فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۸۸ مورد.
۱.

نیچه و نیازهاى انسان معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: اخلاق حقیقت ارزش مابعدالطبیعه نیست انگارى معناى زندگى خداباورى

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 880
نیچه فیلسوفى است متعلق به قرن نوزدهم, اما درباره بحرانى فکرى سخن رانده است که آن را به بشر امروزى متعلق دانسته است. درنظر او مهمترین بحران بشرى این روزگار بى ارزش شدن ارزش هاى حاکم بر زندگى انسان هاست که در سایه افول ایمان به خدا ظاهر شده است, هر چند که ارزش هایى که اکنون به سبب یاد شده بى پشتوانه شده اند, فى نفسه ارزش هاى قابل قبولى نبودند و حتى مایه تباهى و انحطاط زندگى انسان ها بودند. اکنون که روشن شده است این ارزش ها بى اعتبارند, وقت آفریدن ارزش هاى تازه است. نیچه بر وظیفه ارزش آفرینى انسان ها در این دوران تأکید کرده است. این مقاله تأمّل و درنگى است در پیش فرض ها و میزان درستى ادعاهاى نیچه و پیامدهاى دیدگاه او و مى کوشد تا نشان دهد و بر این نکته صحه بگذارد که خداباورى و ارزش هاى اخلاقى, ماوراءالطبیعى و دینى (که از سوى نیچه مورد نقد قرار گرفته اند) نه تنها موجب تباهى زندگى نیستند, بلکه شرط رونق زندگى اند.
۲.

تبارشناسى اخلاق نیچه و بررسى آن از دیدگاه مک‏اینتایر

نویسنده:

کلید واژه ها: اخلاق فضیلت روشن‏گرى اخلاق لیبرالیستى

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
  3. حوزه‌های تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه‌ اخلاق
تعداد بازدید : 468
چکیده این مقاله در ابتدا به بررسى آراى نیچه در اخلاق مى‏پردازد و سپس بیان مى‏کند که فیلسوف اخلاق معاصر آقاى السدیر مک‏اینتایر تنها دو گزینه متقابل در فلسفه اخلاق ترسیم مى‏کند که اخلاق نیچه و اخلاق ارسطوست. علت این انحصار شکست طرح روشن‏گرى است. پس براى نشان دادن برترى اخلاق ارسطویى باید نشان داد که اخلاق تبارشناسانه نیچه اشتباه است. این مقاله نشان مى‏دهد که اخلاق نیچه‏اى داراى مبناى مدللى نیست. نیچه گرچه تمامى فیلسوفان عصر روشن‏گرى را بر خطا مى‏داند و آراى ایشان را به سخره مى‏گیرد ولى در نهایت معلوم مى‏شود که نیچه خود نیز یکى دیگر از مظاهر متعاقب این تفکر بوده و نمودى دیگرى از اخلاق لیبرالیستى فردگرایانه است.
۵.

زایش و مرگ تراژدی در اندیشه نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فرهنگ هستی زندگی تراژدی فرهنگ مدرن هنر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 802 تعداد دانلود : 329
فریدریش نیچه از فیلسوفان ژرف اندیش و تأثیرگذار قرن نوزدهم که در پی ارزیابی دوباره ارزش ها، خود را در رویارویی با ایده های پذیرفته شده دنیای مدرن یافت. ازاین رو، در بازنگری شدیداً انتقادی خود در فرهنگ و تمدن مدرن و به منظور اصلاح و احیا این فرهنگ، اقدام به نوشتن اولین اثر خود، یعنی زایش تراژدی کرد. انگیزه های گوناگون او از تألیف این اثر عبارت بودند از: دغدغه های فرهنگی و نجات فرهنگ عصر خود از خطر سقوط و نیهیلیسم (Nihilism)؛ ارزیابی دوباره ارزش ها؛ نشان دادن تقابل مسیحیت و فلسفه مفهومی سقراطی، با اصل زندگی و عنصر دیونیزوسی و آری گویی؛ تفسیر زیبایی شناسانه از زندگی و هستی؛ از چشم انداز هنر به زندگی نگریستن. نیچه دو دغدغه آخر را از ویژگی های خاص هنر تراژیک یونانی می دانست و به علت این نوع نگاه، هنر عصر تراژیک یونان را ستایش می کرد. او از یونانیان باستان و فرهنگ و تفکر آن ها تمجید می کرد؛ چون آنان آفرینندگان هنر تراژیک بودند و با آفرینش این هنر و توجه به عنصر دیونیزوسی، به زندگی در تمام جنبه های خیر و شر آن آری می گفتند. همچنین نیچه از دو مفهوم اساسی زایش و مرگ تراژدی سخن می گفت؛ اما اینکه منظور او از زایش و مرگ تراژدی چه بود؟ در معنای اول منظور او این بود که در عصری از دل تراژدی یونانی فرهنگ زاده و عامل بالندگی فرهنگ ملت یونان شد؛ اما سپس افول کرد. در معنای دوم، منظور از زایش تراژدی، امید نیچه به تجلی دوباره هنر تراژیک یونانی در بطن جهان مدرن و در موسیقی واگنر (Wagner) است. این بار نیز امید به چنین زایشی، دچار افول شد. عوامل افول و مرگ تراژدی از دیدگاه نیچه عبارت بودند از: فلسفه مفهومی سقراط و نمایشنامه های اوریپیدس؛ مسیحیت و اخلاق گرایی؛ دیالکتیک مدرن و شخص واگنر. هدف اصلی این نوشتار در درجه اول، بررسی انگیزه های مهم نیچه از تألیف کتاب زایش تراژدی است؛ سپس تبیین زایش تراژدی، در معنای اول با تأکید بر تحلیل خاستگاه و عناصر مقوم آن. اما هدف درجه دوم، تبیین چرایی و چگونگی افول یا مرگ تراژدی از منظر نیچه است.
۶.

مرگ تراژدی و تولد عقل گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آپولون تراژدی دیتیرامب‌ دیونوسوس‌

