شهر و اجزای آن، با مبادلاتی (جرم و انرژی و اطلاعات )که انجام می دهند. دچار تحول و تغییر می شوند. تحول و تغییر با خود،کمبودها، مسائل و مشکلات، محدودیت ها و نیازهایی را به همراه دارد. رفع کمبودها و نیازها و حل کردن مسائل و مشکلات، با تعیین و تبیین هدف شروع می شود. با پرداختن به کمبودها و نیازها و محدودیت ها، هدف ابزاری، و با توجه به مسائل و مشکلات، هدف اساسی (بنیانی )امکان تعیین و تبیین یافته، شهر را در مسیرحرکت مشخص قرار خواهد داد. از این رو، تعیین هدف در فرآیند برنامه ریزی شهر ضرورت یافته، لزوم تعین جایگاه آن در فرآیند یادشده، بیش از پیش احساس می گردد. بررسی و مطالعه شهر با نگرش سیستماتیک، شهر را در سطوح و رده های گوناگون مطرح کرده، کمبودها و نیازها، مسائل و مشکلات و محدودیت های همان سطح و رده از شهر رابه عنوان خروجی (تبعیت از اصل سلسله مراتبی ) ارائه می دهد. هدف طی فرآیندی به طور سلسله مراتبی تعیین و تبیین می شود. ورودی این فرآیند، خروجی (محصول و الگو) دو مرحله از فرآیند برنامه ریزی شهر، یعنی اهداف فرادست و مرحله شناسایی و شناخت سیستم شهر می باشد. در این مقاله فرآیند تعیین و تبیین هدف به عنوان روشی ارائه می گردد. با استفاده از مؤلفه ها، ابعاد و مشخصه ها، هدف تعیین و تبیین می شود، تا در ادامه، با اولویت بندی آنها، به عنوان ورودی و سایر مراحل فرآیند برنامه ریزی شهر بتواند مورد استفاده قرار گیرد.
اسکان عشایر در دو شکل اجباری و خودجوش، منجر به ایجاد شهرک های عشایری در کنار روستاها و شهر هایی از کشورمان شد. پدیده اسکان با ابعاد متنوع خود، موجب تغییرات بسیاری در وجوه مختلف زندگی می شود. عدم تطبیق ذهنیت کوچ نشینان سابق با زندگی، معیشت و کالبد زندگی شهری کاملاً مشخص بوده و شدت و سرعت تغییرات، فرآیند گذار این افراد از یک زندگی عشایری به یک زندگی شهری را با دشواری مواجه می سازد.
در طرح واره1 عشایر قشقایی مسکن به شکل چادر موجودیت پیدا کرده و در طی زمان با ریزترین جزییات رفتاری این افراد، محیط و دام خو گرفته است. مسکن شهری عشایر به دلیل ویژگی های اساساً متفاوت خود با سیاه چادر، قادر به برقراری اتصال منطقی به تصویر ذهنی سکونت و کالبد آن نیست. همچنان که در برانگیختن حواس نیز متفاوت با سیاه چادر عمل می کند.
هدف این پژوهش، پیدا کردن عناصر مهم در زندگی و مسکن عشایری و به طور خاص عشایر قشقایی به عنوان جامعه مورد بررسی است تا طراحی به منظور ساخت و ایجاد شهرک های عشایری بر پایه تصویر ذهنی سکونت و پیشینه های روانی اجتماعی زندگی و کالبد آن استوار باشد. از این رو بدن انسان در ضمن آنکه مجرای ادراک حسی محسوب می شود قابلیت به خاطرآوری دارد، فهم تصویر بدنی عشایر از سکونت و مسکن آن در کنار تصویر ذهنی اهمیت پیدا می کند. به منظور فهم این تصویر، دو روش مورد بررسی است. مشاهده رفتار عشایر اسکان یافته به عنوان خروجی تصویر ذهنی و ادراک حسی عشایر از زندگی به عنوان ورودی دستگاه شناختی مورد بحث است.
توسعه صنایع خصوصا پس از انقلاب صنعتی موجب پدید آمدن ساختمان های صنعتی (کارخانجات صنعتی) متعددی در حاشیه شهرها شده است. کارخانجات صنعتی با اینکه عمدتا به منظور تامین نیازهای نسل بشر ساخته می شوند، اما عوارضی را نیز به همراه دارند و علی رغم اینکه ضرورتا در خارج از شهرها ساخته می شوند، با این حال، گسترش شهری را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند. این مقاله به بررسی اثرات کالبدی ساختمان های صنعتی بر گسترش شهری در ایران می پردازد. به دلیل ماهیت موضوع، تحقیق حاضر یک پژوهش میان رشته ای بوده و جهت رسیدن به هدف از راهبردهای ترکیبی استفاده شده است؛ ابتدا با روشی کتابخانه ای، تاریخچه مختصری از تحولات شهری در ارتباط با توسعه صنایع و پدیدار شدن ساختمان های صنعتی ارایه می شود. سپس از طریق مطالعه اسناد و نقشه ها و با روشی مقایسه ای، گسترش شهری تهران با توجه به موقعیت ساختمان های صنعتی اطراف آن بررسی می گردد. در ادامه از طریق انتخاب یک جامعه آماری نمونه (پالایشگاه تهران و منطقه مسکونی باقرشهر) و انجام مطالعات میدانی به روش پرسشنامه، مصاحبه و مشاهده در این نمونه موردی، میزان تاثیرگذاری ساختمان های صنعتی در توسعه شهری منطقه مورد نظر سنجش می گردد. سرانجام با یک روش تحلیلی این نتیجه به دست می آید که ساختمان های صنعتی و کارخانجات که عمدتا در خارج از شهرها ساخته می شوند، در عین اینکه شاخصه های جدید شهری به حساب می آیند، اثرات اجتناب ناپذیری بر توسعه شهری و زندگی مردم نیز می گذارند. در خاتمه نیز پیشنهادهایی برای معماران و شهرسازان در جهت کاهش اثرات مخرب احداث ساختمان های صنعتی بر توسعه شهری ارایه خواهد شد.