فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۲۶۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت فارسی بخش مهمی از ادبیات معاصر ایران را تشکیل می دهد که از ژانر روایت برای بیان مسائل و دغدغه های مهاجران در سرزمین میزبان استفاده می کند. این پژوهش با استفاده از رویکرد ترکیبی روایت شناسی و مطالعات پسااستعماری در تحلیل نوع ادبی رمان مهاجرت فارسی درپی پاسخ به این پرسش است که آیا می توان متون مهاجرت فارسی را نوعی روایت پسااستعماری دانست و برای بررسی و تحلیل آن از ترکیب روایت شناسی با نظریه پسااستعماری، به تبیین نوع خاصی از روایت شناسی به نام روایت شناسی پسااستعماری دست زد؟ فرض پژوهش بر این است که ادبیات مهاجرت فارسی با توجه به مفاهیم متعدد پسااستعماری مطرح شده در آن، گونه ای روایت پسااستعماری است که در دفاع از گروه اقلیت و به حاشیه رانده شده مهاجران در سرزمین میزبان و دادن قدرت و توانایی سخن گفتن به آنها، با استفاده از واژگان و قالب توانمند روایت، در فضایی موسوم به فضای سوم، به دست نویسنده پسااستعماری مهاجر نوشته می شود. نویسنده مهاجر با انتخاب موضوع ""مهاجرت"" در روایت خود، همه تلاش خود را برای به مرکزآوردن فرد به حاشیه رانده شده مهاجر، مطرح کردن خواست ها، علایق و روایت ویژه او به کار می بندد.
تحلیل ساختاری رمان اهل غرق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان «اهل غرق» نوشتة منیرو روانی پور از برجسته ترین آثار ادبی است که به شیوة رئالیسم جادویی نگاشته شده است. در این جستار، رمان «اهل غرق» را بر اساس نظریّة ساختاری تودوروف بررسی کرده ایم تا ضمن استخراج پی رفت ها و گزاره های داستان به پیوند طرح رمان با ژرف ساخت آن دست یابیم. طرح دوبُنی رئالیسم جادویی در رمان «اهل غرق» بر مبنای دو روایت کلّی واقع گرایی و جادویی شکل گرفته است. این طرح دوبُنی در ساختار روایت رمان نمایان است. داستان با یک پی رفت جادویی شروع می شود و با یک پی رفت واقع گرایی پایان می یابد. روایت جادویی از 43 پی رفت و روایت واقع گرایی از 92 پی رفت تشکیل شده است. پی رفت های داستان به شیوة زنجیره ای و درونه گیری با هم ترکیب شده اند. استفادة نویسنده از شیوة رئالیسم جادویی به سبب امکان جمع متّضادها در این شیوه است تا بتواند با بیان متناقض نما، عشق و سیاست را با هم ترکیب کند تا در پرتو این ترکیب نشان دهد چه میزان از دعویی های عاشقانه مبتنی بر انگاشت های سیاسی است، همچنان که تدبیر های سیاسی بر اساس عشق و عدم تأمّل استوار است و نتوانسته ایم به سیاست با نگاه انتقادی مواجه شویم. نویسنده با این طرح، گذشته و آینده را به هم می پیوندد و ضمن نقد سیاست های کهن، استعمار نو و مجریان آن، ختم گذشته و ضرورت دگرگونی را نشان می دهد.
