نـیـاز جــامــعــه بـه حـکـومـت اسـلامی
آرشیو
چکیده
متن
یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام ویخرجهم من الظلمات إلی النور بإذنه ویهدیهم إلی صراط مستقیم﴾۱؛ [کتاب مبینی از جانب خداوند عالَم نازل شد] تا به وسیلهٴ آن هر کسی را که در پی تحصیل رضای او باشد به راههای سلامت هدایت کند و به فرمان خود، آنها را از تاریکیها به سوی نور ببرد و به راه راست هدایتشان کند.
سایر مسایلی که گاهی به عنوان اهداف رسالت مطرح میشود، نظیر رفع اختلاف۲، اقامهٴ قسط۳ و امثال آن، اهداف متوسط رسالت است که در مسیر آن هدف اصلی و نهایی قرار میگیرد.
بنابراین، کار اصلی همهٴ انبیا و ائمهٴ طاهرین (علیهمالسلام) که تعقیبکنندهٴ اهداف رسالت هستند، نورانی کردن بندگان خداست و کتاب آسمانی ابزار و وسیلهای است که در راستای همین هدف والا مورد استفاده قرار میگیرد:
﴿کتاب أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور﴾۴؛ کتابی بر تو نازل کردیم تا به وسیلهٴ آن مردم را از تاریکیها به نور هدایت کنی.
خداوند دربارهٴ موسای کلیم (علیهالسلام) نیز فرمود:
﴿و لقد أرسلنا موسی بایاتنا أن أخرج قومک من الظلمات إلی النور وذکّرهم بأیّام الله﴾۵؛ موسی را با آیات خود فرستادیم [و به او دستور دادیم] تا امّت خود را از تاریکیها به نور و روشنایی هدایت کن و ایام الله را به آنان یاد آور باش.
تذکر به «ایام الله» که در این آیه به آن اشاره شده، از آن جهت جزو وظایف کلیم الهی قرار گرفته که زمینهٴ رسیدن به این هدف مقدس را فراهم کرده، برای نیل به مقصد کمک میکند. پس هر چیزی که میتواند در پیشبرد این هدف نقش داشته باشد، در اختیار انبیا (علیهمالسلام) قرار میگیرد. مانند معجزه، عصمت، طیب مولد، حُسن صوت و صورت، سخاوت، تنظّف، صبر و سایر کمالات و همچنین نداشتن نقص عضو و هر چیزی که موجب تنفر و انزجار مردم میگردد و…۶٫
تشکیل حکومت و به عهدهگرفتن ادارهٴ امور جامعه از مواردی است که نه تنها در هدایت انسانها نقش تعیینکنندهای دارد، بلکه در جهت زنده ماندن احکام و آیات الهی و نجات آنها از انزوا، اندراس، دفن شدن و محبوس گشتن در کتب و کتابخانه از سهم ویژهای برخوردار است. البته مآل و بازگشت احیای احکام و آیات الهی نیز هدایت، حمایت و احیای جامعهٴ بشری است. توضیح این مطلب طی چند نکته بیان میشود:
۱ ـ دین، تنها برخی نصایح و مواعظ محض نیست، بلکه مجموعهٴ حِکَم و احکامی است که به منظور ادارهٴ جامعه در تمام شئون اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… از سوی خدای سبحان وضع شده است. این حِکَم و احکام اگر اجرا شود میتواند سعادت فرد و جامعه را تأمین کند اما اگر در حوزهٴ گفتار متوقف گردد از عهدهٴ چنین رسالتی بر نخواهد آمد.
۲ ـ اختلاف بین انسانها، که به اختلاف در استعدادها و قابلیتها برمیگردد، امری طبیعی، بلکه ضروری است. از اینرو نه میتوان توقع داشت که این اختلافات به وجود نیاید و نه میتوان آن را از بین برد. راه حل عاقلانه، این است که به این اختلافات فکری و سلیقهای سروسامانی داده شود تا موجب هرج و مرج نگردد.
۳ ـ تنها مسألهگویی، مصلحتاندیشی، انذار و تبشیر برای اجرای احکام و حل و فصل اختلافات کفایت نمیکند، بلکه همراه انذار و تبشیر، قدرت و توانی نیز لازم است تا بتواند در کنار خیر خواهی، مصلحت اندیشی و نصیحتگری اقدام عملی کند و گرنه بدون چنین ضمانت اجرا، قوانین شرعی، زندانی کتاب و محاورات علمی و گفتگوی سمینارها و کنفرانسها خواهد شد. در نتیجه شریعت، شریعتِ کامل نخواهد بود. این ضامن اجرا، چیزی جز تشکیل حکومت و به دست گرفتن حاکمیت نیست.
نتیجه این که: اصل ضرورت تشکیل حکومت برای نجات از هرج و مرج اجتماعی، جای هیچگونه بحث و اختلافی نیست، هر چند که در تعیین شکل حکومت یا تعیین حاکم بحث و گفتگوی فراوانی وجوددارد.
هر عقل سالمی این نکته را میفهمد که اگر تشکیل حکومت و اجرای قوانین، متولی خاص نداشته باشد و هر کسی که زودتر اقدام کرد و جلو افتاد متولی اجرا باشد نه تنها هرج و مرج از بین نمیرود، بلکه اوضاع، نسبت به زمان قبل از نزول احکام نیز وخیمتر خواهد شد۷٫ از این رو راه حل صحیح آن است که آورندهٴ حکم، مجری و ناظر بر اجرا نیز باشد و قضا و حکم در صحت و سقم اجرا نیز بر عهدهٴ او باشد و دیگران هم تحت زعامت او عمل کنند.
این که گفته میشود: بدون تشکیل حکومت و به دست گرفتن نظام اداری جامعه، بسیاری از آیات قرآن کریم، نظیر آیات مربوط به حدود، دیات، قصاص، قضا، جهاد و… قابل اجرا و عمل نیست و فقط ثواب تلاوت آن برای قاری میماند و بس، سرّش همین است؛ چون این گونه آیات مانند سایر آیات قرآن کریم همیشه زنده است و اختصاص به عصر خاصی ندارد. از این رو تشکیل حکومت در هر عصری لازم است تا در پناه آن زمینهٴ ادامهٴ حیات و اجرای چنین آیاتی فراهم شود.
شرط اصلی سیاستمدار
قرآن کریم مبیّن هر چیزی۸ و هدایتگر به استوارترین راه سعادت است۹٫ از سوی دیگر تبیین اصول سیاست و اجرای صحیح آن یکی از عمدهترین راههای هدایت بشری است. از این رو رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که مبیّن قرآن۱۰ و مجری احکام آن است، تحت تعلیم و تأدیب الهی و تأیید و تسدید فرشتگان قرار گرفت و آنگاه که مدال افتخار ﴿إنّک لَعلَی خُلُقٍ عظیم﴾۱۱ را بر سینهٴ او زد زمام امور جامعه به وی سپرد تا سیاستمدار و گردانندهٴ آن شود. در مقابل، امت مأمور شدند تا با اطاعت از دستورهای او به مقصد برسند. امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
إنّ الله عزّ وجل أدّب نبیّه فأحسن أدبه، فلمّا أکمل له الأدب قال: ﴿وإنّک لعلی خُلقٍ عظیم﴾ ثمّ فوّض إلیه أمر الدین والأُمة لیسوس عباده، فقال عز وجل: ﴿ما ءاتیکم الرسول فخذوه وما نهیکم عنه فانتهوا﴾ وإنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم کان مسدَّداً موفّقاً مؤیّداً بروح القدس لایزلّ ولایخطیی فى شىءٍ ممّا یسوس به الخلق فتأدّب بآداب الله؛ خدای عز وجلّ پیغمبرش را ادب کرد و نیکو ادب کرد، وقتی که تأدیب او را به کمال رساند، فرمود: تو آراسته به اخلاق عظیم هستی، سپس امر دین و امت را به او واگذارد تا بندگان او را سیاست و رهبری کند و به امت نیز فرمود: آنچه را که رسول به شما داد بگیرید و آنچه که شما را از آن نهی کرد بر حذر باشید. آنگاه امام (علیهالسلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیلهٴ روح القدس استوار، موفق و مؤیّد شده بود. از این رو در سیاست و رهبری امت دچار لغزش و خطا نشد۱۲٫
سیاستمداران بندگان
جملهٴ «ساسة العباد» دربارهٴ ائمّه اطهار (علیهمالسلام) با دو مقدّمه قابل تحلیل است:
۱ ـ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به منزلهٴ جان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است: ﴿وأنفسنا وأنفسکم﴾۱۳٫ آنچه را که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) القا میفرمود، آن حضرت بدون کم و کاست دریافت میکرد و در حقیقت او نیز تحت تعلیم الهی بود و سکهٴ پر افتخار «خلق عظیم» به نام او نیز زده شد.
