فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۷٬۱۹۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
مسیحیان مصر از دیرباز در این کشور حضور داشته و در مقاطع مختلف تاریخى نقش آفرینى نموده اند. کلیساى ارتدوکس مصر که امروز به کلیساى ارتدوکس قبطى مشهور است، بعد از شوراى جهانى کالسدون از بقیه کلیساهاى شرقى و غربى کناره گیرى کرد و مستقلاً به حیات خود ادامه داد. در این مقاله با روش توصیفى تحلیلى، با اشاره به بزنگاه هاى مهم تاریخى این کلیسا، به مهم ترین ویژگى هاى اعتقادى و عملى آن اشاره شده است. نگارنده معتقد است کلیساى قبطى امتداد اختلافات خاص مسیح شناسى در دوره آباء مسیحى است که به طور مشخص میان دو کلیساى اسکندریه و انطاکیه در جریان بود. ازاین رو، مهم ترین ویژگى این کلیسا مسیح شناسى تک ذات انگارانه آن است که متأثر از الهیات یونانى مآب مدرسه اسکندریه است. از سوى دیگر، پیوند این کلیسا با رهبانیت، سبب تداوم آن در طول تاریخ و عبور از تنگناهاى مختلف شده است. همچنین این کلیسا در دهه هاى اخیر کوشیده است اختلافات اعتقادى خود با کلیساى کاتولیک رم را به حداقل برساند.
خداگونگی اخلاقی در آیین یهود؛ مفهومی در حال دگردیسی و تحول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عناصر مهم در هر نظام اخلاقی، نظریة ارزش است که بر اساس آن، ملاک درستی یا نادرستی اعمال در آن نظام اخلاقی تبیین می گردد. در نظام اخلاقی یهود، نظریة ارزش از نوع غایت محور بوده که آدمی با عمل به فضایل و دوری از رذایل اخلاقی، به غایت خداگونگی دست یافته و مستحق عناوینی همچون مقدس، عادل و صدیق می گردد. این تحقیق، بر آن است که ضمن واکاوی لوازم و قلمرو مفهوم خداگونگی بر اساس منابع درون دینی، فرایند آن را بر اساس ادوار چهارگانه اخلاق یهودی تحلیل نماید. به نظر می رسد، خداگونگی در ادوار اخلاقی پیش از مدرن، جایگاه خود را به عنوان غایت در نظام اخلاقی یهود حفظ کرد. اما در دوران مدرن و با تأثیرپذیری از نظریات کانت، اخلاق یهودی در حال تبدل ماهیت از غایت گرایی به وظیفه گرایی است. با این حال، نمونه هایی از اصالت خداگونگی را می توان در این اخلاق مشاهده کرد.
آزمون جهان هایِ ممکن از نظرگاه طرفداران ارجاع های مستقیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطابق نظر لایب نیتس، تعداد نامتناهی از جهان های نامتناهی وجود دارند که خداوند بهترین آن ها را برای خلق کردن انتخاب می کند. خود لایب نیتس از فاهمه ی الهی به مثابه ی قلمرو واقعیت های ممکن سخن می گوید. تاکنون تفاسیر متعددی از جهان های ممکن ارائه شده است. در میان این دیدگاه ها، دیدگاه فیلسوفان تحلیلی اواخر قرن بیستم از اهمیت شایانی برخوردار است. برخی از این فیلسوفان با نام طرفداران ارجاع مستقیم، به این همانیِ بین جهانی درباره ی این نظریه قائل اند. این همان بین جهانی می گوید چگونه یک فرد می تواند در تمام جهان های ممکن، هویت خود را حفظ کند. مدافع این نظر سول کریپکی است. در این مقاله، ما دیدگاه لایب نیتس را در ارتباط بین واقعیت و فردیت، در پرتو برخی نظریات معاصر در مفهوم جهان های ممکن، بررسی نموده ایم. در این جا، بیان کرده ایم که آثار لایب نیتس در پرتو برخی از این دیدگاه ها، زمانی که مورد آزمون قرار گیرند، خوانش متفاوتی از آنچه که در تلقی سطحی از این آثار است پیدا می کنند. با وجود این، نظرات لایب نیتس و کریپکی در نهایتِ اختلاف قرار می گیرند، زیرا از نظر لایب نیتس، ذات فرد شامل تمام محمولات خود است و هیچ تمایزی بین خصوصیات عرضی و ذاتی نیست، اما از دید کریپکی، آنچه برای فرد ذاتی است خصوصیات منشأ آن است.
