فلسفه و کلام اسلامی
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و چهارم بهار و تابستان 1400 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این نوشتار این است که این پرسش را که چرا انسان ها، تقریباً به طور لاینقطع، پرسش های متافیزیکی طرح می کنند به عنوان پرسشی درجه-دوم در فرامتافیزیک پیش بکشد و نشان دهد که یک فرامتافیزیک بالغ، بدون بحث از «منشأ و وجه پرسش های متافیزیکی» که از آن به پرسش پذیری متافیزیک تعبیر می کنیم، نه تنها از تبیینِ برآمدن و باز-برآمدنِ این پرسش ها نزد انسان ها عاجز خواهد بود بلکه در متعین کردن پرسش های متافیزیکی نیز خام دستانه عمل خواهد کرد. در این راستا ابتدا می کوشیم چارچوبی نظری برای مواضع بدیل ممکن در باب پرسش پذیری را ترسیم کنیم و در انتها به عنوان یک مطالعه موردی، بر اساس تفسیر مارکوس ویلاشک از نقد عقل محض، فرامتافیزیک کانت را نمونه ای معرفی خواهیم کرد که چارچوب نظری مذکور در آن قابل ردیابی است و نشان خواهیم داد که بواسطه ی همین توجه، فرامتافیزیک کانت در نسبت با دیگر منتقدان متافیزیک، از خصلتی دو لایه برخوردار است. در مورد نقد کانت بر متافیزیک باید جور دیگری اندیشید.
بررسی دیدگاه فلسفه اخلاقی عضدالدین ایجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشهور دیدگاه اخلاقی ایجی را مانند دیگر اشاعره در زمره نظریه امر الهی می دانند؛ اما وی، حسن و قبح اخلاقی را منحصر در حسن و قبح به معنای استحقاق مدح و ذم شارع نمی داند و به معنای نقص و کمال و مصلحت و مفسده داشتن نیز می پذیرد، بنابراین، می توان وی را بر اساس معنای حسن و قبح شرعی، غیرواقع گرا و بر اساس معنای حسن و قبح عقلی، واقع گرا معرفی کرد. او ارتباط منطقی میان معانی حسن و قبح اخلاقی قائل نیست، اما برهان پذیری را در حسن و قبح عقلی می پذیرد. به نظر می رسد وی راه شناخت معانی گوناگونِ حسن و قبح اخلاقی را بیان نکرده است و دلیل او بر ارتباط منطقی نبودن میان معانی یادشده، مخدوش به نظر می رسد زیرا او اجبار الهی را دلیل این عدم ارتباط می داند درحالی که می توان با ابتنای اراده تشریعی خدا بر اراده تکوینی وی، ارتباط منطقی را تبیین کرد.
بررسی دیدگاه زینر در یکسان انگاری «مایا» در اوپانیشاد شوتاشوتره و «خدعه» در معراج نامه بایزید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زینر با این پندار که فنا یا وحدت وجود در عرفان اسلامی، مربوط به ورود آموزه های مکتب فلسفی ودانته، به جهان اسلام است، بیانات بایزید را محمل مناسبی برای تأیید دیدگاه های خویش یافته و سعی بسیار در ایجاد مطابقت میان برخی گفته های وی با عبارات اوپانیشادها نموده است. در معراج نامه کوتاهی از بایزید که در کتاب اللمع ذکر شده، بایزید آنچه که در این سفر مشاهده نموده را خدعه نامیده است و همین امر زینر را واداشته تا «خدعه» را معادل «مایا» در اوپانیشاد شوتاشوتره معرفی کندو وی همچنین سعی کرده در جهت تقویت نظریه خود میان برخی دیگر از عناوینی که بایزید در معراج نامه خود ذکر کرده، معادل مناسبی در اوپانیشادها و گیتا بیابد. در این نگارش با اثبات اصالت اسلامی خدعه و استدلال بر عدم مطابقت معنایی این دو بطلان ادعای زینر آشکار می شود و نظریه او در خصوص تأثیر ودانته بر عرفان اسلامی به چالش کشیده می شود.