۲ ـ به مقتضای نور واحد بودن ائمّهٴ اطهار (علیهمالسلام) همهٴ آنها در شرایط عمومی امامت، همانند امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برخوردار از ودایع رسالت هستند: «فما فوّض الله إلی رسوله صلّی الله علیه و آله و سلّم فقد فوّضه إلینا»۱۴٫ به بیان دیگر: آنها نیز به منزلهٴ جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، تحت تعلیم و تأدیب الهی و با تأیید و تسدید فرشتگان به مقام خلق عظیم رسیدهاند و آن مقام پر افتخار به آنان نیز عطا شده است. در نتیجه، آنها نیز سیاستمداران بندگان خدا گردیدهاند.
تذکّر: مقصود از تفویض در اینگونه احادیث تفویض مصطلح «مقابل جبر» نیست؛ چون آن معنا از اساس، باطل و محال است و در هیچ موردی فرض صحیح نخواهد داشت.
اشارات
۱ ـ هدف صالحان و طالحان از حکومت
در طول تاریخ، سران شرک و استکبار به قصد استحمار، استعباد، استعمار و استثمار مردم برای تصاحب حکومت و مناصب حکومتی تلاش میکردند. در مقابل، انبیا (علیهمالسلام) در کنار دعوت به توحید و تبلیغ از احکام و معارف الهی به منظور نجات انسانها از قید بندگی غیر خدا، جهاد و پیکارمیکردند تا به حکومت دست یابند. حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید:
إن الله تبارک و تعالی بَعَث محمداً صلّی الله علیه و آله و سلّم بالحق لیُخرج عباده من عبادة عباده إلی عبادته ومن عهود عبادِه إلی عهوده ومن طاعةِ عباده إلی طاعته۱۵؛ خدا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بندگان به بندگی خدا و از تعهدات آنها به بندگان به تعهدات الهی و از طاعت آنها به طاعت خدا ببرد.
چنان که آیهٴ معروف سورهٴ حدید نیز تشکیل حکومت را جزو اهداف همهٴ انبیا (علیهمالسلام) میداند:
﴿لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط﴾۱۶؛ به راستی فرستادگانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و همراهشان کتاب و میزان، یعنی معیار سنجش حق و باطل نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
تشکیل حکومت و اجرای قسط و عدل هدف متوسط انبیاست، هدف نهایی آنان نورانی کردن انسانهاست که در آیهٴ ۹ سورهٴ حدید و آیات ۱ و ۵ سورهٴ ابراهیم و بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم به آن اشاره شده است.
کلیم حق (علیهالسلام) در راستای تشکیل حکومت، ابتدا برای براندازی نظام سلطهٴ فرعونیان مبارزه میکرد. پس از آن برای تشکیل حکومت کریمهٴ الهی براساس وحی آسمانی۱۷ به مجاهده پرداخت. از این رو وقتی به دربار فرعونیان میرود اولین سخن او به سران ستم کاخ بیدادگری این است:
﴿أن أدّوا إلیّ عبادالله إنّی لکم رسولٌ أمینٌ﴾۱۸؛ بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستادهای امین هستم.
به صورت صغرا و کبرای منطقی استدلال کرد و فرمود: جامعهٴ انسانی امانت خداست، امانت را باید به امین سپرد و من امین خدا هستم، پس امانت الهی را به من بسپارید.
منطق حضرت موسی (علیهالسلام) این نبود که چرا معادن مردم محروم و مستضعف بنیاسرائیل را در اختیارشان قرار نمیدهید؟ بلکه در همان ابتدا از سپردن امانت الهی به دست امینِ او سخن گفت، تا بندگان خدا را از قید عبودیت و بندگی غیر خدا برهاند. آنگاه همین امانتهای تأدیه شده و آزاد گشته از طاغوت، به پیروی و تبعیت از امین خدا در مقابل بیدادگریها مقاومت کردند که سرانجام فراعنه مبتلا به قهر دریا و طعمهٴ قعر آن گردیدند و بدین صورت با برچیده شدن بساط ظلم و نظام سلطه و واژگون گشتن کاخ استبداد، همهٴ منابع دریایی و صحرایی در اختیار مردم رنجدیدهٴ بنی اسرائیل قرار گرفت: ﴿وأورثنا القوم الّذین کانوا یُستضعفون مشارق الارض ومغاربها﴾۱۹٫
بنابراین، نقش اصیل سیاستمداران الهی هدایت و نورانی کردن جامعه است، اما قیام به قسط، حفظ آب، خاک، معدن و امثال آن، فرع هدایت انسانی است. اگر انسان در جان خود احساس استقلال از بیگانه کرد و با سر ساییدن به درگاه یگانه هویت خویش را یافت، از همه چیز خود دفاع میکند و برای اقامهٴ قسط به مجاهده برمیخیزد.
۲ ـ اصول سیاست اسلام
قبلاً اشاره شد که تشکّل اجتماعی و برپا کردن حکومت، لازمهٴ حیات اجتماعی انسان است. اصل تشکیل حکومت و موفقیت در آن به اموری بستگی دارد که تدبیر و مدیریت صحیح و آشنایی بنیانگذار آن با رجال سیاسی داخل و خارج و اصول سیاست و قدرت تدبیرشان بر ادارهٴ مجموعهٴ تحت فرمان، یکی از اصلیترین آنهاست تا حدی که میتوان گفت: هرج و مرج حاصل از بیتدبیری رهبر سیاسی، کمتر از هرج و مرج حاصل از نبود اصل حکومت نیست.
اصول سیاستِ هر بینشی بر اساس تفکر آن بینش استوار است. بینش توحیدی اصول سیاست خود را بر پایهٴ توحید در همهٴ مراتب آن و پذیرش وحی و نبوّت و معاد استوار میکند. از این رو به محورهایی، مانند تهذیب نفس، تصحیح روابط فردی و اجتماعی، قیام به قسط و عدل، ترجیح غیر بر خویشتن، محوریت تقوا در تکریم انسان (نه رنگ، قوم، نژاد، مال و…)، ظالم و منظلم نبودن، احسان به همهٴ افراد جامعه (منهای فتنهجویان و فسادانگیزان)، اتحاد، برادری، منع از تفرق و… میاندیشد. در مقابل، بینش مادی و غیر توحیدی شالودهٴ سیاستش را براساس منافع مادی و سود بیشتر بنیان مینهد. به بیان دیگر: بینش اول، براساس ﴿قد أفلح مَن تزکّی﴾۲۰ حرکت میکند و بینش دوم براساس ﴿قد أفلح الیوم مَن استعلی﴾۲۱ به میدان میآید.
بدین ترتیب زیربنای سیاست اسلامی را تفکّر در این نکته که جهان چگونه پدید آمد و انسان از کجا آمده، در کجاست و به کجا میرود و خلاصه تفکر در حقیقت توحید تشکیل میدهد. چنین سیاستی هرگز نمیگوید انسان را هرگونه که ممکن بود یا هرگونه که دلش خواست باید اداره کرد. روی این اصل، دمکراسی را در محدودهٴ شرع و چهارچوب حاکمیت «الله» میپذیرد، نه مطلق و نامحدود؛ زیرا مردم امانت الهی هستند و حاکم اسلامی امینی الهی است که باید بعد از تعلیم کتاب و حکمت به آنها، مصالح و مفاسدشان را به آنها بشناساند و فقر فکری و مالی را در همین راستا از آنها بزداید و از حدود و ثغورشان دفاع کند.
دلیلش این است که به تعبیر هشام بن حکم۲۲ امام به منزلهٴ قلب امت است که مصالح و مفاسد هر عضوی را هم به صورت جداگانه و هم به صورت جمعی میشناسد و به آنها میشناساند.
