فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۷٬۲۲۱ مورد.
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
655 - 675
حوزه های تخصصی:
تنوع ادیان از چالش برانگیزترین مسائل دنیای معاصر بوده که واکنش های گوناگونی از جمله پلورالیسم یا کثرت گرایی دینی را در پی داشته است که فیلسوفان دین معاصر، آن را در قالب نظریه منسجمی تبیین کرده اند. جان هیک مدعی است که فارغ از صورت پردازی این نظریه، محتوای آن قرن ها پیش توسط اندیشمندانی (از جمله ابن عربی) ابراز شده است. در این مقاله ضمن بررسی ادعای مذکور، بر آنیم که نوع مواجهه ابن عربی با مسئله تکثر ادیان را در ارتباط با مبانی و اصول تفکر او مطالعه کنیم. در این زمینه، تفکر ابن عربی را نظام منسجمی می یابیم که چند انگاره اصلی در کانون تصورات وی قرار دارند و حل بسیاری از مسائل نیز بر مبنای آنها صورت می گیرد. توجه ابن عربی به مسئله اختلاف عقاید و تنوع ادیان، نه از عوامل خارجی و مسائل اجتماعی، بلکه مستقیماً از انگاره های محوری او نظیر انگاره وحدت وجود، اسمای الهی، تجلی و ربوبیت آنها در کل هستی برمی خیزد. بر اساس این مبانی، او به مستقیم بودن تمامی صراط ها و محق بودن تمام ادیان و پیروانشان حکم می دهد. عنوان این مقاله، وام گرفته از عبارات خود ابن عربی در آثارش است که قلب خود را «قابل همه صورت ها» می نامد و به همگان توصیه می کند که «هیولای همه باورها» باشند.
پارادوکس مور و آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
163-183
حوزه های تخصصی:
جملات موری جملاتی مانند "P اما من باور ندارم که P" و "P اما من باور دارم که ~P" هستند که علی رغم ممکن الصدق بودن محتوای آنها اظهار یا باور به آنها با نوعی پوچی (absurdity) همراه است. بر اساس برخی از خوانش های نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی مانند نظریه های فکر مرتبه بالاتر (HOT)، ادعا می شود باورآگاهانه نسبت به جملات موری ممکن نیست به این معنا که شخص با باورِ آگاهانه آن ها در مجموعه باورهای خود دچار عدم عقلانیت خواهد شد. در این مقاله ابتدا به معرفی نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی و نحوه کاربست آن ها در تبیین پوچی اظهار و باور جملات موری پرداخته و سپس استدلال می کنیم که رویکردهای مبتنی بر نظریه های مرتبه بالاتر آگاهی در مورد پارادوکس مور بر مبنای چهار نقد قادر به ارائه تبیین قابل قبولی برای پوچی جملات موری نیستند.
بررسی انتقادات به «روش انتقالی» بلور در مورد نظریۀ «معرفت عینی» پوپر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
211-233
حوزه های تخصصی:
جامعه علمی، مانند هر اجتماع دیگری، متشکل از ساختار های اجتماعی مربوط به خود است که برای شناختن آن می بایست، به شناختن موضوعاتی مثل سیر تکامل تاریخی آن، ساختار علم و... همت گماشت. در همین رابطه، مطلبی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است مساله هنجار ها در علم –مجموعه ای از ارزش های بنیادین حاکم بر جامعه های علمی_ است. هنجار ها در علم از آن جهت مهم هستند که به عقیده برخی ساختار رفتار در جامعه علمی را توصیف می کنند. نسبت به مساله هنجار ها در علم، رویکرد های متفاوتی وجود دارد. دو نظریۀ مهم در این بین عبارت اند از دو نظریه ای که کارل پوپر و دیوید بلور به آن ها پرداخته اند: الف) هنجارها در علم حاصل توافقی اجتماعی اند. (بلور، 1991) و ب) هنجارها در علم اموری انتزاعی و افلاطونی هستند. (پوپر، 1972) در این نوشتار قصد دارم علاوه بر شرحی کلی بر نظریات پوپر و بلور، انتقاداتی که از سوی مدافعین پوپر بر بلور وارد شده است را بررسی نمایم.
