احمد بن محمد بن خالد برقی از جمله چهره های شاخص امامیه در سده سوم است که بنابر نظر رجال شناسان امامی، به دلیل نقل از راویان ضعیف و اعتماد به روایات مرسل، توسط احمد بن محمد بن عیسی اشعری از قم اخراج شده و پس از گذشت زمان، به دلایل نامعلومی به قم بازگردانده شده است. این مقاله برای نخستین بار با بهره گیری از روش تاریخی- تحلیلی، علل اخراج و بازگشت احمد برقی به قم را مورد بازخوانی قرار داده است. با تکیه بر شواهد تاریخی آشکار شد که تعلق برقی به جریان فکری «ادب» و مخالفت احمد اشعری با رویکرد ادب گرایانه به احادیث، زمینه اخراج برقی از قم را فراهم آورد. مطالعه حاضر برای تبیین دلایل بازگشت برقی، توازن قدرت های سه گانه ی علمی، سیاسی، اقتصادی در قم و نیز چالش های میان آنان را بررسی کرد. این مطالعه نشان داد که وابستگی برقی به طیفِ علمیِ قدرتمندِ «ادب» در قم که یارای رقابت با طیف علمی اشعریان را داشت و نیز ظرفیتِ این طیف علمی بر برقراری روابط سازنده و راهبردی با مراکز قدرت و ثروت (امرا و تجار قم)، امکان بازگشت برقی به قم را فراهم آورد.
سرزمین دیرپا و گسترده آسیای میانه، دیری نپایید که به دست سپاهیان مسلمان گشوده و اسلام، باور مردم آن سامان شد. این گام نهادنِ آن آیین جدید در آنجا، تنها یک رخداد نظامی نبود؛ باورمندان آسیای میانه به دین اسلام، چونان دیگر مسلمانان در دیگر سرزمین ها، کوشیدند بهره شایسته خود را هم در برخورداری از آموزه های این دین و هم در پراکندن آن آموزه ها و حامل های آن- قرآن و حدیث- بیابند و بازتاب دهند. همین جاست که با تکیه بر گزارش های سمعانی، محدث پرکار و خستگی ناپذیر اهل سنت در کتاب نامدارش، الانساب، به پدیده شگفتی آورِ فراوانی محدثان آسیای میانه برمی خوریم. ناگفته پیداست چنین پدیده ای، رخدادی ساده و ریشه دار در یک عامل تک بعدی و برخاسته از بستری دور از پیچیدگی و ساده انگارانه نبوده و زمینه ای چندگانه و چندگونه داشته است. ما در این نوشته می کوشیم پدیده فراوانی محدثان آسیای میانه را از منظر کندوکاوهای علم رجال و دوربودن جغرافیایی مردم آن سامان از شهرهای پیشوایان علم حدیث که به کار نقد و پالایش- جرح و تعدیل- راویان می پرداختند، بررسی کنیم و نشان دهیم ناشناخته ماندن محدثان آسیای میانه و در امان بودنشان از تیغ علم رجال که بر خوش چهره ماندنشان نزد توده مسلمانان این سرزمین و رواج روایاتشان در هر کوی و برزن و مسجد و محراب و منبر می انجامید، یکی از خاستگاه های آن فراوانی پیش گفته است.
تضعیفات رجالی، پرحاشیه ترین بخش علم رجال است. جارحان فقط در پاره ای از موارد به عوامل تضعیف راویان اشاره کرده اند. توجه به رفتار عملی اصحاب در برخورد با این دسته متهم به ضعف و از دیگر سو، توجه به اختلاف فراوان رجالیان با یکدیگر، سرآغاز تشکیک و ایجاد سؤالی در این زمینه است. آیا به راستی تمامی این تضعیفات صحیح و مطابق واقع اند یا برخی عوامل پنهان، رجالیان را به اشتباه انداخته است. بررسی تاریخ حدیث شیعه نشان می دهد، سلسله عواملی همراه هم یا به تنهایی سبب می شد رجالیان در مورد فردی به اشتباه بیفتند. این نکته از متن کتب رجالی و گزارشات ایشان قابل استنباط و اثبات است. نتیجه این اشتباه از تشکیک و خرده گیری تا شدیدترین تضعیفات متغیّر بود. در این صورت، استادان و شاگردان وی نیز مورد سؤال واقع شده و در نتیجه این اشتباه، کوله بار حدیثی همگی ایشان مورد تشکیک واقع می شد. با توجه به اهمیت این موضوع، در این مقاله سعی می شود با معرفی این عوامل و نمونه های عملی آن، اعتماد کلی و قطعی بر تضعیفات مورد تشکیک واقع شود و رویکردی برای مطالعه بیشتر این تضعیفات فراهم گردد.