فؤاد مولودی

فؤاد مولودی

مدرک تحصیلی: استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی پژوهشکده تحقیق و توسعه علوم انسانی(سازمان سمت)، تهران، ایران
پست الکترونیکی: f_molowdi@yahoo.com

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۱ مورد از کل ۱۱ مورد.
۱.

تحلیل تقابل ها در اندیشه شمس تبریزی از منظر روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شمس تبریزی تقابل فروید لکان و لیبیدو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 799 تعداد دانلود : 32
در فرایند رشد روانی هر سوژه انسانی و به منظور اجتماعی شدن او، ذهن، ناگزیر از آموختن مقوله بندی ها و دسته بندی هاست. سوژه اجتماعی یاد می گیرد که اشیا، پدیدارها و مفاهیم را در قالب تقابل ها و جفت های مخالف دسته بندی کند و این مقوله بندی، یکی از شرایط الزامی ورود به حیات اجتماعی و دنیای نشانه هاست. وجوب این مقوله بندی ها ضرورت پذیرش قواعد ساختارمندی را در پی دارد؛ تا جایی که می توان گفت: انسان برای مفهوم سازی، نخست باید جهان را ساختار ببخشد و ساختاربخشی جز در قالب جفت های متقابل ممکن نیست. این نکته، یکی از بنیان های اصلی ساختارگرایی و دیگر نحله های مشابه آن در حوزه زبان، ذهن و امر اجتماعی است. اما اگر روان را در حالتی اصیل و پیشافرهنگی بررسی کنیم، این تقابل ها نشان از تقلیل و ساده سازی دارد و فقط به جهت دهی نیروی لیبیدو در جریان اجتماعی شدن اشاره می کند. به دیگر سخن، نیروی روان در حالت پیشافرهنگی خود، امری همگن و وحدتمند و یکه است که در جریان اجتماعی شدن، شقاق را تجربه می کند. این میل بازگشت به جهان وحدت، در تفکر شهودی و در نظام معرفتی عارفان مسلمان ما در قالب اندیشه های وحدت وجودی ظهور و بروز داشته است. تصویر این جهان وحدتمند که عمده تقابل های آن در زیرساختشان رو به وحدت و یگانگی دارند، در قالب زبان که هستی یافته از تقابل هاست، سبب شده است تا برخی از متون عرفانی، خصلتی پارادوکسیکال یابد و امکانات شگرفی در آنها به وجود آید. از این نظر، مقالات شمس تبریزی، یکی از متون شاذ و برجسته است. در مقاله حاضر، بر پایه مفاهیم روان کاوانه یادشده، نشان داده ایم که در زیرساخت اندیشه شمس، تقابل های موجود در سطح امر خودآگاه و اجتماعی کنار گذاشته می شود و شمس در رویکرد معرفتی جدیدی، آنها را به مثابه امورِ ذاتاً هماهنگ می نگرد.
۲.

نقدی بر کتاب سیر ناتورالیسم در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 522 تعداد دانلود : 826
در این مقاله، کتاب سیر ناتورالیسم در ایران اثر عبدالله حسن زادۀ میرعلی را معرفی و نقد کردیم. نخست، ویژگی های زبانی، نگارشی، و صوری کتاب را بررسی کردیم و اشتباهات نگارشی و کم دقتی های ویرایشی و بی توجهی به ظرافت های صوری را (از ضبط ناصحیح واژگان گرفته تا کاربرد اشتباه اصطلاحات تخصصی و ناهم خوانی عناوین با مطالب) نشان دادیم. درادامه، شیوۀ ارجاع دهی و میزان اعتبار مآخذ آن را بررسی و متنِ کتاب را در تطبیقِ با منابع مورداستفاده صحت سنجی کردیم. در بخش پایانی مقاله، به گونه ای تخصصی تر، چهارچوب نظری پژوهش و روش شناسی و ابعاد محتوایی آن را نقد و ارزیابی کردیم و درپایان، به این نتیجه رسیدیم که «عدم تبیین دقیق مؤلفه های ناتورالیستی در چهارچوب نظری» و «ناروش مندی در مرحلۀ جمع آوری و تحلیل داده های پژوهش» و «کم توجهی به منطق درونی تطور داستان ناتورالیستی در ایران» سه ضعف عمدۀ کتاب سیر ناتورالیسم در ایران است.
۳.