بازخوانی نظریه خلافت انسان در حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
677 - 696
حوزه های تخصصی:
در الهیات و حکمت صدرایی مقام «خلافت الهی» غایت وجود انسان و عالم هستی است. ملاصدرا با کمک تبیین و براهین عقلانی و با تکیه بر آموزه های وحیانی در صدد توضیح این انگاره برآمده است. هدف نویسندگان در این جستار بازخوانی نظریه ملاصدرا و تأمل در برخی از تفاسیر عقلی اوست. مطابق این نظریه، انسان، خلیفه، نماینده و مظهر خدای تعالی است، خواه به عنوان خلافت صغری (در زمین) و خواه خلافت کبری (در آسمان و عوالم روحانی). ملاصدرا بر آن بوده که انسان به سبب برخورداری از معرفتی که تعلیم خداوند است، شایستگی مقام خلافت الهی و مسجود ملائکه شدن را پیدا کرد. اختلاف وجودی و سرشت و سرنوشت انسان با موجودات دیگر، اعم از فرشتگان، شیاطین، حیوانات، گیاهان و جمادات بر همین مبناست. از این جهت، انسان «امانتدار» خداست، یعنی صفتی وجودی و نوعی کمال نوری بر انسان افاضه شده اند و تنها و تنها به او اختصاص دارد.
محوریت نظام نمادشناسی افلاطون در بازخوانی هستی شناختیِ ارتباط موجودات با خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
91 - 109
حوزه های تخصصی:
افلاطون واژه نماد را به صورت آشکار در مباحث فلسفی خود به کار نبرده است، اما با تدقیق در آثار وی بر اساس اصل حکایت گری نماد از امر نمادینه شده و نوع نگاه وی به هنر و اثر معرفتی آن، می توان به معنای نماد در تفکر فلسفی وی پی برد. اهمیت نظریه ایده که مرکز ثقل نظریه های هستی شناسی افلاطون است، در مفهوم شناسی نماد نقش محوری ایفا می کند، به طوری که رابطه نماد و امر نمادینه شده بر پایه رابطه سایه یا تصویر با اصل و بهره مندی سایه از اصل استوار است. تدقیق در معنای بهره مندی نیز معنای ظهور را دربر دارد که اساس ارتباط نماد و امر نمادینه شده محسوب می شود. بنابراین تحلیل معنای نماد در مستندات افلاطون مؤید این مطلب است که در مراتب جهان هستی نیز روابط نمادین حکمفرما هستند؛ چنانکه محسوسات نماد ایده ها و ایده ها نماد اصل خیر (خدای نظام فلسفی افلاطون) هستند. این پژوهش با ابتنای بر روش تحلیلی - توصیفی و واکاوی آثار افلاطون، جایگاه خدا در هستی و نوع روابط موجودات با او را، با محوریت نظام نمادین تبیین می کند و آشکار می شود که خدا اصل وحدتی است که هیچ گاه نماد چیزی قرار نمی گیرد و شناخت و توصیف ذات او، صرفاً از طریق شناخت نمادها حاصل خواهد شد.
نظریه «فطرت»، امکانی برای بسط نظریه «جنبه مشترک» تجارب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
571 - 589
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار ابتدا به توضیح اجمالی مفاهیم «تجربه عرفانی»، «ساخت گرایی»، «ذات گرایی» و اختلاف در مسئله «هسته مشترک» پرداخته شده است؛ آنگاه نگارندگان با پیش فرض نظریه «فطرت» و اصالت دادن به تجارب انفسی نسبت به آفاقی و با به کارگیری روش توصیفی - مقایسه ای، به این نتیجه رسیده اند که «فطرت مخلوقٌ به» در سالکان و بلکه تمامی انسان ها، به خوبی می تواند نقش هسته مشترک را در تجارب عرفانی ایفا کند و به عنوان نظریه رقیب یا جامعی برای ساخت گرایی و ذات گرایی باشد؛ البته با این شرط که قائل به نوعی «زمینه مندی غیرارادی» باشیم؛ چرا که زمینه مندی اعم از این است که با اختیار صاحب تجربه و مکتَسبات فرهنگیش باشد یا تحت تأثیر جبر زمانه یا طور خلقت او؛ مثل فطرت.