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
تعداد بازدید : 545
تعریفی‌ که‌ نیچه‌ از تراژدی‌ به‌ دست‌ می‌دهد، هیچ‌گونه‌ قرابتی‌ با معنای‌ متداول‌ آن‌ در تاریخ‌ و به­ویژه در عصر حاضر ندارد. درواقع‌ نیچه‌ تراژدی‌ را نگاهی‌ هستی‌شناسانه‌ به‌ حیات‌ انسانی‌ می‌داند. تفسیر نیچه‌ از تراژدی‌ بر فلسفه‌ شوپنهاور و آرمانهای‌ زیبایی‌شناسانه‌ ریشارد واگنر استوار است‌. این‌ فیلسوف‌ جوان‌، در آن‌ زمان‌، شیفتة‌ آرمانهای‌ استادان‌ بزرگش‌ در فلسفه‌ و موسیقی‌ بوده‌ است‌. نیچه‌ نخستین‌ تأمل‌ انسان‌ را، تأمل‌ دربارة‌ مرگ‌ و فناپذیری‌ وی‌ می‌داند. انسان‌ تنها جان­داری‌ است‌ که‌ بر مرگ‌ خویش‌ واقف‌ است‌. این‌ حقیقت‌ دردناک‌ عامل‌ روی‌آوری‌ بشر به‌ هنر است‌. خلاقیت‌ وی‌ برای‌ فرار از مرگ‌, در هنر تجلی‌ می‌یابد؛ و تراژدی‌ اوج‌ خلاقیت‌ بشر در هنر است. این‌ قالب‌ بزرگ‌ ادبی‌, در نخستین‌ مرحلة‌ ظهورش‌، در گروه‌ همخوانان‌ تجلی‌ می‌یابد. گروه‌ همخوانان‌ با سرودهای‌ نشئه‌آورشان‌, که‌ «دیتیرامْب‌» نام‌ دارد، موجوداتی هستند با نام‌ «ساتیر» که‌ به‌ شکل‌ نیمه‌انسان‌ و نیمه‌بز روی‌ صحنه‌ ظاهر می‌شوند و «دیونوسوس‌», خدای‌ شراب‌ و وجد و سرمستی‌ را در عیش‌ و نوشها و شادمانیها همراهی‌ می‌کنند. ساتیرها و دیونوسوس‌ مظهر وحدت‌ هستی‌ ناپایدار و فناپذیرند. در این‌ حالت‌ وحدانی‌ و بنیادین‌، انسان‌ نسبتی‌ حضوری‌ با عالم‌ و آدم‌ و مبدأ شان‌ پیدا می‌کند. اوج‌ هنر تراژدیک‌ در همین نسبت‌ حضوری‌ است‌ که‌ انسان‌ هم‌ فاعل‌ شناسایی‌ است‌ و هم‌ متعلق‌ آن‌. تنها در این‌ هنر متعالی‌ است‌ که‌ بشر به‌ توجیه‌ زندگی‌ دست‌ می‌یابد و برای‌ غلبه‌ بر فناپذیر بودنش‌ و فایق‌ آمدن‌ بر حقیقت‌ دهشتناک‌ هستی‌ زمینی پیدا می‌کند. از نظر نیچه‌, با ظهور نخستین‌ بذرهای‌ عقل‌گرایی‌, که‌ نماد آن‌ سقراط‌ و سقراط‌گرایی‌ است‌، مرگ‌ تراژدی‌ فرامی‌رسد. تعریف‌ نیچه‌ از تراژدی‌, در مقایسه‌ با تعریفی‌ که‌ در دورة‌ روشنگری‌ از تراژدی‌ ارائه‌ شده‌ است‌ و, مرگ‌ تراژدی‌ با ظهور عقل‌گرایی‌, که‌ نیچه‌ از آن‌ با عنوان‌ سقراط‌گرایی‌ یاد می‌کند، موضوع‌ این‌ مقاله‌ را تشکیل‌ می‌دهد.
۹.

