مقالات
حوزه های تخصصی:
در برابر دو نظام «اخلاقی تکلیف گرا» و نتیجه گرا در غرب، دهه های اخیر شاهد احیای مجدد نظامی اخلاقی شده که به جای «کنش» بر «منش» تأکید دارد و به اخلاق فضیلت مدار (Virtue ethics) نامور شده است. مسلمانان از گذشته با روایت افلاطونی این نظام آشنا بوده و با تعدیلی اندک، آن را بر اخلاق اسلامی منطبق دانسته اند.این مقاله میکوشد تا نسبت این اخلاق را با اخلاق اسلامی بررسی کند و صحت ادعای یگانگی آن دو را محک بزند؛ به همین سبب، نگارنده بحث را از معادل یونانی فضیلت (آرته) آغاز می کند و معنای آن را در فرهنگ یونانی تحلیل کرده، فضائل اصلی در این نظام اخلاقی را براساس متون اصلی اخلاق فضیلت مدار نشان می دهد. آن گاه سیر این نظریه در جهان اسلام را پی می گیرد و جایگاه مقبول آن را در میان عالمان مسلمان باز می تاباند. سرانجام مدعای اصلی این مقاله (ناسازگاری روایت یونانیِ اخلاق فضیلت مدار با ارزش های اخلاق اسلامی) بیان می شود و نگارنده برای اثبات آن، سه دلیل اصلی پیش می کشد: نُخست آنکه، فضائل اصلی در اخلاق یونانی، سکولار و دنیوی است. دوم آنکه، فضائل چهارگانه اصلی در این نظریه، جامع فضائل اصلی اسلامی نیستند. سوم آنکه، معنای این فضائل در اخلاق یونانی با معنای آنها در نظام اخلاق اسلامی سخت متفاوت است. دشواری فضائل چهارگانه، مغایرت نفس شناسی با نفس شناسی قرآنی است.
چالش های معاصر بر اخلاق دینی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، مروری کلی به اخلاق مدرن با توجه به ارتباط آن با اخلاق دینی ارائه شده است. در این مرور کلی، اهمیت نقش مونتایگن، هابس، هیوم، کانت و هگل در تغییر مسیر اخلاق از دین بیان شده است و چنین استدلال شده که هر کس به ارائه اخلاق دینی در جهان معاصر امیدوار است، باید به مطالعه و بررسی فرآیند سکولارسازی اخلاق بپردازد. هم چنین به چند گرایش اخیر نیز اشاره شده و نظریه های اخلاقی در عصر حاضر به سه دسته کلی تقسیم شده است: نظریه های نتیجه گرا، وظیفه شناختی و فضیلت محور. درنهایت اثبات شده است که اخلاق دینی موفق باید موارد قوت این سه رویکرد را در خود فراهم آورد.
استقلال اخلاق، مبنایی برای سکولاریسم
حوزه های تخصصی:
بحث ماهیت حسن و قبح و رابطه آن با آموزه های دینی، دستمایه اختلافات کلامی فراوانی شده که ثمره آن وابستگی دین به اخلاق یا بر عکس خواهد بود. عده ای با کشیدن این بحث به ساحت اجتماعی، گستره دین و اخلاق را بریده از یکدیگر و مباین با هم می دانند و از فتوا به سکولاریست بودن دین اسلام می دهند. این نوشتار بر آن است تا بررسی دیدگاه های ایده پردازان آن، این طرح را بازخوانی کند.
نسبت اخلاق و دین در فلسفه کانت
حوزه های تخصصی:
اخلاق یا عقل عملی، رویه ای از تفکر کانت است که می توان گفت نوعی نتیجه یا پیامد عقل نظری است؛ کانت در نظریه اخلاقی خود با اتکا به اراده و تکلیف در انسان و اصل اختیار و آزادی او بر آن است تا فاعلیت و غائیت اصول اخلاقی را در خود انسان قرار دهد که در آن، انسان به عنوان فاعل فعل اخلاقی، خودش غایت آن نیز هست. انسان موردنظر کانت که از لحاظ عقل نظری به واسطه محدودیت و ضعف قوای معرفتی خود اجازه ورود به عرصه مابعدالطبیعه را ندارد، با رویه عقل عملی که اراده و تکلیف صفات ممیزه آن است، قادر می شود اصول اساسی اخلاقی را پایه گذارد و حتی خود را تنها غایت فی نفسه آن قرار دهد، از این رو در این مقاله با فرض سوبژکتیویسم کانت در عقل نظری و محدودیت آن در ورود به عرصه مابعدالطبیعه، تلاش میشود ضمن بیان محورهای مهم اخلاق کانتی، نحوه وابستگی دین به اخلاق مورد نظر او و سازگاری یا ناسازگاریهای این دیدگاه با برخی نتایج آن بیّن گردد.
اخلاق فضیلت و اخلاق دینی
حوزه های تخصصی:
«اخلاق فضیلت»، نظریه ای هنجاری است که به دلیل فضیلت محوری از دو نظریه «سودگروی» و «وظیفه گروی» متمایز میگردد. در این باره که آیا میتوان اخلاق دینی را تقریری از اخلاق فضیلت دانست یا خیر، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. اغلب فیلسوفان مسلمان و مسیحی با ارائه تبیینی فلسفی ـ دینی از نظریه فضیلت، این امر را ممکن دانسته اند و برخی دیگر در سازگاری این دو تردید نموده و با دلایلی به توجیه آن پرداخته اند.
در این نوشتار، ضمن تبیین دو رویکرد مخالف و موافق، سعی شده تا با ذکر شواهدی بر قرابت و سازگاری بین اخلاق دینی و فضیلت و نیز اصلاح و تکمیل لازم در اخلاق فضیلت، امکان تقریری دینی از این نظریه توجیه گردد. اسلام و مسیحیت، دو دین الاهی هستند که در این نوشتار مورد نظر میباشند.
اخلاق چگونه می تواند وابسته به دین باشد؟
حوزه های تخصصی:
ما خداباوران، به خدای واحدی معتقدیم که همه چیز به او وابسته است؛ اما پرسشی که با آن روبرو هستیم، این است که چگونه اخلاق می تواند وابسته به خداوند باشد. در اینجا آن نظریه های اخلاقی را که در آنها خداوند نقش بنیادی دارد، نظریه های اخلاقی فوق طبیعی می نامیم. من در این مقاله به ارائه و ارزیابی چند پاسخ عمده درباره چگونگی ابتنای اخلاق بر خدا خواهم پرداخت.
بررسی دیدگاه کرکگور در مسئله قتل نفس زکیه
حوزه های تخصصی:
در بررسی علّت خوب یا بد شدن کارهای «ارادی ـ اختیاری» انسان، دو نظریه معروف «حسن و قبح الاهی» و «حسن و قبح ذاتی» مطرح شده است که هر کدام در فرهنگ اسلامی مسیحیت طرفدارانی دارد.
یکی از اشکالات مهم «حسن و قبح ذاتی» این است که اگر کارها ذاتاً خوب یا بد هستند و امر و نهی الاهی تأثیری در خوبی یا بدی کارها ندارد، چگونه میتوان امر خدا به ابراهیم برای ذبح فرزندش و نیز پذیرش این امر را توجیه کرد؟
کرکگور در کتاب ترس و لرز به این مسأله پرداخته و کوشیده است تا با تحلیل روان شناختی شخصیت ابراهیم و اسحاق، پذیرش بی چون و چرای آنان نسبت به امر الاهی را تبیین نماید. او با تفکیک سه مرحله «استحسانی، اخلاقی و دینی» در زندگی انسان ها و با قرار دادن ابراهیم و اسحاق در مرحله دینی، تسلیم و پذیرش محض ایشان را تحلیل کند.