کوته نظری و فعالیت دانشگاهی: پژوهشی از منظر معرفت شناسی فضیلت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوته نظری رذیلتی فکری است که موجب تنزل فکری و عملیِ افراد می شود. فعالیت دانشگاهی، به طور خاص، نیازمند ذهنِ گشوده و پذیرای گفت وگوی نقادانه است، یعنی همان فضیلت ها و مهارت هایی که در نقطه ی مقابل کوته نظری قرار دارند. بنابراین، اگر کوته نظری رذیلتی است که عموم افراد باید از آن بپرهیزند، برای دانشگاهیان، به طور خاص، عیب و ایرادی ویرانگر است که کارکردهای متفاوتِ فعالیت هایشان را تباه می کند. در این مقاله، پس از طرح چارچوبی که مجال بحث درباره ی اهمیت و تأثیر فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی و فکری را بر فعالیت دانشگاهی فراهم می کند، به ویژگی های عمده ی کوته نظری و آنچه آن را رذیلتی فکری می سازد می پردازیم. سپس، نشان می دهیم که این رذیلت چگونه کارکردهای سه گانه ی فعالیت دانشگاهی را به بیراهه می برد و موجب تنزل آن ها می شود در حالی که در نقطه ی مقابل، گشودگی ذهنی به این کارکردها غنا می بخشد و به تحقق آن ها به بهترین شکل کمک می کند.
تاملی بر سمانتیک و متافیزیک قابلیت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدفِ نخستِ مقاله حاضر معرفیِ مبحثِ قابلیت ها در فلسفه تحلیلی و روایتِ تاریخِ آن از زاویه مسئله های سمانتیکی و متافیزیکیِ آن ها است. برای این منظور من ابتدا پرسشِ سمانتیکی و پرسشِ متافیزیکی در قبالِ قابلیت ها را از هم تفکیک می کنم. سپس پنج رویکردِ سمانتیکِ مختلف به قابلیت ها (یعنی تحلیلِ شرطیِ ساده، تحلیل ناپذیر دانستن، تحلیل های شرطیِ اصلاح شده، تحلیلِ نوعی و تحلیلِ مدرج) و متافیزیک های متناظر با آن ها را معرفی می نمایم. به نظرِ من نقدهایی که بر تحلیلِ شرطیِ ساده و تحلیل های شرطیِ اصلاح شده وارد آمده است برای ردِّ آن ها کافی است. من علاوه بر روایتِ این نقدها سه نقدِ جدید علیهِ تحلیلِ نوعی و دو نقدِ تازه نیز بر تحلیلِ مدرج وارد می کنم. در نتیجه از دیدِ من رویکردِ سمانتیکی که قابلیت ها را تحلیل ناپذیر می داند ارجح است. این تحلیل ناپذیری و به همراهِ امکانِ قابلیت هایی که هرگز به نمایش در نمی آیند دلایلِ خوبی را برای رویکردِ متافیزیکیِ قابلیت باوری فراهم می آورد.
پیشینی انگاری و خوریسموس افلاطونی در خاستگاه تمایز هستی شناختیِ هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار کوشیده می شود با پیگیریِ نقد خوریسموس افلاطونی به اندیشه متأخر هایدگر، نشان داده شود که تمایز، تقدم و تعالیِ رویدادِ روشنگاه یا خودِ وجود نسبت به وجودِ موجود و فهم وجود، به مثابه خاستگاه تمایز هستی شناختی، چه ضرورتی برحسب مسأله پدیدارشناسی، یعنی امکان ظهور و پدیداریِ پدیدار دارد. این ضرورت از سه منظر، نخست با تفسیر تمایز و تقدمِ روشنگاه، ذیل جایگاه امر پیشینیِ پدیدارشناختی در اندیشه متقدم و متأخر هایدگر و رجوع او به نظریه یادآوری افلاطون بررسی می شود؛ سپس با بررسی تفسیر هایدگر از نظریه ایده ها و به ویژه، ایده خیر افلاطون در سه دوره فکری هایدگر، جدایی و تعالیِ روشنگاه از وجود و ظهور، و بر این اساس، سرانجام پوشیدگی و دسترس ناپذیریِ روشنگاه در پیوند عمیق آن با تمثیل خورشید و غار افلاطون نشان داده می شود، پیوندی که باید آن را در تقابل با موضعِ خودِ هایدگر متأخر درباره آموزه حقیقت افلاطون، برجسته ساخت.
