی جمع آوری شد و به روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که آموزش مجازی در مدارس استثنایی همراه با چالش ها و فرصت هایی بوده است. مهم ترین موضوع در ابتدای همه گیری، عدم آمادگی مدیران و معلم ها در مواجهه با شرایط جدید بود که در سطح فردی و نهادی همراه با فشارها و نگرانی های جدی بوده است. با گذر زمان، مسئله مدیریت می شود و فرصت هایی را به وجود می آورد. چهار مضمون احصاء شده عبارتند از: فشارهای شغلی، عدم آمادگیِ بحران، چالش ها، پیامدهای مثبت. نتیجه گیری: ایجاد زیرساخت های لازم آموزش مجازی و افزایش سواد رسانه ای مدیران و معلّم ها در این زمینه از ضروت های آموزش و پرورش استثنایی می باشد. توجه به نیازهای خاص مدیران و معلم های مدارس استثنایی در مقایسه با گروه های مشابه در مدارس عادی پیشنهاد می گردد. بازگشت به شرایط غیرهمه گیری، نبایستی به معنای کنارگذاشتن کامل فرصت هایی تلقی شود که آموزش مجازی به همراه داشته است. پیام اصلی: آموزش مجازی برای دانش آموزان با نیازهای ویژه، فرصت های بسیاری فراهم آورده است که توجّه مدیران آموزش و پرورش استثنایی به این موضوع و ارتقای آن پیشنهاد می گردد. همچنین توجّه به نابرابری های آموزشی لازم است در اولویت هرگونه سیاستگذاری و برنامه ریزی باشد.
مطالعه پدیدارشناختی معنای زندگیِ مصرف کنندگان ماری جوانا: مطالعه موردی جوانان شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مصرف ماری جوانا یکی از مسائل اجتماعی است که گزارش های رسمی، افزایش روزافزون آن را در کشور نشان می دهد. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته مصرف کنندگان ماری جوانا در میان جوانان شهر رشت صورت گرفت. روش و داده ها: تحقیق از نظر کیفی با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 20 نفر از جوانان دارای سابقه مصرف در شهر رشت که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، جمع آوری و با استفاده از روش تماتیک مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: از مصاحبه ها، مضمون های متعدّدی از جمله حرکت به سوی انتخاب، شکل گرفتن تکرار، احساس مسئولیت و موقعیت و رویارویی استخراج شد که نشان داد چگونه جوانان شهر رشت با استفاده از کنش خود به تعریف معنای زندگی می پردازند و دیدگاه های مفهومی خود را در مورد معنای زندگی نشان می دهند. بحث و نتیجه گیری: این مطالعه نشان می دهد که کنشگران به واسطه برداشت شان از کارکردهای مصرف ماری جوانا و موقعیت هایی که این مصرف در اختیارشان قرار می دهد دست به انتخاب آن می زنند. مصرف ماری جوانا می تواند یک رفتار آگاهانه یا برحسب مقتضیات زندگی و غلبه بر تکرار باشد و همین امر آن ها را به سمت این انتخاب سوق می دهد تا بتوانند به زعم خودشان به زندگی شان معنا دهند. پیام اصلی: میل به مصرف ماری جوانا در مصاحبه شوندگان- علی رغم معیارهای اخلاقی اجتماعی و اضطراب ناشی از آن- نشان می دهد که کنشگران در انتخاب مصرف خود دخیل اند و کنش آن ها دنباله روی یا با انتخاب شخصی صورت می گیرد. بر همین اساس می توانند مسئولیت انتخاب خود یعنی مصرف ماری جوانا را به عهده گیرند.