ایمان و عقلانیت؛ بررسی تطبیقی دیدگاه توماس آکوئیناس و مارتین لوتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
دیربازی است که مسیحیت شاهد بحث رابطة ایمان و عقلانیت و تبیین مرزهای میان این دو است؛ بحث مهمی که با باور دینی و مذهبی افراد سروکار دارد و اختلافات فراوانی در میان اندیشمندان بزرگ مسیحی به وجود آورده است. ازآنجاکه توماس آکوئیناس، یکی از بزرگ ترین الهی دانان کلیسای کاتولیک و مارتین لوتر، یکی از تأثیرگذارترین شخصیت های کلیسای پروتستان بوده و این دو فرقه تحت تأثیر فراوان اندیشه های آنان است، مقایسة اندیشة آنان در این مسئله می تواند بسیار حائز اهمیت باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، درصدد واکاوی تطبیقی بحث ایمان و عقلانیت از دیدگاه این دو چهرة شناخته شدة مسیحی است. بی تردید فهم رویکرد آنان، برای شناخت دقیق تر این کلیساهای بزرگ و مهم مسیحی راه گشا خواهد بود. یافته های این مقاله، حاکی از این است که آکوئیناس یک عقل گرای غیرافراطی و لوتر یک ایمان گرای غیرافراطی است و به رغم پذیرش اجمالی دو عنصر ایمان و عقلانیت از جانب هر دو، اختلافاتی جدی در مبانی فکری آنان وجود دارد.
بررسی انتقادی تقریر دیویس از استدلال برون گرایانه پاتنم علیه شکاکیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکاکیت نسبت به جهان خارج رویکردی است که حصول معرفت را نسبت به گزاره هایی که در مورد جهان خارج هستند ناممکن می داند. برخی از انحاء این رویکرد مبتنی بر استدلالی است که بر اساس فرضیه شکاکانه صورت بندی شده است. از جمله روش هایی که بر اساس آن با چنین شکاکیتی مقابله شده است، استدلالی است که پاتنم بر مبنای قبول رویکرد برون گرایی معنایی طرح کرده است. در مقاله حاضر به تقریر دیویس از این استدلال پرداخته و به روش تحلیل منطقی آن را مورد بحث و بررسی قرار داده ایم. در انتها نشان داده شده است که قبول رویکرد برون گرایی معنایی دیدگاه شکاکیت نسبت به جهان خارج را که مبتنی بر دسته ای خاص از فرضیات شکاکانه هستند رد می کند. بر مبنای موارد دیگرِ فرضیات شکاکانه نیز نمی توان امکان حصول معرفت را نسبت به تمامی گزاره هایی که در مورد جهان خارج هستند، منتفی دانست.
بررسی تطبیقی اخلاقی زیستن و مؤلفه های آن از دیدگاه امامیه و کاتولیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
اخلاق یکی از بخش های مهم مذهب امامیه و کلیسای کاتولیک است. این دو آیین، پیروان خود را به اخلاقی زیستن و رعایت مؤلفه های آن دعوت می کنند. از نگاه امامیه و کاتولیک، اخلاقی زیستن شرط نیل به رستگاری و رهایی از شقاوت ابدی است. پرسشی که باید مورد تحقیق قرار گیرد این است که اخلاقی زیستن، به چه معنا و بر چه مؤلفه هایی استوار است؟ عناصر سازنده آن کدام اند؟ این مقاله با رویکرد تطبیقی، به بررسی مفهوم اخلاقی زیستن و مؤلفه های آن می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که وجوه تشابه و تمایز میان این دو آیین وجود دارد: هم امامیه و هم کاتولیک، «عامل» و «عمل» اخلاقی را دو عنصر سازنده اخلاقی زیستن به شمار می آورند و در مفهوم اخلاقی زیستن نیز تلقی نسبتاً یکسانی میان آن دو وجود دارد. اما در شاخصه های دو عنصر سازنده و نیز در مبانی انسان شناختی و خداشناختی آنها تفاوت هایی مشاهده می شود.