راه فکری هایدگر: مراحل و منازل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نگاهی جامع بر راه فکری هایدگرمی افکند، منتهی برخلاف مشهوراتِ مطالعات هایدگر، که اندیشه او را دو مرحله می داند: پیش از «گشت» و پس از آن. بنابراین غالباً نیز از هایدگر یک و دو می گویند. اما این نوشتار اندیشه هایدگر را به صورت راهی تصویر می نماید با پیچ و خم ها یا گشت های فراوان، که با استناد به خود هایدگر آن را در چهار مرحله خلاصه می کند. او خود از سه تقریر پرسش وجود و نیز صراحتاً از سه مرحله راه فکری خود خبر می دهد: پرسش از معنای وجود، پرسش از حقیقت وجود و سرانجام پرسش از محل شناسی وجود. مقاله یک دوره چهارمی را نیز در ابتدای این مراحل بازمی شناسد: پیش از تابستان 1923 را، که در آن اندیشه هایدگر جزو فلسفه زندگانی است. کار اصلی این مقاله توضیح و تبیین کلی این مراحل چهارگانه، بازه زمانی شان و توضیحی در مورد نسبت میان آنها است.
تصحیح رساله «شرح مصطلحات صوفیه» از نویسنده ای ناشناخته به همراه مقدمه تحلیلی و مقایسه محتوای آن با رساله «رشف الالحاظ» منسوب به اُلفَتی تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند عارفان مسلمان در تجربه های معنوی خود و مواجهه با امر مقدّس از اصطلاحات موجود در قرآن و احادیث علوم اسلامی استفاده می کردند، ولی در مواردی ناگزیر بودند واژگان موجود در زبان عموم را به کار ببرند و معانیِ خاصی به آنها ببخشند. عارفان، با وجود مخالفت متشرعان، به ویژه از اصطلاحات متعدد مربوط به عشق و باده استفاده بسیار بردند. به تدریج صدها اصطلاح میانشان شکل گرفت که خود نیاز به تبیین داشت. در کتاب های عرفانی بخشی از کتاب به شرح اصطلاحات اختصاص یافته است. به علاوه، رساله های مستقلی وجود دارد که به شرح این اصطلاحات پرداخته اند. در مقاله حاضر یکی از این رساله ها از نویسنده ای ناشناس با عنوان «شرح مصطلحات صوفیه» را بر اساس نسخه ای کهن تصحیح کرده ایم. شباهت های بسیاری میان این رساله و رساله رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ منسوب به الفتی تبریزی وجود دارد. البته تفاوت های زیاد میان این دو رساله نشان می دهد با دو رساله مستقل مواجه هستیم.
گفتاری در باب مدعیات دساتیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس دیدگاه اصلی دساتیر، تاریخ جهان به برخی دوره های بزرگ اصلی (مهین چرخ) تقسیم می شود که تعداد دقیق آنها دانسته نیست. هر یک از این دوره ها نیز به چند دوره کوچک تر (کهین چرخ) تقسیم می شود و در انتها، دوره ای بزرگ با یکی از این دوره های کوچک تر پایان می پذیرد. آغازگر دوره بزرگی که اکنون در آن قرار داریم «آباد»، پیامبری است که همه انسان های امروزی از نسل او هستند. این دوره با سه دوره کوچک دیگر دنبال شده تا به دوره «گلشاهیان» رسیده است. در این مقاله، با بررسی معیارهای دساتیریِ شروع و پایان یک دوره کوچک، نشان داده می شود که کیخسرو آخرین پیامبر گلشاهی و زرتشت نخستین پیامبر دوره بعد است. در ادامه، با توجه به اینکه ساسان پنجم آخرین پیامبر دوره زرتشتی و پرویز آخرین پادشاه الهی دساتیر است، استدلال می شود که دساتیر را باید بشارت نامه ظهور آذرکیوان به مثابه نخستین پیامبر هفتمین کهین چرخ در نظر گرفت.
