فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۱۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
در متون ادبی، عرفانی و اخلاقی ادبیات فارسی و عربی، برای تبیین عشق مجازی گاه به عبارت «مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ فَمَاتَ فَهُوَ شَهِیدٌ» که با نام «حدیث عشق» نام بردار شده است، استناد می شود. نخستین بار، ابن داود در الزهره، از این عبارت منسوب به پیامبر در تفسیر عشق عُذری یاد می کند، اما از دیرباز، حدیث شناسان آن را از احادیث موضوع دانسته اند. با وجود این، حدیث عشق به دلیل محتوایش و با وجود مخالفت ناقدان به ویژه حنابله و با ورود به ساحت عرفان اسلامی به حیات خود ادامه داد. در این جستار، ضمن بررسی پیشینه و دلیل اصلی روایت حدیث عشق، صحت و سقم آن به عنوان حدیثی منسوب به پیامبر، علت و نحوه کاربرد آن در متون عرفانی، انعکاس آن در متون ادبی عربی و فارسی، ارتباط عشق مجازی با عفت، جهاد با نفس و شهادت و پیوند کتمان با عشق تبیین خواهد شد.
بررسی و تحلیل و نقد اصطلاحات صوفیه در کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصطلاحات صوفیه که با اشتقاق از قرآن کریم و احادیث قدسی و نبوی آغاز شد، بتدریج، چه از طریق آموزه های مشایخ صوفیه، چه از طریق شطحیات آنان و چه با پیدایش مکاتب و فرقه های صوفیه، جای خود را در حوزه تصوف و عرفان گشود و تا اواخر قرن سوم هجری قمری به صورتی گسترده رواج پیدا کرد. در میان منابع دست اول تصوف که به اصطلاحات صوفیه پرداخته و یا آنها را شرح کرده اند، بویژه کتاب کشف المحجوب اثر علی بن عثمان جلابی هجویری غزنوی، به سبب «فضل تقدم» آن و نیز تقسیم بندی روشمند و طبقه بندی براساس مشخصات اصطلاحات صوفیه حائز اهمیت است. زیرا شیوه ساختارمند روش شناختی ای که هجویری در تبویب و دسته بندی اصطلاحات صوفیه به کار برد، برای مخاطب امروزین این امکان را فراهم می آورد که به مجموعه اصلاحات صوفیه، نه فقط به مثابه مجموعه ای کلی از اصطلاحات، بلکه به چشم مجموعه ای پویا و متشکل از ارتباط های دقیق معنایی، زنجیره ای زنده از واژگان و اصطلاحات و سلسله مراتبی قیاسی در حوزه معنا و به طور خلاصه «مجموعه معنادار شبکه وار زبان صوفیه» بنگرد. پژوهش حاضر به بررسی سیر مجموعه اصطلاحات صوفیه از قرن دوم تا زمان هجویری، و بویژه تحلیل دیدگاه هجویری نسبت به اصطلاحات صوفیه و نقد و بررسی شیوه روش شناختی او در تعریف و تقسیم بندی این اصطلاحات، همچنین نقد و بررسی ارتباطات معنایی اصطلاحات از جنبه قیاسی، و دیگر ویژگیهای مربوط به اصطلاحات صوفیه در کتاب کشف المحجوب می پردازد.
حجاب عرفانی در معارف بهاء ولد و مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب «معارف» تنها اثر باقی مانده از بها ولد، محمد بن حسین خطیبی بلخی، پدر مولانا است. بها ولد و اثرش «معارف» در طول تاریخ مورد بی توجهی ادیبان و دوستداران عرفان و ادبیات بوده است. ولی امروزه عرفان صادقانه و ساده و ناب و بی لفظ بازی او مورد توجه بیش از پیش ایرانیان و محققان وعرفان دوستان غربی واقع شده است. این کتاب بر خلاف آنچه از نامش تصور می شود، مجوعه منظمی از اندیشه ها و عقاید نیست بلکه حاوی مجموعه ای پراکنده و نامنظم از افکار، بیان رویاها، تصورات، تعمق در معنی و تفسیر برخی آیات قرآنی و تاویل عرفانی آنها، تفکر در مورد مسائل کلامی چون جبر و اختیار و... و گاهی گلچینی از مواعظ و خطابه های اوست که بدون هیچ ترتیب موضوعی توسط خود او یا دیگران کنار هم جمع شده و بعدها نام «معارف بها ولد» به خود گرفته است. عرفان او، عرفان مثبت و جمع گرا (صحبت) و به دلیل تاکید بر انس و جمال و معیت مهرآمیز الهی مبتنی بر احساس شادی ومسرت و مزه (در برابر عرفان متکی بر زهد و خوف) است. حجاب یکی از مقوله های عرفانی مطرح شده در این کتاب است. در این مقاله ابتدا حجاب عرفانی را با توجه به اقوال متقدمین صوفیه تعریف کرده و سپس اندیشه های بها ولد را در این مورد به تفصیل بررسی نموده و آن گاه بازتاب اندیشه های بها ولد را در مثنوی نشان خواهیم داد.