کانت به روایت دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با اینکه دیلتای کانت را در « نقد عقل محض» پیشگام خود دانسته و طرح ابتکاری خود را به تبع کانت ، «نقد عقل تاریخی» نامیده است معهذا او را در عقلانی سازیِ سوژه انسانی ناکام می داند. وی نه فقط بر بُعد شناختی سوژه ، بلکه بر بُعد ارادی و احساسی آن هم تاکید می کند و کانت را به عقلانی کردنِ سوژه متّهم می کند .از سوی دیگر طرح کلان نقد وی برخلاف کانت به علوم طبیعی محدود نشده و شامل علوم انسانی هم می گردد. دیلتای دو نقد عمده را بر معرفت شناسی کانتی وارد می کند ؛ نخست اینکه این معرفت شناسی واجد تلقی ای بسیار عقلانی از تجربه است به گونه ای که از ابعاد عاطفی و ارادی تجربه غفلت کرده و نوعی نظر ورزی گسسته از جهان است در حالی که تجربه چیزی فراتر از آن است و مشروط و محوی در همة قوای شناختی ، عاطفی و ارادی ماست ، دوم آنکه موضع استعلایی کانت غیر تاریخی و بلکه فراتاریخی است .درواقع طرح اصلی دیلتای ، تکمیل طرح بنیادهای معرفت شناختی علوم طبیعی ( عقل محض ) توسط کانت و توسعه آن به حوزه علوم انسانی ( عقل تاریخی ) به مدد عبور از سوژه پیشینی ِصوری عقل زده کانتی به سوژه تاریخیِ ریشه دار در شبکه حیاتی است.
تفسیر روانشناختی از کانت نزد فریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از همان سال دوم پس از انتشار "" نقد عقل محض "" ، تفسیر تجربه گرا – روانشاختی از آن نیز آغاز گردید؛ نخستین این تفسیرها به "" مرور گوتینگن "" مشهور است. این رویکرد تجربه گرا- روانشناختی اما در دهه آخر قرن هجدهم و اوائل قرن نوزدهم بود که با فریز، هربارت و بنکه با قوت بیشتری مطرح گردید. در این میان نقش فریز در طرح و اشاعه تفسیر روانشاختی از کانت، بسیار برجسته تر است. تفسیر روانشاختی بدان سبب که زمینه ساز ظهور جریانهای مهمی در اندیشه نیمه دوم قرن نوزده و قرن بیست گردیده- جریان هائی همچون ناتورالیسم، ماتریالیسم، روانشناسی گری پوزیتیویسم- از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اهمیتی که غالبا به دلیل استیلای روایت های نوهگلی از تاریخ فلسفه – که بر سنت تفسیری ایده آلیسم استعلائی از کانت به جای تفسیر روانشاختی صحه و تاکید می نهند – مغفول می ماند. با عنایت به اینکه از کانت در دهه های بازپسین قرن بیست و پس از انتشار کتاب "" مرزهای حس استراسون در سال 1975 حیاتی دوباره یافته است، ضرورت پرداختن به این رویکرد تفسیری و چهره آغازین و برجسته آن – فریز – مضاعف می گردد.