تحلیل ساختاری ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر برپایة الگوی الماسی شکل لباو و والتزکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی گونه ای از ساختارگرایی است که هدف آن، کشف الگویی کلی برای روایت است. ویلیام لباو یکی از نظریه پردازان این حوزه است. او با همکاری جاشوا والتزکی برپایة روایت های شفاهی گویشوران انگلیسی زبان، الگویی برای ساختار روایت پیشنهاد کرد که به الگوی الماسی شکل معروف است. این الگو از شش بخش چکیده، آشناسازی، ارزش گذاری، کنش گره افکن، کنش گره گشا، پایانه تشکیل شده است. تاریخ بیهقیاثری روایی است که روایت شفاهی در بیشتر بخش های آن نمود بسیاری دارد. روایت شفاهی در ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر نقش بسیار مهمی دارد؛ این مقاله می کوشد تا برپایة الگوی لباو این روایت را بررسی و تحلیل کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ساخت کلان داستان حسنک با این الگو به طورکلی سازگار و منطبق است؛ اما عواملی مانند موضوع اثر، شگردهای بیهقی در روایت و... به بیشتر بخش های الگو شکل ویژه ای بخشیده و باعث بی مانندی چارچوب ماجرا شده است. مهم ترین نمود امتیاز داستان حسنک در بخش ارزش گذاری آشکار می شود که سبک نگارش بیهقی را به سبکی تأکیدی تبدیل و ادعای او را مبنی بر بی طرفی در تاریخ نگاری رد می کند.
مؤلفههای زمان و مکان روایی در قصص قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله زمان و مکان روایی را در قصص قرآنی بررسی میکند. ابتدا به عنصر زمان روایی از دیدگاه ژنت اشاره میشود و بر این اساس رابطه میان زمان داستان و زمان متن، مفاهیم «نظم»، «تداوم» و«بسامد» را با ذکر نمونههایی از قصص قرآنی تبیین میکنیم. سپس به سنخشناسی، شاخصهای متنی و کارکردهای مکان روایی با اشاره به سوره یوسف (از میان سایر قصص) میپردازیم. میتوان گفت که تحلیل زمان و مکان روایی در قصص قرآنی اولاً، به بسط و گسترش پیرنگ قصص، ثانیاً، شخصیتپردازی و در نهایت، تفسیر و درک سورهها کمک میکند
دو دیدگاه: زاویه دید در مقابل کانونی شدگی
حوزه های تخصصی:
بررسی کارکرد روایی دو حکایت از الهی نامة عطار براساس نظریة گرمس و ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژولین گرمس (1917- 1992م) روایت شناسی ساختارگرا است که در زمینة روایت شناسی با ارائة الگوهای معین و ثابت، به منظور بررسی انواع مختلف روایت، تلاش های فراوانی انجام داده و روایت شناسی را بر اساس ریخت شناسی حکایت پراپ استوار نموده است.
در این مقاله الهی نامة عطار بر اساس نظریه های جدید ادبی از جمله «روایت شناسی ساختارگرا»، الگوهای«معناشناسانة گرمس» و «شکل شناسانة ژنت»، مورد تحقیق قرار گرفته است و کارکرد روایی دو حکایت: زن صالحه و دختر کعب و عشق او، بر مبنای الگوی روایت شناسی گرمس تحلیل و تفسیر شده تا ضمن شناسایی موقعیت های متن روایی، بر اساس نظریة کانون روایت ژنت، به بررسی الگوی پیرنگ، الگوی کنشی (شش کنشگر: کنش گزار (فرستنده) / کنش پذیر(گیرنده)، کنشگر (فاعل) / مفعول (شیء ارزشی) و کنش یار( یاری رسان) / ضد کنش (بازدارنده) و همچنین میزان قابلیت تحلیل دو حکایت بالا از طریق مربع معنایی، پرداخته شود.
هدف از ارائة این مقاله، بررسی ویژگی های روایی و رابطة راوی «روایت پرداز» و «کنشگر» در دو حکایت یاد شده؛ مبتنی بر نگرش ساختارگرایانة گرمس و ژنت است.
بررسی و تفسیر رمزگان های متنی در داستان طوطی و بازرگان مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی شاخه ای از نشانه شناسی است که با هر نوع روایت، اعم از ادبی یا غیرادبی، کلامی یا دیداری داستانی یا غیرداستانی، سروکار دارد و به دنبال آن است که واحدهای کمینه روایت و بهاصطلاح «دستور پیرنگ» را مشخص کند. یکی از نکات مهم در بررسی روایت تفسیر رمزگان متنی است که بر اساس آن می توان به بسیاری از معانی پوشیده پی برد. مولوی در مثنوی نکات عرفانی را در قالب روایت هایی بیان می کند. اگرچه در اولین بررسی، هدف نویسنده و تفسیر داستان مشخص می شود، تمام هدف گوینده همان معنای ساده نیست، بلکه مفاهیم متعدد و گوناگون در هر حکایت نهفته است. با بررسی رمزگان روایت می توان به بسیاری از معانی پنهان دست یافت. در این پژوهش، کوشش می شود داستان طوطی و بازرگان مثنوی، که از معروف ترین داستان های مثنوی است، بر اساس رمزگان روایی تحلیل شود.
