چکیده

مقاله ی حاضر درصدد پاسخ به این پرسش است که، ساختار حکومت استبدادی در عصر پهلوی دوم، چگونه موجب شکل گیری و رواج توهم توطئه یا توطئه باوری در جامعه ایران شده بود؟ به طور کلی سخن اساسی مقاله این است که به میزانی که حکومت استبدادی به تئوری توطئه به عنوان ابزار سلطه سیاسی و فرهنگی روانی متوسل می شود، توطئه گری و توطئه بینی نیز فضای اجتماعی را در بر می گیرد. براین اساس، حکومت استبدادی محمدرضاشاه با بهره گیری از تئوری توطئه و توطئه پردازی و با نسبت دادن تمامی مخالفان و نیز مشکلات و ناکامی های داخلی به عوامل و قدرت های خارجی و توطئه های بیگانگان و اعمال سانسور و خفقان به بهانه سوءاستفاده دشمنان، موجب رواج ذهنیت توطئه پنداری در جامعه ایران شده بود، به طوری که در این جامعه ی استبدادزده، روان شناسی اجتماعی مبتنی بر این که هر حادثه ای محصول دسیسه و توطئه بیگانگان و عوامل پشت پرده است، گسترش یافته بود. لازم به ذکر است که در این مقاله از روش توصیفی تحلیلی بهره برده شده است.

تبلیغات