جستاری بر باخودبیگانگی اگزیستانسیالیستی و تحلیل آن با رویکرد قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
111 - 131
حوزه های تخصصی:
با افول سیطره کلیسا و تردید و انکارِ باورهای منبعث از الهیات کلیسایی و حتی وجود خداوند، به عنوان یگانه هستی بخش و ساماندهنده حیات انسانی؛ اندیشوران غربی بر آن شدند تا با استغنای از هدایت های فرابشری و بر اساس مبانی انسان محورانه، حقیقت و هویت انسانی را بازطراحی کنند. در این مسیر، باخودبیگانگیِ انسان، به ویژه از سوی فیلسوفان اگزیستانسیالیستی مورد توجه جدی قرار گرفت؛ اما ژرفای عمیق و پیچیده حقیقت انسان، تکاپوی اندیشه های خودبنیان را از پیگیری اهداف شایسته و متعالی انسانی عاجز کرده، اهمیت و ضرورت پناهندگی به معارف وحیانی را بیش از پیش جلوه گر کرد. نوشتار پیش رو، با شیوه اسنادی تحلیلی ضمن نمایاندن تلاش های ناتمام اندیشوران وجودگرا در رازگشایی باخودبیگانگی انسان، در صدد برآمده است تا با بهره گیری از آموزه های قرآنی، به پاسخ پرسش اساسی پیرامونِ خود حقیقی انسان و مظاهر با خود بیگانگی او رهنمون شود و برای مصونیت از آن، راهکارهای قرآنی ذکر، توسل، دعا و توبه را ترسیم کند.
واقع نمایی احکام عقل عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
185 - 207
حوزه های تخصصی:
یکی از تقسیمات عقل، تقسیم به عقل عملی و نظری است، در معنای این دو اصطلاح اختلاف نظرهایی وجود دارد و فارغ از این اختلاف، مدرکات عقلی گاهی مربوط به هستی ها و گاهی مربوط به بایدها و حسن و قبح ها هستند، عقل با چه فرآیندی به این بایدها دست پیدا می کند؟ در پاسخ به این سؤال نظریاتی ارائه شده اند که عمده این نظریات را در سه دسته می توان قرار داد: 1. مشهور بودن احکام عملی؛ 2. اعتباری بودن؛ 3. واقع نما بودن. در این مقاله با تبیین هر سه دیدگاه، نظریه ضرورت بالقیاس إلی الغیر بودن احکام عقل عملی (که از نظریات واقع گرا به شمار می آید) پذیرفته شده است، در این نظریه بایدونبایدهای عقلی،إخبار از وجود ضرورت میان فعل و نتیجه آن هستند. تقریری که در این مقاله از این نظریه داده شده، پاسخگوی سه اشکال مطرح شده است: 1. نقض نظریه به باید نخستین؛ 2. تعلق بایدها به فعل در حال وجود و 3. مبتنی شدن این نظریه بر میل شخصی نه غرض عقلایی.
پزشکی جالینوس و مکاتب پزشکی یونان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
145-162
حوزه های تخصصی:
جالینوس پزشک، فیلسوف و منطق دان یونانی از اثرگذارترین افراد در پزشکی یونان باستان بود و آثار او همچنین در جهان اسلام و اروپا، اساس آموزش و عمل پزشکی بود. جالینوس از آن جا که به پزشکی بقراط تسلط داشت و دارای روش در پزشکی بود، موردتوجه بود. آن چه جالینوس را از دیگر پزشکان متمایز می نمود تاکید بر روش مند بودن او است. در زمان او سه مکتب پزشکی مهم به امر طبابت مشغول بودند: اصحاب تجربه، قیاس و حیل. این سه گروه در کسب دانش پزشکی، تعلیم آن و تشخیص بیماری و درمان، اختلاف نظرهایی با هم داشتند. مساله پژوهش حاضر شناخت مکتب های پزشکی زمان جالینوس و پاسخگویی به این پرسش که تعامل جالینوس با این مکتب ها چگونه بود و مکتب پزشکی جالینوس چه بود؟ جالینوس از روش تلفیقی مبتنی بر عقل و تجربه برای کسب دانش طب و درمان استفاده می نمود. او معتقد بود برای شناخت دقیق حقایق می بایست از روش های گوناگونی اعم از تجربه، آزمایش و تعقل و استدلال در کنار هم استفاده نمود.
تحلیل رابطه انسان و خدا در دین زرتشتی بر اساس رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
133 - 156
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه تحقیقات دینی، تبیین ماهیت و کیفیت رابطه انسان و خداست، به ویژه که در بسیاری از ادیان، سعادت نهایی انسان در گرو برقراری ارتباط صحیح با خداوند دانسته می شود. در این زمینه، آیین زرتشتی با رویکرد خاصی که به خدا، نظم عالم، جایگاه هستی شناختی انسان و اخلاقیات دارد، دیدگاه پیچیده ای در این خصوص دارد و به جوانب مختلفی درباره رابطه انسان و خدا پرداخته است. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل رابطه بین انسان و اهوره مزدا و با تأکید بر متون اوستایی و پهلوی در صدد پاسخگویی به چیستی و چگونگی این رابطه است. از این جنبه، پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعه کتابخانه ای سامان یافته است. با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت که در آموزه های زرتشتی، مهم ترین نوع رابطه بین انسان و خدا، رابطه وجودشناختی و تکوینی محسوب می شود. در بستر چنین رابطه ای است که انسان باید نسبت معرفتی خود با خدا را قوام بخشد و در چارچوب دیانت زرتشتی، پرستش خداوند و زیستن بر طبق قواعد راستین دین را سرلوحه زندگی خود قرار دهد تا بتواند آن گونه نسبتی را با خداوند برقرار کند که هم مؤید اَشه/aŝa (نظم راستین و اهورایی عالم) هم سبب زوال اهریمن و هم موجب سعادت اخروی فرد مؤمن باشد. بنابراین، می توان گفت که در آموزه های آیین زرتشتی آن گونه که در متون اوستایی و پهلوی ظهور و بروز یافته است، رابطه تشریعی و سعادت شناختی/ فرجام شناختی انسان با خدا، در ذیل رابطه وجودشناختی/ تکوینی معنا پیدا می کند.
ساحت عقل در نگاه اشاعره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
233 - 255
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که نگاه فِرَق اسلامی درباره گستره عقل بشری در شناخت دین گوناگون است. این مقاله بر آن است تا در جهت پاسخ به این پرسش ها که آیا اشاعره بر افکار ظاهرگرایانه خود باقی ماندند؟ یا عقل را ابزاری برای شناخت دین می دانند؟ مبانی فکری و نظری آنها از نظر عقل را بررسی و در نهایت این نتیجه را به اثبات رساند که: با وجود نگاه سنت گرایانه اشاعره نسبت به عقل (که بر اساس آن نقل را مقدم بر عقل می دانند و توجه خود را به ظواهر قرآن و احادیث معطوف کرده اند) به این مفهوم نیست که از توان عقل برای فهم دین بهره نمی برند و سخت با آن مخالفند؛ مطابق این نظریه، اشعری که سال ها بن مایه تفکرات کلامی خود را با تکیه بر عقل اندیشمندانه ارائه می داد، چگونه می تواند به طور کامل عقل را از ورطه اندیشه های خود کنار گذارد و با آن به مخالفت برخیزد؟! بدین جهت ایشان در مسائل دینی و کلامی، مانند قدیم بودن قرآن، شفاعت، نصب امام، به دلیل عقل و در بسیاری از موارد، قائل به تفصیل شده اند که در آثار اشعری و پیروانش همچون غزالی و فخر رازی مشهود و گواه این مدعاست.
کارکرد خدای قرآن در کفایت کاستی های انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
351 - 373
حوزه های تخصصی:
«الکافی» (کفایت کننده) نامی از نام های نیکوی خداوند در قرآن است. کفایتگری و حفاظت آسمانی انسان به دست خدای قرآن، جلوه ها و زوایایی متعدد دارد. آیات قرآن، خداوند را حمایتگر انسان در مقابل تهدیدهای طبیعت و اجتماع و کفایتگر وی در زندگی پس از مرگ معرفی می کند. تحقیق حاضر بر آن است تا بر کارکرد خداباوری در جبران کاستی ها و نقص های انسان تأکید ورزد و ابعاد کفایتگری خدای قرآن برای ایمان داران را بازکاود. بدینسان آشکار می شود که پاسخ دادن قرآن به نیازهای سرشت بشر و وعده کفایت کاستی های او، در پذیرش آموزه های آن از سوی مخاطبان مؤثر بوده است و سرّ نیرومندی قرآن، نیرومندی این نیازمندی ها در آدمیان است.
