در این نوشتار، وجود حکومت به عنوان ضرورتی اجتماعی، ابتدا به طور اجمالی از منظر عقلی و سپس با استناد به آیات قرآن کریم و با توجه به نگرش سیاسی- اجتماعی قرآن، مورد بررسی قرار می گیرد. به گمان نگارنده از دیدگاه قرآن کریم، برقراری و تشکیل حکومت، امری فطری است که با اجرای احکام، ماهیت احکام، قوانین اسلامی، اهداف بعثت انبیا و هدایت و کمال بشر، تلازم عقلی دارد.
پدیده دین به عنوان یکى از مهمترین عناصر تأثیرگذار برفرهنگ و تمدن، بهویژه سیاست، از مباحثى است که همواره دولتها و حکومتها با آن در تعامل بودهاند.
در ایران عهد باستان باورها و معتقدات مذهبى از اهمیتى شگرف برخوردار بوده و هیچگاه گرایش سکولار نسبت به دین مورد تأیید نبوده است. روحانیون به عنوان متولیان امور دینى نفوذ فراوانى در جامعه داشتند و همین عامل، جایگاه آنان را نزد حکومت استحکام مىبخشید. البته در برخى دورهها قدرت لجام گسیخته موبدان، رابطه این طبقه را با دستگاه حاکم دچار چالش مىساخت. در هر صورت، سازش یا نقار با بزرگان روحانى همواره از دغدغههاى اساسى دولتمردان ایران باستان بود که در هر عصرى مبتنى بر سیاست مذهبى حکومت تغییر مىیافت.
کنش و واکنش دین و مذهب نسبت به سیاست و حکومت در ایران باستان، مسئلهاى است که مقاله حاضر به آن خواهد پرداخت.