آشنا بودن امین به امانت تحت اختیار، رابطهٴ مستقیم با موفقیت او در حفظ امانت و نگهداری آن دارد. امین جامعه، یعنی حاکم باید امانت تحت اختیار خود، که انسان است را بشناسد تا بتواند در جهت مصالح او اقدام کند. بنابراین، شناخت سیاست اسلامی و آشنایی با اصول آن ارتباط مستقیم با شناخت اسلام، انسان، مبدأ و منتهای او دارد و هر چه شناخت در این قسمت بیشتر باشد، شناخت در آن قسمت نیز بیشتر خواهد بود۲۳٫
۳ ـ تجلی توحید در سیاست
ائمه (علیهمالسلام) سیاستمدارانی هستند که سیاست آنان نیز مانند سایر کارهایشان بر محور توحید است. لذا برخی از حرکتهای سیاسی و اجتماعی نه با معیارهای سیاستمداران دَغَل آن روز سازگاری داشت و نه با معیارهای سیاستبازان امروز٫
سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) در ابتدای ورود به کربلا پیشنهاد اصحابش مبنی بر جنگیدن با حرّ را نپذیرفت و فرمود:
من [در این پیکار] هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود [و قبل از آنان دست به قبضهٴ شمشیر و چلّهٴ کمان نخواهم بُرد]؛ «صدقت یا زهیر و لکن ما کنت لأبدأهم بالقتال حتّی یبدأونى»۲۴٫
با این که اگر آنان جنگ را آغاز میکردند بر حسب ظاهر، احتمال پیروزیشان زیاد بود. براساس همین بینش است که سیاست، حکمرانی، جنگ، دفاع، صلح و… باید در خدمت هدایت و راهنمایی انسانها قرار گیرد، نه این که وسیلهای برای رسیدن به قدرت، تکیه زدن بر سریر حکومت و زعامت یا دستیابی به بیتالمال و حیف و میل کردن آن باشد. نمونهٴ این سیاست را در موارد زیادی از واقعهٴ کربلا و هم چنین در زندگی سایر ائمه (علیهمالسلام) خصوصاً در زندگی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حکومت پنجسالهٴ آن حضرت به وفور میتوان مشاهده کرد. چنان که نظام الهی ایران اسلامی بعد از پیروزی بر نظام سلطهٴ طاغوت و استقرار نظام عدل به ویژه در دوران هشت سالهٴ دفاع مقدس این گونه عمل کرده است.
حکم ارتداد سلمان رشدی مرتد و فتوا به وجوب قتل او که عکس العمل شدید کشورهای غربی را به دنبال داشت نمونهٴ کوچکی است که آن پیر بُرنادل، یعنی امام رضوان مقام (قدسسره) بدان اقدام کرد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نامهای خطاب به معاویه فرمود:
شما کجا و سیاست و تدبیر امور رعیت کجا؟ شما کجا و ولایت پیداکردن بر سرنوشت امت کجا؟؛ «متی کنتم یا معاویة ساسةَ الرعیة وولاة أمرالأُمّة»۲۵؟
معلوم میشود آنچه که امویان داشتند سفاهت و دغلکاری بود، نه سیاست و رهبری؛ چون آن را در مسیر هدایت، اصلاح و ارشاد جامعهٴ انسانی به کار نمیگرفتند.
سیاست و تدبیر امور امت شرایطی دارد که سیاستمدار، بدون برخورداری از آن شرایط نمیتواند نقش صحیح الهی خود را ایفا کند، در نتیجه به خشم و قهر الهی گرفتار میشود. یکی از آن شرایط، برخورداری از صبر، تحمل و شرح صدر است: «آلة الرئاسة سعة الصدر»۲۶٫
کلیم حق تعالی، حضرت موسی (علیهالسلام) هنگامی که مأموریت ابلاغ پیام الهی به فرعونیان را پیدا کرد در ضمن خواستههای خود از خدا شرح صدر طلبید: ﴿ربّ اشرح لی صدری﴾۲۷٫ سرّ این تقاضا آن است که حتی اگر پیغمبری از پیامبران الهی در امر تبلیغ و هدایت مردم کمصبری کند مورد عتاب خداوند قرار میگیرد، مثلاً وقتی که حضرت یونس (علیهالسلام) بعد از سی سال تبلیغ تنها دو نفر به او ایمان آوردند، امتش را نفرین کرد. لیکن خدای متعال به او فرمود:
امت خود [را زود نفرین کردی و با آنان] همانند سیاست انبیا و مرسلین رفتار نکردی؛ «ولمْ تَسسْهم بسیاسة المرسلین»۲۸٫ با آن که در موارد بسیاری سیرهٴ انبیای سلف را برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرد و به او دستور پیروی از آنها را داد، اما از پیروی سیرهٴ یونس (علیهالسلام) نهی کرد و فرمود:
[ای رسول ما! برای پیاده شدن احکام پروردگارت] صبر و شکیبایی پیشه کن و همانند همدم و معاشر ماهی (یونس (علیهالسلام)) نباش…؛ ﴿فاصبر لحکم ربّک ولا تکن کصاحب الحوت﴾۲۹٫
بنابر این، محور اساسی سیاست انبیا و پیام آوران الهی و سالکان خط توحید، هدایت مردم به معالی توحید و قسط و عدل است.
۴ ـ آتشبس یکطرفه
شعار شوم «جدایی دین از سیاست» ساختهٴ نیرنگ سیاسیون سیاسیکارِ دغل باز و پرداختهٴ جمود و جهل تسبیح به دستان عافیتطلب و روشنفکر نمایان غافل، وابسته یا غیروابسته، است وگر نه هیچ سیاستمدار حکیمی، سیاست را از دین جدا نمیداند، بلکه آن دو را کاملاً به هم پیوسته و مرتبط میشمرد. سیاسیون هوامدار و هوس پرست در راستای اِعمال سلطهٴ سیاسی و حاکمیت فکری و فرهنگی خود برای مقابله با ادیان حقیقی که نسبت به سلطهگران حالت پرخاشگری و تهاجم دارند اقدام به دینسازی، مذهبتراشی و انحراف ادیان راستین الهی با نام قرائت جدید و امثال آن میکنند و در این راه همّت میگمارند و از آن به عنوان زمینهساز حضور فکری و سیاسی سلطهگرانهٴ خود استفاده میکنند. اسلام آمریکایی و مسیحیت آمریکایی۳۰ نمونهٴ تحریف ادیان، بهائیت در عالَم شیعه و وهابیت در دنیای تسنّن، نمونههای مذهبتراشی است.
از یک سو غدّارهبندان سیاسیکار خنجر را از روبسته و مسلّح به انواع سلاحهای سیاسی، فکری، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و… در پناه آتش تهیهٴ فراهم آمده از مساعدت، همکاری و همفکری عافیتطلبان و روشنفکر نمایان داخلی و با استفاده از غفلت و خواب آلودگی ملتها حملهٴ گسترده، فراگیر و همه جانبهٴ خود را برای درهم ریختن بنیادهای دینی و اعتقادی جبههٴ متدیّنان و دینباوران آغاز کرده، به اِفساد و اِهلاک حرث و نسل پرداختهاند. از دیگر سو عدهای با اعلام آتشبس یکطرفه سلاح بر زمین نهاده، دستها را بالا گرفتند و عملاً تسلیم بیگانه شدهاند. از سوی سوم گروهی با تهاجم فرهنگی قدح منحرفانهٴ زیرکان و عدّهای با دلبستگی به مدح منهرفانهٴ [مبالغهآمیز و ناآگاهانه] غافلان، صحنهٴ فرهنگ ناب را رها کرده و میدان سباق و محاوره و مناظرهٴ علمی را ترک گفتند.
اینها نه تنها سلاح هجوم به بیگانه را به دست نگرفتهاند، بلکه سلاح دفاع از خود را نیز زمین نهادند. در مقابل، قلم غفلت یا تسبیح تحجّر به دست گرفته، لباس رزم را درآورده، لباس عافیت کاذب که در واقع ثوب مذلّت است۳۱ به تن کردهاند، آیهٴ ﴿وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوَّکم﴾۳۲ و امثال آن را فراموش کرده، به اذکار و اوراد شخصی، که هیچ کس ترس و واهمهای از آن ندارد، روی آوردهاند و برخی نیز با بیان و بنانشان شعارهای انحرافی و بیگانه از فرهنگ اسلام را تکرار میکنند و خلاصه به جای حل مسئله، صورت مسأله را پاک کردهاند.