شهید و شهادت در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"موضوع شهید و شهادت، در عرفان اسلامی، موضوعی است تازه و هنوز به طور مستقل و جامع، درباره آن، تحقیقی صورت نگرفته است.با آن که در شریعت مقدس اسلام، جایگاه شهادت و شهید، به خوبی روشن و آشکار است و آیه و حدیث فراوانی در این زمینه وجود دارد؛اما در عرفان اسلامی تنها جملههایی کوتاه، به صورت جسته و گریخته، در لابهلای متون عرفانی و کتابهای صوفیه یافت میشود که به مفهوم شهادت باز میگردد.در این مقاله، سعی بر آن است که پس از روشن کردن جایگاه شهادت و شهید در نگاه شریعت، به شناسایی و بررسی شهادت و شهید، در عرفان پرداخته شود و عاملهای مؤثر در پدید آمدن شهادت در نگاه عرفان، مورد بررسی قرار گیرد."
نور سیاه در ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی مفهوم و کاربردهای تعبیر نور سیاه در ادب عرفانی پرداخته می شود. قلمرو این پژوهش، ادبیات عرفانی پارسی و نیز متون عرفانی عربی را در بر می گیرد. در این متون به دو کاربرد متفاوت و شاید متضاد از تعبیر «نور سیاه» بر می خوریم: یکی نور ذات الهی و دیگری نور ابلیس. بیشتر موارد کاربرد این تعبیر را در مفاهیمی مرتبط با معنای نخست شاهد هستیم. برای سیاهی یا تاریکی نور ذات دو علت می توان یافت: یکی آنکه شدت نور ذات الهی تیرگی دیدگان سالک را در پی دارد و نزدیکی آن نور چشم را دچار گرفتگی (قبض) می کند و او را در خود فانی می سازد؛ دیگر آنکه سیاهی اشاره به کثرت ها و تعیّن هایی است که نور ذات را در خود پوشیده و مستور می سازد که در این صورت معنایی نزدیک به تعبیر «پرده های نور» (حجاب های نورانی) خواهد داشت. برخی نور سیاه را بیانگر تجلی صفاتی حق و بعضی آن را اشاره به مرتبه خفی، از مراتب هفت گانه وجود آدمی دانسته اند. همچنین تعبیرات سیاه رویی (سواد الوجه)، شب روشن، شب یلدا، خال سیاه، چشم سیاه و نقطه را می توان از واژگان مرتبط با نور سیاه در ادبیات عرفانی دانست. در نقطه مقابل، عین القضات همدانی نور سیاه را نور شیطان می داند؛ زیرا از دیدگاه وی شیطان مظهر صفات جلال الهی است. برخی برای این کاربرد ریشه ای گاهانی یا زروانی در نظر گرفته اند که بر اساس نوعی هم نشینی نور و ظلمت استوار شده است. این امر تا حدودی به دفاع از نقش وجودشناختی شیطان مربوط می شود و می توان در آن به دیده نقد نگاه کرد.
منابع و قواعد تعبیر رؤیا در متون حکمی و عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"هدف این مقاله، بررسی و بیان منابع و قواعدی است که اهل عرفان و حکمت و معبران، در تأویل و تعبیر رؤیا از آنها استفاده میکردند.اگر رؤیا را به یک متن تأویلپذیر تشبیه کنیم، دریافت میشود که خوابگزاران قدیم، در تأویل این متن، هم به عبارات متن یا نمادها، هم به احوال نویسنده متن و هم به اوضاع تاریخی و شرایط اجتماعی وی نظر داشتند.به سخنی دیگر، خوابگزاری قدما بر سه پایه قرار داشت:زمان و مکان دیدن رؤیا، در تعبیر و تأویل نقش مهمی ایفا میکرد.
در این مقاله، ضمن بررسی و تحلیل منابع و قواعد رؤیا از دیدگاه قدما، نظریههای روانکاوان معاصر نیز در پارهای موارد، نقل شده است."
