ارسلان مشهدی از شاعران قرن دهم هجری است. او در ساختن ماده تاریخ مهارت داشت. در قطعاتی از اشعار او تاریخ دقیق پاره ای از حوادث و رویدادهای تاریخی مهم آن عصر منعکس شده است. این قطعات در دیوان اشعارش مضبوط است. از دیوان او تنها یک نسخه خطی شناخته شده که هم اکنون، ذیل شماره 942، در کتابخانه مجلس (میدان بهارستان) نگهداری می شود. پیش از آن که به نقل این قطعات و توضیحات مربوط به آنها بپردازیم، مختصری از احوال و افکار و اشعار او را، به استناد منابع دست اول، به ویژه تذکره ها و کتب تاریخی عصر وی، در معرض مطالعه علاقه مندان قرار می دهیم. محمدقاسم ارسلان مشهدی، که به طوسی نیز شهرت دارد، در اوایل سده دهم هجری در طوس زاده شد. او نسبت خود را به امیرارسلان جاذب، یکی از سرداران بزرگ سلطان محمود غزنوی، می رساند. از این رو، تخلص «ارسلان» اختیار کرد. دوران کودکی ارسلان در مشهد سپری شد. سپس، به ماورالنهر رفت و در آنجا نشو و نما یافت. او در این دوران با بها الدین حسن بخاری، متخلص به «نثاری»، مولف تذکره احباب، دوستی و معاشرت داشت. نثاری می گوید که ارسلان در کار درس و تعلم سستی نشان می داد و پیش رفتی در کار خود نداشت. او در این زمان، با شاعری به نام درویش روغنگر مصاحبت داشت و شعرگویی را از همان وقت آغاز کرد...
اگر در شعر حافظ دستی ببریم، می توانیم گفت: کس چو طرزی نگشاد از رخ این طرز نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند درباره شرح احوال طرزی افشار از یک سطر گرفته تا سه صفحه نوشته اند. صاحب مجمع الفصحا نوشته: او مردی ظریف خوش طبع عاشق پیشه صاف اندیشه و از شعرای صفویه بوده، اختراعی در طرز سخنگویی کرده. نصرآبادی، در تذکره خود، به یک خط با دو خطای فاحش بسنده کرده و چنین نوشته: او از طرشت ری است و پاره ای از اصل ترشیز دانسته اند. از محققان غربی، ادوارد براون، هرمان اته، برتلس، حتی شبلی نعمانی نامی از وی نبرده اند. یان ریپکا به جمله زیر بسنده کرده است: طرزی افشار آذربایجانی در اوایل سده 17.11 از اصلاح کنندگان زبان و دشمنان اشرافیت است. شادروان استاد ذبیح الله صفا، در کتاب درازدامن و ارزشمند خود، جایی برای طرزی باز نکرده است. تنها محمدعلی خان تربیت، در دانشمندان آذربایجان، و، به نقل از آن با اندک افزوده، عزیز دولت آبادی، در سخنوران آذربایجان از او یاد کرده اند. خرسند کننده ترین تحقیق در این باره- در عین کوتاهی و اختصار- از همشهری شاعر، محقق ارومیه ای، روانشاد محمد تمدن است، که حیات ادبی شاعر را نوشته و به طرز نو طرزی نیز گذرا پرداخته است. خلاصه مطالب آن این که زادگاه شاعر ارومیه و او از ایل افشار است، از قریه ای که هم امروز به طرزلو معروف است. در جوانی به قزوین و از آنجا، به عزم تحصیل، به اصفهان رفته خود گوید: از بلده قزوین به صفاهان سفریدم بی خرجی و بی اسب خرامان سفریدم یاران سفریدند به جمعیت و من هم یک قافله با حال پریشان سفریدم
فرهنگستان، در ایران، نخستین بار به صورت رسمی در خرداد ماه 1314 تاسیس شد، هر چند پیش از آن نیز کوشش های گوناگونی ذیل عناوین گوناگون برای توانا کردن و کارآمد ساختن زبان فارسی در برابر لغات بیگانه دخیل در این زبان صورت گرفته بود. امروزه، با آن که شصت و پنج سال از تاسیس نخستین فرهنگستان می گذرد، هنوز عموم مردم و حتی بسیاری از اهل علم و دانش به درستی و روشنی از وظیفه فرهنگستان زبان و ادب فارسی آگاه نیستند و نمی دانند که فرهنگستان چه وظیفه ای بر عهده دارد و چه باید بکند. علت این بی خبری و ناآگاهی، شاید، یکی این باشد که، در طول شصت و پنج سال گذشته، مجموع سال هایی که سه فرهنگستان موسوم به اول و دوم و سوم فعال بوده اند، از بیست و پنج سال تجاوز نکرده و دوران رکود و توقف فرهنگستان ها از سال های رونق و تحرک آنها طولانی تر بوده است. اساسنامه فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران به تاریخ 24/11/1368 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده و نخستین جلسات شورای فرهنگستان در سال 1369 تشکیل شده است. بنابراین، می توان گفت که این فرهنگستان هم اکنون ده ساله است و این خود فرصتی است تا، با استفاده از تجربه ده سال گذشته، توجه صاحب نظران به این سوال که «فرهنگستان زبان و ادب فارسی چه وظیفه ای بر عهده دارد و چه باید بکند» جلب شود...