برساخت اجتماعی خودزنی در بستر تغییرات نظام آموزشی: مطالعه ای کیفی در بین دانش آموزان دختر یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نظام آموزشی در سال های اخیر با چالش های کارکردی/معرفتی مهمی مواجه شده و بسیاری از نوجوانان در مدارس در مواجهه با این چالش ها ناهنجاری های خاصی از خود نشان می دهند. از جمله این ناهنجاری های درحال رشد، خودجرحی یا همان خودزنی است. هدف پژوهش حاضر بررسی برساخت این پدیده در بسترهای آموزشی موجود است. روش و داده ها: در این پژوهش از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای با استراتژی اشتراوس و کربین 23 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستانی شهر یزد انتخاب شدند و مصاحبه های عمیقی در مورد خودزنی در بستر مسائل آموزشی انجام شد. داده ها با 20 مقوله اصلی و یک مقوله هسته در مدل پارادایمی ارائه شدند. یافته ها: نتایج نشان داد مقولاتی همانند فوبیای نهادی نظام آموزشی، قدرت سراسر بین مدرسه، هدایت تحمیلی والدین، بی اعتمادی به نظام آموزشی مدرسه، عدم همراهی والدین، تحقیر شخصیتی، بیهوده پنداری آموزشی، جو کسل کننده مدرسه، تبعیض آموزشی و مواردی از این دست به ظهور استرس هنجاری هژمونیک پایدار منجر می شوند. نتیجه گیری: در پاسخ به این استرس های هنجاری هژمونیک، دانش آموزان راهبردهای خاصی پیش می گیرند که از جمله آنها خودزنی و آسیب رسانی به خود، ترجیح اشتغال بر آموزش و همنشینی افتراقی است. پیام اصلی: نظام آموزشی فشارهای اجتماعی و روانی بر دانش آموزان وارد می کند و دانش آموزان دچار تنش ها و استرس های فردی/اجتماعی می شوند که یکی از پیامدهای درحال رشد آن خودزنی است. در واقع برای نوجوانان، خودزنی راهی است برای فرار از مشکلات زندگی، مشکلات فردی و یا بین فردی.
رابطه الگوی مصرف رسانه ای با تغییر رفتار باروری در میان زنان همسردار شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: امروزه با گسترش روزافزون رسانه ها و در برگرفتن تمام ابعاد زندگی، می توان تأثیر آنها را در خصوصی ترین مسائل همچون باروری مشاهده نمود. هدف اصلی این مقاله، بررسی تأثیر مصرف رسانه ای بر روی رفتار باروری زنان همسردار 49-15 ساله شهر اهواز است. در این راستا، از نظریه های گذار جمعیتی، نوگرایی، کالدول و گیدنز استفاده گردیده است. روش و داده ها: روش نمونه گیری به شیوه تصادفی طبقه بندی شده متناسب بوده و حجم نمونه براساس جدول مورگان و خطای 05/0، تعداد 384 نفر بدست آمد. روش جمع آوری داده ها پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه بوده است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان دهنده وجود رابطه معکوس بین متغیرهای مصرف رسانه های خارجی و مصرف فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی با متغیر رفتار باروری بود. ولی بین مصرف رسانه های داخلی و رفتار باروری رابطه معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: نتایج ضریب رگرسیون چندگانه حاکی از این امر است که متغیر مصرف فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی و مصرف رسانه های خارجی 13 درصد از تغییرات واریانس متغیر رفتار باروری را تبیین می نمایند. پیام اصلی: یافته های این تحقیق نشان داد که فن آوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی در رتبه اول و رسانه های خارجی در رتبه دوم اثرگذاری بر رفتار باروری بوده اند.