رابطه نفس و بدن و تأثیر آن بر جاودانگی از دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
75 - 90
حوزه های تخصصی:
مسئله جاودانگی نفس در فلسفه ابن سینا و توماس آکوئیناس دو نظریه جداگانه است، اما در زوایایی اشتراک دارد. ابن سینا در تکمیل مبتکرانه علم النفس معلم اول، قید کمال را در تعریف نفس وارد و به جای صورت نشاند تا از تجرد نفس سخن گوید و در تبیین رابطه نفس و بدن بر شأن تدبیری نفس پای فشرد و نه بر اتحاد ذاتی و جوهری بین آن دو. توماس با پیروی از آموزه سینوی جاودانگی نفس، صورت بودن نفس برای بدن را چنان تقریر کرد که ترکیبی از آموزه ارسطویی و دیدگاه ابن سینا باشد، ولی در تبیین نحوه ارتباط نفس جاودانه با بدن میرا، نظریه روشنی ارائه نکرد که رابطه ذاتی و در عین حال گسست پذیر نفس با بدن را نشان دهد.
تأملی بر چیستی اختیار از منظر سازگارباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
389 - 410
حوزه های تخصصی:
در حالی که بعضی از فیلسوفان به عدم امکان اختیاری بودن افعال موجب معتقدند، عده دیگری چنین امری را ممکن می دانند. گروه اول ناسازگارباور و گروه دوم سازگارباور نامیده می شوند. سازگارباوران باید بتوانند علاوه بر رد ادله ای که بر ناسازگاری ارائه شده است، نظریه ای در مورد چیستی اختیار ارائه بدهند که با موجبیت سازگار باشد. آنها معیارهای مختلفی برای اختیاری بودن فعل ارائه داده اند. نگارنده در این مقاله بر آن است تا پس از تعیین مراد خود از اختیار و موجبیت، این معیارها را در قالب شش عنوان دسته بندی و ارزیابی کند. داشتن قابلیت و نبود مانع، توانایی خودارزیابی تأملی، قابلیت انتخاب بر طبق نظام ارزشگذاری خود، قابلیت درک حقیقت و خیر، دارا بودن کنترل رهنمودی و داشتن تاریخچه مناسب، معیارهایی هستند که در این مقاله به بررسی آنها خواهیم پرداخت. در نهایت نتیجه این شد که تنها نظریه ای که شامل همه این معیارها باشد، شاید نظریه مناسبی در مورد اختیار از منظر سازگارباوری محسوب شود.
بررسی رابطه اختیار و تقدیر در هستی از منظر علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
521 - 542
حوزه های تخصصی:
باور به «اختیارمندی انسان از سویی؛ و حاکمیت قضا و قدر بر زندگی انسان از سوی دیگر» متعارض یا متناقض نما به نظر می رسد. لذا ظاهراً یا باید با حاکمیت ضرورت تقدیر، از قدرت اختیار آدمی چشم پوشی کنیم یا با در نظر گرفتن اراده برای انسان در عالم امکان، مخالف هرگونه ضرورتی در هستی شویم. برای رفع تعارض فوق، تبیین و تحلیل معنای تقدیر، ضرورت و قاعده مندی و ارتباط آن با بحث عالم امر و مسئله علم حق تعالی نسبت به افعال و اختیاراتِ انسان از سویی؛ و معنای آزادی، اختیار و انتخاب آدمی نسبت به سعادت و شقاوت، و بررسی بحث طینت و سرشت انسان از سوی دیگر، ضروری به نظر می رسد و نقش اساسی در فهم و درک پرسش مذکور دارد. علامه طباطبایی با نگرش هستی شناسانه و انسان شناسانه اش، معتقد است که از یک منظر، آدمی در ظرف دنیا و عالم خلق، از روی اختیار مرتکب اعمالِ خیر یا شر شده و با حرکت جوهریِ نفس، هویت و شاکله خویش را رقم می زند و از منظر دیگر، خداوند در عالم امر که عالم ثبات و فعلیت محض است، به علم ازلی (علم فرازمانی و سرمدی) از قضا و حکم زندگی سعادت آمیز یا شقاوت آمیز انسان ها آگاه بوده، اما در تقدیر عالم، انسان را مختار مقدر کرده است. این سخن، به ظاهر تناقض آمیزمی آید، اما تلاش نگارنده در پژوهش حاضر بر آن است که با توجه به آثار علامه بزرگوار، این معضل را گشوده و تناقض ظاهری را رفع کند.
