نامه فرهنگستان

نامه فرهنگستان

نامه فرهنگستان 1385 شماره 29 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

اشعار آغازین منظومه ورقه و گلشاه(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۸۴
ورقه و گلشاه منظومه عاشقانه ای است با بیش از 2000 بیت در بحر متقارب، که عیوقی آن را ظاهرا در حدود قرن ششم هجری سروده است. در آغاز این منظومه، شانزده بیت در ستایش پروردگار و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به شرح ذیل آمده است: 1 به نام خداوند بالا و پست که از هستیش هست شد هرچه هست 2 فروزنده شمسه خاوری برآرند طاق نیلوفری 3 معطر کن باد عنبرنسیم نظام آور کار در یتیم 4 نه پیکر نگارنده پیکران نه اختر برآرنده اختران 5 جهاندار بخشنده کامکار خداوند بیچون پروردگار 6 گر از خاک ره بر نگیری سرم روم مصطفی را شفیع آورم 7 سلام من العالم الحاکم علی روضه المصطفی الهاشمی 8 شفیع امم خاتم انبیا پهر رسالت مه اصفیا 9 کلید در گنج رب جلیل امام هدی در درج خلیل 10 شه آسمان قدر و سیاره جیش مه هاشمی آفتاب قریش 11 هزاران درود از جهان آفرین سوی روضه سیدالمرسلین 12 الهی چو امیدوارم به تو برآور اومیدی که دارم به تو 13 رهی پیشم آور که در هر قدم زنم دم بدم در رضای تو دم 14 درآموز شکرم چو بخشیم گنج صبوریم ده چون فرستیم رنج 15 زشرم گنه آبروین مبر چو خاکم زتقصیر من در گذر 16 توقع همین دارم ای کردگار که در رستخیزم کنی رستگار
۲.

اوحدالدین کرمانی از منظری دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۵۸
اوحدالدین کرمانی، صوفی جنجال برانگیز و شاعر بلند آوازه قرن های ششم و هفتم هجری، بنیانگذار و رهبر طریقتی نیمه سیاسی و نهضتی تاثیرگذار در آسیای صغیر است که مشرب او در عراق، آذربایجان، قفقاز، سوریه و مصر آن روز گسترش یافته و پیروانی پیدا کرده است )ص 9 (. اوحدالدین در عصر خود از ارزش و اعتباری والا برخوردار بوده چندان که سهروردی، به هنگام مرگ، او را بر بالین خود طلبیده و، پس از درگذشت سهروردی، خلیفه رهبری خانقاه مرزبانیه و شیخ الشیوخی بغداد را بدو سپرده است )ص (45-43. وی، با همه این اوصاف، کمتر مورد توجه نویسندگان کتب تذکره و طبقات قرار گرفته، و جایگاهی فروتر از همعصران نامدارش چون شهاب الدین ابوحفص عمر سهروردی، ابن عربی، شمس تبریزی و مولوی برای او قایل شده اند.شاید بتوان مهم ترین دلیل این بی توجهی گاه عامدانه را مشرب خاص عرفانی او دانست - جمال پرستی یا به تعبیر اصطلاحی آن شاهد بازی - که بی پروا در رباعیات خویش و بر سر کوی و برزن به تبلیغ آن می پرداخته و جنبه های دیگر شخصیت او را در سایه قرار داده است.
۳.

