لورنس بونجور اکنون استاد فلسفه در دانشگاه واشنگتن است. او که با دفاع از انسجامگرایی به حوزة معرفتشناسی وارد شد، اکنون به نوعی مبناگرایی سنتی نزدیک شده است که براساس آن توجیه باورهای تجربی در نهایت مبتنی بر باورهای پایه است. نوشتار زیر ترجمة متن سخنرانی بونجور است که در فبریة 1991 در دانشگاه نوتردام ارائه شد. بونجور در این سخنرانی نخست به دلایل خود برای کنار گذاشتن انسجامگرایی اشاره میکند و سپس تلاش میکند ضمن بسط دیدگاهی مبناگرایانه در باب توجیه، یکی از مهمترین اشکالات به مبناگرایی سنتی را پاسخ دهد.
مسئله دیندار بودن و مدرن بودن یکی از مسائل بسیار مهم دوران جدید و معاصر است. برخی معتقدند که در این مسئله نوعی تناقض نمایی وجود دارد؛ زیرا مدرن بودن دارای مؤلفه هایی است که اساساً با دیندار بودن سازگاری ندارد. اغلب الاهیدانان جدید و نیز فیلسوفان دین به نحوی به این مسئله پرداخته اند و راه حل های مختلفی برای آن ارائه داده اند. هانس کونگ، الاهیدان معروف کاتولیک، با یک رویکرد جدید مدعی است که توانسته یک راه حل معقول ارائه دهد. او این مسئله را تحت عنوان «مسیحی بودن» به تفصیل مورد بحث قرار داده و در نهایت به این نتیجه رسیده است که مسیحی بودن یعنی «انسان بودن» و بدین معنا «مسیحی بودن» با هر نوع «دینداری» دیگر سازگاری دارد. در این نوشتار رویکرد او به مسئله و نیز راه حلی که ارائه داده است مورد تبیین و بررسی و نقد قرار میگیرد.
نیاز بشر به دین در نگاه محمد عبده از طریق باور اکثریت به ادامه حیات پس از مرگ و اهمیت یافتن راه رسیدن به سعادت ابدی و نیز از طریق ضرورت زندگی اجتماعی و رواج کرامتهای اخلاقی در آن تبیین میگردد. طباطبایی انسان را خواستار سعادت، کمال و خیر می داند، زندگی اجتماعی را یک ضرورت و وجود قانون برای آن را گریز ناپذیر میخواند. وی معتقد است قانونی میتواند تأمین کننده عدالت و سعادت باشد که با نظام تکوین هماهنگی حاصل کند، این امر زندگی اخروی را نیز شامل میشود کامیابی دین با چنین جامعیتی از طریق بحث عقلی و نیز آزمون تاریخی قابل ارزیابی است.