سال های اخیر شاهد رشد انفجاری گروه های موسیقی زیرزمینی در ایران بوده است. این گروه ها از سویی نگرانی والدین را سبب شده و از دیگر سو مسئولان فرهنگی کشور را به تکاپو واداشته اند. پایین بودن سن، محتوای صریح و انتقادی و گه گاه معارض با ارزش ها و کدهای اخلاقی جامعه، دسترسی به فناوریهای نوین تولید و نشر جدید و از جمله اینترنت و تولیدات موسیقایی این گروه ها بسیار زود این موسیقی را تبدیل به زبان نسل جوان و یکی از عناصر فرهنگ جوانان در ایران تبدیل کرده است. با این حال، مفهوم «زیرزمینی بودن» نزد این گروه ها با مفهوم جهانی آن اندکی متفاوت است. زیرا، تولیدکنندگان این موسیقی از سویی به سبب مخالفت با ارزش های فرهنگی و موسیقایی حاکم، تمایل به زیرزمینی بودن دارند و از دیگر سو، در پی دستیابی به مخاطبان بیشتر، متمایل به «روزمینی بودن». مقاله حاضر درپی آن است که پدیده رشد گروه های زیرزمینی موسیقی در ایران را به مثابه پدیده ای جهانی – محلی بررسی کند و تعامل جوانان ایرانی را با آن روشن سازد. این مقاله پس از بررسی شرایط اجتماعی شکل گیری و رشد گروه های زیرزمینی موسیقی در ایران، از میان گروه های زیرزمینی بر گروه های راک و رپ که شهرت بیشتری از دیگر گروه های زیرزمینی به دست آورده اند، متمرکز خواهد شد
اساساً موسیقی ایرانی، با دو اصطلاح بنیادین و مهم، همواره درگیر و در ارتباط بوده و هست. یکی سنت موسیقایی و دیگری موسیقی سنتی؛ که اولی متضمن گونه ای هویت تاریخی است و بنیانی ستوار برای موسیقی سنتی، و موسیقی سنتی نیز به نوب? خود، تبلوری از آنچه که سنت موسیقایی اش مینامیم. اگر چه درون مای? این دو، مدام در حال تغییر و دگردیسی است و جبراً و ضرورتاً نیز میباید که چنین باشد، اما با این حال، شکوفایی و پویایی یک موسیقی، مستلزم همراهی توأمان این دو در طول تاریخ میباشد. در یک نگرش اجمالی، میتوان دریافت که موسیقی سنتی ایران در دور? معاصر، پیوند خویش را با سنت موسیقایی ایرانی تا حدود زیادی گسسته است. از این روی، بازتاب این مفارقت، ظهور تکثر و تعدد و گونه گونی ژانر های موسیقاییای است که در دور? معاصر بازتابیده شده است. بنابراین، از برای برقراری پیوندی مجدد میان حال و گذشته و بازسازی حال، لاجرم نیازمند یک رِفٌرم موسیقایی در موسیقی سنتی خواهیم بود.
طی سده های سوم تا نهم هجری، دانشمندان مسلمان اهتمام به نگارش رسالات موسیقی متعدد کردند. علم ایقاع تقریباً در تمامی رسالات، بخشی را به خود اختصاص داده است. تقریباً در تمامی رسالات فوق االذکر، تـعریف اصطلاح "" ایقاع "" ارایه شده است برعکس اصطــلاح ""وزن"" که تعریف آن منحصراً در یک رساله ( معیارالاشعار) ارایه شده است. دقت در تعاریف ارایه شده ازاصطلاح ایقاع ، نشان میدهد که این تعاریف در بعضی موارد با یکدیگر متفاوت اند اما با هم درارتباط اند به این معنی که رابطهی عام و خاص با یکدیگر دارند. عام ترین تعریفی که ازاصطلاح ایقاع شده است، ""نگاه داشتن اندازهی ازمنهی نقرات "" است. اگر این تعریف را به عنوان تعریف مبنا اختیارکنیم، سایر تعریف های ایقاع، یا معرف ایقاع لحنی (که میتوان آن"" را نگــاه داشتن اندازهی ازمنهی نقرات لحنیه"" دانست ) ( مثل تعریف فارابی) ، یا معـرف ایقاع منتظـــم (که میتوان آن را ""نگـاه داشتن اندازهی ازمنهی نقراتی که دارای دورهای متساوی اند ""دانست ) ( مثل تعریف صفیالدین ارموی) ، یا معرف ایقاع لحنی منتظم ( که میتوان آن را ""نگاه داشتن اندازهی ازمنهی نقرات لحنیه ای که دارای دورهای متساوی اند "" دانست) ( مثل تعریف جامی) هستند .وزن را نیز (طبق تعریفی که خواجه نصیراز آن ارائه میکند ) میتوان""هیاتی که توسط ایقاع منتظم ایجادمیشود"" دانست.