معمای جدید استقرا و انواع طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
113-138
حوزه های تخصصی:
گودمن نخستین کسی بود که به معمایش درباره استقرا پاسخ داد، هرچند پاسخی نسبی گرایانه که زمینه ای شد برای پروژه برساخت گرایی وجودشناختی اش. واقع گرایانی که دغدغه حفظ معرفت استقرایی را داشتند اما کوشیدند با نقد راه حل او و ارائه راه حلهای بدیل اعتبار قاعده استقرا و نتیجتا معرفت استقرایی را بازیابی کنند. در اینجا من سه واکنش جکسون، الدر و گادفری اسمیت را به معما و راه حل گودمن بررسی می کنم. این ارزیابی با محوریت ایده انواع طبیعی انجام می شود، ذیل این پرسش که آیا این ایده (با فهمی واقع گرایانه) می تواند راهی برای حل معمای گودمن به روی ما باز کند یا خیر؟ واکنش جکسون را به پشتوانه نقدهای الدر و گادفری اسمیت به نقد می کشم. پس از آن به سراغ راه حل الدر می روم و نشان خواهم داد پیشنهاد او حاوی نوعی مصادره به مطلوب است. سپس راه حل گادفری اسمیت را بررسی خواهم کرد، که در واقع نوعی بازسازی از راه حل جکسون است، با این تفاوت که به جای مفهوم پردازی فلسفی، به قواعد روش شناسی آماری توسل جسته است. به عقیده من این پیشنهاد از یک سو پیشنهاد خوبی برای حل معمای گودمن است، و از سوی دیگر قویا نیز بر فرض انواع طبیعی تکیه دارد. اما در عین حال نمی تواند راه حل خود گودمن را از حیّز انتافع ساقط کند؛ راه حلی که از قضا به لحاظ متافیزیکی نیز سبکتر است.
ابتنای علوم انسانی بر پزشکی بالینی: خوانشی نو از تولد کلینیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
139-162
حوزه های تخصصی:
در کتاب تولد کلینیک فوکو نشان می دهد این نه علوم طبیعی بلکه پزشکی بالینی بود که بنیان علوم انسانی را بنا نهاد. در انتهای کتاب تولد کلینیک او این مدعا را مطرح می کند که علوم انسانی بر بنیان پزشکی بالینی مدرن بنا شده است. او می گوید: اهمیت علم پزشکی در تأسیس علوم انسانی اهمیتی که صرفاً روش شناختی نیست زیرا هستی انسان به منزله ابژه علم پوزیتیو تعریف یا تلقی می شود.» البته فوکو بیشتر از این مدعای خود را توضیح نمی دهد و به همین میزان بسنده می کند. در این مقاله تلاش خواهم کرد نشان دهم چگونه بر مبنای صورت بندی او از پزشکی بالینی می توان از این مدعا دفاع کرد و این مدعا چه استلزاماتی برای علوم انسانی به همراه خواهد داشت. برای فهم و دریافت این مدعا باید تمهیداتی فراهم کرد. هر دو تمهید مبتنی بر آراء فیلسوفان پزشکی است تا صورت بندی دقیق و قابل فهمی از پزشکی بالینی موردنظر فوکو به دست داده شود. بدون این تمهیدات فهم مدعای فوکو دشوار خواهد بود چون به نظر می رسد او در کتاب تولد کلینیک بسیاری از این موارد را مسکوت گذاشته یا بدیهی فرض کرده است یا نادیده گرفته است و شارحان اش هم با سنت فلسفه پزشکی ناآشنا بوده اند. در ابتدا تلاش می کنم نشان دهم که پزشکی نوع متفاوتی از شیوه تفکر در مقایسه با علوم طبیعی است که اگر چنین نبود مدعای فوکو به تفسیری سطحی و پیش پاافتاده خلاصه می شد: پزشکی انسان را ابژه علم بدل کرد و پس از آن بود که با الهام از علوم طبیعی تأسیس علوم انسانی محقق شد که باور ناروایی است. این بخش بر اساس آراء لودویگ فلک تفاوت های جدی تفکر پزشکی و علوم طبیعی تقریر خواهد شد. ساختار پزشکی بالینی و علوم مختلفی که در این حوزه وجود دارند را تعریف و تعامل آنها را نشان می دهم. در این بخش از آراء کاظم صادق زاده وام گرفته شده است. در بخش بعدی تلاش خواهم کرد بر مبنای تمهیدات صورت گرفته نشان دهم فوکو چگونه پزشکی بالینی مدرن و سیر تطورش را چگونه در قالب فضابخشی های سه گانه صورت بندی کرده است. در فصل پایان نشان خواهم داد چگونه صورت بندی فوکو از پزشکی بالینی می تواند بنیان علوم انسانی قرار گیرد. بدین ترتیب به نظر می رسد این نوشتار تلاشی است برای پیوند زدن فلسفه پزشکی و فلسفه علوم انسانی با خوانشی جدید از کتاب «تولد کلینیک».