تحلیل شخصیت های رمان «سمفونی مردگان» بر مبنای دیدگاه فروید درباره غرایز «نهاد»(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: سمفونی مردگان فروید شخصیت مرگ غریزه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 32 تعداد دانلود : 816
مقاله حاضر تحلیل و درون کاوی دو شخصیّت اصلی رمان سمفونی مردگان(آیدین و اورهان اورخانی) بر اساس نظریه فروید در باب غرایز «نهاد» است. فروید غرایزِ «نهاد» را به دو دسته تقسیم می کرد: غریزه زندگی و غریزه مرگ. غریزه زندگی بر اساس اصل لذّت عمل می کند و انرژی روانی ای که آشکار می کند «لیبیدو» است. لیبیدو می تواند جذب یا صرف یک شیء یا هدف شود؛ مفهومی که فروید آن را نیروگذاری روانی می نامید. ارضای غریزه زندگی می تواند به کسب لذّت و تعویق بیشتر غریزه مرگ منجرشود؛ امّا عدم ارضای آن و شکست در نیروگذاریِ لیبیدو "به ویژه در نخستین ابژه عشق (love object)، مادر" زخم هایی دایمی را بر جای می گذارد. در این فرایند بخشی از نیروی لیبیدویِ سرمایه گذاری شده مستقر در «خود»، با ازدست دادن ابژه عشق، نافرجام و بی هدف باقی می ماند و تغییر ماهیّت می دهد. در این حالت لذّت به عدم لذت و نیروی زاینده به نیروی ویرانگری که در خدمت غریزه مرگ است تبدیل می شود. پس از طرح اجمالی مفاهیم و مقولات فرویدی درباره غرایز «نهاد»، با مداقّه در فضای رمان و کشف ارتباط زیرساختی تمام بخش ها و عناصر آن، و نیز با تفسیر روانکاوانه نشانه های دلالتگر رمان به این نتیجه رسیده ایم که فضای غالب ِمرگ در رمان «سمفونی مردگان» نشأت گرفته از غلبه غریزه مرگ در روان اورهان است و اوست که مراحل رشد روانی خود را به سلامت طی نکرده و در مرحله پیشا ادیپی تثبیت شده است. در مقابل، آیدین تجسم سوژگی و فاعلیت و «خود» ساختارمند است. در این مقاله نشان داده ایم که برخلاف برخی از پژوهش های انجام گرفته درباره این رمان، غلبه غریزه زندگی در آیدین سبب شده است که او مراحل رشد روانیش را به سلامت طی کند[i]. پی نوشت ها [i] . مقاله حاضر نقدی آسیب شناسانه بر مقاله « تحلیل روانکاوانه شخصیت های رمان سمفونی مردگان» از محبوبه اظهری و سهیلا صلاحی مقدم (ادبیات پارسی معاصر، سال دوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 91، صص1 17) است. در آن مقاله، پس از طرح مباحثی مفصّل درباره تحلیل روانی دو شخصیت اصلی رمان، نتیجه گرفته اند که: «آیدین و اورهان دچار روان رنجوری های متعدّدند و در موارد بحرانی دچار روان گسیختگی می شوند. ریشه بیشتر بیماری ها و اختلالات آن ها در کودکی شان (تولّد تا هفت سالگی) است...هر دو برادر در محیط نامناسب عاطفی رشد کرده اند. آیدین نتوانسته عقده ادیپ خود را در کودکی، به علت وجود پدر خودکامه و مادر تحت ستم، حل کند...آیدین، که در همه عمر تحت فشارهای پدر جبار بوده، کم کم دچار افسردگی و درماندگی می شود...اورهان نیز همانند برادر بزرگ تر خود دچار روان رنجوری های متعدّد است. او نیز نتوانسته رشد روانی جنسی خود را به سلامت پشت سر بگذارد...» (اظهری و صلاحی مقدم، 1391: 15). در مقاله حاضر، چنان که خواهیم دید، در خوانشی متفاوت از رمان و با توجّهی ساختاری به نظریه فروید نشان می دهیم که تقابل اورهان و آیدین، در واقع، تقابل غریزه مرگ و غریزه زندگی یا به تعبیر بهتر تقابل روان رنجوری و سلامت روان است؛ و هر آنچه که درباره روان رنجوری آیدین در مقاله فوق آمده است به دلیل اشتباه در درک مفاهیم فرویدی و برداشت غیرساختارمند و تکه تکه از دستگاه فکری او، و نیز به دلیل کم توجّهی به شواهد متعدّد متنی در روساخت داستان و اشارات دلالتگر به زیرساخت آن (پیرنگ استعاری و حذفی متن) بوده است.
۴.