بحثی در سیاست علمی کشور و جایگاه فرهنگستان ها به ویژه فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به ویژه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۶۰
بخش چهارم - واژه گزینی 1 کلیات: کار اصلی فرهنگستان در معادل یابی و اصطلاح شناسی و واژه گزینی نیز سیاستگذاری و برنامه ریزی است. از زمان تاسیس فرهنگستان اول، معادل یابی برای واژه ها و اصطلاحات علمی بیگانه یکی از وظایف عمده و اصلی فرهنگستان تلقی شده است و گه گاه فرهنگستان با همین عنوان، یعنی واژه گزینی، شناخته شده است. در طول سال های گذشته، فرهنگستان، در زمینه واژه گزینی، هم زمان به دو امر توجه داشته است یعنی، به موازات تعیین معادل برای واژه ها و اصطلاحات بیگانه علمی عمومی، به تشریح و توضیح اصول و ضوابط واژه گزینی و تصمیم گیری درباره آن، که در تعریف ما همان سیاستگذاری است، پرداخته است. برای سرعت کار در دشواری واژه گزینی فرهنگستان و گروه های تخصصی واژه گزینی، داشتن اصول و ضوابط مدون و متقن و جامع الاطراف، ولو به طور نسبی، ضرورت دارد تا از بحث ها و گفت و گوهای زاید و تکرار مطالب در جلسات پرهیز شود.همچنین، اگر بنا باشد که در برابر سیل واژه های بیگانه سدی بیش و کم استوار بسته شود، لازم است که کل جامعه علاقه مند به زبان و ادب فارسی، که زبان فارسی از آن ایشان است، در امر واژه گزینی به یاری فرهنگستان بیایند. لازمه مدیریت واژه گزینی به این صورت حضور فعال انجمن های علمی، گروه های علمی و ادبی دانشگاه ها، مترجمان و صاحب نظران دیگر در امر واژه گزینی است. اما، به منظور هماهنگ ساختن کار این گروه ها، که در عین آنکه بیش و کم با هم در تماس اند یا می توانند تماس برقرار کنند دارای سلیقه ها و نظرهای گوناکون هستند، لازم است از لحاظ روش کار میان آنها هماهنگی برقرار شود. ...
۴.

تساهل در ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۵۷ تعداد دانلود : ۸۶۰
تساهل، در لغت، به معنی «همدیگر را آسان گرفتن» آمده است (منتهی الارب، ذیل س ه ل) و گاه آن را با تسامح «سهل انگاری و اغماض و چشم پوشی و بی احتیاطی و بی پروایی و بی اهتمامی و نرمی و ملایمت به خاطر کسی و جوانمردی کردن» (لغت نامه دهخدا، ذیل تسامح) مترادف و معطوف (تساهل و تسامح) آورده اند. در اصطلاح، تساهل را می توان نوعی «سیاست مدارای صبورانه در حضور چیزی که مکروه یا ناصواب می شماریم» )کرنستن 1376، ص (62 بدانیم. به عبارت دیگر، تساهل حاصل نوعی نگرش مداراگر است نسبت به دگر اندیشان هر جامعه ای - نگرشی که انتقاد و نظر مخالف را در حکم رگه های آبی تلقی می کند که در پهنه بیابانی خشک از چشمه ای می جوشد و تا حدی از بی رحمی گرمای خاک و خشکی آن می کاهد. در این تعبیر، تساهل عاملی برای تعدیل روابط قدرت حاکمان و قاطبه شهروندان است )سادا - ژاندرون 1382، ص (17. با این اوصاف، پیشینه تساهل می تواند به دورانی دور بازگردد که جوامع ابتدایی تشکیل و قدرت ها ایجاد شدند و لزوما، برای ماندگاری، نیازمند مدارا و کنار آمدن با عقاید و باورهای گوناگون بودند. در نتیجه، هر چه جامعه بزرگ تر و قدرت دامنه دارتر باشد، نیاز به تساهل در عرصه های سیاسی، مدنی و مذهبی بیشتر احساس می شود. بدین ترتیب، اندیشه تساهل را برای ایجاد تعادل اجتماعی در همه جوامع، و در هر زمانی، می توان سراغ گرفت.
۵.

