پژوهش های مابعدالطبیعی (اشارات سابق)
پژوهش های مابعدالطبیعی دوره جدید سال اول بهار و تابستان 1399 شماره 1 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
افلاطون در محاوره تیمائوس پیدایش جهان و نسبت آن با خدا را که یکی از بنیادی ترین نظریه های او است، با رویکردی متفاوت با دیگر محاوره های خود مطرح می کند. او اگرچه در نوشته های دیگر خود نیز به واکاوی این مسئله مهم پرداخته است، اما رویکرد و روش وی در محاوره تیمائوس ناظر بر علم طبیعی حاکم برعصر یونان بوده است. در این مقاله سعی شده است که با تعهد به محتوای محاوره تیمائوس به واکاوی و تبیین پیدایش جهان و بنیادهای محوری آن پرداخته شود. نظریه افلاطون در این محاوره برچهار اصل استوار است که عبارت اند از: جهان ایده ها، جهان صیرورت، ماده پذیرنده و دمیورژ به عنوان نماینده عقل، که واسطه میان جهان ازلی و جهان صیرورت است و بر غایتمندی جهان هستی دلالت دارد. او رابطه جهان ایده ها و جهان صیرورت را به واسطه ماده پذیرنده صیرورت، که آن را امر سوم یا مکان نامیده است، تبیین می کند و می کوشد تا از این طریق بنیادهای نظریه مادی گرایانه دموکریتوس را که از مهم ترین نظریه های علمی آن زمان محسوب می شده است، متزلزل نماید؛ و جهان هستی را بر اساس اصل غایتمندی که جایگاهی در اندیشه دموکریتوس نداشته است، تفسیر عقلانی کند و اصول جهان شناختی تاره ای را بنیان گزاری نماید.
درک غیرمفهومیِ «وجود» نزد هایدگر و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هایدگر متفکر مهم آلمانی و ملاصدرا فیلسوف بزرگ ایرانی، هر دو، "وجود" و نحوه ادراک آن را محور تفکر و فلسفه خویش قرار داده اند. هایدگر برآن است که دوره متافیزیک غربی از افلاطون تا عصر جدید (مدرن)، یک سره دوره غفلت از وجود است؛ زیرا وجود در آن، قالب مفهومی و مقولی یافته، حقیقت آن پنهان شده است. نیز ملاصدرا معتقد است که عمده فلاسفه پیشین، درگیر بحث از ماهیت بوده اند و وجود را به نحوی به حاشیه رانده اند. بدین لحاظ، نوع نگاه هر دوی آنان به مساله وجود، از جهات مهمی همانند و همگون است؛ به ویژه، هر دو اندیشمند، بر لزوم نگرش غیرمفهومی و حضوری به وجود تأکید دارند و شناخت مفهومی و مقولی نسبت به آن را نفی می کنند، یا دست کم چنین نگاهی را یک نگاه دقیق و کامل به وجود نمی دانند. البته، به جهت اختلاف فرهنگ و فضای فکری خاص هر یک از این دو اندیشمند، ناهمانندی هایی نیز میان تفکر آن دو در بحث از وجود و ادراک آن ملاحظه می شود، چنان که تفاوت میان این دو در مسئله عدم نیز قابل ملاحظه است.
عدالت وجودی و مساله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلسوفان الهی قانون علیت و اداره شدن جهان هستی بر اساس رابطه ضروری علّی و معلولی را یکی از مبانی هستی شناسی توحیدی برشمرده و آن را بر تمامی روابط طبیعی و انسانی ساری و جاری دانسته اند. بر این اساس، ازآنجاکه این قانون کلی را خداوند قادر، عالم و خالق یکتای هستی بر عالم گسترانیده است، می توان به سیطره نوعی تناسب وجودی بر نظام تکوین و نیز نظام تشریع در ممکنات قائل شد و از آن به «عدالت وجودی» تعبیر کرد. نیز با توجه به تعریف عدالت به «اعطاء کل ذی حق حقه» و با عنایت به ارتباط وجودی خدا و مخلوقات در حکمت الهی، این ارتباط وجودی در جهان هستی مقرر می دارد تمام نظامات تکوینی و تشریعی پدیده های مخلوق در آن با خالق هستی شان و نیز با دیگر مخلوقات در تناسب کامل وجودی باشند. بر اساس نوع تصور از فاعلیت الهی در حکمت اسلامی، از سوی خداوند عدالتی گسترده در دو سطح تکوین و تشریع بر نظام عالم هستی حکم فرماست که هرگونه بی نظمی و ناهماهنگی را از ساحت فعل الهی نفی می کند. ازاین رو، می توان به مساله شرّ در دو سطح طبیعی و اخلاقی پاسخی درخور فراهم کرد. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد بر مبنای اثبات عدالت وجودی در ساحت تکوین به مساله شرّ طبیعی، و با اثبات عدالت وجودی در ساحت تشریع به مساله شرّ اخلاقی پاسخ دهیم.
خدا در اندیشه پل تیلیش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأملات پل تیلش درباب عقل، وحی، فرهنگ و شخص مسیح تأثیرات فراوانی روی اندیشه های الهیاتی و فلسفی معاصر گذاشته و مسیرهای جدیدی در تأملات الهیاتی گشوده است. تیلیش درباب خدا نیز تصور ویژه ای دارد که از نوشته های اولیه او در آلمان تا آثار متأخرش در آمریکا، زوایای مختلف این مفهوم پرداخته شده است. او تلاش می کند تا با طرح تحلیلی از مفهوم خدا، الهیات را با شرایط نوینی که جهان از سر می گذراند تطبیق دهد و در این مسیر نقدهای خود به نظریاتی را که در الهیاتی سنتی و معاصر دیده می شود مطرح سازد. در این مقاله تلاش می شود درباب تصور ویژه تیلیش از خدا سخن به میان آورده شود و روشن گردد که بنا به چه مقتضیاتی او به چنین مواجهه ای با این مفهوم رسیده است. از منظر تیلش، چهار تعبیر از خدا قابل ملاحظه است که در این مقاله معرفی آنها و نشان دادن ارتباط میان آن ها مورد نظر است. به نظر می رسد که تصور تیلیش از خدا متکی به مبانی روش شناختی، هستی شناختی و زبان شناختی است که در ابتدا مروری بر آن ها صورت خواهد گرفت. در نهایت نسبت به تأثیری که تصور تیلیش از خدا روی تأملات دیگر او، خصوصاً در حوزه فرهنگ، دارد اشاراتی صورت خواهد گرفت.
وجوه نیاز انسان به دین و آموزه های وحیانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محدودیت های ذاتی معرفتی و غیرمعرفتی انسان، نیازهای اساسی او را به نقش دین و آموزه-های وحیانی گریزناپذیر می سازد. در این زمینه می توان نیازهای اساسی آدمی را به نیازهای فردی و اجتماعی تقسیم کرد. نقش دین در نیازهای فردی مانند پاسخ دهی به پرسش های بنیادی، تامین معنای زندگی، ضمانت افعال اخلاقی و تبیین جزئیات حیات اخروی است. نقش آن درباب نیازهای اجتماعی، به طور خاص به تعیین معیارهای زندگی عادلانه و موازین حکومت مطلوب مربوط است. در این زمینه، نقص عقول بشری در تمهید قواعد کلی عادلانه جهانشمول، نقش آموزه های وحیانی را برجسته می سازد که برخی حکما این مساله را بعنوان فلسفه بعثت انبیاء درنظر گرفته اند. نهایتا اینکه نقش کارآمد دین زمانی موثر است که آموزه های اصیل آن، خطاناپذیر و دارای منشا راستین وحیانی باشند که این ویژگی بطور خاص عمدتا در قرآن کریم قابل جستجو است. در این مقاله، پس از تبیین انواع نیازهای انسان، با تمرکز بر نیازهای فردی و اجتماعی ضروری، به نقش دین و آموزه های وحیانی در پاسخ دهی به چنین نیازها و قابلیت قرآن کریم پرداخته می شود. نتیجه حاصل از تحقیق آن است که محدودیت های ذاتی انسان مانع از ایفای نقش خدا توسط آدمی نیست. بنابراین بهترین راه کار پاسخ دهی به نیازهای اساسی و تحقق میل جاودانگی و تامین سعادت حقیقی او در گرو پیوند با خدا و عمل به دستورات او در قالب آموزه های وحیانی است.
ارزیابی انتقادی متافیزک شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شوپنهاور در متافیزیک خود بر مفاهیمی همچون موجودیت اراده، غایت شناسی، میل جنسی، لذت باوری، اراده ناپدیدار و رنج کشی موجودات تأکید می کند؛ در حالی که تبیین همگی این موارد از جانب او با تعارض همراه است. وی در بحث بر سر ماهیت اراده ناپدیدار، بر بی هدفی کور آن اصرار دارد، در حالی که در زمینه های دیگر مصرانه هدف-مندی ناخودآگاهی را به آن نسبت می دهد. از نظر او پرنده یک ساله هیچ تصوری از تخم-هایی که برایشان آشیانه می سازد ندارد. عنکبوت جوان هیچ تصوری از صیدی که برایش تار می تند ندارد و مورچه خوار هیچ تصوری از مورچه ای که نخستین بار در پی آن گودالی حفر می کند ندارد. اما روشن است که اراده در فعالیت این جانوران به وضوح در کار است. شوپنهاور هرگز خود را با این پرسش مواجه نمی کند که چطور ممکن است یک رانه کور بی هدف خود را در جهانی پر از فعالیت هدف مند عینیت ببخشد. البته جهانی که او با آن موافق است، هر ذره و هر حرکتی در آن از قوانین فیزیک نیوتون تبعیت می کند. در این مقاله با تبیین مبانی فلسفه شوپنهاور با روش توصیفی تحلیلی به بررسی نقادانه متافیزیک وی می پردازیم.
نقد دیوید گریفین بر دیدگاه تعین بخشی مطلق درباره مسأله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشته به نقد دیوید گریفین بر دیدگاه خداباوری سنتی درباره مسأله شر پرداخته می شود. آنها قائل به قدرت مطلقه خداوند هستند و بر این باورند که خداوند می تواند شرور را ریشه کن کند ولی به دلیل این که آنها شرور حقیقی نیستند یا در ایجاد بهترین جهان ممکن مؤثر هستند، اقدامی در این جهت انجام نمی دهد. اما گریفین دلایل آنها را غیرقابل دفاع و غیرعقلانی و ناسازگار می داند، زیرا نظریه آنها مستلزم این است که اولاً خداوند مسئول تمام شرور و درد و رنج ها در جهان باشد که این امر با صفت خیرخواهی خداوند منافات دارد؛ ثانیاً به انکار شرور حقیقی می انجامد در حالی که هر انسان دارای عقل سلیمی لااقل واقعیت بعضی از آنها (شرور) را می پذیرد، حتی اگرچه شفاهاً آن را منکر شود. دیدگاه گریفین در توجیه شرور عالم این است که خداوند قادر مطلق نیست، زیرا همه موجودات اعم از بزرگ و کوچک دارای قدرت ذاتی هستند که توسط آن در برابر قدرت و عمل خداوند مقاومت و مخالفت می ورزند. لذا خداوند نمی تواند شرور ایجاد شده توسط آنها را مغلوب سازد، البته هدف خداوند صرفاً ترغیب موجودات و نه اجبار آنها در جهت اهداف مطلوب خود است.
چیستی دین شناسی علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دین شناسی علمی، به مطالعاتی میان رشته ایی گفته می شود، که دین را مورد بررسی قرار می دهد، و از منظر تجربی به مطالعه رفتار و تفکر دینداران می پردازد، بدون اینکه بخواهد از عقیده خاصی طرفداری کند. از این رو با الهیات و کلام از این جهت تفاوت پیدا می کند. زیرا در الهیات و کلام به تبیین و دفاع از عقاید خاصی می پردازند؛ اما در دین شناسی علمی از نگاه برون دینی به توصیف و توضیح رفتار و عقاید دینداران پرداخته می شود. مسائلی را که در دین شناسی علمی مطرح می شود، می توان در پیرامون دو موضوع دسته بندی کرد؛ یکی بحث درباره منشاء دین و دیگری بحث درباره کارکرد دین. از نظر روشی نیز دو رویکرد اساسی در دین شناسی علمی وجود دارد؛ یکی روش تبیینی و دیگری روش تفسیری. هریک از این روش ها مبتنی بر مبانی و پیش فرض هایی هستند که به نظر می رسد بحث درباره آنها ضروری و لازم است. آنچه در این مقاله مورد نظر می باشد، تبیین چیستی دین شناسی علمی، اهداف و ضرورت ها، مسائل، مبانی و پیش فرض های رویکردهای دین شناسی علمی است.
تحلیل مواجهه مخاطب با اثر هنری با تأکید بر مبانی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکمت اسلامی علی رغم غنای محتوایی، اهتمامی برای ورود به فلسفه های مضاف و از جمله حکمت هنر نداشته است. از این رو در عالم اسلامی علم مستقلی درباب هنر مفتوح نشده است. این در حالی است که با عنایت به حکمت اسلامی می توان به تبیین نظری هنر مبادرت نمود و البته این مهم با عنایت به مبانی حکمت صدرایی ممکن و میسور است. نحوه مواجهه مخاطب با اثر هنری و برآیند این مواجهه از جمله مباحث فلسفه هنر است. در این مقاله با تأکید بر مبانی صدرایی به یکی از مباحث مهم فلسفه هنر یعنی مواجهه مخاطب با اثر هنری خواهیم پرداخت. ابتدا نحوه این مواجهه و سپس فرایند ادراک اثر بوسیله مخاطب تحلیل می شود. در انتها نیز تأثیر اثر در مخاطب و همچنین نقش اثر در سعادت و شقاوت مخاطب بیان می شود.
مساله شرور و آفرینش شیطان در نظام احسن از منظر فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار برآن است که به بررسی مساله شرور و رابطه آن با آفرینش شیطان در نظام احسن بپردازد. مساله شر همواره چالشی برای بشر بوده است و سوالات بسیاری را با خود به همراه داشته است. یکی ازآن سوال های مهم سازگاری شری چون خلقت شیطان با وجود خداست. بدون تردید آفرینش شیطان و وجود او شر محض است. از طرفی دیگر می دانیم نظام آفرینش بهترین نظام ممکن است که خداوند با توجه به خیر محض بودن آن آفرید. در این جا مساله ای رخ می نمایدکه عالم خلقتی که بهترین نظام است، با خلقت شیطان که شر محض است، چگونه تناسب دارد و چرا خدایی که خیر محض است، شیطانی بیافریندکه فعل او اغواگری و اضلال وگمراه کردن آدمیان است. زیرا نظام احسن اقتضاء داردکه خداوند تمامی اسباب تکامل آدمی را فراهم سازد. پس آفرینش موجودی چون شیطان با حکمت بالغه الهی و وجود نظام احسن سازگار نیست. ملاصدرا براساس مبانی حکمت متعالیه معتقد است که خداوند ابلیس را که موجودی از موجودات است آفرید و این موجود چون صاحب اختیار و اراده است، از رهگذر اختیار و اراده راه گمراهی را در پیش گرفته و دیگران را به وسوسه وگمراهی می کشاند. علاوه براین نکته، موجودات وجود فی-نفسه و لغیره دارند، وجود فی نفسه او خیر است و از آنجایی که بالنسبه به ما آدمیان و انسان-ها اغواگری و اضلال می کند، شر است. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی به تجزیه و تحلیل این موضوع می پردازد و درصدد است چگونگی نسبت خلقت شیطان و مساله شرور را با توجه به نظام احسن براساس حکمت صدرایی موردکاوش قرار دهد و زوایای بحث را بررسی نماید.
