دایره المعارف ها برای همه جوامع لازم اند اما شاید برای جهان سوم، از یک نظر، لازم تر باشند. علوم و ادبیات و فلسفه جدید بیشتر در غرب شکل گرفته است. اگر جهان سوم بخواهد به تمامی این علوم دست یابد یا، دست کم، بتواند آن را خوب درک کند، باید همه آنها را مطالعه کند. این کار در بسیاری از عرصه ها عملی نیست. به نظر می رسد، برای جبران این عقب ماندگی، دو راه میان بر باشد. یکی از این راه ها مطالعه تاریخ مربوط به رشته های گوناگون است. مثلا، کسی که می خواهد در رشته فلسفه غرب مطالعه کند باید ابتدا، از طریق مطالعه تاریخ فلسفه، با کل فلسفه غرب آشنا شود، سپس به یکی از شاخه های آن بپردازد و در آن رشته تخصص یابد. راه دوم راه دایره المعارف هاست. دانشجو یا محقق ادبیات در جهان سوم، برای اطلاع یافتن از دستاوردهای ادبی، در مقایسه با دانشجو و محقق غربی، در موقعیت ضعیف تری قرار دارد. دایره المعارف ها یا فرهنگ های تخصصی می توانند این ضعف را جبران کنند. دانشجوی ایرانی ادبیات نمی تواند به راحتی کتاب یا مقاله ای بیابد که مشکلش را درباره مثلا فرازبان حل کند. به همین دلیل، وجود دایره المعارف ادبی برای او غنیمت است. خلاف این نیز صادق است. دانشجوی غربی اطلاعات مربوط به تصوف و عرفان شرقی را از یک «دایره المعارف عرفان» بهتر به دست می آورد تا کتاب و مقاله. به عبارت بهتر، هر قدر مباحث از ما دورتر باشند، باید شسته رفته تر و جمع و جورتر به ما عرضه شوند تا بتوانیم بهتر از آنها استفاده کنیم. دانشنامه ها کتاب های مرجع اند و در همه جای دنیا لازم اند؛ اما برای ما، علاوه بر آنکه نیاز به مرجع را بر می آورند، جبران کننده کمبود اطلاعاتی در بسیاری از زمینه ها هم هستند. البته، باید پذیرفت که معلومات دایره المعارفی عمق ندارد.