زنان و شهر: بررسی جامعه شناختی پایداری احساس امنیت زنان در شهر هفتکل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تغییر ساختارها و فرهنگ، فرایندی پیوسته در تمامی جوامع در طول تاریخ می باشد و به تبع آن ضرورت دارد تا با پایش مستمر جامعه وضعیت متغیرهای جامعه شناختی را جهت سیاست گذاری های اجتماعی با دقت مورد مطالعه قرار داد. یکی از تغییرات بنیادین در قرن اخیر حضور گسترده بازتعریف هویت زنانگی و حضور گسترده ایشان در عرصه عمومی جامعه است. از این رو ضرورت دارد تا احساس امنیت زنان به عنوان متغیری تاثیرگذار بر کمیت و کیفیت کنشگری ایشان در جامعه مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. روش و داده ها: در پژوهش حاضر با استفاده از روش پیمایش اجتماعی و با ابزار پرسشنامه و نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، داده های مورد نیاز از 376 زن در سنین 15 تا 65 سال ساکن هفتکل جمع آوری شدند. یافته ها: احساس امنیت زنان هفتکل با متغیرهای تحصیلات، وضعیت تأهّل، قومیت، و وضعیت اقتصادی رابطه معناداری به لحاظ آماری داشته اند. در ارتباط با این متغیرها به ترتیب زنان با تحصیلات دیپلم، متاهل، لر و طبقه متوسط بیشترین احساس امنیت را گزارش نموده اند. همچنین یافته ها حاکی از آن بود که درک از آسیب پذیری اجتماعی رابطه معنادار و معکوسی با احساس امنیت دارد در حالی که ادراک مثبت زنان از کنترل های اجتماعی به شکل معناداری سبب افزایش احساس امنیت در ایشان می شود. نتیجه گیری: نکته بسیار مهمی که در این مطالعه به لحاظ جامعه شناختی برجسته می شود، ضرورت عبور از احساس ناامنی زنان به عنوان یک مشکل فردی و ارتقاء آن به سطح یک مسئله اجتماعی است. پیام اصلی: نتایج، ضرورت طراحی و اجرای پژوهش در مقیاس گسترده تر و توجه ویژه به راهکارهای ارتقاء احساس امنیت زنان در سیاست گذاری های اجتماعی را یادآور می شود.
واکاوی آیین همیاری (هَیاری) در ترانه ها و سروده های بهمن علاءالدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: کاسته شدن از تعداد جمعیت عشایر و تغییر سبک زندگی از عشایری و کوچ نشینی به یکجانشینی در دهه های گذشته میزان همیاری ایلی را فرو کاسته و دستخوش تغییر نموده است. موسیقی، پدیده ای مرتبط با فرهنگ و نحوه زیستن اجتماع است و در ایل بختیاری، بازتاب دهنده احساسات، باورها، افکار و نگرش افراد به زندگی است. متناسب با تنوع ابعاد زیست، تنوع موسیقی و مضامین آن نیز در این ایل به چشم می آید. لذا پژوهش با هدف کنکاش همیاری در ترانه ها و سروده های بهمن علاءالدین صورت گرفته است. روش و داده ها: سروده ها و ترانه هایی که به مفهوم همیاری پرداخته بودند با روش تحلیل محتوای کیفی بازکاوی شدند و مصداق های همیاری که در زندگی ایلی جاری بودند از ترانه ها استخراج شد. یافته ها: با آنکه در سراسر زندگی عشایری همیاری وجود داشته است تنها در سه بُعد همیاری در ترانه ها و سروده ها بازنمایی شده است که عبارتند از همیاری در هنگام برداشت کشتزارها، همیاری در هنگام جابجایی ایل از سردسیر به گرمسیر و همیاری در هنگامی که ایل در معرض خطر از جمله نزاع با سایر قبایل قرار گرفته باشد. نتیجه گیری: موسیقی مرتبط با سوگ، موسیقی هنگام سوگ و موسیقی دربردارنده مضامین کوچ نمونه هایی از تنوع موسقیایی در ایل بختیاری است. پیام اصلی: سرشت زندگی عشایری بدون همیاری و همکاری امکان پذیر نبود، عبور از گردنه های سخت گذر، پاسداری از کیان ایل و نگهداری رمه ها و چارپایان، از دغدغه های همیشگی عشایر برای رسیدن به چراگاه های بِکر در سردسیر (ییلاق) و گرمسیر (قشلاق) بوده است.