دیگری به مثابه خود ارتباط شمس و مولانا از دیدگاه ژاک لکان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: لکان دیگری خود شمس تبریزی مولوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 299 تعداد دانلود : 992
مفهوم «دیگری»، از وجوه ممتاز و واسازانه دستگاه نظری ژاک لکان و یکی از مهم ترین فراروی های او از اندیشه فرویدی است. دستگاه فکری فروید بر مفهوم «خود» بنا شده بود. وی بخش اعظم مباحث مربوط به ناخودآگاهی روان را در رابطه با «خود»ی تعریف کرده بود که ذاتی روشن و قوام یافته داشت و حدفاصل «نهاد» و «فراخود» بود، اما لکان از همان آغاز در تعریف وجودی «خود» شک کرد و نشان داد در مراحل رشد روانی انسان، هیچ گاه تصویری یکه و همگن از «خود» وجود ندارد. به تعبیر لکان، «خود» همان دیالکتیک «خود-دیگری» شکل گرفته در مرحله خیالی و نمادین است. «دیگری» بخش وجودی «خود»، و از همان آغاز آمیخته با آن است. «دیگری» به طرق مختلف درونی می شود و آمیخته با «خود» همیشه در روان حاضر است (حتی برداشت و تصویر از «خود» نیز آمیخته «دیگری» ذهنی است). زمانی که «دیگری» به مثابه متعینی بیرونی وجود دارد، ممکن است به شدیدترین شکل ممکن درونی سازی و همذات پنداری شود و حیاتی ذهنی یابد؛ همان چیزی که در رابطه شمس و مولانا شاهدش هستیم: دو روح سرگشته ای که هریک امکانات ذهنی و روانی خود را در دیگری می بیند و هردو در طول فرایند کشف یکدیگر، مرتباً دیالکتیک «خود-دیگری» ذهنی شان را بر هم اعمال می کنند. اگر از منظر شمس به این رفت وبرگشت های روانی بنگریم، درمی یابیم که اساس رابطه او و مولانا، جابه جایی های مکرر موقعیت ذهنی عاشقی و معشوقی برای هردو آن هاست؛ به گونه ای که در تمثیل های مختلف تکرارشونده می توان وجوهی از این آیینه گردانی ها را در مقالات شمس یافت.
۵.

نقدی بر نخستین نمونه «روایتگری سوم شخص محدود» در داستان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: ابراهیم گلستان روایتگری سوم شخص محدود روایت ذهنی گفتار مستقیم و غیرمستقیم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 475 تعداد دانلود : 130
داستان کوتاه «به دزدی رفته ها» از ابراهیم گلستان نخستین نمونه داستان فارسی است که به شیوه روایتگری «سوم شخص محدود» نوشته شده است. گلستان، برای نخستین بار در ایران، کوشیده است امکانات زبان فارسی را در این شیوه بالفعل کند و جنبه های زیبایی شناختی و معرفت شناختی آن را نیز لحاظ نماید. نقد این تجربه گلستان، در واقع، تحلیل نقطه آغاز این شیوه روایتگری در داستان فارسی است و ضرورت پژوهش درباره آن را نشان می دهد. پس از طرح مباحثی نظری درباره راوی محدود و روایت ذهنی برآمده از آن، داستان را نقدی درون متنی کرده ایم و بر اساس یافته ها به دو نتیجه کلّی رسیده ایم: 1. گلستان، «کلّیت و شاکلّه» داستان خود را بر شیوه راوی محدود نهاده است و با استفاده از گفتار مستقیم و غیرمستقیم شخصیت توانسته است «زمان و پیرنگی ذهنی» خلق کند. 2. گلستان در «اجرای» کلّیت مذکور، چند ضعف عمده نیز داشته است: توصیف زمینه رخداد، تشریح بدیهیات ذهن شخصیت، کم توجّهی به منطق ذهنی میان گزاره ها در نحو روایت،  به کارگیری افعال و جملات رابط و توضیحی. این ضعف ها نشان می دهد که دستیابی به زبان و پرداخت ویژه این شیوه روایت در ادوار بعد داستان فارسی، فرایندی تدریجی بوده است.
۶.

