علم لدنی از اختصاصات و ویژگی های مهم ائمه شیعه است. مطابق منابع روایی و اسناد تاریخی امام زین العابدین(ع) نیز به عنوان چهارمین امام منصوص شیعه از علمی سرشار برخوردار بوده است. حال آنکه متکی بر صفات اخلاقی ایشان بیشتر محققان بر ابعاد اجتماعی و منش های فردی وی تأکید کرده اند. اما با رجوع به منابع متقدم می توان دریافت آن حضرت با احراز جایگاه امام، مفسر و محدث، ضمن گره گشایی از مسائل دینی مختلف با تأکید بر قرآن کریم و با استعانت از علم خویش با درایت به بسیاری از پرسش های مطرح عصر خود پاسخ می داده است و متکی بر همین ویژگی اخلاقی توأم با سرآمدی علمی و پیشقراولی دانشی مرجعیت یافته است. براساس این جایگاه آنچه مقرر است در این جُستار بدان پرداخته شود یافت انعکاس سیره علمی امام زین العابدین در منابع متقدم اهل سنت است و اینکه: امام زین العابدین(ع) در پهنه علوم گوناگون دینی؛ یعنی فقه، حدیث، فتوا و تفسیر از دید اهل سنت چه جایگاهی داشته است؟ بر پایه یافته های این تحقیق، منابع متقدم اهل سنت ضمن تأکید گرامیداشت جایگاه علمی امامان شیعه به ویژه امام زین العابدین(ع) ایشان را به عنوان فقیه، محدث و مفسر یاد کرده اند و این نشان می دهد که نویسندگان اهل سنت از ابعاد علمی ایشان غافل نبوده اند، بلکه به سیره علمی ایشان از منظرهای گوناگون نگریسته اند. روش این پژوهش، توصیفی و شیوه گرد آوری اطلاعاتش، کتابخانه ای بوده است.
دیباچه نویسی سنتی دیرپا و با ثبات در سیر تاریخ نگاری ایران از قرن چهارم هجری به بعد است که تا زمان حال تداوم یافته است.این وجه از تاریخ نویسی، از بدو پیدایش تا شکل گیری تاریخ نویسی جدید در ایران (در دوره مشروطه) از نظر ساختار شکلی، عناصر و قالب های نسبتاً ثابتی داشته است، اما با توجه به تحولات تاریخی و ویژگی سیاسی هر دوره و نوع رابطه ی مورخ با قدرت سیاسی، هر دیباچه از نظر ساختار مفهومی و مضمونی ویژگی های نسبتاً منحصر به فردی دارد که آن را از دیباچه های متون دیگر متفاوت می سازند.هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ویژگی های ساختاری و محتوایی دیباچه های متون تاریخی دوره ی افشاریه و تجزیه و تحلیل میزان شباهت ها و شیوه های الگوبرداری این دیباچه ها از منابع پیشین است.بررسی موردی دیباچه های این دوره و تجزیه و تحلیل آن ها نشان می دهد که گرچه این دیباچه از نظر قالب و ساختار شکلی در مواردی از نظر محتوایی و مضمونی، در تداوم سنت دیباچه نویسی متون متقدم قرار می گیرند، اما مورخان این دوره ضمن استفاده از دستاوردهای این میراث و گرته برداری از آن ها، توانسته اند وجوه متفاوتی به شیوه ها و الگوهای رایج دیباچه نویسی، به ویژه از نظر محتوایی و مضمونی اضافه کنند.
ملکشاه سلجوقی جمعی از بزرگان را مأمور ساخت تا در زمینه کشورداری کتابی بنویسند تا وی رفتارهای اداری و سیاسی و حکومتی خود را برآن استوار سازد. از میان کسانی که سیاست نامه نوشتند اثر و تألیف خواجه نظام الملک برجسته تر بود انتخاب گردید تا حدی که سلطان سلجوقی اظهار داشت: من این کتاب را امام خویش کرده و بر این خواهم رفت ، این کتاب ساختار و روح و اساس حکومت سلجوقی را بیان می کند و آن را بر پنج نهاد قرار داده و وظایف هر کدام را مشخص ساخته است. وی به سلطنت و وظایف سلطان و مقام پادشاهی اشاره دارد.سپس به نهاد وزارت و وظایف وزیر می پردازد. از دستگاه قضا و قضاوت صحبت می کند و سپس نظام اداری و دیوان سالاری را مورد بررسی قرار می دهد و در نهایت به سپاه و امور سپاهیگری پرداخته وایده ها و اندیشه های خواجه را در آن زمینه ها تبیین می نماید.
ایده ها و اندیشه های خواجه در مورد هر کدام از پنج نهاد حکومتی مهم است، از آن جمله؛ وی به خلافت به عنوان دستگاه فرمانروایی که شاه از آن مشروعیت می گیرد اشاره نمی کند، در مقابل او نهاد وزارت را به عنوان یک نهاد با ثبات و جا افتاده ی حکومت اسلامی مطرح ساخته و به وزارت در برابر سلطنت استقلال می دهد، ترتیبات اداری و دیوان سالاری را دقیقاً برنامه ریزی نموده، دادگستری و نهاد قضاوت را مورد توجه قرار داده و در نهایت چون شالوده و اساس هر حکومت ارتش است، به ساختار های اصلی حکومت سلجوقیان که نظامی گری است پرداخته و ظاهراً در ایجاد یک سپاه دایمی و ثابت تلاش می کند. او همچنین بر سپاه چند ملیتی تاکید نموده، و دستوراتی در خصوص درباریان، زنان حرمسرا و خواجه سرایان نیز صادر نموده، که درخور توجه است.