احسن القصص: رویکرد روایت شناختی به قصص قرآنی
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر، قصص قرآنی را از دیدگاه روایت شناسی بررسی می کند. فرضیه این پژوهش مبنی بر این است که میان قصص قرآنی و روایت شناسی رابطه ای وجود ندارد. در ادامه به پیشینه مطالعه ادبی قرآن و کتاب مقدس اشاره می شود. در پیکره اصلی مقاله، تبارشناسی واژگان قصص قرآنی مشاهده می شود. آن گاه، مؤلفه های روایت شناسی، یعنی سطوح داستان و متن معرفی و این مؤلفه ها در قصص قرآنی به کار گرفته، سپس، نمونه هایی از داستان های قرآنی در پرتو رویکرد روایت شناختی مطالعه می شوند. در پایان، بیش از ده یافته تازه درباره ارتباط میان قصص و روایت شناسی بازگو می شود و این نتیجه حاصل می آید که در مجموع، میان قصص قرآنی و روایت شناسی ارتباط مثبت وجود دارد.
بررسی روایت شناسی طبقات الصوفیه بر اساس نظریة «زمان در روایت» ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت، نوعی توالی زمانی دولایه است: زمان چیزی که نقل می شود و زمان روایت. روایت شناسی یا دستور زبان روایت، رویکردی نظام مند و روش مند در بررسی ساختار روایت است که با بررسی فرم یک اثر ادبی می کوشد به نظام معنایی ای فراتر از متن دست یابد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر کند. بنابراین، روایت شناسی مجموعه ای از احک ام کلی درب اره سبک های روایی، نظام های حاکم بر روایت یا داست ان گویی و ساختار پیرنگ است. ژرار ژنت همراه با نظریه پردازانی مانند ولادیمیر پراپ، ای .جی. گِرِماس و تزوتان تودورف از پیشگامان این رویکرد ساختارگراست که شیوه های روایی متن ادبی را بررسی می کردند. نظام روایت شناسی ژنت متأثر از نظریه های ساختارگرایان است و آثار وی برای این نظریه پردازان ادبی و نشانه شناسان اهمیت خاصی دارد. ژنت برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث را مهم می دانست: نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن. این پنج عامل در چارچوب نظریه «زمان در روایت» ژرار ژنت جای می گیرد که در بحث ها و تحلیل های نقد ادبی در کشورمان، تاحدی تازه است و منتقدان ادبی در ایران کمتر به آن توجه کرده اند. یکی از آثار برجستة ادب روایی فارسی، طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است. این اثر، متنی روایی است و می توان آن را بر اساس نظریة روایت در زمان ژنت بررسی کرد. این پژوهش با بیان نظریة ژنت به یافتن شواهد و مثال هایی از دیدگاه های او در طبقات الصوفیهپرداخته است؛ این جستار همچنین پنج مبحث زمان در روایت را شرح و واکاوی می کند. به سبب آنکه طبقات الصوفیهاز سخنان خواجه عبدالله است و نه از نوشته های او، ساختار داستانی بسیار استواری ندارد؛ اما آن را برپایة پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن، به خوبی می توان بررسی کرد و به دستاوردهای درخور توجهی دست یافت. در نمونه های بررسی شده از طبقات الصوفیه، نوعی زمان پریشی، تغییر لحظه ای زمان در جریان، پیش بینی فرد، پرداختن به جزئیات ریز و وجود تکرار و بسامد در داستان وجود دارد. مهم ترین دستاورد این گونه پژوهش ها، بهره مندی از رویکردهای نوین نقد، تحلیل ادبی و دانش های جدید، ازجمله روایت شناسی، در بررسی متون کلاسیکی همانند طبقات الصوفیةخواجه عبدالله انصاری است.
