نوشته حاضر به معرفى پدیده «از پیشانگارى» و طبقه بندى گونههاى آن اختصاص یافته است. این ویژگى زبانى همواره توجه زبان شناسان را به خود معطوف داشته، ولى صرفا در محدوده پژوهشهاى زبان شناسان باقى نمانده و با بسط منطق محمولات مرتبه اول و معرفى منطق محمولات مرتبه دوم از سوى منطقدانان، به یکى از مسائلى مبدل شده که علاوه بر زبان شناسان، منطقدانان را نیز مشغول خود ساخته است. در این مختصر کوشش خواهد شد، پس از معرفى «از پیشانگارى» به بحث و بررسى این پدیده از دو منظر زبان شناختى و منطقى پرداخته شود و ماهیت آن مورد بازبینى قرار گیرد.
این نوشتار ملاحظة انتقادی بر پاسخ نویسندة محترم مقاله «قضیه معدوله و محصله» (مندرج در شماره 61 مقالات و بررسیها که به اختصار 61 می خوانیم) بر نقد آن با عنوان «مفاهیم غیر محصله و منطق ماهیات» (مندرج در مقالة شمارة 62 که به اختصار 62 می نامیم) است. پاسخ نویسنده بر نقد در شمارة 67 آمده است. یکی از روشهای به کار رفته در مقام پاسخ، بهره جستن از تبکیت بیرونی است. تبکیت بیرونی توسل به عوامل روانی برای سوق مخاطب به خطا است. منطق دانان مواضع مختلف آن را استقصا و آفات مخربش بر اندیشه را بر شمرده اند.
علم منطق در جهان اسلام همانند دیگر شاخههاى علوم و فلسفه در قرون وسطى کاملا غربى [یونانى] است و با فلسفه شرقى [فلسفه هندوچین] هیچ گونه ارتباطى ندارد.
این منطق همان گونه که توسط مکتب ارسطوئى متاخر یونانى حفظ و منتقل شده بود، تماما به تقلید از سنتیونانى کلاسیک توسعه یافت.
مقاله حاضر ترجمه مقاله کوتاهى است از دانشمند برجسته آلمانى; نیکلاس رشر که تکامل منطق را در جهان اسلام از نقطه شروع آن در اواخر قرن هشتم [قرن دوم هجرى] تا افول آن در قرن شانزدهم میلادى [قرن دهم هجرى] به اختصار و تنها با ذکر مهمترین گرایشها، شخصیتها و موفقیتها شرح مىدهد.
شرطیهاى خلاف واقع یکى از مسائل مهم و مخاطرهآمیز فلسفه علم به شمار مىآید که در علوم و زندگى روزمره کاربرد فراوانى دارد. این مساله با تئورى تایید مساله قانون، استقراء، واژههاى حاکى از استعداد و ذوات ممکن و مسائلى از این دست ارتباط وثیقى دارد. مسائل فوق به لحاظ مشکل و راه حل وضعیتیکسانى دارند، به گونهاى که درنهایت همگى به این مساله احاله مىشوند که چه چیزى گزارههاى قانون وار را از گزارههاى اتفاقى متمایز مىکند. این مساله على رغم هم اندیشیها و چاره جوییهاى ارباب اندیشه تاکنون ره به جایى نبرده است و همچنان به قوت خود باقى است.
این نوشتار پاسخگونه ای است به مقالة « مفاهیم غیرمحصّل و منطق ماهیات » (مندرج در شمارة 62، ص 161-172)، که در نقد مقالة قضیة معدوله و محصّله (مندرج در شمارة 61، ص 81-103)، ارائه شده بود. و نویسنده، خود، در آغاز، ماجرا را توضیح می دهد:
یکی از مباحث بنیادی و بحث انگیز حوزه فلسفه تحلیلی و منطق فلسفی در قرن حاضر نظریه توصیفات است. این نظریه به تحلیل توصیفات نکرده و به ویژه معرفه می پردازد. یکی از جدی ترین مشکلات در این نظریه ، مشکل توصیفات معرفه تهی است . این رساله ضمن پرداختن به آراء مؤسسین این نظریه که بیشترین تأثیر را بر دیگران داشته اند، مانند: ماینونگ ، فرگه ، راسل ، دنلان، کریپسکی ، به بیان راه حل آنان برای مشکل فوق ، با تأکید بر جنبه معنی شناسانه آنها با توجه به تمایز قضیه شیء – وابسته / مستقل – می پردازد. این رساله از نظریه حکمای مسلمان و راه حل آنان برای مشکل توصیفات معرفه تهی نیز سخن به میان آورده است. در این رساله پیشنهاد شده است که می توان از طریق نظزیه گرایشهای قضیه ای ، به ویژه با توجه به تمایز گرایشهای قضیه ای dero – dedicto علاوه بر حل مشکل مذکور به نظریه های جدید در باب توصیفات نایل گردید.