هر دو گروه باید جواب بدهند، عهدنامهٴ مالک اشتر نخعی۳۳ که حقّاً اصول سیاسی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و علوی (علیهالسلام) است با نغمهٴ ناموزون جدایی دین از سیاست چگونه قابل جمع است؟
چطور میتوان اقدام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تشکیل حکومت اسلامی در اولین فرصت ممکن پس از هجرت و تلاش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای تصدی امر خلافت پس از رحلت آن حضرت را دید و تصویر صحیحی از اسلام منهای سیاست ارائه داد؟
چطور میتوان موضعگیریهای امیرالمؤمنین و امام مجتبی (علیهماالسلام) در مقابل معاویهٴ ملعون و موضعگیری حسین بن علی (علیهمالسلام) در مقابل معاویه و فرزند سگبازش یزید و نیز موضعگیری سایر ائمه (علیهمالسلام) در مقابل سلاطین و حکّام جور را شاهد بود۳۴ و شعارجدایی دین از سیاست را همراه با شعار پیروی از آن ذوات مقدس سرداد؟
چگونه میتوان کلام امام رضا (علیهالسلام) را در مسجد جامع مرو، با جدایی دین از سیاست جمع کرد؟ آن حضرت، در حضور جمعیتی انبوه، صفت «علم و آشنایی با سیاست» را از شرایط امام و امامت دانسته و فرمود: امام باید «عالمٌ بالسیاسة، مفروض الطاعة قائمٌ بأمر الله عزوجلّ، ناصحٌ لعبادالله، حافظٌ لدین الله» باشد۳۵٫
در حالی که سیاستمداران برای نابودی دین خدا، انحراف آن و خام کردن بندگان خدا هر روز و هر لحظه نقشهای جدید میکشند و طرحی نو در میاندازند؛ آیا میتوان بدون دخالت در سیاست و بدون آشنایی با اصول سیاست و حتی سیاسیون۳۶، قائم به امر خدا، خیرخواه بندگان او و حافظ دینش بود؟
از این رو مطالعهٴ واقعبینانه، عمیق و گسترده در معارف اسلام ما را به این واقعیت روشن و بیغبار میرساند که «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما». همان شعاری که «شهید» راه اسلام خواهی و «مدرّس» حریّت و آزادی، آن را نصبالعین خود قرار داده، پیوسته تکرارش میکرد.
۱ ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۱۶٫
۲ ـ «… فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وأنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه»؛ … پس خداوند، پیامبران را برانگیخت تا بشارت دهنده و انذارگر [باشند] و با آنان کتاب نازل کرد تا میان مردم در چیزهایی که اختلاف دارند، حکم کند (سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۱۳).
۳ ـ «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ پیامبرانمان را با بیّنات و دلیلهای روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان سنجش حق و باطل نازل کردیم تا مردم قیام به قسط و عدل کنند (سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۵).
۴ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۱٫
۵ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۵٫
۶ ـ برای بسیاری از اینها روایاتی در جوامع روایی ما ذکر شده است. افزون بر این که ادلّهٴ عقلی نیز مؤیّد آن است.
۷ ـ چون بعد از نزول احکام، عدهای از معتقدان به شریعت الهی برای حفظ احکام خدا قیام میکنند در حالی که اگر احکام الهی نازل نشده باشد چنین انگیزهای نخواهد داشت.
۸ ـ «نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّشیء»؛ ماقرآنرا بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی است (سورهٴ نحل، آیهٴ ۸۹). حداقل دلالت آیه، ایناست که «کل شیء» شامل همه نیازهای هدایتی انسان میشود.
۹ ـ «إنّ هذا القرءان یهدی للتی هی أقوم»؛ به راستی که این قرآن به استوارترین راه، هدایت میکند (سورهٴ اسراء، آیهٴ ۹).
۱۰ ـ «أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزّل إلیهم»؛ ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی آنچه را که به سوی آنها نازل میشود (سورهٴ نحل، آیهٴ ۴۴).
۱۱ ـ سورهٴ قلم، آیهٴ ۴٫
۱۲ ـ بحار، ج۱۷، ص۴٫ ضمناً از این روایت معلوم میشود «خلق عظیم» تنها خوش اخلاقی در برخوردهای اجتماعی نیست. بلکه معنای اعم آن، یعنی برخورداری از ملکات علمی، آشنایی با اصول و آیین کشورداری و… نیز مراد است و گرنه مناسب نبود بگوید: ابتدا او را به خلق عظیم رساند و با روح القدس تأیید و تسدید کرد، سپس امور مردم را به او واگذار نمود. این مطلب نیز معلوم میشود که «ما ءاتیکم الرسول… » (حشر، اطلاق دارد و شامل هر یک از احکام فردی، اجتماعی، سیاسی و… میشود و اختصاص به مورد آیه (فیء) ندارد.
۱۳ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۶۱٫
۱۴ ـ آنچه را که خدا به رسولش عطا و تفویض کرده، به ما نیز داده است (کافی، ج۱، ص۲۶۸، ح۹).
۱۵ ـ روضهٴ کافی، ص۳۸۶٫
۱۶ ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۵٫
۱۷ ـ «رسالت» و «نبوت» همانند امامت، «عهد الهی» است که نه با نبوغ و استعداد به دست میآید و نه با تلاش و مجاهده، همان طور که با انتخابات و امثال آن قابل عزل و نصب نیست. چنان که به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) فرمود: «إنی جاعلک للناس إماماً» (سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۴)؛ من تو را امام مردم قرار دادم و در جواب مشرکان حجاز نیز، که ایمان آوردن را مشروط به نزول وحی بر خودشان کرده بودند فرمود: «الله أعلم حیث یجعل رسالته» (سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۲۴)؛ خدا بهتر میداند که رسالتش را کجا قرار دهد.
۱۸ ـ سورهٴ دخان، آیهٴ ۱۸٫
۱۹ ـ قومی را که به استضعاف کشیده شده بودند، وارث مشرقها و مغربهای زمین گردانیدیم (سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۳۷).
۲۰ ـ قطعاً پاکان رستگارند (سورهٴ اعلی، آیهٴ ۱۴).
۲۱ ـ [اطرافیان فرعون گفتند:] امروز کسی رستگار است که برتری پیدا کند (سورهٴ طه، آیهٴ ۶۴).
۲۲ ـ در مناظرهٴ با عمرو بن عبید در مسجد بصره (ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۱۶۹، باب الإضطرار إلی الحجة، ح۳).
۲۳ ـ تفصیل این بحث را در رسالهٴ «العناصر الرئیسیة فى السیاسة» مطالعه فرمایید.
۲۴ ـ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۳۴٫
۲۵ ـ نهج البلاغه، نامهٴ ۱۰٫
۲۶ ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶٫
۲۷ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۲۵٫
۲۸ ـ بحار، ج۱۴، ص۳۹۳٫ البته آن پیامبر خدا برای خدا بر آنها غضب و نفرین کرد چنان که در ذیل روایت آمده است که گفت: «یا ربّ إنما غضبتُ علیهم فیک وإنما دعوتُ علیهم حین عَصوْک» ولی میتوانست صبر بیشتری پیشه کند. از این رو خدای سبحان به او فرمود: بندهٴ من، نوح صبرش از تو بیشتر بود؛ «وعبدى نوح کان أصبر منک علی قومه».
۲۹ ـ سورهٴ قلم، آیهٴ ۴۸٫
۳۰ ـ همان گونه که امام راحل عظیمالشأن (قدسسره) با قیام و اقدام خود، مسلمانان را از شرّ اسلام آمریکایی خلاص و با دم روح اللّهی خود اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را احیا و به دنیا معرفی کرد، مسیحیت راستین عیسی بن مریم (علیهماالسلام) نیز احتیاج به «روح الله»ی دارد که با دم عیسوی خود دنیای غرب را از فتنه و فساد مسیحیت محرّف و منحرف آمریکایی نجات بخشد و مسیحیت ناب عیسوی را به جهانیان بشناساند.
۳۱ ـ «فمن ترکه (الجهاد) رغبةً عنه ألبسه الله ثوب الذلّ» (نهج البلاغه، خطبهٴ ۲۷)؛ کسی که آن را از روی بیمیلی ترک کند، خداوند لباس ذلت بر او میپوشاند.
۳۲ ـ هر چه در توان دارید برای مقابله و مبارزه با دشمنانتان آماده سازید و نیز اسبهای ورزیده و هر گونه سلاحی که بتوانید به وسیلهٴ آن دشمنان خدا و دشمنان خودتان را بترسانید (سورهٴ انفال، آیهٴ ۶۰). طبعاً آشنایی با سیاست و اصول آن یکی از آن وسایل است.
۳۳ ـ نهج البلاغه، نامهٴ ۵۳٫
۳۴ ـ بررسی دقیق و واقعگرایانه و ملاحظهٴ شرایط زمانی و مکانی نشان میدهد که موضعگیری هر امامی در عصر خودش معقولترین و پسندیدهترین روش ِ ممکن بوده و هر حرکت و موضعگیری دیگری غیر از آن ممکن بود ضربهٴ جبرانناپذیری به اسلام و تشیع وارد کند. کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به فاطمهٴ زهرا (علیهاالسلام) که اگر میخواهی صدای اذان باقی بماند باید صبر کنیم (شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۴۷۵، شمارهٴ ۷۳۵) نمونهٴ کوچکیاز آنهاست.
۳۵ ـ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۲٫
۳۶ ـ این تعبیر از امام راحل (قدسسره) است که در تعریف اجتهاد و مجتهد به کار بردهاند (صحیفهٴ نور، ج۲۱، ص۹۸، تاریخ پیام: ۳/۱۲/۶۷).