رویکردی روایت- شناختی به لیلی و مجنون نظامی و رومئو و ژولیت شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکیم نظامی گنجوی به مدد قریحه و تخیل شاعرانة خویش از داستانی محلی به نام لیلی و مجنون شاهکاری جاودانی در ادب فارسی خلق نمود که خیل وسیعی از شاعران را به تقلید و نظیره گویی از آن برانگیخت. ویلیام شکسپیر نیز با الهام از داستان رومئو و ژولیت که از دیرباز بخشی از ادبیات انگلیسی شمرده می شد، اثری زوال ناپذیر در عرصة ادبیات آفرید. در مقالة حاضر با معرفی رویکرد روایت شناسی به ویژة الگوی گریماس، بر آن هستیم تا با درنظرگرفتن مؤلفه های رویکرد یادشده، به مقایسه منظومة لیلی و مجنون اثر نظامی و رومئو و ژولیت اثر شکسپیر بپردازیم. در ابتدا، خلاصه ای از روایت این دو اثر را ارائه کرده ایم و سپس، شباهت های روایت شناختی آن ها را بررسی کرده ایم. افزون براین، در چارچوب کنش ها و کنشگرهای شناسایی شده در آن ها، به بررسی نگرش این آثار به جایگاه زن پرداخته ایم.
بررسی چند شگرد روایی در قصه های مثنوی
حوزه های تخصصی:
روایت داستانی با دامنه¬ای به نسبت گسترده، مورد توجّه محافل نقد ادبی است. از سویی دیگر، درهم تنیدگی عنصر روایت با دیگر عناصر داستانی موجبات حضور چشم اندازهای متنوّعی را در زمینة نقد داستان فراهم آورده است. برایند نوشتار حاضر، توضیح و تحلیل چند شگرد روایی و تلاش برای کاربردی کردن آن ها در بازتابانی مصادیقشان در قصّه های مثنوی است. چهار مفهومِ کلّیِ ماضی روایتی، افعال جریان بیـرونی و درونی، پیش رفتــگی روایت و روایت میان افزود، شاکلة کلّی این مقاله را تشکیل می دهد. در محور ماضی روایتی، تفاوت بارز کارکرد زمان افعال در متون تخیّلی و واقعی بیان می شود. در محور بعدی توضیح داده می شود که گزارش افعال بیرونی اشخاص مانند خوردن، پوشیدن، دویدن و ... از عهدة متون غیرداستانی نیز برمی آید؛ اما بیان افعال درونی همچون فکر کردن، امیدوار بودن و... صرفاً به ظرفیّت متون تخیّلی و داستانی بازبسته است. در قسمت سوم مقاله، مباحث روایت خطّی و شکست روایت خطی مطرح می شود و سرانجام در قسمت پایانی، مفهومِ روایت میان افزود تشریح می شود؛ توضیـح اینکه روایت میان افزود ناظر بر قصّه هایی است که چارچوب روایت در آن ها به شکلی تنــاوبی میان کُنِش داستــانی و گفت وگوی شخصیّت ها پیش می رود.
منطق روایت های ممکن در «سمک عیّار» و «داراب نامه»
حوزه های تخصصی:
سمک عیّار و داراب نامه نخستین روایت های منثور حماسی و بازمانده ی سنّت روایی گوسانان پارتی هستند؛ حجم بالا و گستردگی عناصر سازه ای روایت های حماسی و پراکندگی آن ها در جای جای سمک عیّار و داراب نامه سبب گشته، بسیاری از ویژگی های برجسته ی ادبی و حلقه های اتّصال روایی در بطن دو روایت ناپیدا و گم گردد؛ با این حال وجود برخی از مضمون های روایی در آغاز و حین جریان رویدادها، دریافت وقایع و فرجام رخدادها را برای خواننده فراهم آورده که در این پژوهش «روایت های ممکن» نامیده می شوند. پژوهش حاضر کوشیده تا گونه ی روایت های ممکن را در هفت بخش خواب و رؤیا، طالع بینی و پیش گویی، دخالت مشیّت الهی، افکار و عقاید متداول، نقش خارق العاده و اعجاب انگیز، لوحه ها و طومارهای خاص و دعا و اجابت آن، مورد بررسی قرار دهد. روایت های ممکن را در حقیقت باید براعت استهلال داستانی دانست، زیرا از طریق آن ها چارچوب کلّی رخدادهای دو روایت به صورتی مختصر و کوتاه به خواننده منتقل می گردد. ارزشمندی آثاری چون سمک عیّار و داراب نامه زمانی آشکار می شود که نخست، هنر مخاطب شناسی و روایت پردازی نویسندگان این متون نمایانده شود، که نقد و تحلیل برپایه ی شناخت روایت های ممکن، تا حدّی ما را به این گونه تحلیل ها نزدیک می کند.
مقایسه شگردهای داستانی در روایت بیهقی و تنوخی از ماجرای افشین و بودلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی اثری ویژه در تاریخ و ادبیات فارسی است که شیوه نثر آن تأثیری ماندگار بر آثار و حتی اشعار پس از خود گذاشته است. شگردهای داستانی به کار رفته در این اثر، پژوهشگران فراوانی را برانگیخته تا از منظر داستانی به آن بنگرند. بررسی کارنامه بیهقی پژوهی در ایران نشان می دهد، به ماجراهای حسنک وزیر و افشین و بودلف بیش از دیگر ماجراها توجه شده است. ماجرای نخست در دوران بیهقی روی داده و دومی پیش از عصر او. آن چه تا کنون به آن توجه چندانی نشده است، چگونگی استفاده بیهقی از شگردهای داستانی و بازپرداخت حکایت هایی است که بیهقی از منابع پیش از خود گرفته است. با مقایسه روایت بیهقی از یک ماجرا با همان ماجرا در متنی کهن تر می توان با چگونگی بهره گیری بیهقی از شگردهای داستانی و نگاه او به مخاطب آشنا شد. از همین رو، این پژوهش در پی بررسی و واکاوی چگونگی بهره گیری بیهقی از شگردهای داستانی در ماجرای افشین و بودلف و تغییرات پدید آمده از سوی این نویسنده در این ماجرا است و بررسی راه هایی است که بیهقی آگاهانه و برای درگیر ساختن بیشتر مخاطب در روایت به کار برده است. برای مقایسه شگردهایی مانند ساختار، پیرنگ، تعلیق، توصیف، گفت وگو، شخصیت پردازی و فضاسازی در هر دو روایت بررسی می شود. یافته های پژوهش نشان داد که بیهقی در خطوط اصلی و طرح کلّی حکایت تغییری نداده است؛ اما در چگونگی ارائه، برخی عناصر را به حکایت افزوده و بخش هایی را نیز جا به جا کرده است؛ شگردهایی مانند تعلیق و بحران، فضاسازی، توصیف، گفت وگو، شیوه ارائه روایت و معرفی شخصیت ها در این تولید و بازسازی هنری نقش پر رنگی داشته است.