نماد پرندگان در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به منظور بررسی نمادهای پرندگان در مثنوی مولانا با روش کتابخانه ای نوشته شده است. نگارنده پس از استخراج تمام کاربردهای پرندگان با استفاده از روش تحلیل محتوا به طبقه بندی، توصیف و بیان معانی نمادین آنها پرداخته است. بر اساس یافته های این گفتار در مثنوی از 30 پرنده با نام و صدها پرنده بی نام سخن به میان آمده که گوشه ای از نمادپردازی مولانا را تشکیل داده است. یکی از نتایج مهم این بررسی این است که پرندگان در تحلیل نهایی خود، نمادی از سر گذشت روح انسان در قفس تن و دنیای مادی را بازگو می کنند.
معانی و مفاهیم نمادین پرندگن با ویژگیهای طبیعی آنها پیوندی ناگسستنی دارد. افزون بر آن، آموزه های دینی، فرهنگی و نیز اساطیری که در طول زمان در اطراف هر یک از آنها شکل گرفته است در مفاهیم ویژه ای که مولانا از آنها ارایه می کند، نقش و تاثیر فوق العاده ای دارد. در مجموع می توان گفت پاره ای از برداشتهای مولانا از پرندگان کاملا ابداعی و بی سابقه است و برخی دیگر در سنتهای فرهنگی ریشه دارد. شکل گیری مفاهیم نمادین پرندگان در مثنوی از یک سو از جهان بینی خاص مولانا سرچشمه گرفته و از سوی دیگر، ناشی از برداشتهای شخصی و قریحه توانای اوست.
پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست (بررسی کلامی مسئله رؤیت خدا و نظر مولانا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات فارسی از وجوه و ابعاد مختلف ادبی، عرفانی، فلسفی، کلامی و ... قابل بررسی است و قطعاً بررسی متون منثور و منظوم فارسی به گسترش حوزه های مطالعاتی در علوم و معارف اسلامی کمک میکند و امکانات بیشتری را برای پژوهش در لایه های ادب فارسی فراهم میآورد. موضوع علم کلام از جملة موضوعات مهمی است که در ادب فارسی رسوخ کرده و با آن به گونه ای در آمیخته است که کمتر متنی را میتوان نام برد که مسائل و مباحث کلامی در آن راه نیافته باشد. از برجسته ترین شخصیت های تاریخ ادب فارسی و عرفان اسلامی، مولانا جلال الدّین، عارف و واعظ قرن هفتم هجری (672-606)، است که به دلایلی، از جمله تسلط بر مسائل کلامی، در جای جای آثار خویش، به ویژه در مثنوی معنوی، از اصطلاحات علم کلام بهره گرفته و به طرح دیدگاه های اعتقادی خود پرداخته و اندیشه ها و مذاهب دیگر را نقد و بررسی کرده است. مقالة حاضر با توجه به اهمیت پیگیری موضوعات کلامی در شعر فارسی، به بررسی مسألة «رؤیت الهی» میپردازد و پس از بیان کلّیاتی دربارة رؤیت به دیدگاه شاعران اشاراتی مینماید و سرانجام، این مسأله را از منظرِ مولانا با تکیه بر مثنوی، دنبال میکند
دل آدمی و مراتب آن در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفا انسان را آیینه تمام نمای الهی می دانند. از نظر آنها همان گونه که خداوند دارای اسما و صفات مختلف و به تبع آن دارای جلوه های گوناگونی است، حقیقت انسان نیز واحد کثیری است که به واسطه تجلیات گوناگون، اسامی متعدد می یابد. بیشتر صوفیه دل آدمی را حقیقت وی می دانند و جلوه های آن را «لطایف سبعه» نامیده اند. این لطایف عبارتند از طبع، نفس، عقل، قلب، سِرّ، خفی و اخفی. در سیر و سلوک از این هفت مرحله، به عنوان مراحل ترقی و تکامل انسان نام برده می شود. نفس آدمی اگر استعداد خود را کامل کند، یعنی آنچه را که بالقوه دارا است، بالفعل گردد و آیینه تجلی الهی شود، «دل» نام می گیرد که مجمع البحرین و محل تلاقی دو عالَم ظاهر و باطن است؛ در این هنگام گنجایش حق را یافته، عرش الهی می گردد؛ بنابراین تمامی مراتب و لطایف انسانی را می توان جلوه های «دل» دانست. در این مقاله با اشاره به حقیقت دل از دیدگاه عارفان، کوشش می شود مراتب آدمی یا همان «لطایف سبعه انسانی» در دو قوس نزولی و صعودی، بررسی و تحلیل شود.