سایر مسایلی که گاهی به عنوان اهداف رسالت مطرح میشود، نظیر رفع اختلاف۲، اقامهٴ قسط۳ و امثال آن، اهداف متوسط رسالت است که در مسیر آن هدف اصلی و نهایی قرار میگیرد.
بنابراین، کار اصلی همهٴ انبیا و ائمهٴ طاهرین (علیهمالسلام) که تعقیبکنندهٴ اهداف رسالت هستند، نورانی کردن بندگان خداست و کتاب آسمانی ابزار و وسیلهای است که در راستای همین هدف والا مورد استفاده قرار میگیرد:
﴿کتاب أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور﴾۴؛ کتابی بر تو نازل کردیم تا به وسیلهٴ آن مردم را از تاریکیها به نور هدایت کنی.
خداوند دربارهٴ موسای کلیم (علیهالسلام) نیز فرمود:
﴿و لقد أرسلنا موسی بایاتنا أن أخرج قومک من الظلمات إلی النور وذکّرهم بأیّام الله﴾۵؛ موسی را با آیات خود فرستادیم [و به او دستور دادیم] تا امّت خود را از تاریکیها به نور و روشنایی هدایت کن و ایام الله را به آنان یاد آور باش.
تذکر به «ایام الله» که در این آیه به آن اشاره شده، از آن جهت جزو وظایف کلیم الهی قرار گرفته که زمینهٴ رسیدن به این هدف مقدس را فراهم کرده، برای نیل به مقصد کمک میکند. پس هر چیزی که میتواند در پیشبرد این هدف نقش داشته باشد، در اختیار انبیا (علیهمالسلام) قرار میگیرد. مانند معجزه، عصمت، طیب مولد، حُسن صوت و صورت، سخاوت، تنظّف، صبر و سایر کمالات و همچنین نداشتن نقص عضو و هر چیزی که موجب تنفر و انزجار مردم میگردد و…۶٫
تشکیل حکومت و به عهدهگرفتن ادارهٴ امور جامعه از مواردی است که نه تنها در هدایت انسانها نقش تعیینکنندهای دارد، بلکه در جهت زنده ماندن احکام و آیات الهی و نجات آنها از انزوا، اندراس، دفن شدن و محبوس گشتن در کتب و کتابخانه از سهم ویژهای برخوردار است. البته مآل و بازگشت احیای احکام و آیات الهی نیز هدایت، حمایت و احیای جامعهٴ بشری است. توضیح این مطلب طی چند نکته بیان میشود:
۱ ـ دین، تنها برخی نصایح و مواعظ محض نیست، بلکه مجموعهٴ حِکَم و احکامی است که به منظور ادارهٴ جامعه در تمام شئون اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… از سوی خدای سبحان وضع شده است. این حِکَم و احکام اگر اجرا شود میتواند سعادت فرد و جامعه را تأمین کند اما اگر در حوزهٴ گفتار متوقف گردد از عهدهٴ چنین رسالتی بر نخواهد آمد.
۲ ـ اختلاف بین انسانها، که به اختلاف در استعدادها و قابلیتها برمیگردد، امری طبیعی، بلکه ضروری است. از اینرو نه میتوان توقع داشت که این اختلافات به وجود نیاید و نه میتوان آن را از بین برد. راه حل عاقلانه، این است که به این اختلافات فکری و سلیقهای سروسامانی داده شود تا موجب هرج و مرج نگردد.
۳ ـ تنها مسألهگویی، مصلحتاندیشی، انذار و تبشیر برای اجرای احکام و حل و فصل اختلافات کفایت نمیکند، بلکه همراه انذار و تبشیر، قدرت و توانی نیز لازم است تا بتواند در کنار خیر خواهی، مصلحت اندیشی و نصیحتگری اقدام عملی کند و گرنه بدون چنین ضمانت اجرا، قوانین شرعی، زندانی کتاب و محاورات علمی و گفتگوی سمینارها و کنفرانسها خواهد شد. در نتیجه شریعت، شریعتِ کامل نخواهد بود. این ضامن اجرا، چیزی جز تشکیل حکومت و به دست گرفتن حاکمیت نیست.
نتیجه این که: اصل ضرورت تشکیل حکومت برای نجات از هرج و مرج اجتماعی، جای هیچگونه بحث و اختلافی نیست، هر چند که در تعیین شکل حکومت یا تعیین حاکم بحث و گفتگوی فراوانی وجوددارد.
هر عقل سالمی این نکته را میفهمد که اگر تشکیل حکومت و اجرای قوانین، متولی خاص نداشته باشد و هر کسی که زودتر اقدام کرد و جلو افتاد متولی اجرا باشد نه تنها هرج و مرج از بین نمیرود، بلکه اوضاع، نسبت به زمان قبل از نزول احکام نیز وخیمتر خواهد شد۷٫ از این رو راه حل صحیح آن است که آورندهٴ حکم، مجری و ناظر بر اجرا نیز باشد و قضا و حکم در صحت و سقم اجرا نیز بر عهدهٴ او باشد و دیگران هم تحت زعامت او عمل کنند.
این که گفته میشود: بدون تشکیل حکومت و به دست گرفتن نظام اداری جامعه، بسیاری از آیات قرآن کریم، نظیر آیات مربوط به حدود، دیات، قصاص، قضا، جهاد و… قابل اجرا و عمل نیست و فقط ثواب تلاوت آن برای قاری میماند و بس، سرّش همین است؛ چون این گونه آیات مانند سایر آیات قرآن کریم همیشه زنده است و اختصاص به عصر خاصی ندارد. از این رو تشکیل حکومت در هر عصری لازم است تا در پناه آن زمینهٴ ادامهٴ حیات و اجرای چنین آیاتی فراهم شود.
شرط اصلی سیاستمدار
قرآن کریم مبیّن هر چیزی۸ و هدایتگر به استوارترین راه سعادت است۹٫ از سوی دیگر تبیین اصول سیاست و اجرای صحیح آن یکی از عمدهترین راههای هدایت بشری است. از این رو رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که مبیّن قرآن۱۰ و مجری احکام آن است، تحت تعلیم و تأدیب الهی و تأیید و تسدید فرشتگان قرار گرفت و آنگاه که مدال افتخار ﴿إنّک لَعلَی خُلُقٍ عظیم﴾۱۱ را بر سینهٴ او زد زمام امور جامعه به وی سپرد تا سیاستمدار و گردانندهٴ آن شود. در مقابل، امت مأمور شدند تا با اطاعت از دستورهای او به مقصد برسند. امام صادق (علیهالسلام) فرمود:
إنّ الله عزّ وجل أدّب نبیّه فأحسن أدبه، فلمّا أکمل له الأدب قال: ﴿وإنّک لعلی خُلقٍ عظیم﴾ ثمّ فوّض إلیه أمر الدین والأُمة لیسوس عباده، فقال عز وجل: ﴿ما ءاتیکم الرسول فخذوه وما نهیکم عنه فانتهوا﴾ وإنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم کان مسدَّداً موفّقاً مؤیّداً بروح القدس لایزلّ ولایخطیی فى شىءٍ ممّا یسوس به الخلق فتأدّب بآداب الله؛ خدای عز وجلّ پیغمبرش را ادب کرد و نیکو ادب کرد، وقتی که تأدیب او را به کمال رساند، فرمود: تو آراسته به اخلاق عظیم هستی، سپس امر دین و امت را به او واگذارد تا بندگان او را سیاست و رهبری کند و به امت نیز فرمود: آنچه را که رسول به شما داد بگیرید و آنچه که شما را از آن نهی کرد بر حذر باشید. آنگاه امام (علیهالسلام) فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به وسیلهٴ روح القدس استوار، موفق و مؤیّد شده بود. از این رو در سیاست و رهبری امت دچار لغزش و خطا نشد۱۲٫
سیاستمداران بندگان
جملهٴ «ساسة العباد» دربارهٴ ائمّه اطهار (علیهمالسلام) با دو مقدّمه قابل تحلیل است:
۱ ـ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به منزلهٴ جان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است: ﴿وأنفسنا وأنفسکم﴾۱۳٫ آنچه را که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) القا میفرمود، آن حضرت بدون کم و کاست دریافت میکرد و در حقیقت او نیز تحت تعلیم الهی بود و سکهٴ پر افتخار «خلق عظیم» به نام او نیز زده شد.
۲ ـ به مقتضای نور واحد بودن ائمّهٴ اطهار (علیهمالسلام) همهٴ آنها در شرایط عمومی امامت، همانند امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برخوردار از ودایع رسالت هستند: «فما فوّض الله إلی رسوله صلّی الله علیه و آله و سلّم فقد فوّضه إلینا»۱۴٫ به بیان دیگر: آنها نیز به منزلهٴ جان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، تحت تعلیم و تأدیب الهی و با تأیید و تسدید فرشتگان به مقام خلق عظیم رسیدهاند و آن مقام پر افتخار به آنان نیز عطا شده است. در نتیجه، آنها نیز سیاستمداران بندگان خدا گردیدهاند.