نقش و کارکرد بن مایه های توصیفی در منظومة ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم نقد ادبی پرداختن به بن مایه های ادبیات داستانی است. بن مایه ها را از جهت اهمّیت و نقشی که در داستآن ها اعم از منظوم یا منثور دارند می توان به دو دستة بن مایه های ایستا و بن مایه های پویا تقسیم بندی کرد. توصیف ها در عین حال که انواع مختلفی را در بر می گیرند (توصیف بیانی از داستان است که راوی با نظرگاه خود به ترسیم محیط، اشیاء، سیمای ظاهری و باطنی شخصیّت ها می پردازد)، از بن مایه های ایستا به حساب می آیند و از این جهت که کنش و رویداد محسوب نمی شوند، در برابر بن مایه های روایی که در سیر علّی و معلولی قرار می گیرند، قابل حذف اند. امّا این بدین معنا نیست که بتوان اهمّیت درجة دومی را برای این نوع از بن مایه ها در برابر بن مایه های پویا قائل شد و از کارکردهای گوناگون آن ها (بیان حقیقت واقع، توضیح، تفخیم، جداسازی بخش های روایی، القاء گذر زمان، تزئین، تأثیر عاطفی، تمهید ساز، تعلیق، آگاهی دهندگی و ...) غافل ماند. مطالعه در حیطة روابطِ بن مایه های پویا و ایستا، روایت و توصیف، نقش و کارکردهای توصیف را در ادبیات داستانی بهتر تبیین می نماید، خصوصاً این که در بادی امر ظاهراً توصیف از ارزش ثانویه برخوردار است. در این مقال با توجه به منظومة عاشقانة ویس و رامین ِفخرالدین اسعد گرگانی، به مهم ترین کارکردهای توصیف پرداخته شده است.
روایت شناسی تاریخ بیهقی؛ بررسی ساز و کار روایت «حکایت بوبکر حصیری» بر اساس نظریه ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یک حکایت و چهار روایت (مقایسة حکایت پردازی عطّار، شمس تبریزی، مولوی و سلطان ولد در قصّة ایاز و گوهر شکستن)
حوزه های تخصصی:
بهره گیری از قصه و حکایت برای بیان مفاهیم بلند عرفانی، از دیرباز مورد توجه شاعران و نویسندگان این سرزمین بوده است. در این میان گاه با حکایت هایی روبه رو می شویم که به دلیل ظرفیت بالای ساختاری و مفهومی، روایت های مشابه و گاه گوناگونی از آنها ارائه شده است. حکایت ایاز و گوهر شکستن از این دسته حکایت هاست که عطّار، شمس تبریزی، مولوی و سلطان ولد آن را روایت کرده اند. در این مقاله به مطالعة روایت های گوناگون این حکایت با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد مقایسه ای پرداخته می شود و ساختار روایی این چهار روایت بیان می شود. همچنین شباهت ها و تفاوت های روایت ها از نظر میزان توجه به عناصر داستانی از جمله شخصیت پردازی، صحنه پردازی، گفتگو و درونمایه توضیح داده می شود. این مقایسه نشان می دهد که کنش های داستانی در روایت مولوی بیش از سایر روایت هاست؛ صحنه پردازی، تنها در روایت مولوی دیده می شود؛ عنصر شخصیت پردازی در مثنوی معنوی برجسته تر از سه روایت دیگر است؛ همچنین مولانا و شمس تبریزی با استفاده از گفتگو های متناسب با موقعیت های شخصیت ها، بر نمایشی کردن روایت خود تأکید دارند.
درآمدی بر درک و فهم روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرح سفر «ارداویراف» پرهیزگار به بهشت و دوزخ در متن اوستایی آن و زندگینامه خود نوشت قدیس «اگوستین» در قرن چهار میلادی بر راویانی دلالت دارد که قواعد مخاطب پسند را در زمانه اش با سازمان بخشیدن به داستان «متن» به کار بستند که کماکان قابل خوانش و بازخوانی است. گردآوری این اجزا و پویش های پراکنده و ناهمساز در کلیتی با معنا، دقتی را حکایت میکند که روایت خوانند. مفهوم روایت و ساز و کارهای روایت گرانه توجه بسیاری از متفکران را خصوصا در دهه های اخیر به خود جلب کرده است. علاقه و رویکردی که در حوزه های فکری متفاوت چون سینما و درام، فلسفه، اسطوره شناسی، نظریه تاریخ، نظریه ادبی و ... کار ویژه های خود را پیدا کرده و همچنان خواهد یافت.