قرابت بیان رمزی- تمثیلی سهروردی و افلاطون درباره خودشناسی به عنوان سرآغاز سلوک فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند فلسفه افلاطون و حکمت اشراقی را صرف نظر تصریحات سهروردی درباب افلاطون به عنوان برجسته ترین حکیم صاحب شهود، می توان از طریق واکاوی قرابت های این دوفیلسوف درپرداختن به معانی کلیدی که به تعبیر سهروردی در«خمیره ازلی حکمت» ریشه دارند، بازشناخت. طبق این روش که فراترازپژوهش های تاریخی است، آثار این دو فیلسوف از جهتی مقایسه می-شوند که واجد مضامین سلوکی و معنوی اند. غایت فلسفه راستینی که افلاطون و سهروردی بدان اشتغال داشته اند سعادت بوده واین سعادت همان تشبّه به اله است. ازاین رو، مضمون بنیادی دراین فلسفه عبارت است ازسنخیت حقیقت انسان باحقایق الهی که براثرتعلق یافتن به تن فراموش شده است. بدین ترتیب اصل آغازین فلسفه به عنوان نوعی سلوک معنوی تذکار خود الهی به عنوان استعدادی درانسان برای حصول آن غایت است. سهروردی و افلاطون علاوه بر بحث نظری درباره این مضمون، بابیان رمزی نیز بدان پرداخته اند. درآثار سهروردی، به صورت متمرکز دررساله های تمثیلی، و در افلاطون نیز، در گفتگو هایی نظیر جمهوری و فایدروس می توان رمز هایی که درمقام این تذکارند بازشناخت. رمز هایی نظیر خارپشت، قطره شبنم، پرنده، قلب و جام جهان نما، و رمز های همبسته باآن ها، نظیر اسارت دردام و چرم و چاه همگی نمودار وضعیّت دوگانه بشرند: آسمانی و زمینی. این معانی رادرافلاطون بارمز هایی نظیرارابه بالداروچشم جان،ودرمقابل باهیولای توفونی، گلاوکس دریایی ونیزدرپیوندبارمز های اسارت درغار و دفن شدن درقبر می توان بازشناخت.
تقدم حکمت عملی بر حکمت نظری در مکتب اشراقی سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در آثار و زندگی سهروردی دلایل و شواهدی موجود است که از آن می توان به ارجحیت حکمت عملی بر حکمت نظری دست یافت. پیش از سهروردی، حکمت نظری نسبت به حکمت عملی، بخصوص در فلسفه مشایی، دارای ارجحیت بود؛ اما سهروردی با اتخاذ روش ذوقی در کنار روش بحثی و تقدم قایل شدن بر این روش و انتقاد از مشائیان در پرداختن بیش از حد به روش بحثی، حکمتی را بنیان نهاد که در آن با توجه به ارتباط مستقیم روش ذوقی با عمل، تقدم از آن حکمت عملی است و این تقدم، بالشرف است نه زمانی. ریاضت و ارتباط با عالم مثال، جزء جداناشدنی حکمت عملی سهروردی است. حکمت او حکمتی وجدانی و عرفانی است که حکیم به صورت عینی، تجربه کننده حقایق است. از این جهت می توان سهروردی را فیلسوفی تجربه گرا نامید، تجربه ای وجدانی و شهودی و عرفانی. این تقدم در اندیشه های مکتوب و زندگی عملی او بررسی شده است.
رویکرد معرفتی به انواع طبیعی زیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مقومات مفهومی انواع طبیعی، بویژه در نسبت با موجودات زنده، ایده ذات گرایی بوده است. نظریه تکامل اما با طرح تلقی تازه ای از گونه های زیستی ذات گرایی را در دامنه زیست شناسی عمیقا به چالش کشید. در این مقاله با هدف تحلیل نسبت انواع طبیعی و ذات گرایی به سراغ ریشه های رجوع فیلسوفان به ایده انواع طبیعی خواهم رفت و نشان خواهم داد خاستگاه طرح این ایده اساسا خاستگاهی معرفتی، یعنی حل مشکلات استقرا، بوده است. در این تحلیل، ذات گرایی در شکل قوی آن شرطی اضافی برای انواع طبیعی خواهد بود، زیرا برای اینکه یک استقرا معتبر باشد نیازی به درونی بودن ویژگیهای پایه استقرا نیست. با این حال ذات گرایی در معنایی ضعیفتر همچنان لازم است، یعنی باید ویژگیهای پایه استقرا در تمام افراد نوع مشترک باشند تا تعمیم استقرایی را تضمین کنند. ثمره تضعیف ذات گرایی امکان به دست دادن مفهومی یکپارچه از انواع طبیعی برای علوم مختلف -زیستی و غیر زیستی- است.