نثر مسجع نثری است آهنگین و شعرگونه؛ هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیبایی های ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی معمولا بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولا عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد. نثر مسجع در ادب فارسی ارج والایی دارد و از همان آغاز پدید آمدن نثر دری وجود داشته و از قرن ششم به بعد کتاب ها و رسالاتی ارزنده به این نثر زیبا تدوین یافته که از همه مهم تر مناجات های خواجه عبدالله انصاری و گلستان سعدی است. ولی، متاسفانه، درباره نثر مسجع فارسی تحقیق جدی مستقلی صورت نگرفته و اشارات مختصری که به سجع و نثر مسجع فارسی شده همه بر اساس استقرای ناقص است و بعضا مبرا از خطا هم نیست. وانگهی این اشارات به جای آن که درباره نثر مسجع باشد مربوط به سجع در شعر است. دیگر آن که تاکنون به بررسی تحلیلی زیبایی های نثر مسجع پرداخته نشده و در این باره سخنی گفته نشده است؛ حال آن که غرض از نثر مسجع زیبایی آفرینی است و از این دیدگاه به آن باید نگریست. ما در این گفتار برآنیم که به توصیف سجع و نثر مسجع فارسی و بررسی زیبایی های آن بپردازیم. اما نخست ببینیم سجع چیست؟ در تعریف سجع گفته اند: تسجیع آن است که سخن را با سجع بیاورند و آن سخن را مسجع و جمله های مشابه را قرینه می گویند. سجع آن است که کلمات آخر قرینه ها در وزن یا حرف روی یا هر دو موافق باشد...
داستان جاوید داستان جاوید (1359) سومین رمان فصیح است و آن بر اساس سرگذشتی حقیقی نوشته شده است. بافت داستان و کثرت حوادث و تنیده شدن آنها با تار و پود خصوصیات اخلاقی و کردار چهره های داستانی به گونه ای است که هر نوع تلاش برای به خلاصه درآوردن قصه را نه تنها مشکل می سازد بلکه موجب خدشه وارد شدن به زیبایی و یک پارچگی رمان می شود. زیرا، در هر نوع خلاصه نویسی، به بیان تداوم وقایع و رابطه علت و معلول اکتفا می شود؛ در حالی که، در رمان داستان جاوید، هر چند وقایع دارای نقش کلیدی در ایجاد و ساخت و بافت داستان اند، ظرایف ذهنیات حاکم بر این وقایع نقش مهم تر و پردامنه تری دارند و زیبایی و بافت درونی تری پدید می آورند. از این رو، در اینجا، برای القای مضمون و پیام رمان، تنها به نقل مقدمه موجز و بسیار زیبای نویسنده اکتفا می شود. برخلاف سایر آثار این نگارنده، داستان جاوید روایت زندگی واقعی یک پسرک از آیین کهن زرتشتی است که در دهه اول قرن و اوج فساد قاجار به وقوع می پیوندد. مصیبت و مظلمه ای که بر یک انسان با ایمان وارد گردید، بافت اصلی روایت را تشکیل می دهد. انعکاس های روحی او و نیروی ایمان او به سنت های دیرینه نیاکانش نیز در روایت حفظ گردیده است. آشنایی نگارنده با قهرمان اصلی کتاب، در سال های آخر زندگی او در دانشگاهی در خارج از کشور صورت گرفت و الهام بخش خلق این کتاب گردید. دست نویس اولیه این روایت در اوایل دهه 50، پس از سال ها پژوهش و پی گیری، جداگانه آماده گردید. ولی شروع چاپ اول کتاب تا اواسط نیمه دوم این دهه به تاخیر افتاد...
