چکیده

در روابط بین الملل و به ویژه در نظریه واقع گرایی به مثابه یکی از پایدارترین و مهم ترین نظریات این رشته، نظام بین الملل به مثابه نظامی دولت محور تصور شده است. در این نظام، منافع و علائق امنیتی و سیاسی دولت ها در تأمین بقا عامل اصلی شکل دهنده به رفتار آنها تلقی شده است. از سوی دیگر، رویکرد جهان وطن گرا، جامعه اصیل و واقعی را جامعه ای فردمحور می داند که در آن حفظ و تأمین حقوق افراد انسانی بالاترین ارزش و اولویت است. در طی سال های اخیر دولت ها و سازمان های بین المللی با تمسک به انگیزه ها و احساسات انسانی رفتار بین المللی خود را توجیه کرده اند. در این مقاله این مسأله مورد بررسی قرار گرفته است که انگیزه های انسانی تا چه میزان در توجیه رفتار دولت ها و سازمان های بین المللی نقش داشته است. با بررسی تجربی بعضی از مهم ترین موارد مداخلات بین المللی مشخص شد که انگاره های انسانی نقشی اساسی در توجیه و مشروع سازی اقدامات دولت ها داشته است و به شکل دهی به بستر هنجاری جدیدی در نظام بین الملل کمک کرده است. هرچند که در مورد انگیزه های واقعی دولت ها در این مداخلات تردیدهای جدی وجود داشته است.

تبلیغات