تمایز «عقل» و «خرد» در چنین گفت زرتشت نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلسفه حکمت عقل زن هرمنوتیک ترجمه خرد نیچه خردمندی فرزانگی چنین گفت زرتشت نقد فروتر تقد برتر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 582 تعداد دانلود : 519
فلسفه جز کلمه چیزی برای بیان مفاهیم خود در دست ندارد. هرگونه آسانگیری و بی دقتی و بی اعتنایی به تفاوتها و تمایزهای مفهومی کلمات به آشفتگی و پریشانی در فهم اندیشه ها می انجامد. از همین رو، در فلسفه، زبان و اصطلاحات و دقت در انتخاب کلمات برای بیان مفاهیم اهمیتی اساسی دارد. نقل و نقد نمونه ای از این پریشانی و آشفتگی در کار ترجمه و نیز در کار تفسیر و تأویل نخستین مقصود این مقاله است. «عقل» و «خرد» دو معادلی است که داریوش آشوری در ترجمه ممتاز و پُرخواننده خود از چنین گفت زرتشت به ترتیب برای دو واژه آلمانی “Vernunft” (انگلیسی: “reason”) و “Weisheit” (انگلیسی: “wisdom”) به کار برده است. این دو معادل گرچه فی نفسه برای هریک از این دو اصطلاح درست است، از آنجا که مترجم در ترجمه خود گاهی این دو را به جای یکدیگر به کار برده است، به واسطه ترادفی که این دو واژه در زبان فارسی دارند، کلمه “Vernunft” نیز گاهی به «خرد» (“Weisheit”) ترجمه شده است و در نتیجه، با از میان رفتن تمایز مفهومی میان «عقل» و «خرد»، سوء تفاهمی بنیادی در فهم اندیشه نیچه پدید آمده است. اما کار به همین جا پایان نمی یابد. در موارد دیگری، علاوه بر «خرد»، معادلهایی دیگر برای “Weisheit” در فارسی اختیار شده است: «فرزانگی»، «حکمت»، «خردمندی». برای کلمه آلمانی “Klug” نیز گاهی از معادل «فرزانه» استفاده شده است، و گاهی از معادل «زیرک» و .... این ترجمه های گوناگون برای کلمه ای واحد در متن آلمانی، و نیز ترجمه های انگلیسی، به فهم این «مفهوم» سخت آسیب رسانده است. از همین رو، برای کسی که بخواهد بر اساس این ترجمه فارسی به پژوهشی مفهومی در آثار نیچه دست یازد، آشفتگی بسیار در متن موجود است. بنابراین، اصل رجوع به متن اصلی و مطالعه انتقادی در اینجا باز ضرورت خود را نشان می دهد. خانم نوشین شاهنده، نویسنده زن در تفکر نیچه (قصیده سرا - روشنگران، ۱۳۸۲؛ پایان نامه کارشناسی ارشد ۱۳۸۱)، با استفاده غیرانتقادی از ترجمه آشوری و بی توجهی به منبع اصلی، و همچنین نداشتن روش شناسی از پیش اندیشیده و معیار برای مطالعه متن و تأویل و تفسیر آن، در فصلی از کتاب خود، در شرح تشبیه «خرد» به «زن» در فلسفه نیچه، مرتکب اشتباهی بزرگ در داوری درباره معنا و اهمیت و ارتباط این دو مفهوم در اندیشه او شده است. روشن کردن رابطه «عقل» و «خرد» و مقصود نیچه از تشبیه «خرد» به «زن» دومین مقصود این مقاله است. من، در این پژوهش، با پیروی از سنت علمای مسیحی کتاب مقدس از دو قاعده «نقد فروتر» و «نقد برتر» در بازیابی «متن اصلی» و نیز «فهم متن» و «تأویل و تفسیر» آن پیروی می کنم.
۱۳.

زایش تراژدی نیچه و فن شعر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

۱۶.

منجی گرایی فیلسوفانه زمینی و قدسی؛ فردریش نیچه و احمد فردید

کلید واژه ها: زمان آخرالزمان انسان آرمانی ابرمرد آرمان منجی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه اندیشه های فلسفی در ایران معاصر
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
تعداد بازدید : 539 تعداد دانلود : 308
در این نوشتار، «ابرمرد» نیچه و «انسان آرمانی» سیداحمد فردید بررسی و مقایسه شده است تا وجوه افتراق و اشتراک آن ها هویدا شود. هر دو فیلسوف، رویکردی نو و بدیع به «انسان آرمانی» دارند. نیچه، از مطرح ترین فیلسوفان معاصر غرب در ایران و فردید، اولین فیلسوف مدرن در ایران است. «ابرمرد» و «انسان آرمانی»، دایرمدار و مشهورترین حاصل فکری آن هاست. فردید، انسان آرمانی را با عنوان «بقیه الله» و «امام زمان» مطرح می کند. ابرمرد نیچه نیز همچون انسان آرمانی فردید، منجی است و در آینده ظهور خواهد کرد. اندیشه انتظار در هر دو فیلسوف، برجسته است. نیچه و فردید، هر دو آشفته سخن گفته اند و در مورد آن ها نمی توان از منظومه افکار سخن گفت. با توجه به این مسئله، مقاله حاضر سعی دارد تا رئوس اصلی اندیشه این دو فیلسوف را که در انسان موعود و آرمانی آن ها طرح می شود و اجماع نظر بیش تری در موردشان وجود دارد، قیاس کند.
۱۷.