فرهنگ نویسی در ایران دارای پیشینه ای طولانی است. کهن ترین فرهنگی که از ایرانیان یاقی مانده، فرهنگی است اوستایی- پهلوی به نام اویم- ایوک (ōīm-ēwak) که هاوگ،در مقدمه خود بر فرهنگ کهن زند- پهلوی، با استناد به شواهد و قراینی، اصل آن را به دوره پیش از عصر ساسانی رسانده است. پس از رواج زبان فارسی دری به عنوان زبان نوشتار، از قرن سوم هجری به بعد، و ظهور آثار برجسته منثور و منظوم فارسی، تدوین فرهنگ های فارسی به فارسی نیز آغاز شد. فرهنگ قطران تبریزی، شاعر فارسی گوی قرن پنجم هجری، نخستین اثری است از این دست که اطلاعاتی از آن به دست ما رسیده است. به گفته اسدی طوسی، لغت های این فرهنگ بیشتر معروف بودند و، به گفته محمدبن هندوشاه، این فرهنگ مشتمل بود بر 300 لغت. اما کهن ترین فرهنگی که به دست ما رسیده لغت فرس اسدی طوسی، شاعر و لغوی نامدار قرن پنجم هجری است. این فرهنگ ماخذ اصلی غالب فرهنگ هایی بوده است که از آن پس در پهنه جغرافیایی زبان فارسی، از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان، تالیف شده اند. شاهنامه فردوسی طی حدود هزار سال حیات خود، در حوزه گسترده زبان و ادب فارسی، همواره یکی از ارجمندترین و محبوب ترین منظومه های فارسی بوده است. این امر، به علاوه وجود واژه های مهجور در شاهنامه، سبب شده است تا نخست فرهنگ نویسان فارسی از این منظومه، به عنوان یکی از مراجع اصلی خود، بهره برند و لغات و شواهد بسیاری را از آن برگزینند و، سپس، از اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری فرهنگ هایی ویژه شاهنامه تدوین کنند. در فرهنگ های فارسی به فارسی، خاصه لغت فرس اسدی و نیز برخی متون کهن نثر فارسی مانند راحه الصدور راوندی، واژه ها و شواهد شعری فراوان منقول از نسخه های کهن شاهنامه محفوظ مانده است. که ابزار مناسبی برای تصحیح این منظومه به شمار می روند. اما شماری از این ابیات در نسخه ها و چاپ های کنونی شاهنامه وجود ندارد و این نشان می دهد که کهن ترین نسخه های شاهنامه (مثلا نسخه فلورانس، مورخ 614 هجری و نسخه های بعد از آن)، در مقایسه با تحریر فردوسی و نسخه هایی که در فاصله حدود دو قرن بعد از آن تا اوایل قرن هفتم کتابت شده، ناقص است. از سوی دیگر، این ابیات اضافی شاید مهر تاییدی باشد بر این روایت معمول که شاهنامه فردوسی در 60 هزار بیت سروده شده است، به ویژه آن که، حدود نیم قرن پیش از کتابت نسخه ناقص فلورانس، شریف دفترخان، مولف کهن ترین فرهنگ شاهنامه، به صراحت می گوید که نسخه اساس معجم او «چهار جلد است و در هر جلد پانزده هزار بیت»...
عصر ساسانی از درخشان ترین دوران های فرهنگی ایران پیش از اسلام است. اگر چه بسیاری از آثار مکتوب آن دوره بر جای نمانده، هنوز در معدود کتاب های بازمانده به زبان پهلوی (فارسی میانه)- که بیشتر آنها پس از دوره ساسانی و در سده های سوم و چهارم هجری تالیف نهایی یافته اند- و نیز در لابه لای کتاب های نویسندگان دوره اسلامی می توان از پیشرفت های علمی آن دوره و نیز از گام هایی که در راه واژه گزینی برداشته شده بود آگاهی یافت. ابن ندیم، به نقل از ابوسهل بن نوبخت، یکی از مترجمان کتاب های پهلوی به عربی (وفات: 200 ه)، می نویسد که به فرمان اردشیر بابکان (پادشاهی: 224-240 م)، و پسرش شاپور (پادشاهی: 240-270 م) کتاب هایی را از هند، چین و روم به ایران آوردند و به زبان فارسی [میانه] ترجمه کردند. هم چنین، به روایت کتاب چهارم دینکرد، شاپور فرمان داد کتاب های مربوط به پزشکی، ستاره شناسی، حرکت، زمان، مکان، جوهر، آفرینش، کون، فساد، تغییر عرض، منطق و صنایع را از هند، روم و دیگر سرزمین ها گردآوری کنند و به اوستای موجود منضم سازند. یاقوت نیز می نویسد در ارجان فارس افرادی زندگی می کردند که به خطی شکسته- مخصوص نگارش کتاب های پزشکی، ستاره شناسی و فلسفه- می نوشتند. تاسیس مدرسه های مهم علمی در شهرهایی چون الرها، نصیبین و جندیشاپور در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان (پادشاهی: 531-579م)، مراکزی برای برخورد افکار هندی، چینی، یونانی، رومی، سریانی و ایرانی، به وجود آورد...
