مقالات
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری ایران عصر سلجوقی و مسئله ی دگرگونی های سیاسی
روش و شیوه ی تحقیق راویان و اخباریان از عصر روایی تا عصر کتابت(قرن های اول تا سوم هجری قمری)
حوزه های تخصصی:
اصول و روش تحقیق در هر عصری متأثر از اوضاع فرهنگی و اجتماعی همان عصر است.راویان و اخباریان مسلمان نخستین نیز در گردآوری روایات و تألیف آثار خود، ضمن تأثیرپذیری از فرهنگ عصر، شیوه ها و روش های تحقیقی مختلفی را به کار گرفتند.این شیوه ها و روش ها برخاسته از فضای فرهنگی و اجتماعی عصر و بیشتر مبتنی بر بیان شفاهی- روایی بود.اما با گذشت زمان، نقل شفاهی- روایی محض، اهمیت خود را از دست داد.بنابراین آن روش و شیوه ی تحقیق دچار تغییر و حتی تحول شد. در این مقاله می کوشیم تا چگونگی آغاز و روند شیوه ها و روش های تحقیق را، به اختصار، با تأکید بر شیوه ی کار راویان و اخباریان مشهور قرون اول تا سوم هـ.ق به بحث گذارده و پاسخی بر این پرسش ها بیابیم که آیا آن ها به چارچوب یا قالبی در جمع آوری اخبار و روایات تاریخی دست یافتند؛ یا هر کس بر اساس توانایی و استعداد خود راهی را برگزید و همچنین چرا و چگونه آن دوره، به عصر کتابت تحول یافت؟
رئالیسم انتقادی و مدل «دوری» در تاریخی گری ابن خلدون
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، ارزیابی رئالیسم انتقادی در تاریخ گری ابن خلدون و معرفی مدل «دوری» وی در مورد تاریخ است.روش این پژوهش نیز در چارچوب مطالعه ای اسنادی است و نتایجی که از آن حاصل شد این است که دیدگاه ابن خلدون از یک سو دارای وجهی انتقادی و از سوی دیگر، رئالیستی است.وجه انتقادی آن بر انتقاد از اخبار رایج و مطابقت آن با واقعیات تاریخی برای نیل به تاریخ درست و معتبر تأکید دارد و وجه رئالیستی آن بر عبور از سطح ظاهر و ورود به سطوح زیرین تاریخ برای کشف«طبایع» تاریخ تمرکز دارد. طبایع تاریخ، همان قواعدی است که تغییر و تحولات اجتماعات بشری بر اساس آن انجام می گیرد.ابن خلدون با این رویکرد، مدلی دوری از تحولات تاریخی ارائه می دهد.«عصبیت»، نیروی پویای این مدل است.بادیه و شهر نیز شکل های این مدل هستند.نقد خبر تاریخی با تکیه بر ارزیابی کیفیِ مستندات تاریخی برای رسیدن به واقعیت و کشف طبایع تاریخ، وجه برجسته ی دیدگاه ابن خلدون است که در مقاله مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.بر اساس این رویکرد، ابن خلدون معتقد است، تاریخ را باید از اعوجاجات/جعلیات، پالایش کرد تا بتوان بر پایه ی آن، به ارائه ی تحلیلی درست از وقایع دست یافت.
ناکارآمدی ارزش زدایی از روایت تاریخی
حوزه های تخصصی:
دیدگاهی که می پندارد هرگونه روایت تاریخی باید فاقد بار ارزشی باشد، چه دیدگاهی است و چرا باید این دیدگاه را ناکارآمد پنداشت؟این دو پرسش اصلی و سؤالات فرعی دیگری که به فراخور بحث مطرح می شوند و تلاش برای پاسخگویی به آن ها، بنیاد مقاله ی حاضر را شکل می دهد. در واقع اساس این پژوهش بر این امر استوار است که هر کنش تاریخی، به ناگزیر دارای بار ارزشی است و چون روایت کردن تاریخ علاوه بر اینکه مقوله ای معرفتی است، یک کنش تاریخی نیز است، لاجرم نمی تواند ارزش گریز باشد.مدافعان ارزش زدایی از روایت تاریخی، با توسل به مفاهیمی چون واقع گرایی و عینیت، رویکرد خود را موجه می شمارند؛ اما رویکرد آنان حتی اگر بر اساس یک دغدغه ی صادقانه اتخاذ شده باشد، می تواند زمینه ساز ساده اندیشی نسبت به منطق کنش تاریخی و یا سوء استفاده از منطق روایت تاریخی نزد برخی مورخان شود.در این نوشتار می کوشیم با اتخاذ دو رویکرد تاریخی و منطقی، به نقد و ارزیابی مقوله ی «ارزش زدایی از روایت تاریخی» بپردازیم.
تأثیر تاریخ نگاری ایرانی دوره ی ایلخانان و تیموریان بر تاریخ نگاری عثمانی
حوزه های تخصصی:
مبادلات فرهنگی ایران و آناتولی از دوره ی سلاجقه ی روم، نه تنها موجب رواج زبان و ادبیات فارسی و سایر پدیده های فرهنگی در آن سرزمین شد، بلکه در زمینه ی تاریخ نگاری نیز مورخان عثمانی در قرن نهم و دهم هجری، دنباله رو روش تاریخ نگاری ایرانی بوده اند.مورخان عثمانی در آغاز کار برای تدوین تواریخ آل عثمان، اخبار و روایات مربوط به اقوام ترک، به ویژه «قبایل قایی» را بیشتر، از منابع ایرانی به دست آوردند؛ در نتیجه، در شیوه ی تاریخ نگاری از منابع ایرانی تأثیر پذیرفتند.آنان به تقلید از سبک آثار تاریخی دوره ی ایلخانان و تیموریان، نظیر جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله همدانی، جهانگشای جوینی و ظفرنامه ی یزدی که بیشتر در شرح تاریخ اقوام ترک و مغول نوشته شده است، به تألیف آثار تاریخی به زبان فارسی و ترکیب پرداخته اند. شیوه ی نقل روایات، کاربرد اشعار و مضامین ادبی، نگاه مذهبی و مشیت گرایانه به وقایع تاریخی، آوردن زمان وقوع اخبار و ذکر اطلاعات جغرافیایی و اجتماعی در کنار اخبار سیاسی، از جمله روش های الگوبرداری در تاریخ نویسی از سوی مورخان عثمانی است.در این مقاله، چگونگی تأثیرپذیری مورخان عثمانی در روش، بینش و سبک تاریخ نگاری، از جریان تاریخ نویسی ایرانی را در دوره ی مذکور با تأکید بر محتوای برخی منابع مهم، مورد بررسی قرار می دهیم تا نشان دهیم که مورخان عثمانی مانند سایر علما، تحت تاثیر تفکرات علمای ایران قرار داشتند.
جایگاه تاریخ تئوفیلاکت سیموکاتا در منابع عهد ساسانی
حوزه های تخصصی:
از جمله منابع تاریخی برای درک تحولات دوره ی ساسانی، آثار به جا مانده از مورخان بیزانس است که به لحاظ وجود اطلاعات مهمی که مشابه آن را در دیگر منابع نمی توان یافت، حائز اهمیت است.یکی از مهم ترین این منابع، تاریخ تئوفیلاکت سیموکاتا است که تاکنون درباره ی آن در مطالعات تاریخ دوره ی ساسانی، پژوهشی مستقل به عمل نیامده و تا حدودی ناشناخته باقی مانده است.موضوع این اثر، مناسبات ایران و بیزانس در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم میلادی است.تئوفیلاکت سیموکاتا در تاریخ خود، درباره ی مناسبات ایران و روم، تشکیلات داخلی شاهنشاهی ساسانی، تحولات اواخر دوره ی ساسانی، به ویژه، دوره ی پادشاهی هرمزد چهارم، طغیان بهرام چوبین و خسرو دوم، اطلاعات مهمی را ارائه کرده است. سیموکاتا، آخرین مورخ بزرگ بیزانس، با آنکه در نگارش تاریخ خود روشی گزینشی و متعصبانه داشته است، اما گزارش های نسبتاً صحیحی را نگاشته است.این مقاله اهمیت و جایگاه تاریخ تئوفیلاکت را در مطالعات دوره ی ساسانی مورد بررسی قرار داده است.