نیچه و نقد عقل محض(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: معرفت پدیدار شی‏ء فی نفسه چشم اندازگرایی احکام ترکیبی پیشین

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
تعداد بازدید : 530 تعداد دانلود : 823
در این مقاله تلاش می کنیم تا فلسفة نقادی کانت، به ویژه آموزه های کتاب نقد عقل محض، را از نگاه نقادانة نیچه بررسی کنیم. از آن جا که نیچه به کل نظام های مابعدالطبیعی و فیلسوفان غربی از افلاطون گرفته تا کانت و هگل هم انتقاداتی یک سان و هم ویژه دارد، در این پژوهش نخست به نگاه انتقادی نیچه به کل تاریخ فلسفه، و سپس به نقدهای خاص او به آموزه های کانتی در نقد اول او، می پردازیم. به باور نیچه، کانت با تحویل فلسفه به معرفت شناسی، تفکر فلسفی را در آستانة مرگ قرار داد؛ اساساً نیچه معتقد است فلسفه به معنای اصیل و درست آن، آفریدن معنا و گونه ای قانون گذاری به شمار می رود. نیچه، بر مبنای موضع خود که می توان از آن به «چشم اندازگرایی» تعبیر کرد، انقلاب کپرنیکی کانت را زیر سؤال می برد و بر همین اساس، آموزه های وی را، از قبیل احکام ترکیبی پیشینی، زمان و مکان، مقولات، و تفکیک پدیدار از شیء فی نفسه، به چالش می کشد
۱۸.

بررسی دیدگاه کارل بارت در باب الاهیات نوارتدوکسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الاهیات نوارتدوکسی الاهیات دیالکتیکی الاهیات بحران کارل بارت

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر خردگریزی پس از ایده آلیسم (نیمه دوم قرن 19)
  4. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تعداد بازدید : 964 تعداد دانلود : 910
کارل بارت در دوره ی میانیِ حیات الاهیاتی خود، تحت تأثیر دیدگاه های کیرکگارد، به تقابل میان خداوند و انسان اعتقاد داشت و این تقابل را بر اساس مواجهه ی وجودی میان خداوند و انسانِ سرگشته و حیران در بحران ایمان تفسیر می کرد، لیکن در نگارش دوباره ی کتاب اصول عقاید کلیسا تغییر عقیده داد و با الهام از کتاب مقدس، دیگر نه از تقابل میان خداوند و انسان، بلکه از وحدت میان خداوند و انسان سخن گفت، چراکه بنابر آموزه ی تجسدِ خداوند در عیسی مسیح، نه تنها هیچ تقابلی میان خدا و انسان وجود ندارد، بلکه نوعی یگانگی میان آن ها برقرار است.
۱۹.

زیبایی شناسی و ذهنیت از کانت تا نیچه

۲۰.

مرگ خدا و پیامدهای آن در فلسفة نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خدا معنای زندگی ابرانسان نیست انگاری مرگ خدا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 435 تعداد دانلود : 154
خدا و انگاره های هم بسته با او، در فلسفه ورزی نیچه موضوعیتی اساسی دارد. البته با این توضیح که نگاه نیچه به این مفاهیم، با رویکرد سایر اندیشمندان بسیار متفاوت است؛ او بسان دیگران برای اثبات مدعای خویش، دست به دامان استدلال های مرسوم فلسفی نمی شود و شیوة دیگری برمی گزیند. شیوه ای که برآمده از نگاه انضمامی او به زمانه ای است که در آن می زید، نه صرفاً براهینی انتزاعی و بریده از واقعیت. همچنین بیان او در این حوزه به ویژه با طرح ایدة «مرگ خدا»، جنجال برانگیز بوده و مجالی برای ظهور تفسیرهایی گوناگون و بعضاً متعارض شده است. ایده ای که در منظومة آموزه های او هم موضوعیت دارد و هم طریقیت. به نحوی که دیگر آموزه های اساسی او نظیر نیهیلیسم و ابرانسان، کاملاً در ربط و نسبت با آن، یعنی ایدة «مرگ خدا»، سامان یافته است. در این جستار برآنیم به قدر امکان موضع نیچه دربارة انگارة خدا را شرح دهیم، و دغدغه ها و دلواپسی های او را پس از واقعه ای که آن را «مرگ خدا» می نامد، برشمریم.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان