مقالات
حوزه های تخصصی:
در روابط بین الملل و به ویژه در نظریه واقع گرایی به مثابه یکی از پایدارترین و مهم ترین نظریات این رشته، نظام بین الملل به مثابه نظامی دولت محور تصور شده است. در این نظام، منافع و علائق امنیتی و سیاسی دولت ها در تأمین بقا عامل اصلی شکل دهنده به رفتار آنها تلقی شده است. از سوی دیگر، رویکرد جهان وطن گرا، جامعه اصیل و واقعی را جامعه ای فردمحور می داند که در آن حفظ و تأمین حقوق افراد انسانی بالاترین ارزش و اولویت است. در طی سال های اخیر دولت ها و سازمان های بین المللی با تمسک به انگیزه ها و احساسات انسانی رفتار بین المللی خود را توجیه کرده اند. در این مقاله این مسأله مورد بررسی قرار گرفته است که انگیزه های انسانی تا چه میزان در توجیه رفتار دولت ها و سازمان های بین المللی نقش داشته است. با بررسی تجربی بعضی از مهم ترین موارد مداخلات بین المللی مشخص شد که انگاره های انسانی نقشی اساسی در توجیه و مشروع سازی اقدامات دولت ها داشته است و به شکل دهی به بستر هنجاری جدیدی در نظام بین الملل کمک کرده است. هرچند که در مورد انگیزه های واقعی دولت ها در این مداخلات تردیدهای جدی وجود داشته است.
کشورهای شکست خورده، چالش های نوپدید دیپلماسی دفاعی؛ تهدید نظامی یا فرصت جدید
حوزه های تخصصی:
استفاده روزافزون از توانمندی های نظامی دفاعی، یکی از تغییرات عمده در الگوهای دیپلماسی در اوایل دهه 1990 بود. اما ظهور آنها، نه از طریق نقش سنتی شان در راستای تقویت قابلیت های نظامی، بلکه به عنوان ابزاری جهت ایجاد روابط مسالمت آمیز با رقبای متخاصم احتمالی یا قدیمی بود. پژوهش حاضر درصدد بررسی تهدیدهای نوپدید ناشی از خلاء قدرت در کشورهای ناکارآمد و بررسی ظرفیت های دیپلماسی دفاعی جهت مقابله با تهدیدهای نوپدید است. لذا این پژوهش درصدد پاسخ به این سوال است که؛ آیا دیپلماسی دفاعی جمهوری اسلامی ایران از ظرفیت های لازم جهت مقابله با تهدیدهای نوپدید را دارد یا خیر؟ و جهت تبین موضوع سه کشور افغانستان، پاکستان و یمن مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این کشورها دارای پنج نقطه مشترک هستند: یک؛ هر سه کشور، نه کنترلی بر جمعیت خود دارند، نه توانایی تامین امنیت داخلی و خارجی، دو؛ هر سه کشور در ردیف های بالای فهرست شاخص کشورهای شکننده جهان قرار دارند. سه؛ آنها همواره با حضور گروه های افراطی، در چالش هستند. چهار؛ اعلام وفاداری گروه های تروریستی هر سه کشور به داعش، پنج؛ هر سه کشور در معرض خطر استقرار، سازمان های تروریستی فراملی در داخل مرزهای شان هستند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر ظرفیت های دیپلماسی دفاعی خود و برقراری روابط مسالمت آمیز با قدرت های منطقه ای می تواند با تهدیدات نوپدید مقابله کند. پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی است و از نظر داده های مورد بررسی و با روش کتابخانه ای انجام شده است.
جایگاه آموزش حقوق شهروندی بر کاهش خشونت پلیس
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف؛ پلیس به عنوان مهم ترین نیرویی که حفظ امنیت داخلی را بر عهده دارد، اما در راستای تأمین حقوق شهروندان، در روند کاری خود مرتکب خشونت و تعرض به آزادی یا امنیت یا حقوق شهروندی شهروندها می شود. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی درصدد تبیین راهکاری برای برون رفت از این خشونت و تعارض درونی وظائف پلیس است. براین اساس مفروض مقاله آموزش هدفمند حقوق شهروندی سبب کاهش خشونت و تعرض به آزادی یا امنیت شهروندان می شود. ارائه آموزش های لازم برای روشن شدن اذهان عمومی نسبت به حقوق شهروندی و چگونگی صیانت آن توسط پلیس، برخی برداشت های نادرست را از میان بر می دارد. آموزش حقوق مورد احترام شهروندان به پلیس نیز موجب می شود اجزاء این نیروی امنیتی، از خشونت و تعرض به حقوق شهروندان، هرچند متهمین و مجرمین بپرهیزند تا از این رهگذر، کارآمدی پلیس در تأمین حقوق شهروندی حاصل شود.