هویت دینی دختران نوجوان شهر کرمان و عوامل اجتماعی مرتبط با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در عصر جهانی شدن، هویت دینی در ابعاد مختلف شناختی، احساسی و تجربی با چالش ها و تحولاتی روبه رو شده است. به همین روش، دختران در جهان امروز مدام به بازاندیشی در هویت دینی خود می پردازند و در این بازاندیشی، منابع مختلف اجتماعی نقش آفرینی می کنند. بر این اساس، پژوهش حاضر به بررسی عوامل اجتماعی مرتبط با هویت دینی دختران نوجوان شهر کرمان می پردازد. روش و داده ها: از روش پیمایش و ابزار پرسشنامه استاندارد جهت جمع آوری داده ها استفاده شد و تعداد 390 نفر از جامعه آماری دختران نوجوان شهر کرمان با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. یافته ها: نتایج بیانگر رابطه مثبت و معنی دار بین متغیر های مستقل استفاده از رسانه داخلی، سبک زندگی علمی، سبک زندگی هنری، حمایت مشورتی، سبک زندگی ورزشی و سرمایه اجتماعی با متغیر وابسته پایبندی به هویت دینی دختران نوجوان است. همچنین، رابطه منفی و معنی داری بین استفاده از رسانه خارجی، سبک زندگی اینترنتی، شبکه مجازی، فراغت جدید و سرمایه فرهنگی با پایبندی به هویت دینی دختران نوجوان وجود دارد. بحث و نتیجه گیری: مدل رگرسیونی به ترتیب با شش متغیر رسانه خارجی، سبک زندگی علمی، سرمایه فرهنگی، سبک زندگی هنری، سبک زندگی اینترنتی و سرمایه اجتماعی، توانسته است 32 درصد از تغییرات متغیر پایبندی به هویت دینی در دختران را تبیین کند. بنابراین، سبک زندگی جدید، سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی در ایجاد هویت دینی دختران نوجوان نقش به سزایی دارند. پیام اصلی: در جامعه معاصر، هویت دینی دختران نوجوان محصول شبکه روابط اجتماعی، فضای رسانه ای و سبک های زندگی مدرن است. از آنجایی که پایه های اساسی شکل گیری هویت از سنین پایین به خصوص نوجوانی شروع می شود، رویکرد جذب اجتماع محور همراه با فرهنگ سازی در گروه های نخستین و تقویت برنامه های فرهنگی و رسانه ای جهت مدیریت تغییرات اجتناب ناپذیر اجتماعی مفید می باشد.
بررسی جامعه شناختی خشونت خانگی نسبت به زنان در ایران: یک مطالعه مروری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خشونت خانگی نسبت به زنان همواره یک مشکل اجتماعی بوده و در تاریخ اجتماعی ایران تداوم داشته است. مطالعات زیادی از دیدگاه های مختلف به بررسی علل و زمینه های این مشکل پرداخته اند. این مطالعه با هدف دستیابی به یک مدل نظری جامع از علل و زمینه های خشونت خانگی نسبت به زنان در ایران انجام شده است. روش و داده ها: روش انجام این مطالعه، مرور روایتی بوده و تعداد 95 مطالعه به زبان فارسی که طی سال های 1381 تا 1400 منتشر شده است را مورد بررسی قرار داده است. متغیرهایی که در مطالعات قبلی اثر یا همبستگی معناداری با خشونت نسبت به زنان داشتند، دسته بندی شد و روابط متغیرهای جدید با یکدیگر مشخص شد. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که ارزش ها و باورهای مردسالارانه و تفاوت در پایگاه اجتماعی-اقتصادی و سرمایه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پایین، علل اصلی و بنیادی خشونت خانگی نسبت به زنان است. متغیرهای دیگری که در مدل نهایی نشان داده شد، همه متأثر از یکی از این دو متغیر اصلی بودند. بحث و نتیجه گیری: در این مطالعه، عوامل اجتماعی و فرهنگی در کنار هم گذاشته شده تا تصویری کامل تر از عوامل و زمینه های تببین کننده خشونت خانگی نسبت به زنان در ایران ارائه شود. مدل نهایی ارائه شده می تواند به عنوان چارچوب نظری در پژوهش های آتی مورد استفاده قرار گیرد. پیام اصلی: ارزش ها و باورهای مردسالارانه و نابرابری جنسیتی عوامل اصلی و زمینه ساز خشونت خانگی نسبت به زنان در ایران است.