دانشنامه نظریه های ادبی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۹۳
دایره المعارف ها برای همه جوامع لازم اند اما شاید برای جهان سوم، از یک نظر، لازم تر باشند. علوم و ادبیات و فلسفه جدید بیشتر در غرب شکل گرفته است. اگر جهان سوم بخواهد به تمامی این علوم دست یابد یا، دست کم، بتواند آن را خوب درک کند، باید همه آنها را مطالعه کند. این کار در بسیاری از عرصه ها عملی نیست. به نظر می رسد، برای جبران این عقب ماندگی، دو راه میان بر باشد. یکی از این راه ها مطالعه تاریخ مربوط به رشته های گوناگون است. مثلا، کسی که می خواهد در رشته فلسفه غرب مطالعه کند باید ابتدا، از طریق مطالعه تاریخ فلسفه، با کل فلسفه غرب آشنا شود، سپس به یکی از شاخه های آن بپردازد و در آن رشته تخصص یابد. راه دوم راه دایره المعارف هاست. دانشجو یا محقق ادبیات در جهان سوم، برای اطلاع یافتن از دستاوردهای ادبی، در مقایسه با دانشجو و محقق غربی، در موقعیت ضعیف تری قرار دارد. دایره المعارف ها یا فرهنگ های تخصصی می توانند این ضعف را جبران کنند. دانشجوی ایرانی ادبیات نمی تواند به راحتی کتاب یا مقاله ای بیابد که مشکلش را درباره مثلا فرازبان حل کند. به همین دلیل، وجود دایره المعارف ادبی برای او غنیمت است. خلاف این نیز صادق است. دانشجوی غربی اطلاعات مربوط به تصوف و عرفان شرقی را از یک «دایره المعارف عرفان» بهتر به دست می آورد تا کتاب و مقاله. به عبارت بهتر، هر قدر مباحث از ما دورتر باشند، باید شسته رفته تر و جمع و جورتر به ما عرضه شوند تا بتوانیم بهتر از آنها استفاده کنیم. دانشنامه ها کتاب های مرجع اند و در همه جای دنیا لازم اند؛ اما برای ما، علاوه بر آنکه نیاز به مرجع را بر می آورند، جبران کننده کمبود اطلاعاتی در بسیاری از زمینه ها هم هستند. البته، باید پذیرفت که معلومات دایره المعارفی عمق ندارد.
۶.

توانایی زبان پارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۸
خواندن این رساله از چند جهت سودمند است: نخست آنکه میزان آشنایی طبقه تحصیل کرده ایرانی را با مباحث زبان شناسی، به خصوص زبان شناسی تاریخی، در حدود هفتاد سال پیش می نمایاند. ثانیا نشان می دهد که دغدغه پالودن زبان فارسی از عناصر بیگانه و تقویت آن با استفاده از زبان های هم خانواده و به خصوص زبان های ایرانی باستان و ایرانی میانه، از دیرباز، ذهن اندیشه مندان ایرانی را به خود معطوف داشته است. ثالثا نشان می دهد که ضرورت و اهمیت تاسیس مرکزی تصمیم گیرنده چون فرهنگستان زبان و ادب فارسی در حدود هفتاد سال پیش نیز کاملا محسوس بوده است. ) ? رساله، ص 149 ( اما با توجه به آنکه حدود هفتاد سال از نگارش این رساله می گذرد و در این مدت پیشرفت های قابل ملاحظه ای در دانش زبان شناسی، خاصه زبان شناسی ایرانی، صورت گرفته است، باید دانست که بسیاری از نکات مطرح شده در این مقاله پذیرفتنی نیست. پافشاری ضمنی نویسنده بر این نکته که برخی از زبان ها ذاتا «توانمند» و برخی دیگر ذاتا «ناتوان» اند - چنان که از صفحات 133 تا 135 می توان دریافت - توجیه علمی ندارد. اظهار نظرهایی چون «آسانی و روانی آن ‍‍[= زبان فارسی] به اندازه ای است که بدون تامل زیاد آنچه به اندیشه رسد به زبان در می آید» )ص 133 ( هیچ پشتوانه علمی ندارد و این توصیف را می توان برای هر یک از زبان های نوع بشر به کار برد.
۷.