«الهیات تخریب» نگاهی بر خاستگاه و ماهیت تفکرات دینی هایدگر متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وضعیت نابسامان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اروپا (و به ویژه آلمان) در آغاز سده بیستم، هایدگر جوان را به سمت و سوی این پرسش فراخواند که: « نقش و مسئولیت یک متفکر در جامعه چیست؟» او در این زمینه نقش مهمی را برای تعالیم، عقاید و علایق دینی شخصی خود قائل بود، چرا که احساس می کرد با ایجاد تعامل میان دین و فلسفه، می توان میراث فکری و فرهنگی واحدی را برای کل مردم اروپا به وجودآورد و از این طریق مسئولیت خود را به عنوان یک متفکر در برابر آن وضعیت ناگوار ایفا کرد. راهکار او برای این منظور طرح «الهیات تخریب» بود. الهیات تخریب این امکان را فراهم می کرد تا او گذشته (سنت اولیه مسیحی) را هم به عنوان معیار انتقاد حال (سنت متزلزل فلسفی و دینی غرب) و هم امکانی برای زندگی آینده (اصیل بودن) تبدیل کند. بنابراین، در تحقیق حاضر نشان می دهیم که راهکار هایدگر برای ایجاد میراث فکری و فرهنگی واحدی که در نهایت به شکل گیری الهیات تخریب منجر می شود، از یک طرف موجب همدلی یا دیالوگ او با سنت اولیه مسیحی و برخی شخصیت های بزرگ آن (از قبیل پولس، اگوستین، اکهارت، لوتر، شلایرماخر و کیرکگارد) می شود و از طرف دیگر زمینه را برای انتقاد جدی از الهیات و فلسفه سنتی (یا آنچه هایدگر آن را ماهیت انتو تئو لوژیکی غرب می نامد) مهیا می کند.
دین در فلسفه ویتگنشتاین متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لودیک یوزف یوهان ویتگنشتاین از زمره فیلسوفان تحلیلی زبان به شمار می آید. او امور ماورای طبیعی از جمله اخلاق و دین را به فراسوی مرزهای زبان می فرستد و معتقد است که آنچه نمی توان درباره آن سخن گفت، پس به ناچار باید سکوت کرد. سخنان وی در باب دین در دوره نخست فکری بسیار موجز، فشرده و گاه مبهم به نظر می آید و همین امر سبب شده است تا شارحان و مفسران ویتگنشتاین در باب جایگاه دین از منظر وی، دو موضع کاملاً مخالف اتخاذ کنند؛ برخی در تلاشند تا جایگاهی کاملاً دین مدارانه برای وی به تصویر بکشند و برخی دیگر او را ملحد و خدانشناس می دانند. د نوشتار حاضر بر آنیم تا با مطالعه و بررسی آثار ویتگنشتاین متقدم، از یک سو جایگاه خدا در اندیشه وی را رصد کنیم و از سوی دیگر به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که از منظر وی حقیقتاً دین به چه معناست؟ آیا دین همان خداباوری است یا عمل به شریعت آنچنانکه بین دینداران رواج دارد ؟ یا آنکه چیزی معادل و همسنگ با اخلاق است. به دلیل موجز بودن سخنان او، سعی بر آن است تا از نظر شارحان وی نظیر نورمن ملکوم و سیرل برت استفاده شود.
افلاطون، اینهمانی و فضیلت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تلقی رایج از این همانی بصورت اصلی منطقی با فرمول الف، الف است می باشد. در این تلقی این همانی اصلی است که فاقد بعد و بار معرفتی و وجودی است؛ لذا با توجه به این اصل هیچ چیز نمی تواند چیز دیگری باشد. در تفکر یونان این همانی خصیصه ای انگاشته می شد که به کمک آن وجود ادراک می گردد. در تفکر افلاطون که تلاش دارد جامعه ای جدید مبتنی بر تفکر فلسفی بنیان نهد و چنین تفکر عقلانی را فضیلتی انگارد که همّ آن وصول و حصول ایده ی خیر است، این همانی از جایگاه مهمی برخوردار است. لذا امکان حمل در گزاره ی سقراطیِ « فضیلت شناسایی است» تنها در صورتی مقدور است (چیزی چون فضیلت، چیز دیگری چون شناسایی باشد) که این همانی نه به عنوان با خود همان بودن هر چیز، بلکه به عنوان خاصیتی لحاظ گردد که ذات و ماهیت موجودات را تشکیل دهد. لذا افلاطون باید میان همانی(sameness) و این همانی(identity) تمایز قائل شود. تمایزی که نادیده انگاشتن آن باعث سوءفهم مهم ترین آموزه ی افلاطون یعنی ایده ها و نسبت آن ها به یکدیگر ( و نسبت به مصادیق خود) می شود. تلاش می شود نشان داده شود: الف) این گزاره ی فضیلت شناسایی است، چه ربط و نسبتی با این همانی دارد. ب) این همانی نزد افلاطون چگونه مفهومی است که اجازه می دهد چیزی، چیزی دیگر باشد بدون آن که با « با خود همان بودن هر چیز» در تناقض افتد.تلقی رایج از این همانی بصورت اصلی منطقی با فرمول الف، الف است می باشد. در این تلقی این همانی اصلی است که فاقد بعد و بار معرفتی و وجودی است؛ لذا با توجه به این اصل هیچ چیز نمی تواند چیز دیگری باشد. در تفکر یونان این همانی خصیصه ای انگاشته می شد که به کمک آن وجود ادراک می گردد. در تفکر افلاطون که تلاش دارد جامعه ای جدید مبتنی بر تفکر فلسفی بنیان نهد و چنین تفکر عقلانی را فضیلتی انگارد که همّ آن وصول و حصول ایده ی خیر است، این همانی از جایگاه مهمی برخوردار است. لذا امکان حمل در گزاره ی سقراطیِ « فضیلت شناسایی است» تنها در صورتی مقدور است (چیزی چون فضیلت، چیز دیگری چون شناسایی باشد) که این همانی نه به عنوان با خود همان بودن هر چیز، بلکه به عنوان خاصیتی لحاظ گردد که ذات و ماهیت موجودات را تشکیل دهد. لذا افلاطون باید میان همانی(sameness) و این همانی(identity) تمایز قائل شود. تمایزی که نادیده انگاشتن آن باعث سوءفهم مهم ترین آموزه ی افلاطون یعنی ایده ها و نسبت آن ها به یکدیگر ( و نسبت به مصادیق خود) می شود. تلاش می شود نشان داده شود: الف) این گزاره ی فضیلت شناسایی است، چه ربط و نسبتی با این همانی دارد. ب) این همانی نزد افلاطون چگونه مفهومی است که اجازه می دهد چیزی، چیزی دیگر باشد بدون آن که با « با خود همان بودن هر چیز» در تناقض افتد.
سقراط: اصلاح گرِ اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سقراط در جست وجوی معرفتی است که ما را از فضیلت های اخلاقی آگاهی بخشد و در عمل نیز بدان فضیلت ها آراسته سازد. او با مبتنی ساختنِ اخلاق بر معرفت، فلسفه و راه زندگیِ خود را یگانه می سازد و به سنجه ای برای ارزیابیِ راه ورسمِ رایج در اخلاق و دین و سیاست و سخنوری دست می یابد تا به یاری آن کاستی های اخلاقی را در حوزه های مذکور بازشناسد. کژی ها و کاستی هایِ شایعی که او بر آنها خرده می گیرد و در بازاندیشی و اصلاحِ آنها می کوشد، عبارت اند از ترجیحِ ستم کردن بر ستم کشیدن؛ مقابله به مثل و انتقام جویی؛ ستیزه جویی و نیرنگ بازی در میان ایزدان؛ فریب کاری و سنگ دلیِ ایزدان درحق آدمیان؛ دادوستدِ ایزدان با آدمیان (بدین معنی که ایزدان در ازاءِ دریافتِ پیشکش از آدمیان، نیازهای آنان را برآورند)؛ روا شمردنِ بهره کشیِ زبردستان از فرودستان؛ و سرانجام، سخنوریِ اقناعی یا جلوه فروشانه و فریبنده.
نقدی بر زمینه گرائی ساختاری توجیه باور اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
مبناگرایی و انسجام گرایی اخلاقی رویکردهایی سنتی برای ساختار توجیه باور اخلاقی اند که هریک مشکلاتی دارند؛ ازاین رو، امروزه برخی فیلسوفان اخلاق مانند مارک تیمونز، زمینه گرایی ساختاری توجیه باور اخلاقی را نظریه مستقلی در عرض آن دیدگاه ها می دانند. هدف ما این است که نشان دهیم این رویکرد برای توجیه باور اخلاقی بسنده نیست؛ ازاین رو، ابتدا تفسیر توجیه و به تعبیر تیمونز، مسئولیت پذیری و تعهد را تحلیل و نقد می کنیم. سپس مهم ترین عنصرهای این رویکرد، یعنی سیاق و باورهای مبنایی زمینه ای را نقد می کنیم. نتیجه پژوهش این است که زمینه گرایی ساختاریِ توجیه باور اخلاقی نمی تواند موفق باشد و به ویژه با اندیشه های اخلاقی جوامع دین گرا ناسازگار است.
برهان نظم بر مبنای اصل تنظیم دقیق کیهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان نظم یکی از براهین اثبات خداوند است. در یکی از جدیدترین تفاسیر این برهان, از اصل تنظیم دقیق کیهانی (Fine Tuning of the Universe) استفاده شده است. در این تفسیر از برهان نظم, به جای نظم زیستی که در تفسیرهای سنتیِ برهان نظم به عنوان مصداق نظم معرفی می شد، ثوابت بنیادین کیهانی مورد توجه قرار می گیرند و بر تنظیم دقیق آنها که موجب ایجاد حیات شده است، تأکید می شود و در نتیجه برخی اشکالاتی که عده ای به جهت نظریه تکامل به نظم زیستی وارد دانسته اند، از ریشه پاسخ گفته می شود. این مقاله ضمن تبیین برهان نظم بر مبنای تنظیم دقیق کیهانی، به اهم انتقادات وارده به این برهان که بر مبنای نظراتی چون تصادف، ضرورت فیزیکی، اصل آنتروپیک و فرضیه جهان های متعدد صورت گرفته است، پاسخ می دهد و سرانجام اثبات می کند که برهان نظم بر مبنای اصل تنظیم دقیق کیهانی، برهانی قوی و مستحکم برای اثبات خداوند است.
مقایسه تطبیقی معاد جسمانی نزد صدرالدین شیرازی و آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی اولیه (قرون 5-11)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
مسأله معاد یکی از مهمترین ارکان ادیان ابراهیمی بوده است و این ادیان با رویکردهای مختلف، سعی در مواجهه با این امر را داشته اند. . در این نوشتار با تأکید بر رویکرد دین شناسی تطبیقی ضمن مرور نظریات مختلف نسبت به معاد جسمانی و روحانی در اسلام و مسیحیت، به مقایسه ی نظر ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف مسلمان و همچنین نظر سنت آگوستین در قامت یک فیلسوف مسیحی، که هر دو از بنیانگذاران رویکردهای اساسی در فلسفه ی اسلامی و مسیحی هستند، در مواجهه با مسئله ی معاد و بویژه معاد جسمانی اقدام خواهیم نمود و نشان خواهیم داد که نوع انسان شناسی و جهان شناسی ملاصدرا با تأکید بر اثبات عقلی و نقلی معاد جسمانی انسان، و همچنین تاکیدبر اهمیت دنیای مادی در یک نظم پیشینی الهی به عنوان یکی از مراحل تکامل انسانی و زیستن در آن به عنوان یکی از مخلوقات باری تعالی واجد اهمیت فراوانی برای تعالی انسان تا روز رستاخیزاست،که زمینه سوژه شدن دنیای مادی و طبیعی را برای الاهیات اسلامی در ابعاد مختلف فراهم می آورد. اما نوع انسان شناسی و جهان شناسی الاهیاتی آگوستینی بر نفی دنیای مادی ودر نظر گرفتن آن به عنوان عرصه مجازات انسانی در نتیجه گناه نخستین و هبوط انسان تاکید دارد. زیست مادی و دنیوی انسان و تمام ظواهر و اقتضائات آن و حتی مرگ انسان همه در پرتو مجازات و خشم الهی قابل فهم و تفسیر است، که تنها در پرتو عنایت الهی در روز رستاخیز امکان سعادت انسان مهیا خواهد شد. در این حالت دنیای طبیعی بر خلاف الاهیات اسلامی، در رویکرد مسیحی به شکل سلبی در ابعاد مختلف نفی و تقبیح خواهد شد.
سرچشمه های یونانی رومی محتواو ساختار شاخص ترین آموزه های مسیحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیین مسیحیت پس از هفتاد میلادی، توانست لباس یهودیت را از تن خارج کند. اندیشة استقلال و جدایی از یهودیت، این آیین را وادار به بکارگیری تمدن، فکر و فرهنگ یونانی رومی کرد. پولس و بیشتر از وی، دفاعیه نویسان و پدران کلیسا به جهت شکل گیری و تبیین آموزه های مسیحی، محتوا یا ساختار مهم ترین شاخصه های اعتقادی را از اندیشه های یونانی رومی عصر خود وام گرفتند. این جستار، با تحلیل اسنادی به تبیین منشأ یونانی رومی تثلیث، تجسد، فدیه و گناه نخستین، که از شاخص ترین آموزه های مسیحی به شمار می روند، پرداخته است. حاصل یافته ها نشان می دهد که مسیحیت هم محتوا و هم ساختار «الوهیت(تثلیث)» و «تجسّد» را در مقوله های یونانی تفسیر کرد. مسیحیت دارای محتوای «فدیه» و «گناه نخستین» بود، اما فرم و ساختار آنها را از فرهنگ یونانی رومی تأثیر پذیرفت.
آموزه ی عشق افلاطونی در نمایشنامه ی ماسک دار کومس اثر جان میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افلاطون به عنوان برجسته ترین فیلسوف دوران باستان تاثیر شگرفی بر فرهنگ و تمدن دنیای غرب بر جا نهاده است. به ویژه آموزه ی عشق او در رساله ی مهمانی که ادبای اروپای رنسانس تا حد زیادی وامدار آن هستند. میلتون، آخرین و یکی از شاخص ترین چهره های رنسانس انگلستان و اروپا، از این قاعده مستثنی نیست به نحوی که تاثیر آموزه های افلاطون را می توان در جای جای آثار او مشاهده نمود. مقاله ی حاضر به بررسی تاثیر آموزه ی عشق افلاطونی بر میلتون، برداشت وی از این آموزه، و چگونگی کاربرد آن در یکی از آثار اولیه ی او، نمایش ماسک دار کومس، می پردازد. در نهایت، می توان نمایش نامه ی ماسک دار کومس را بازتاب تعاملات میلتون با محاورات افلاطون در باب عشق و پاکدامنی و زیبایی دانست که به بهترین وجه ممکن تاثیر اندیشه های افلاطون را بر این شاعر گرانمایه بازتاب می دهد.
نقد جماعت گرایی بر لیبرالیسم و ارزیابیِ آن از منظرِ ریچارد رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب جماعت گرایی یکی از منتقدان اصلی نظریه اخلاقی سیاسیِ لیبرالیسم به شمار می آید. طبق نظر بنیان گذاران این مکتب، لیبرالیسم تصویری از هویتِ انسان را پیش فرض می گیرد که حق پیوندهای جمعی در آن ادا نمی شود. لیبرالیسم با تأکیدِ نادرست بر اولویتِ عدالت از منظری فردگرایانه، تکالیفِ دگرخواهانه و تعهداتِ جمعیِ به ارث رسیده از سنت و تاریخ را، که نقشی قوام بخش در هویتِ فرد ایفا می کنند، نادیده می گیرد و به غلبه شخصیت هایی میان مایه، خودخواه، و بیگانه با ارزش های جمعی دامن می زند. در این مقاله می کوشم این انتقادها را به اختصار شرح دهم و سپس از منظرِ یکی از مدافعانِ لیبرالیسم، یعنی ریچارد رورتی، آن ها را پاسخ دهم. رورتی این سخنِ جماعت گرایان را می پذیرد که اجتماع نقشی قوام بخش در شکل گیریِ هویتِ فرد ایفا می کند، اما نقدهای آنان را بر قطبِ پراگماتیستیِ لیبرالیسمِ معاصر وارد نمی داند و می کوشد نشان دهد لیبرالیسمِ سیاسی سده بیستم، که بهترین صورت بندیِ خود را در آثارِ جان دیویی و جان رالز پیدا می کند، به دلیلِ سازگاری با تاریخ گرایی و قوم مداری، برخلافِ لیبرالیسمِ فلسفیِ فیلسوفانِ روشنگری، از انتقادهای جماعت گرایان مصون است.
بررسی دیدگاه نولدکه درباره نبوت و وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده
کتاب «تاریخ قرآن» مهم ترین نگاشته خاورشناسان درباره قرآن و تاریخ پیامبر اسلام| است. نولدکه، مؤلف این کتاب، از خاورشناسان برجسته ای است که در حوزه های مختلف خاورشناسی دارای تألیفات است. کتاب پیش گفته که مهم ترین اثر او در این زمینه است، مشتمل بر مباحث وحی شناسی، جمع و تدوین قرآن و تاریخ نزول آیات و سور قرآن است که تحقیق پیش رو به مباحث نوع اول می پردازد. از دیدگاه نولدکه، ماهیت نبوت متکی بر چهار اصل: ارتباط با اندیشه پیامبران قبلی، تبعیت از غریزه احساسی، به کارگیری قوه خیال در دریافت وحی و ایجاد تحول اجتماعی است. این نوع نگاه به ماهیت نبوت، که با نظریه تجربه دینی درباب وحی در ارتباط است، علاوه بر خروج از روح تعالیم ادیان الهی، با اندیشه دینی اسلامی در تضاد می باشد که در هر یک از این اصول، با اشکالاتی مواجه است.
زمانمندی آگاهی و تاریخمندی آگاهی گذر هوسرل از پروژه استعلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از طریق شرح اجمالی نظر هوسرل درباره زمان-آگاهی و به خصوص تمرکز بر سطح سوم زمانمندی، استدلال شده است که در واپسین تأملات وی درباب زمان که در دست نوشته های C منتشر شده است، چرخشی در پدیدارشناسی هوسرل به نحو عام و پدیدارشناسی زمان به نحو خاص پدید آمده است. به این صورت که هوسرل از طریق قائل شدن به زمانمند بودن آگاهی مطلق و در نتیجه کنار گذاشتن تلقی پیشین خود از یک نقطه بی زمان آگاهی به عنوان سنگ بنای تأسیس فلسفه به مثابه علم متقن، از سه دهه کوشش خود در راستای تأسیس فلسفه استعلایی گذر کرده و در حقیقت رؤیای فلسفه به مثابه علم متقن را کنار گذاشته است. در نتیجه سنتی که از دکارت آغاز شده بود و هدفش مبتنی ساختن بنای معرفت بر پایه ای محکم و شک ناپذیر و تغییرناپذیر بود، به این صورت در پدیدارشناسی هوسرل که آخرین وارث آن است به پایان می رسد و راه برای ظهور روایتی جدید از پدیدارشناسی در آثار متفکران بعدی این جنبش هموار می شود.