تذکّر: مقصود از تفویض در اینگونه احادیث تفویض مصطلح «مقابل جبر» نیست؛ چون آن معنا از اساس، باطل و محال است و در هیچ موردی فرض صحیح نخواهد داشت.
اشارات
۱ ـ هدف صالحان و طالحان از حکومت
در طول تاریخ، سران شرک و استکبار به قصد استحمار، استعباد، استعمار و استثمار مردم برای تصاحب حکومت و مناصب حکومتی تلاش میکردند. در مقابل، انبیا (علیهمالسلام) در کنار دعوت به توحید و تبلیغ از احکام و معارف الهی به منظور نجات انسانها از قید بندگی غیر خدا، جهاد و پیکارمیکردند تا به حکومت دست یابند. حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید:
إن الله تبارک و تعالی بَعَث محمداً صلّی الله علیه و آله و سلّم بالحق لیُخرج عباده من عبادة عباده إلی عبادته ومن عهود عبادِه إلی عهوده ومن طاعةِ عباده إلی طاعته۱۵؛ خدا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بندگان به بندگی خدا و از تعهدات آنها به بندگان به تعهدات الهی و از طاعت آنها به طاعت خدا ببرد.
چنان که آیهٴ معروف سورهٴ حدید نیز تشکیل حکومت را جزو اهداف همهٴ انبیا (علیهمالسلام) میداند:
﴿لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط﴾۱۶؛ به راستی فرستادگانمان را با دلیلهای روشن فرستادیم و همراهشان کتاب و میزان، یعنی معیار سنجش حق و باطل نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
تشکیل حکومت و اجرای قسط و عدل هدف متوسط انبیاست، هدف نهایی آنان نورانی کردن انسانهاست که در آیهٴ ۹ سورهٴ حدید و آیات ۱ و ۵ سورهٴ ابراهیم و بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم به آن اشاره شده است.
کلیم حق (علیهالسلام) در راستای تشکیل حکومت، ابتدا برای براندازی نظام سلطهٴ فرعونیان مبارزه میکرد. پس از آن برای تشکیل حکومت کریمهٴ الهی براساس وحی آسمانی۱۷ به مجاهده پرداخت. از این رو وقتی به دربار فرعونیان میرود اولین سخن او به سران ستم کاخ بیدادگری این است:
﴿أن أدّوا إلیّ عبادالله إنّی لکم رسولٌ أمینٌ﴾۱۸؛ بندگان خدا را به من واگذارید که من فرستادهای امین هستم.
به صورت صغرا و کبرای منطقی استدلال کرد و فرمود: جامعهٴ انسانی امانت خداست، امانت را باید به امین سپرد و من امین خدا هستم، پس امانت الهی را به من بسپارید.
منطق حضرت موسی (علیهالسلام) این نبود که چرا معادن مردم محروم و مستضعف بنیاسرائیل را در اختیارشان قرار نمیدهید؟ بلکه در همان ابتدا از سپردن امانت الهی به دست امینِ او سخن گفت، تا بندگان خدا را از قید عبودیت و بندگی غیر خدا برهاند. آنگاه همین امانتهای تأدیه شده و آزاد گشته از طاغوت، به پیروی و تبعیت از امین خدا در مقابل بیدادگریها مقاومت کردند که سرانجام فراعنه مبتلا به قهر دریا و طعمهٴ قعر آن گردیدند و بدین صورت با برچیده شدن بساط ظلم و نظام سلطه و واژگون گشتن کاخ استبداد، همهٴ منابع دریایی و صحرایی در اختیار مردم رنجدیدهٴ بنی اسرائیل قرار گرفت: ﴿وأورثنا القوم الّذین کانوا یُستضعفون مشارق الارض ومغاربها﴾۱۹٫
بنابراین، نقش اصیل سیاستمداران الهی هدایت و نورانی کردن جامعه است، اما قیام به قسط، حفظ آب، خاک، معدن و امثال آن، فرع هدایت انسانی است. اگر انسان در جان خود احساس استقلال از بیگانه کرد و با سر ساییدن به درگاه یگانه هویت خویش را یافت، از همه چیز خود دفاع میکند و برای اقامهٴ قسط به مجاهده برمیخیزد.
۲ ـ اصول سیاست اسلام
قبلاً اشاره شد که تشکّل اجتماعی و برپا کردن حکومت، لازمهٴ حیات اجتماعی انسان است. اصل تشکیل حکومت و موفقیت در آن به اموری بستگی دارد که تدبیر و مدیریت صحیح و آشنایی بنیانگذار آن با رجال سیاسی داخل و خارج و اصول سیاست و قدرت تدبیرشان بر ادارهٴ مجموعهٴ تحت فرمان، یکی از اصلیترین آنهاست تا حدی که میتوان گفت: هرج و مرج حاصل از بیتدبیری رهبر سیاسی، کمتر از هرج و مرج حاصل از نبود اصل حکومت نیست.
اصول سیاستِ هر بینشی بر اساس تفکر آن بینش استوار است. بینش توحیدی اصول سیاست خود را بر پایهٴ توحید در همهٴ مراتب آن و پذیرش وحی و نبوّت و معاد استوار میکند. از این رو به محورهایی، مانند تهذیب نفس، تصحیح روابط فردی و اجتماعی، قیام به قسط و عدل، ترجیح غیر بر خویشتن، محوریت تقوا در تکریم انسان (نه رنگ، قوم، نژاد، مال و…)، ظالم و منظلم نبودن، احسان به همهٴ افراد جامعه (منهای فتنهجویان و فسادانگیزان)، اتحاد، برادری، منع از تفرق و… میاندیشد. در مقابل، بینش مادی و غیر توحیدی شالودهٴ سیاستش را براساس منافع مادی و سود بیشتر بنیان مینهد. به بیان دیگر: بینش اول، براساس ﴿قد أفلح مَن تزکّی﴾۲۰ حرکت میکند و بینش دوم براساس ﴿قد أفلح الیوم مَن استعلی﴾۲۱ به میدان میآید.
بدین ترتیب زیربنای سیاست اسلامی را تفکّر در این نکته که جهان چگونه پدید آمد و انسان از کجا آمده، در کجاست و به کجا میرود و خلاصه تفکر در حقیقت توحید تشکیل میدهد. چنین سیاستی هرگز نمیگوید انسان را هرگونه که ممکن بود یا هرگونه که دلش خواست باید اداره کرد. روی این اصل، دمکراسی را در محدودهٴ شرع و چهارچوب حاکمیت «الله» میپذیرد، نه مطلق و نامحدود؛ زیرا مردم امانت الهی هستند و حاکم اسلامی امینی الهی است که باید بعد از تعلیم کتاب و حکمت به آنها، مصالح و مفاسدشان را به آنها بشناساند و فقر فکری و مالی را در همین راستا از آنها بزداید و از حدود و ثغورشان دفاع کند.
دلیلش این است که به تعبیر هشام بن حکم۲۲ امام به منزلهٴ قلب امت است که مصالح و مفاسد هر عضوی را هم به صورت جداگانه و هم به صورت جمعی میشناسد و به آنها میشناساند.
آشنا بودن امین به امانت تحت اختیار، رابطهٴ مستقیم با موفقیت او در حفظ امانت و نگهداری آن دارد. امین جامعه، یعنی حاکم باید امانت تحت اختیار خود، که انسان است را بشناسد تا بتواند در جهت مصالح او اقدام کند. بنابراین، شناخت سیاست اسلامی و آشنایی با اصول آن ارتباط مستقیم با شناخت اسلام، انسان، مبدأ و منتهای او دارد و هر چه شناخت در این قسمت بیشتر باشد، شناخت در آن قسمت نیز بیشتر خواهد بود۲۳٫
۳ ـ تجلی توحید در سیاست
ائمه (علیهمالسلام) سیاستمدارانی هستند که سیاست آنان نیز مانند سایر کارهایشان بر محور توحید است. لذا برخی از حرکتهای سیاسی و اجتماعی نه با معیارهای سیاستمداران دَغَل آن روز سازگاری داشت و نه با معیارهای سیاستبازان امروز٫
سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) در ابتدای ورود به کربلا پیشنهاد اصحابش مبنی بر جنگیدن با حرّ را نپذیرفت و فرمود:
من [در این پیکار] هرگز آغازگر جنگ نخواهم بود [و قبل از آنان دست به قبضهٴ شمشیر و چلّهٴ کمان نخواهم بُرد]؛ «صدقت یا زهیر و لکن ما کنت لأبدأهم بالقتال حتّی یبدأونى»۲۴٫
با این که اگر آنان جنگ را آغاز میکردند بر حسب ظاهر، احتمال پیروزیشان زیاد بود. براساس همین بینش است که سیاست، حکمرانی، جنگ، دفاع، صلح و… باید در خدمت هدایت و راهنمایی انسانها قرار گیرد، نه این که وسیلهای برای رسیدن به قدرت، تکیه زدن بر سریر حکومت و زعامت یا دستیابی به بیتالمال و حیف و میل کردن آن باشد. نمونهٴ این سیاست را در موارد زیادی از واقعهٴ کربلا و هم چنین در زندگی سایر ائمه (علیهمالسلام) خصوصاً در زندگی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حکومت پنجسالهٴ آن حضرت به وفور میتوان مشاهده کرد. چنان که نظام الهی ایران اسلامی بعد از پیروزی بر نظام سلطهٴ طاغوت و استقرار نظام عدل به ویژه در دوران هشت سالهٴ دفاع مقدس این گونه عمل کرده است.
حکم ارتداد سلمان رشدی مرتد و فتوا به وجوب قتل او که عکس العمل شدید کشورهای غربی را به دنبال داشت نمونهٴ کوچکی است که آن پیر بُرنادل، یعنی امام رضوان مقام (قدسسره) بدان اقدام کرد.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در نامهای خطاب به معاویه فرمود:
شما کجا و سیاست و تدبیر امور رعیت کجا؟ شما کجا و ولایت پیداکردن بر سرنوشت امت کجا؟؛ «متی کنتم یا معاویة ساسةَ الرعیة وولاة أمرالأُمّة»۲۵؟
معلوم میشود آنچه که امویان داشتند سفاهت و دغلکاری بود، نه سیاست و رهبری؛ چون آن را در مسیر هدایت، اصلاح و ارشاد جامعهٴ انسانی به کار نمیگرفتند.
سیاست و تدبیر امور امت شرایطی دارد که سیاستمدار، بدون برخورداری از آن شرایط نمیتواند نقش صحیح الهی خود را ایفا کند، در نتیجه به خشم و قهر الهی گرفتار میشود. یکی از آن شرایط، برخورداری از صبر، تحمل و شرح صدر است: «آلة الرئاسة سعة الصدر»۲۶٫
کلیم حق تعالی، حضرت موسی (علیهالسلام) هنگامی که مأموریت ابلاغ پیام الهی به فرعونیان را پیدا کرد در ضمن خواستههای خود از خدا شرح صدر طلبید: ﴿ربّ اشرح لی صدری﴾۲۷٫ سرّ این تقاضا آن است که حتی اگر پیغمبری از پیامبران الهی در امر تبلیغ و هدایت مردم کمصبری کند مورد عتاب خداوند قرار میگیرد، مثلاً وقتی که حضرت یونس (علیهالسلام) بعد از سی سال تبلیغ تنها دو نفر به او ایمان آوردند، امتش را نفرین کرد. لیکن خدای متعال به او فرمود:
امت خود [را زود نفرین کردی و با آنان] همانند سیاست انبیا و مرسلین رفتار نکردی؛ «ولمْ تَسسْهم بسیاسة المرسلین»۲۸٫ با آن که در موارد بسیاری سیرهٴ انبیای سلف را برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرد و به او دستور پیروی از آنها را داد، اما از پیروی سیرهٴ یونس (علیهالسلام) نهی کرد و فرمود:
[ای رسول ما! برای پیاده شدن احکام پروردگارت] صبر و شکیبایی پیشه کن و همانند همدم و معاشر ماهی (یونس (علیهالسلام)) نباش…؛ ﴿فاصبر لحکم ربّک ولا تکن کصاحب الحوت﴾۲۹٫
بنابر این، محور اساسی سیاست انبیا و پیام آوران الهی و سالکان خط توحید، هدایت مردم به معالی توحید و قسط و عدل است.
۴ ـ آتشبس یکطرفه
شعار شوم «جدایی دین از سیاست» ساختهٴ نیرنگ سیاسیون سیاسیکارِ دغل باز و پرداختهٴ جمود و جهل تسبیح به دستان عافیتطلب و روشنفکر نمایان غافل، وابسته یا غیروابسته، است وگر نه هیچ سیاستمدار حکیمی، سیاست را از دین جدا نمیداند، بلکه آن دو را کاملاً به هم پیوسته و مرتبط میشمرد. سیاسیون هوامدار و هوس پرست در راستای اِعمال سلطهٴ سیاسی و حاکمیت فکری و فرهنگی خود برای مقابله با ادیان حقیقی که نسبت به سلطهگران حالت پرخاشگری و تهاجم دارند اقدام به دینسازی، مذهبتراشی و انحراف ادیان راستین الهی با نام قرائت جدید و امثال آن میکنند و در این راه همّت میگمارند و از آن به عنوان زمینهساز حضور فکری و سیاسی سلطهگرانهٴ خود استفاده میکنند. اسلام آمریکایی و مسیحیت آمریکایی۳۰ نمونهٴ تحریف ادیان، بهائیت در عالَم شیعه و وهابیت در دنیای تسنّن، نمونههای مذهبتراشی است.
از یک سو غدّارهبندان سیاسیکار خنجر را از روبسته و مسلّح به انواع سلاحهای سیاسی، فکری، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و… در پناه آتش تهیهٴ فراهم آمده از مساعدت، همکاری و همفکری عافیتطلبان و روشنفکر نمایان داخلی و با استفاده از غفلت و خواب آلودگی ملتها حملهٴ گسترده، فراگیر و همه جانبهٴ خود را برای درهم ریختن بنیادهای دینی و اعتقادی جبههٴ متدیّنان و دینباوران آغاز کرده، به اِفساد و اِهلاک حرث و نسل پرداختهاند. از دیگر سو عدهای با اعلام آتشبس یکطرفه سلاح بر زمین نهاده، دستها را بالا گرفتند و عملاً تسلیم بیگانه شدهاند. از سوی سوم گروهی با تهاجم فرهنگی قدح منحرفانهٴ زیرکان و عدّهای با دلبستگی به مدح منهرفانهٴ [مبالغهآمیز و ناآگاهانه] غافلان، صحنهٴ فرهنگ ناب را رها کرده و میدان سباق و محاوره و مناظرهٴ علمی را ترک گفتند.
اینها نه تنها سلاح هجوم به بیگانه را به دست نگرفتهاند، بلکه سلاح دفاع از خود را نیز زمین نهادند. در مقابل، قلم غفلت یا تسبیح تحجّر به دست گرفته، لباس رزم را درآورده، لباس عافیت کاذب که در واقع ثوب مذلّت است۳۱ به تن کردهاند، آیهٴ ﴿وأعدّوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوَّکم﴾۳۲ و امثال آن را فراموش کرده، به اذکار و اوراد شخصی، که هیچ کس ترس و واهمهای از آن ندارد، روی آوردهاند و برخی نیز با بیان و بنانشان شعارهای انحرافی و بیگانه از فرهنگ اسلام را تکرار میکنند و خلاصه به جای حل مسئله، صورت مسأله را پاک کردهاند.
هر دو گروه باید جواب بدهند، عهدنامهٴ مالک اشتر نخعی۳۳ که حقّاً اصول سیاسی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و علوی (علیهالسلام) است با نغمهٴ ناموزون جدایی دین از سیاست چگونه قابل جمع است؟
چطور میتوان اقدام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تشکیل حکومت اسلامی در اولین فرصت ممکن پس از هجرت و تلاش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برای تصدی امر خلافت پس از رحلت آن حضرت را دید و تصویر صحیحی از اسلام منهای سیاست ارائه داد؟
چطور میتوان موضعگیریهای امیرالمؤمنین و امام مجتبی (علیهماالسلام) در مقابل معاویهٴ ملعون و موضعگیری حسین بن علی (علیهمالسلام) در مقابل معاویه و فرزند سگبازش یزید و نیز موضعگیری سایر ائمه (علیهمالسلام) در مقابل سلاطین و حکّام جور را شاهد بود۳۴ و شعارجدایی دین از سیاست را همراه با شعار پیروی از آن ذوات مقدس سرداد؟
چگونه میتوان کلام امام رضا (علیهالسلام) را در مسجد جامع مرو، با جدایی دین از سیاست جمع کرد؟ آن حضرت، در حضور جمعیتی انبوه، صفت «علم و آشنایی با سیاست» را از شرایط امام و امامت دانسته و فرمود: امام باید «عالمٌ بالسیاسة، مفروض الطاعة قائمٌ بأمر الله عزوجلّ، ناصحٌ لعبادالله، حافظٌ لدین الله» باشد۳۵٫
در حالی که سیاستمداران برای نابودی دین خدا، انحراف آن و خام کردن بندگان خدا هر روز و هر لحظه نقشهای جدید میکشند و طرحی نو در میاندازند؛ آیا میتوان بدون دخالت در سیاست و بدون آشنایی با اصول سیاست و حتی سیاسیون۳۶، قائم به امر خدا، خیرخواه بندگان او و حافظ دینش بود؟
از این رو مطالعهٴ واقعبینانه، عمیق و گسترده در معارف اسلام ما را به این واقعیت روشن و بیغبار میرساند که «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما». همان شعاری که «شهید» راه اسلام خواهی و «مدرّس» حریّت و آزادی، آن را نصبالعین خود قرار داده، پیوسته تکرارش میکرد.
۱ ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۱۶٫
۲ ـ «… فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وأنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه»؛ … پس خداوند، پیامبران را برانگیخت تا بشارت دهنده و انذارگر [باشند] و با آنان کتاب نازل کرد تا میان مردم در چیزهایی که اختلاف دارند، حکم کند (سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۱۳).
۳ ـ «لقد أرسلنا رسلنا بالبینات وأنزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ پیامبرانمان را با بیّنات و دلیلهای روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان سنجش حق و باطل نازل کردیم تا مردم قیام به قسط و عدل کنند (سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۵).
۴ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۱٫
۵ ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۵٫
۶ ـ برای بسیاری از اینها روایاتی در جوامع روایی ما ذکر شده است. افزون بر این که ادلّهٴ عقلی نیز مؤیّد آن است.
۷ ـ چون بعد از نزول احکام، عدهای از معتقدان به شریعت الهی برای حفظ احکام خدا قیام میکنند در حالی که اگر احکام الهی نازل نشده باشد چنین انگیزهای نخواهد داشت.
۸ ـ «نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّشیء»؛ ماقرآنرا بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی است (سورهٴ نحل، آیهٴ ۸۹). حداقل دلالت آیه، ایناست که «کل شیء» شامل همه نیازهای هدایتی انسان میشود.
۹ ـ «إنّ هذا القرءان یهدی للتی هی أقوم»؛ به راستی که این قرآن به استوارترین راه، هدایت میکند (سورهٴ اسراء، آیهٴ ۹).
۱۰ ـ «أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزّل إلیهم»؛ ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا برای مردم تبیین کنی آنچه را که به سوی آنها نازل میشود (سورهٴ نحل، آیهٴ ۴۴).
۱۱ ـ سورهٴ قلم، آیهٴ ۴٫
۱۲ ـ بحار، ج۱۷، ص۴٫ ضمناً از این روایت معلوم میشود «خلق عظیم» تنها خوش اخلاقی در برخوردهای اجتماعی نیست. بلکه معنای اعم آن، یعنی برخورداری از ملکات علمی، آشنایی با اصول و آیین کشورداری و… نیز مراد است و گرنه مناسب نبود بگوید: ابتدا او را به خلق عظیم رساند و با روح القدس تأیید و تسدید کرد، سپس امور مردم را به او واگذار نمود. این مطلب نیز معلوم میشود که «ما ءاتیکم الرسول… » (حشر، اطلاق دارد و شامل هر یک از احکام فردی، اجتماعی، سیاسی و… میشود و اختصاص به مورد آیه (فیء) ندارد.
۱۳ ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۶۱٫
۱۴ ـ آنچه را که خدا به رسولش عطا و تفویض کرده، به ما نیز داده است (کافی، ج۱، ص۲۶۸، ح۹).
۱۵ ـ روضهٴ کافی، ص۳۸۶٫
۱۶ ـ سورهٴ حدید، آیهٴ ۲۵٫
۱۷ ـ «رسالت» و «نبوت» همانند امامت، «عهد الهی» است که نه با نبوغ و استعداد به دست میآید و نه با تلاش و مجاهده، همان طور که با انتخابات و امثال آن قابل عزل و نصب نیست. چنان که به حضرت ابراهیم (علیهالسلام) فرمود: «إنی جاعلک للناس إماماً» (سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۴)؛ من تو را امام مردم قرار دادم و در جواب مشرکان حجاز نیز، که ایمان آوردن را مشروط به نزول وحی بر خودشان کرده بودند فرمود: «الله أعلم حیث یجعل رسالته» (سورهٴ انعام، آیهٴ ۱۲۴)؛ خدا بهتر میداند که رسالتش را کجا قرار دهد.
۱۸ ـ سورهٴ دخان، آیهٴ ۱۸٫
۱۹ ـ قومی را که به استضعاف کشیده شده بودند، وارث مشرقها و مغربهای زمین گردانیدیم (سورهٴ اعراف، آیهٴ ۱۳۷).
۲۰ ـ قطعاً پاکان رستگارند (سورهٴ اعلی، آیهٴ ۱۴).
۲۱ ـ [اطرافیان فرعون گفتند:] امروز کسی رستگار است که برتری پیدا کند (سورهٴ طه، آیهٴ ۶۴).
۲۲ ـ در مناظرهٴ با عمرو بن عبید در مسجد بصره (ر.ک: اصول کافی، ج۱، ص۱۶۹، باب الإضطرار إلی الحجة، ح۳).
۲۳ ـ تفصیل این بحث را در رسالهٴ «العناصر الرئیسیة فى السیاسة» مطالعه فرمایید.
۲۴ ـ مقتل الحسین للخوارزمی، ج۱، ص۲۳۴٫
۲۵ ـ نهج البلاغه، نامهٴ ۱۰٫
۲۶ ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶٫
۲۷ ـ سورهٴ طه، آیهٴ ۲۵٫
۲۸ ـ بحار، ج۱۴، ص۳۹۳٫ البته آن پیامبر خدا برای خدا بر آنها غضب و نفرین کرد چنان که در ذیل روایت آمده است که گفت: «یا ربّ إنما غضبتُ علیهم فیک وإنما دعوتُ علیهم حین عَصوْک» ولی میتوانست صبر بیشتری پیشه کند. از این رو خدای سبحان به او فرمود: بندهٴ من، نوح صبرش از تو بیشتر بود؛ «وعبدى نوح کان أصبر منک علی قومه».
۲۹ ـ سورهٴ قلم، آیهٴ ۴۸٫
۳۰ ـ همان گونه که امام راحل عظیمالشأن (قدسسره) با قیام و اقدام خود، مسلمانان را از شرّ اسلام آمریکایی خلاص و با دم روح اللّهی خود اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را احیا و به دنیا معرفی کرد، مسیحیت راستین عیسی بن مریم (علیهماالسلام) نیز احتیاج به «روح الله»ی دارد که با دم عیسوی خود دنیای غرب را از فتنه و فساد مسیحیت محرّف و منحرف آمریکایی نجات بخشد و مسیحیت ناب عیسوی را به جهانیان بشناساند.
۳۱ ـ «فمن ترکه (الجهاد) رغبةً عنه ألبسه الله ثوب الذلّ» (نهج البلاغه، خطبهٴ ۲۷)؛ کسی که آن را از روی بیمیلی ترک کند، خداوند لباس ذلت بر او میپوشاند.
۳۲ ـ هر چه در توان دارید برای مقابله و مبارزه با دشمنانتان آماده سازید و نیز اسبهای ورزیده و هر گونه سلاحی که بتوانید به وسیلهٴ آن دشمنان خدا و دشمنان خودتان را بترسانید (سورهٴ انفال، آیهٴ ۶۰). طبعاً آشنایی با سیاست و اصول آن یکی از آن وسایل است.
۳۳ ـ نهج البلاغه، نامهٴ ۵۳٫
۳۴ ـ بررسی دقیق و واقعگرایانه و ملاحظهٴ شرایط زمانی و مکانی نشان میدهد که موضعگیری هر امامی در عصر خودش معقولترین و پسندیدهترین روش ِ ممکن بوده و هر حرکت و موضعگیری دیگری غیر از آن ممکن بود ضربهٴ جبرانناپذیری به اسلام و تشیع وارد کند. کلام امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به فاطمهٴ زهرا (علیهاالسلام) که اگر میخواهی صدای اذان باقی بماند باید صبر کنیم (شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۴۷۵، شمارهٴ ۷۳۵) نمونهٴ کوچکیاز آنهاست.
۳۵ ـ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۲٫
۳۶ ـ این تعبیر از امام راحل (قدسسره) است که در تعریف اجتهاد و مجتهد به کار بردهاند (صحیفهٴ نور، ج۲۱، ص۹۸، تاریخ پیام: ۳/۱۲/۶۷).