دیوان فصیحی هروی(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۵۰
دیوان فصیحی هروی، به کوشش ابراهیم قیصری، با مقدمه محمد دهقانی، انتشارات امیرکبیر، تهران 1383، 435 )سی و هشت + 258+139 ( صفحه. فصیحی هروی )حدود (1049-987، که از شاعران توانای سبک مشهور به «هندی» است، ظاهرا در بخارا دیده به جهان گشود و در هرات بزرگ شد و پرورش یافت و آرزوی سفر هند در دلش ماند. وی مداح مقرب والیان خراسان - حسین خان شاملو و برادرش حسن خان شاملو - بود و مورد توجه شاه عباس نیز قرار گرفت. شعر فصیحی، در رتبه، یقینا به شعر سرایندگان طراز اول سبک هندی نمی رسد؛ اما آن مایه از توان شاعری و احاطه بر پرورش مضامین در وی بوده است که توجه معاصران را جلب و عنوان ملک الشعرای خراسان کسب کند. گویا میرزا جلال اسیر و ناظم هروی و درویش واله هروی از شاگردان او بوده اند. اسیر شهرستانی وی را چنین ستوده است: آنان که مست فیض بهارند چون اسیر ته جرعه ای زجام فصیحی کشیده اند فصیحی کلمه «آتش» و مضامین و مترادفات و مناسبات آن را بارها و بارها به کار گرفته و آن را دست مایه آفرینش ترکیب ها و مضامین نو ساخته، چندان که در مقدمه دیوان چاپی اش «شاعر شعله» خوانده شده است. به امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ارادت بسیار داشته و مدایحی در تکریم امام سروده است.
۸.

فهلویات(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۱۳
فهلویات (مفرد آن: فهلویه، معرب صورت فارسی پهلوی به معنای اولیه آن یعنی «پارتی»)، نامی که به ویژه بر دو بیتی ها و توسعا بر اشعاری اطلاق شده که به طور کلی به گویش های کهن نواحی پهله/ فهله سروده شده اند. به روایت ابن مقفع )در الفهرست، چاپ تجدد، ص 15؛ (The Fihrist, tr. DodϞE, Vol. I, p. 24، فهله پنج ناحیه اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان، یعنی سرزمین ماد را در بر می گرفت )قس خوارزمی، ص 117، که این کلمه را به صورت بهله ضبط کرده است(. ابن خرداذبه )ص 57 ( پهله یا فهله را شامل ری، اصفهان، همدان، دینور، نهاوند، مهرجان کذک، ماسبذان و قزوین دانسته است. کاربرد فهله )فارسی میانه: (pahlav برای سرزمین ماد به اواخر دوران اشکانی می رسد (cf. HENNiNϞ, p. 95). نمونه هایی از فهلویات که در متون فارسی آمده بیشتر به مناطق یاد شده منسوب است. با این همه، از نظرگاه زبان شناختی، سرزمین فهله را می توان تا گیلان گسترش داد. بدین ترتیب فهلویات شامل اشعاری است که به گویش های غربی، مرکزی، و شمالی ایران سروده شده است. شاهدی وجود دارد حاکی از آنکه پاره ای دو بیتی های غنایی عامیانه را صوفیان ایرانی بغداد در قرن سوم هجری در مجالس سماع، به آواز، می خواندند. این دو بیتی ها بعید است که به زبان عربی بوده باشند و به احتمال قوی همه به گویش های محلی ایران بوده اند )شفیعی کدکنی، ص (2339-2335. قدیم ترین نمونه دوبیتی فهلوی، ظاهرا به گویش نهاوندی، به ابوالعباس نهاوندی نامی )وفات: (331 منسوب است )فصیح خوافی، ج 2، ص 54 بدون ذکر نام فهلوی، ← ریاحی، ص 1928 و بعد(. همین دوبیتی را سروری )ج 1، ص 300( نیز با اندک اختلافی نقل کرده و گفته که این قطعه «به طریق شروه» به آواز خوانده می شده است ←) دنباله مقاله(. این دو بیتی، هرچند در قرن چهارم سروده شده، چندان به صورت فارسی درآمده که به سختی ویژگی های کهن فهلویات قرن چهارم را در آن می توان یافت.
۹.

کندرو یا کندرو؟ تحقیقی پیرامون یک نام خاص در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱۲۶ تعداد دانلود : ۱۸۱۳
در شاهنامه فردوسی، ضمن گزارشی که در باره فرجام پادشاهی ضحاک آمده است، از یک شخصیت اسطوره ای به نام کندرو یاد می شود که، به روایت فردوسی، پیشکار ضحاک بوده و در غیاب او اداره امور کشور را بر عهده داشته است: چو کشور ز ضحاک بودی تهی یکی مایه ور بد بسان رهی که او داشتی گنج و تخت و سرای شگفتی به دل سوزگی کدخدای ورا کندرو خواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام )شاهنامه (1)، ج 1، ص 78، ابیات (369-367 بیت سوم از ابیات بالا به ظاهر نشان می دهد که فردوسی این نام را کندرو خوانده و با آن تفنن شاعرانه کرده است. پژوهشگران و مصححان شاهنامه نیز، بدون توجه به گونه کهن تر نام این موجود افسانه ای در متون باستانی، تصور کرده اند که تلفظ آن به هنگام تدوین شاهنامه به ضم کاف بوده یا حداقل فردوسی چنین قرایتی را در نظر داشته است (JUSTi 1895, rep. 1963, p. 166; Wolff 1935, p. 666?). اما شواهد و قراینی در دست است که نشان می دهد این نظر صایب نیست. فردوسی در موارد دیگری نیز با پاره ای از اسامی خاص به این گونه تفنن ادبی پرداخته، که از آن جمله است در مورد نام سهراب: چو خندان شد و چهره شاداب کرد ورا نام تهمینه سهراب کرد )شاهنامه (1)، جد 2، ص 125، بیت (98 و در مورد نام رستم در آنجا که سخن از زاده شدن اوست و بیان رهایی رودابه از درد و رنج زایمان: بگفتا برستم غم آمد به سر نهادند رستمش نام پسر )همان (1)، ج 1، ص 268، بیت (1483
۱۰.

واژگان فارسی در اشعار ابوتمام طائی(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۶۲ تعداد دانلود : ۱۰۹۳
ابوتمام حبیب بن آوس طائی 188) یا 231-190 یا 232 ق( از بزرگ ترین شاعران عرب در عصر عباسی است. وی در قریه جاسم، نزدیک دمشق، به دنیا آمد. پدرش مردی نصرانی و تدوس نام بود که، پس از اسلام آوردن، نام اوس برای خود برگزید. ابوبکر صولی )وفات: (335 نسبت شاعر را به قبیله طی صحیح و اصیل می داند. )صولی (1)، ص (59 ابوتمام در نوجوانی به شهر حمص رفت و نخستین اشعار خود را در آنجا سرود و همان جا با دیک الجن حمصی شاعر )وفات: (236 آشنا شد و این آشنایی سبب نضج شاعری او شد. ابوتمام به مصر، عراق، ارمینیه و ایران سفر کرد و بسیاری از بزرگان، ادیبان و ناقدان را مجذوب اشعار خود کرد؛ چندان که مقام ادبی او را ستودند و وی را «اشعرالناس» و «اشعر اهل زمانه» لقب دادند. ← )مسعودی، ج 4، ص 74-68؛ اصفهانی، ج 16، ص 390-383؛ خطیب بغدادی، ج 8، ص (248 ابوتمام، در یک سال آخر عمر خود، عهده دار دیوان برید در موصل بود و در همان جا درگذشت و به خاک سپرده شد. )صولی (1)، ص (273-272 علاوه بر دیوان اشعارش که بارها به چاپ رسیده و نقایص جریر والاخطل، این آثار نیز از اوست: کتاب الحماسه، فحول الشعرا، الاختیارات من شعر الشعرا. )ابن خلکان، ج 2، ص (12

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