کاربرد «نظریة جهان متن» در شناسایی عناصر سازندة متن روایی داستان شازده احتجاب؛ بر مبنای رویکرد شعرشناسی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعرشناسی شناختی به سؤالات اساسی دربارة ابزار شناختی هنر، زبان و ادبیات پاسخ می گوید. این امر همان نقطة قوت این رویکرد نسبت به دیگر رویکردها و به ویژه، نظریة نقد ادبی است که محدودیت هایی همچون عدم توانایی در چگونگی پیدایش تولید معانی مختلف و تفسیرهای متعدد از متون ادبی دارد. در این مقاله، به بررسی چگونگی اتصال «جهان متن» به جهان خواننده برای دریافت و تفسیر متن و همچنین بسط فضاهای ذهنی خواننده در درک متون ادبی به عنوان زمینة تحقیق پرداخته می شود. هدف از انجام این پژوهش کاربرد الگویی نظری برای خوانشی به دور از هر گونه تفسیرهای شخصی است که با اتکای بر نظریة شعر شناسی شناختی محقق می شود. در تحلیل بخشی از داستان شازده احتجاب (گلشیری، ۱۳۸۴)به بررسی عناصری که در شکل گیری متن داستانی تأثیر بسزایی دارند، پرداخته می شود. پرسش های پژوهش عبارت اند از: الف. کدام یک از عناصر سازندة متن روایی داستان شازده احتجاب به کمک نظریة جهان متن شناسایی می شوند؟ ب. شناسایی این عناصر چه کمکی به تفسیر جهان های متنی مختلف داستان می کند؟
در پاسخ به این پرسش ها، سه لایة «جهان متن»، «جهان گفتمان» و «جهان زیرشمول» را که در ساخت روایت این داستان نقش دارند، توسط نظریة جهان متن شناسایی می کنیم. سپس پیوند جهان های متن خُرد روایت در قالب یک جهان متنِ شامل نشان داده می شود که در ذهن شازده پدید آمده است و جهان متن اصلی را شکل می دهد. تضاد میان شخصیت های داستان و فضاهای ذهنی که به واسطة افکار آن ها به وجود می آیند، در پیدایش جهان های متن کوچکتر در درون جهان متن اصلی شازده مؤثر بوده و سبب تفسیر نظام مند متن می شود.
آمیختگی داستان و گفتمانِ روایی در روایت های پسامدرنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به یکی از انواع و اقسام شگردها و تمهیداتی پرداخته می شود که در داستان های کوتاه و رمان های پسامدرنیستی متجلی می شود؛ یعنی آمیختگیِ بین داستان و گفتمان یا سخن روایی. بنا بر تعریف روایت شناسانِ ساختارگرا، «داستان» عبارت است توالی و پی آیندیِ رخ دادها در نظمی زمانی که شخصیت ها یا موجوداتی متحملِ آن رخ داها می شوند. گفتمان یا سخن روایی نیز عبارت است از واسطه یا رسانه ای بیانی که برای نقل و بیان داستانی برگزیده می شود. در بین داستان های پسامدرنیستی گه گاه روایت هایی دیده می شود که در ژرف ساختِ آن ها چندان داستانِ پرماجرایی موجود نیست و نویسنده قصد نقل و بیان داستانی خاص را ندارد و نمی خواهد هم که امری داستانی را بازنمایی یا مُحاکات کند. همچنین در چنین روایت هایی ژرف ساخت و روساختِ داستان چنان در هم تنیده می شوند که امکان خلاصه کردن داستان یا انتقال آن به رسانه یا وسطه بیانی دیگری نیست؛ به عبارتی موجودیّت و هستیِ داستان در همان روساخت یا گفتمان آن است و «داستان» به سطح گفتمان روایی برکشیده می شود و امکان جدا کردن آن از گفتمان روایی نیست؛ از این رو ماجرای داستان را همانا سیاق های کلام و تمهیداتِ روساختی بر عهده می گیرند. چنین شیوه ای از روایت-پردازی در بین برخی داستان های پسامدرنیستیِ ایرانی معهود و یافتنی است. در این مقاله ضمن تشریح و تبیینِ آمیختگی داستان و سخن، داستان های پسامدرنیستی ایرانی که واجد چنین ویژگی ای هستند، بررسی شده اند.