خوانشی «لکانی» از شازده احتجاب گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شازده احتجاب ساحت نمادین لکان نام پدر نگاه خیره

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 919
در این پژوهش برپایه نظریه روانکاوی ژاک لکان، روانکاو پساساختارگرای فرانسوی، رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری تحلیل و بررسی می شود. پس از طرح مباحثی نظری درباره چند اصطلاح رایج در نظریه لکان (حیث واقع، ساحت خیالی، ساحت نمادین، نام پدر و نگاه خیره، در خوانشی نقادانه از شازده احتجاب گلشیری چگونگی کارکرد این مفاهیم سنجیده خواهد شد. نگارندگان این پژوهش کوشیده اند به دو پرسش اساسی پاسخ دهند: رمان شازده احتجاب در کدام ساحت لکانی روایت می شود؟ و علت عمده گسستگی و عدم انسجامِ ساختار «خود» شازده احتجاب و ساختار روایی این رمان چیست؟
۷.

خوانشی فرویدی از داستان گاو خونی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رؤیا رودخانه نقد روان کاوانه غریزه مرگ گاوخونی مادینه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 826 تعداد دانلود : 230
داستان گاوخونی از داستان هایی است که ساختاری رؤیاگونه دارد. در این مقاله کوشیده ایم در خوانشی روان کاوانه بر اساس نظریة فروید، ساختار رؤیاگونة این داستان و شیوة معنادهی آن را بررسی کنیم. این خوانش دو لایه را دربرمی گیرد: 1. لایة آشکار یا روساخت داستان؛ 2. لایة پنهان یا زیرساخت داستان. در لایة آشکار نشان داده می شود که داستان زمانی ذهنی دارد و رخدادهای آن در پیرنگی نامنسجم که اصل علیت و ترتیب زمانی در آن رعایت نمی شود، روایت می شود. در لایة پنهان، دو پیرنگ حذفی و استعاری داستان را از هم تفکیک کرده ایم. در پیرنگ استعاری، متن روایی گاوخونی نمادشناسی شده است و دو نماد رودخانة زاینده رود و باتلاق گاوخونی به عنوان دو نماد پرکارکرد که نشان دهندة جنس مادینه و بازگشت درون رحمی هستند، بررسی می شود. بسیاری از شخصیت های متن بسته به رابطه ای که با این دو نماد دارند، روان کاوی می شوند. در پیرنگِ حذفی، رابطة راوی با اصل لذت (غریزة زندگی) و غریزة مرگ بررسی می شود تا تعلیقِ بی پایانِ راوی در فرایند جبر، تکرار و حرکت به سوی مرگ تبیین شود.
۸.

خوانشی «لکانی» از شازده احتجاب گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شازده احتجاب ساحت نمادین لکان نام پدر نگاه خیره

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 553 تعداد دانلود : 648
در این پژوهش برپایه نظریه روانکاوی ژاک لکان، روانکاو پساساختارگرای فرانسوی، رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری تحلیل و بررسی می شود. پس از طرح مباحثی نظری درباره چند اصطلاح رایج در نظریه لکان (حیث واقع، ساحت خیالی، ساحت نمادین، نام پدر و نگاه خیره، در خوانشی نقادانه از شازده احتجاب گلشیری چگونگی کارکرد این مفاهیم سنجیده خواهد شد. نگارندگان این پژوهش کوشیده اند به دو پرسش اساسی پاسخ دهند: رمان شازده احتجاب در کدام ساحت لکانی روایت می شود؟ و علت عمده گسستگی و عدم انسجامِ ساختار «خود» شازده احتجاب و ساختار روایی این رمان چیست؟
۹.