بیت های دهم و یازدهم آغاز داستان سیاوش در شاهنامه فردوسی، صرف نظر از اختلاف ضبط آنها در نسخه های متعدد، چنین است: اگر زندگانی بود دیرباز در این وین خرم بمانم دراز یکی میوه داری بماند ز من که بارد همی بار او بر چمن از کلمات این دو بیت، که در نسخه های کهن به صورت های مختلف آمده، آنچه قابل بحث و بررسی است کلمه ای است از مصراع دوم بیت اول که در برخی از نسخه های کهن «دین» و در برخی دیگر «دیر» آمده است و در شاهنامه چاپ شوروی (ج 3، ص 60) به نقل از نسخه ای که ادعای کهن بودن آن شده، «وین» آورده شده و شادروان عبدالحسین نوشین برای این کلمه به توسع معنی «باغ» قایل گردیده است. دوست دانشمند و پژوهنده دقیق ما، آقای دکتر بهمن سرکاراتی، طی مقاله ای که ثانیا در کتاب سایه های شکار شده (ص 225 تا 235)- مجموعه مقالات با ارج ایشان- درج شده، صورتی را که در شاهنامه چاپ شوروی آمده است به دلایلی، که فهرست وار بدانها اشاره خواهد شد، نپذیرفته اند و از دو صورت دیگر، یکی «دیر» و دیگری «دین»، صورت «دین» را اصلی می دانند و گمان دارند که ضبط «دیر» هم همان «دین» بوده است که نسخه نویسان به تسامح به صورت «دیر» تحریر کرده اند و به نظر ایشان «دین» در این مقام معنی شیوه و روش و راه دارد و با صفت «خرم» که همراه آن آمده است می تواند مجموعا «سنت مرضیه» معنی شود، معنایی مناسب مقام و موقع، و «وین» را تصحیح قیاسی مصححان چاپ شوروی می دانند که متکی به نسخه ای نیست...
در باب دوم اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، نوشته محمدبن منور، در ضمن حکایتی، آمده است: دیگر روز این مرد را چشم بر دریا افتاد. چیزی عظیم دید. چون نزدیک آمد، کشتی عروس بود. تاکنون در خصوص معنی و مقصود از «کشتی عروس» تحقیقی انجام نگرفته و نخستین بار آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، مصحح و شارح اسرارالتوحید بر آن درنگ روا داشته و در تعلیقات کتاب آورده است: کشتی عروس: گویا نوع خاص و ممتاز کشتی بوده است و در فرهنگ ها بدان توجه نشده است. در تاریخ بیهقی آمده است: و امیررضی الله عنه پیوسته اینجا به نشاط و شراب مشغول می بود و روز آدینه دو روز مانده از جمادی الاولی تا به الهم (محلی است) رفت کرانه دریای آبسکون و آنجا خیمه ها و شراعی ها زدند و شراب خوردند و ماهی گرفتند و کشتی های روس دیدند کز هر جای آمد و بگذشت و ممکن نشد که دست کس بدیشان رسیدی، که معلوم است که هر کشتی بکدام فرضه بدارند. (تاریخ بیهقی، 601) نسخه بدل هایی که از کلمه «کشتی های روس» شادروان استاد فیاض داده است. بدین گونه است: «کذا در N. k: کوشت های عروس. بقیه: کشتی های عروس.» پس به جز نسخه K بقیه نسخه ها «عروس» دارند. در نزهه القلوب، ذیل «نیم مردان» گوید: جزیره ای است مردم بسیار در آنجا ساکن اند. کشتی ها که از اروس (نسخه بدل ها: ارس، الوس) و گیلان و مازندران می آیند، آنجا می آیند و از آنجا سه فرسنگ است تا استراباد و محصول بسیار از کشتی ها دارد. (نزهه القلوب، چاپ لسترنج، 160)...