بررسی و تحلیل مفهوم یقظه در متون عرفانی (با تأکید بر دو داستان پیرچنگی و شیخ صنعان)
حوزه های تخصصی:
یقظه و بیداری از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مقابل غفلت و
بی توجهی قرار دارد و لازمه رسیدن به مقام توبه و گام نهادن در وادی سلوک است. یقظه حالی است که با جذبه و عنایت الهی آغاز می شود و انقلابی درون انسان به پا می کند که او را با سلوکی عارفانه به کمال مطلوب می رساند.
نوشتار حاضر برآن است تا با تأکید بر اهمیت یقظه در مراتب سلوک، داستان پیر چنگی از مثنوی مولوی و شیخ صنعان از منطق الطیر عطار را با هدف شناخت دقیق این مفهوم عرفانی بررسی کند و از منظر این دو داستان به عوامل یقظه، حالات انسان پس از یقظه، نقش پیر و هدایتگر، تأثیر الهام ها و رویدادهای غیبی، تقدم مشیت الهی برخواست بنده، آزمایش الهی تأثیر سوز دل و گریه در استجابت دعا، سفر از من به فرامن، نفی حجاب خودبینی، گناه دانستن عجب، ترک هوشیاری و...دست یابد.
حکمت اضداد در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جلوه های گوناگون تضاد در نظام آفرینش، موضوعی است که مولانا جلال الدین محمد مولوی در مثنوی معنوی بدان پرداخته و پدیدة اضداد را با نگاه حکیمانه و در پیوند با آراء کلامی و عرفانی، به طور مستقیم و یا در قالب حکایات و امثال بیان فرموده است . در این مقاله، نگرش مولانا به حکمت اضداد در نُه بحث بررسی شده است :1-این عالم، محل اضداد است و عالم دیگر، جهان باقی و یکرنگی.2-اضداد و نسبت آنها با وجود آدمی.3-تمام هستی مظهر جمال و جلال خداوندی است .4-اضداد و نظریة نظام احسن الهی5-تضاد در مقام معرفت6-اضداد از دیدگاه انسانها7-انتقال و جابجایی اضداد8-اضداد و مطالعة جزء و کل9- محال بودن جمع اضداد. هر کدام از این مباحث با ارائه شواهد و توضیحات، بیان گردیده است .
عشق از دیدگاه مولانا جلال الدین محمد بلخی
حوزه های تخصصی:
مرا حق از میعشق آفریدست همان عشقم، اگر مرگم بساید (دیوان شمس( نظریات عرفانی، فلسفیمولانا در مجموع، بر یک اصل استوار است و آن «وحدت وجود» است. ارکان این اصل عبارت است از: هستیو نیستی، عشق، جمع و تفریق، تضاد، انسان کامل. بحث حاضر بر رکن عشق استوار است که در فلسفه وحدت وجود، مبنایعرفان و تصوف شناخته آمده است. مولانا «عشق» را خمیرمایه همه پیش رفت ها و بزرگ واریها میدانست. عین القضات همدانیمعتقد است که عشق، واسطه است میان عاشق و معشوق که موجب پیوند میشود. مولانا معتقد است که واجب الوجود، محور عشق است و جهان مدارهایمتصل و وابسته به آن. مثنویمولانا با عشق اغاز شده و با عشق پایان میپذیرد.
عرفان سنایی
حوزه های تخصصی:
سنایی، پدرِ ادبیات عرفانی فارسی است که برای نخستین بار مضامین عرفانی را با فرهنگ عامیانه و حکایتِ تمثیلی درآمیخته و منظومه های تعلیمی خَلق کرده و راهی نو گشوده است. او مبتکر شعرهای قلندری و عاشقانه و خراباتی بوده و اکثر آموزه های صوفیانه را با بیانی زیبا و آموزنده ارائه نموده است. در این مقاله مکتب عرفانی سنایی، طریقت عشق و جمال، معرفی می گردد و دلایل آن نیز آورده می شود. مطالعه ای درباره دین و مذهب سنایی و اندیشه های او در اخلاق اجتماعی و نوآوری در ادبیات زهد و تاثیر او در شاعران و عارفانِ پس از خود به ویژه عطار و مولوی بررسی شده و مثنوی معنوی را فرزند حدیقه الحقیقه و بلکه شرحی بر آن نشان داده است.