روایت شناسی یک داستان کوتاه از هوشنگ گلشیری براساس نظریه ی ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: روایت شناسی هوشنگ گلشیری سطوح روایی معصوم دوم نظریه ی ژنت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 693 تعداد دانلود : 570
یکی از بارزترین ویژگی های داستان مدرنیستی معاصر استفاده از صناعات روایی فراوان در آن است. نویسندگان مدرنیست روزگار معاصر برای عرضه ی هستی شناسیِ نوین خود همواره از تکنیک های روایی پیچیده بهره گرفته اند و از روایت های کلاسیک و خطّیِ سده های پیشین دوری جسته اند. هوشنگ گلشیری یکی از داستان نویسان روزگار ماست که با بهره گیری از صناعات روایی فراوان آثاری پیچیده، چندلایه و دیریاب خلق کرده است. روایت پیچیده ی داستان های گلشیری از مهم ترین مشخّصه های سبک داستان نویسی اوست. در این پژوهش براساس نظریه ی ژنت، روایت شناس ساختارگرا، داستان کوتاهِ معصوم دوم روایت شناسی و تحلیل شده است. پس از گزارش نظریه ی ژنت، سه سطح رواییِ داستان، متنِ روایی و روایت گریِ این داستان کوتاه و مؤلّفه های رابط این سطوح «زمان دستوری: نظم و ترتیب، تداوم، بسامد»، «وجه یا حال و هوا: فاصله و کانونی شدگی» و «صدا یا لحن» تحلیل و بررسی می شود تا فنون و صناعاتِ کاربستی هوشنگ گلشیری در خلق این اثر نشان داده شود و نیز معلوم گردد که گلشیری به گونه ای مدرنیستی از این مؤلّفه های روایی استفاده کرده است. هدف این پژوهش آن است نشان دهد مطالعه ی ساختارِ روایی آثار گلشیری به درک پیچیدگی های آن ها کمک می کند و منجر به شناخت بیش تر جنبه های معنایی می شود.
۱۰.

بررسی و تحلیل دو مؤلّفة «صدای راوی» و «کانونی شدگی» در شازده احتجاب گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شخصیت شازده احتجاب هوشنگ گلشیری کانونی شدگی صدای راوی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 725 تعداد دانلود : 120
شازده احتجاب هوشنگ گلشیری از نظر به کارگیری صناعات و تکنیک های روایی فراوان یکی از ارزشمندترین تجربه های ادبیات داستانی ایران است. گلشیری در شازده احتجاب از مؤلّفه های متعدّدِ روایی بهره گرفته است؛ اما می توان گفت که پیچش صناعتِ روایی این اثر تا حدّ زیادی به سبب بهره گیری هنرمندانة گلشیری از دو مؤلّفة «صدای راوی» و «کانونی شدگی» بوده است. انتخاب راوی سوم شخصِ محدود به ذهنِ دو شخصیت اصلی اثر (شازده احتجاب و فخری) و ارائة اندیشه ها و گفته های این دو شخصیت در قالب گفتمانِ مستقیم و غیرمستقیم سبب شده است صدای راوی (یا راویانِ) متن روایی با نگاهِ کانونی گر (یا کانونی گر های) آن در هم تند و درک رابطة راوی و کانونی گر و نیز درک تفکیکِ این دو از هم دشوار شود. بر اساس این، در پژوهشِ حاضر دو مؤلّفة «صدای راوی» و «کانونی شدگی» در متنِ روایی شازده احتجاب با پرهیز از یکی انگاشتنِ این دو مؤلّفه تحت عنوان «زاویة دید» بررسی و تحلیل می شود تا کاربست هنرمندانة این دو مؤلّفه در متنِ روایی شازده احتجاب نشان داده شود.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان