هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه عوامل مدل پنج عاملی شخصیت با سبکهای هویت است. بدین منظور از میان دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه های تهران و شهید بهشتی، 359 نفر (182 پسر و 177 دختر) با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. عوامل شخصیت توسط پرسشنامه شخصیت NEOPI-R و سبکهای هویت توسط پرسشنامه سبک های هویت برزونسکی، مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس تحلیل های همبستگی، صفات برونگرایی، دلپذیربودن و با وجدان بودن با هویت اطلاعاتی و هنجاری ارتباط مثبت داشتند. ویژگی انعطافپذیری با هویت اطلاعاتی ارتباط مثبت و با هویت هنجاری ارتباط منفی داشت. در صورتی که روان رنجورخویی با هویت اطلاعاتی و هنجاری ارتباط منفی و با هویت مغشوش ارتباط مثبت نشان داد. بر اسـاس نتایـج تحلیل هـای رگرسیـون، هویـت اطلاعاتـی توسط با وجدان بودن و انعطاف پذیری، هویت هنجاری تـوسط بـاوجدان بـودن، بـرونگـرایـی، دلپـذیـربـودن و همچنین انعطاف پذیری (بهطور منفی) و در نهایت هویت مغشوش تنها توسط با وجدان بودن (به طورمنفی) پیشبینی شدند.
پـرسشنامة بـازنـگری شده وسواسـی ـ اجباری به منظور ارزیابی شدت علائم وسواسـی ـ اجباری در جمعیتهای بالینی و غیربالینی طراحی شده است. در پژوهش حاضر، ویژگیهای روانسنجی نسخة فارسی این مقیاس بررسی شدند. 400 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران و علوم پزشکی تهران نسخة فارسی OCI-R را تکمیل کردند. نتایج، همسانی درونی مطلوبی به دست داد که با ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد (در دامنة 50/0 تا 72/0). علاوه بر این، ساختار شش عاملی که در پژوهش اصلی به دست آمده بود، بهوسیلة تحلیل عاملی تأییدی در پژهش حاضر به تأیید رسید. در مجموع، نسخه فارسی OCI-R برای اندازه گیری علائم وسواسی ـ اجباری در نمونة دانشجـویی رضایـتبخش بـه نـظـر می رسـد. البـته، انـجام پژوهشهای بیشتری برای تأیید این یافته ها در بیماران وسواسی ـ اجباری لازم اند.
این پژوهش به منظور بررسی تأثیر روان درمانی بین فردی گروهی کوتاه مدت در کاهش علائم افسردگی دانشجویان و اثر این درمان بر سبک اسناد و نگرشهای ناکارآمد انجام شد.نمونه این پژوهش متشکل از 25 دانشجو بود که بر اساس ملاک شمول نمره 14 و بالاتر در پرسشنامه افـسردگـی بک-2 انتخاب شدند. به علاوه شرکت کنندگان پرسشنامه سبک اسناد و مقیاس نگرشهای ناکارآمد را نیز تکمیل کردند. از این افراد 12 نفر به طور تصادفی به گروه آزمایش و 13 نفر به گروه کـنترل تـخصیص یافتند. گـروه آزمایـش تـحت 8 جـلسه روان درمانی بین فردی گروهی کوتاه مدت قرار گرفت. گروه کنترل در فهرست انتظار قرار داده شد. نتایج نشان داد که روان درمانی بین فردی گروهی کوتاه مدت توانست کاهشی معنادار در علائم افسردگی و نگرشهای ناکارآمد دانشجویان به وجود آورد، اما این روش درمانی نتوانست سبک اسناد دانشجویان را مثبتتر سازد. این پژوهش نشان داد که میتوان از روان درمانی بین فردی گروهی کوتاه مدت برای کاهش علائم افسردگی استفاده کرد و تغییراتی نیز در نگرشهای ناکارآمد به وجود آورد.
پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه سبک دلبستگی با سلامت روان بزرگسالان بازمانده در مناطق زلزله زده شهرستان بم، و تعیین وزن این متغیرهای پیش بینی کننده صورت پذیرفت. این پژوهش توصیفی پس رویدادی است و از نوع مقطعی تک مرحله ای میباشد. 314 بزرگسال (138 مرد و 176 زن) بازمانده زلزله شهرستان بم، از طریق نمونه گیری داوطلبانه در دسترس انتخاب شدند و در این پژوهش شرکت کردند و پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالی (AAI)، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ-28)، و نیز پرسشنامه خصوصیات جمعیت شناختی را تکمیل کردند. برای تحلیل داده های آماری از تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام استفاده شده است. نتایج حاکی از این است که بیـن سبک دلبستـگـی ایمن با سـلامت روان رابـطه مثبت معنادار، و بـین سبکهای دلبستگی اجـتنابـی و دوسوگرا با سلامت روان رابطه منفی معناداری وجود دارد. به علاوه، نتایج نشان دادند که سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی و سبک دلبستگی دوسوگرا قادرند به طور معناداری سلامت روان را پیشبینی کنند. در این پژوهش، سبک دلبستگی ایمن بهترین پیش بینی کننده سلامت روان بود. یافته های این پژوهش میتوانند تأیید کنندة نقش سبک دلبستگی در حفظ و ارتقاء سلامت روان افراد زلزله زده باشند. از این گذشته، نتایج این پژوهش حاکی از آن است که این سه سبک دلبستگی، میتوانند میزان بالایی از تغییرپذیری سلامت روان را در شرایط ناگوار تبیین کنند.
هدف پژوهش حاضر مقایسة اثربخشی دو روش شناخت درمانی تیزدل و بک در کاهش نشانه های افسردگی و اصلاح باورهای فراشناختی در بیماران مبتلا به اختلال افسرده خویی است. نمونه پژوهش شامل 30 بیمار مبتلا به اختلال افسرده خویی بود که از میان مراجعه کنندگان به شش کلینیک در سطح شهر مشهد انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه گمارده شدند و هر گـروه بـا یکـی از دو روش شنـاخت درمانی مبتنی بـر هوشیاری فـراگیر تیزدل و شناخت درمانـی بـک به مدت سه ماه تحـت درمـان قرار گرفتند. آزمودنـیها در سـه مرحلة پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری، پرسشنامة افسردگی بک و پرسشنامة فراشناخت را تکمیل کردند. نتایج تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو روش شناخت درمانی بک و تیزدل در کاهش نشانه های اختلال افسرده خویی و اصلاح باورهای فراشناختی مؤثر بودند. اما در کاهش نشانه های اختلال افسرده خویی و اصلاح باورهای فراشناختی، بین دو روش تفاوت معناداری به دست نیامد.