تاملی در اندیشه های عین القضات همدانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بر اهل ادب و عرفان پوشیده نیست که عین القضات یکی از کبار مشایخی متصوفه قرن ششم می باشد و دارای تالیفات گرانبها و بی نظیری است اگر آثار وی چنانکه آرزوی خودش بود به دیده انصاف مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد از اتهامات وارده مبرا می گردد و آنچه می گوید از قرآن و احادیث و گفتار عرفا مایه می گیرد. با این وجود سخنانش مجمل و محتمل معانی متعهد است و همین نکته باعث ریختن خونش می گردد.رساله شکوی الغریب مجموعه ارزشمندی است که بسیاری از حقایق و اعتقادات وی را آشکار می سازد و در حقیقت مشخص می نماید که اتهامات وارده بر وی چیزی نیست مگر دستاویزی برای قتل وی و با مرگ وی خاطره شهادت حلاج در اذهان زنده می شود.
باده و می و تعابیر آن در شعر عرفانی فارسی
حوزه های تخصصی:
با رواج شعر عرفانی فارسی، شعرای صوفی مسلک و عارف برای بیان اندیشه و احساسات درونی خویش کلمات و واژه ها را در معنای اصطلاحی و کنایی به کار می برده اند. «می» و «شراب» از جمله الفاظی است که در شعر عرفانی جایگاه ویژه یی را دارا بوده است این اصطلاح با ویژگی ها و صفات بی شمار خود، معانی عرفانی نغزی را در ادبیات منظوم فارسی به جا گذاشته است. با ورود «باده و شراب» در شعر فارسی و به تبع آن، جریان این الفاظ در شعر عرفانی و صوفیانه، معانی و تعابیر «باده» گسترده تر شده و دیگر الفاظ مربوط به باده خواری همچون میکده، خرابات، مستی، ساقی و ... ذهن شاعران را به معشوق حقیقی و عشق و محبت ازلی پیوند زده است تا زیباترین و عاشقانه ترین صور شعری به تصویر کشیده شود.
بررسی مفهوم الست از دیدگاه عارفان (تا قرن هشتم ه ..ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع میثاق گرفتن خداوند از بندگان خود در آیه 172 سورة اعراف آمده است، اما این آیه مفهومی کلی را بیان کرده و درباره تمام جزئیات آن بحث نکرده است. همین عامل باعث شده تا مثل بعضی از دیگر مفاهیم قرآنی، مفسران، متکلمان، فقها، اندیشمندان و عارفان برداشت ها و دیدگاه های مختلفی را مطرح کنند. حتی با اینکه در این آیه به صراحت به بعضی از موارد این میثاق ازلی، از جمله عهدگرفتن از بنی آدم، اقرارگرفتن از مردم به خدایی خود و جواب «بلی» دادن بنی آدم اشاره شده است، اما مفسران و عارفان در این مسائل نیز برداشت های مختلف و حتی متناقضی داشته اند. این جستار با بررسی و تحلیل فرآیند شکل گیری مفاهیم و اندیشه های مختلف، از اولین مفسران تا کتاب های عرفانی ادب فارسی، حول مفهوم «الست» و مسائل مربوط به آن، بحث جامع و دقیقی ارائه کرده است.
شوق و اشتیاق در عین وصل در احوال عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شوق یکی از احوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید می آید و در حضور او باید از بین برود. در متون منظوم و منثور عرفانی، تداوم شوق در عین وصل نیز دیده می شود. برخی از عرفا عقیده دارند در وقت وصال و حضور معشوق، شوق افزون و به اشتیاق تبدیل می شود. تداوم شوق یا تبدیل آن به اشتیاق در حضور معشوق، ناشی از بی پایان بودن سیر فی الله، بی کرانه بودن جمال معشوق، محدودیت ظرفیّت عاشق و خوف از زوال وصال می تواند باشد. معشوق هزاران جلوه دارد و عاشق در هر منزل به وصال جلوه ای از جمال او می رسد؛ لذا نسبت به یک جلوه واصل، ولی نسبت به جلوه های دیگر مشتاق محسوب می شود. نیاز مداوم عاشق به معشوق و بی نیازی معشوق نیز سبب تداوم شوق در حضور معشوق می شود. با پایان یافتن «سیرالی الله»، «سیر فی الله» آغاز می شود که به دلیل بی کرانه بودن جمال و جلال معشوق، این سیر پایانی ندارد، لذا وصال کامل در مقام «سیر فی الله» هیچ وقت حاصل نمی شود و عاشق همیشه باقی می ماند.