امکان سنجی اثبات پذیری گزاره های دینی با تأکید بر مبناگروی کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
51 - 73
حوزه های تخصصی:
یکی از اصلی ترین مباحث فلسفه دین بدون کمترین تردید، بحث اثبات پذیری گزاره های دینی است. در این بحث به امکان سنجی اثبات گزاره های دینی بر اساس بنیان های عقلی به گونه ای که ارضاکننده حس حقیقت طلب انسان باشد، پرداخته می شود. دسته ای از مخالفان عقل گرایانی هستند که به نظر می رسد قصد دارند، بساط ایمان را به بهانه ارزش عقل جمع کنند و عده ای ایمان گرایانی که ایمان را فوق طور و مقام عقل می دانند و بخشی هم پوزیتویست هایی که معیار معناداری یک گزاره را تجربی بودن آن می دانند. در مقابل عده ای با مصلحت سنجی یا با اختیار مبناگرایی سنتی یا معرفت شناسی اصلاح شده، به عنوان مبنای معرفت شناختی خود، در تلاش برای اثبات گزاره های دینی هستند. یقین بالمعنی الاخص متاع ارزشمندی است که هر گروهی برای امکان یا عدم امکان رسیدن به آن استدلال می کند و بر این اساس مدعی اثبات پذیری یا عدم اثبات پذیری گزاره های دینی می شوند از میان روش های مذکور، روش مبناگرایی با رویکرد کلاسیک مدعی تأمین این غایت قصوی است. در این پژوهش مدعیات هر یک از انظار مختلف و نقدهای وارد بر آن بررسی و تلاش شده است تا تحقق چنین معرفتی در حیطه گزاره های پیشینی دینی را نه تنها ممکن، بلکه واقع و محقق شده نشان دهد.
از وحدت عددی تا وحدت حقه حقیقیه خداوند متعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
499 - 519
حوزه های تخصصی:
در این مقاله پس از مفهوم شناسی وحدت، توحید و اشاره به اقسام واحد، دیدگاه فیلسوفان اسلامی و مفاد متون دینی درباره توحید ذاتی را تبیین خواهیم کرد. همه فیلسوفان اسلامی واجب بالذات را منحصر در یک مصداق می دانند و معتقدند مصداق دیگری برای واجب الوجود ممکن نیست. اما دیدگاه ایشان درباره مصادیق فرضی واجب تطور داشته و از وحدت عددی واجب به وحدت حقه حقیقیه رسیده اند و به این ترتیب به وحدت شخصی عرفانی نزدیک شده اند. در روایات اسلامی نیز وحدت عددی خداوند، به صراحت نفی شده است. قرآن کریم نیز با توصیف وحدت خداوند متعال به قهاریت، بیان می کند که وحدت خداوند متعال به گونه ای است که مجالی برای فرض غیر باقی نمی گذارد.
فلسفه تکنولوژی بورگمان: مروری انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بشر برای گره گشایی از بسیاری از مشکلات خود به ساختن تکنولوژی روی آورده است. تکنولوژی اگرچه در حل بسیاری از این مشکلات مؤثر بوده، اما خود باعث به وجود آمدن بحران هایی نیز شده است. از این رو، برخی از فلاسفه به تأمل درباره تکنولوژی پرداخته اند و علت بحران آفرینی تکنولوژی و راه های برون رفت از این بحران ها را مورد مداقه قرار داده اند. یکی از این فلاسفه، آلبرت بورگمان، فیلسوف آمریکایی است. بورگمان ایده اشیاء و افعال کانونی خود را برای بحران زدایی از تکنولوژی پیشنهاد می کند. در این مقاله به بررسی این ایده و انتقادات واردشده بر آن می پردازیم. سپس، پاسخ بورگمان به این انتقادات را ارزیابی میکنیم و در پایان، با دسته بندی نقدها و پاسخهای آنها، شکافهای موجود در نظریه بورگمان را شناسایی میکنیم.