مقایسه جایگاه عقل و ارتباط آن با ایمان از منظر علامه فیض کاشانی و توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار سعی می شود با روش توصیفی – تحلیلی به انعکاس و مقایسه رویکرد علامه فیض کاشانی و توماس آکویناس در زمینه جایگاه عقل، وحی و ارتباط این مولفه ها با یکدیگر پرداخته شود. فیض کاشانی و توماس آکویناس، به عنوان دو الهی دان تأثیرگذار مسلمان و مسیحی در چهارچوب مبانی دینی خود، برخلاف تصور رایج از الهی دانان، هیچ-گاه منکر معرفت عقلانی نگشته و آنرا نادیده و یا تقبیح ننموده اند. تعبیر این دو الهی دان در باب عقل به نظر دارای شباهت های فراوانی از جمله نقص و بالقوه گی معرفت عقلانی، بسترساز بودن معارف عقلانی جهت آشکار شدن میل طبیعی انسان به شناخت خداوند و نیل به رؤیت الهی است. این تحقیق نشان می دهد صرف نظر از تفاوت هایی که مربوط به بستر فکری این دو اندیشمند است، در نظرات آنها به موارد مشترکی مانند اهمیت و محدودیت تعقل، وابستگی معرفت عقلی به لطف و افاضه الهی، تاکید به برتری معرفت وحیانی بر معرفت عقلی و ترسیم نهایت معرفت ایمانی بر رویت ذات اقدس الهی، مشاهده می شود. البته از نظر هر دو متفکر، علم هیچ گاه به تنهایی تعیین کننده نیست و علم همراه با ارتقاء ایمان، که نتیجه فیض الهی است، منجر به عالی ترین مرتبه ایمانی یعنی وصول به مقام اقدس الهی است.
کاربست علم شناسی علامه طباطبائی در طبقه بندی علوم و پیامدهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارائه نظام جامعی از دانش ها همواره از ضرورت های پیش روی علم ورزان بوده است. نظریات طبقه بندی علوم برای پاسخ گویی به این نیاز حقیقی پدید آمده است. با توجه به اهمّیت این موضوع، بسیاری از فیلسوفان سعی نموده اند تقسیم بندی جامعی از علوم ارائه دهند. ملاک ها، معیارها و مبانی فلسفی و منطقی هر فیلسوف در طبقه بندی ارائه شده وی، تأثیر دارد. متفکران مسلمان هر یک با توجه به گرایش فلسفی خود نظم خاصّی را برای دسته بندی علوم پیشنهاد نموده اند. در میان معاصران، علامه طباطبائی بیشتر و عمیقتر از دیگران بدین موضوع پرداخته است. علامه در ابتدا به تفکیک میان دو ساحت علوم حقیقی برهانی، در پرتو نظریه یقین ضروری، کلّی و ذاتیِ گزاره های برهانی پرداخته و در پی آن به علوم اعتباری، در پرتو نظریه اعتباریات می پردازد. از دیدگاه علامه ما با دو دسته علوم و بالتالی دو معیار متفاوت برای وحدت و تمایز و به تبَع طبقه بندی علوم مواجه هستیم. وی در ساحت علوم برهانی و فلسفی موضوع علم را به عنوان معیار وحدت و تمایز علوم طرح نموده و وجه حاجت علوم برهانی به موضوع را مستدلّ می نماید. در مقابل، با تحلیلی که از اعتباریات ارائه می نماید در علوم اعتباری غایت علم را معیار طبقه بندی علوم دانسته است.