برساخته تهدید ایران در سپهرسیاسی عربستان؛ عبور از مرحله گذار
حوزه های تخصصی:
این مقاله تلاش دارد با نگاهی به تحولات جاری در روابط ایران و عربستان پس از به قدرت رسیدن ملک سلمان در عربستان سعودی، این مسئله را بررسی نماید که ایران در ذهن تصمیم سازان سعودی چه جایگاهی دارد و ارتباط میان تحولات اجتماعی-سیاسی با سیاست خارجی تهاجمی عربستان که از شکل سنتی خود مبتنی بر گام های محافظه کارانه خارج شده را مورد بررسی قرار دهد و نشان دهد که میان مفهوم مهار و مقابله با جمهوری اسلامی و تحولات جاری این کشور چه رابطه ای وجود دارد.مقاله بر این فرضیه ابتنا گردیده که عربستان وارد مرحله تغییرات بنیادینی شده که دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی است و رهبران این کشور به ویژه در دوره ملک سلمان می کوشند که ایران را به عنوان خطر اصلی این کشور معرفی می کنند، دلیل این امر ورود پادشاهی عربستان به مرحله گذار و مواجه شدن جامعه، اقتصاد و سپهر سیاسی این کشور با شرایط متحول جدید جهانی، منطقه ای و داخلی است و هیئت حاکمه برای عبور از وضعیت پیچیده کنونی درحال بهره بردن از برساخته «خطر جمهوری اسلامی ایران» به عنوان وسیله ای درجهت انسجام بخشی به جامعه درحال گذار کشورشان هستند.
ساختار حکومت استبدادی و نقش آن در رواج توهم توطئه در عصر پهلوی دوم
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که، ساختار حکومت استبدادی در عصر پهلوی دوم، چگونه موجب شکل گیری و رواج توهم توطئه یا توطئه باوری در جامعه ایران شده بود؟ به طور کلی سخن اساسی مقاله این است که به میزانی که حکومت استبدادی به تئوری توطئه به عنوان ابزار سلطه سیاسی و فرهنگی روانی متوسل می شود، توطئه گری و توطئه بینی نیز فضای اجتماعی را در بر می گیرد. براین اساس، حکومت استبدادی محمدرضاشاه با بهره گیری از تئوری توطئه و توطئه پردازی و با نسبت دادن تمامی مخالفان و نیز مشکلات و ناکامی های داخلی به عوامل و قدرت های خارجی و توطئه های بیگانگان و اعمال سانسور و خفقان به بهانه سوءاستفاده دشمنان، موجب رواج ذهنیت توطئه پنداری در جامعه ایران شده بود، به طوری که در این جامعه ی استبدادزده، روان شناسی اجتماعی مبتنی بر این که هر حادثه ای محصول دسیسه و توطئه بیگانگان و عوامل پشت پرده است، گسترش یافته بود. لازم به ذکر است که در این مقاله از روش توصیفی تحلیلی بهره برده شده است.
بررسی مقایسه ای دیپلماسی شهروندی آمریکا و ایران
حوزه های تخصصی:
دنیای پیچیده امروز، در عرصه بین المللی راه را برای ورود بازیگرانی به غیر از دولت ها باز کرده و دیپلماسی را از انحصار دولت ها خارج ساخته است. در نتیجه این امر، بحث تاثیر بازیگران غیر دولتی بر روابط بین الملل جدی شده و بسیاری، نقش بازیگرانی همچون شهروندان را در دیپلماسی پذیرفته اند. امروزه بسیاری بر این عقیده اند که شهروندان قادر به ارائه تصویر ملی و به عبارت دیگر، اعمال دیپلماسی عمومی هستند. این فرایند را «دیپلماسی شهروندی» می-خوانند. در این پژوهش برآنیم تا با تکیه بر منابع کتابخانه ای و رسانه ای و با استفاده از رویکرد تحلیلی و توصیفی به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که «دیپلماسی شهروندی در ایران و آمریکا چه ظرفیت هایی داشته و چگونه اعمال شده است؟». به منظور رسیدن به پاسخ این سوال، ضمن معرفی دیپلماسی شهروندی و معرفی شاخه های آن، به اثبات این فرضیه می پردازیم که «ایران در دیپلماسی شهروند میزبان بسیار کارآمد ظاهر شده اما در دیپلماسی شهروندی مهمان و مجازی دچار ضعف است، در مقابل آمریکا در دیپلماسی شهروندی مهمان بهتر از دیپلماسی شهروندی میزبان عمل کرده است».
نقش قدرت های بزرگ در شکل گیری رژیم های چندجانبه کنترل صادرات
حوزه های تخصصی:
رژیم های چندجانبه کنترل صادرات با توافق و اجماع قدرت های بزرگ در زمینه تسلیحات برتر شکل می گیرد. بدین معنی که کشورهایی که دارای فناوری برتر در زمینه سلاح های کشتار جمعی و انتقال و سیستم های حمل آنها هم چون موشک ها و پهپادها دارند، به دنبال محدودکردن دستیابی سایر کشورها و مخصوصاً کشورهای یاغی و هدف از دستیابی به این ابزارها از طریق صادرات و بازارهای سیاه اسلحه فروشی هستند. به نظر این گونه کشورها تنها راه دستیابی کشورهای هدف به سلاح ها و فناوری های پیشرفته خرید این گونه ابزارها از طریق صادرات و سپس کپی برداری از روی آنها است و به توان داخلی کشورها بدون کمک خارجی و نمونه مشابه صادراتی اعتقادی ندارند؛ در نتیجه تنها را کنترل دستیابی سایر کشورهای غیر همسو با خود مخصوصاً جهان سوم را محدودیت و ممنوعیت صادرات برخی کالاها و فناوری های پیشرفته می دانند. در این میان چندین رژیم کنترل صادراتی بر بنیان این تفکر شکل گرفته است که می توان تاثیر گذاری نقش قدرت های بزرگ بر شکل گیری و تداوم این گونه رژیم ها به وضوح در آن ها دید. در نتیجه پژوهش پیش رو به دنبال بررسی نقش و میزان تاثیرگذاری قدرت های بزرگ صاحب فناوری بر شکل گیری و حتی تداوم و مرگ یک رژیم چندجانبه کنترل صادرات می باشد.