از مباحث مهم و ضروری در فرهنگ شیعه، شناخت موضع اهل بیت(ع) در معرفی قرآن و تفسیر و ذکر مصادیق آن و تاثیر آنان بر فرهنگ سازی مرتبط با قرآن در جامعه است. یکی از کتاب های مهم حدیثی شیعه که به موضع گیری های اهل بیت(ع) درباره قرآن پرداخته، کتاب کافی اثر ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی(م 329 ق) است. کلینی در اصول، روایاتی را به کتاب فضل القرآن اختصاص داده است. در این کتاب چهارده باب و صد و بیست و چهار روایت در موضوعات مختلف، گردآوری شده است. بر این تعداد، روایاتی افزوده می شود که از چند طریق، کلینی آن ها را نقل کرده یا در کتاب الدعاء، همین اصول را آورده، و یا به مناسبت های مختلف در ابواب و کتب دیگر، روایاتی در تفسیر قرآن از اهل بیت(ع) نقل کرده است. نکته مهم آنکه در بررسی روایات مربوط به قرآن در این کتاب، تنها نباید به کتاب فضل القرآن بسنده کرد و روایات هم محدود به این ابواب نیست، بلکه دایره احادیث قرآنی فراتر از کتاب اصول و کتاب یاد شده است. در فروع و روضه کافی نیز روایات بسیاری وجود دارد که به گونه ای در پیوند با مسائل و موضوعات فضیلتی و تفسیری است. از سوی دیگر، کتاب کافی از نخستین آثاری است که به لحاظ تاریخى، نشان از توجه و اهتمام به مسائل یاد شده دارد و متاسفانه درباره آن، نگاهی جامع و تحلیلی انجام نیافته است. در این تحقیق، هدف آن است که جایگاه مکتب قرآن-شناسی اهل بیت و منزلت قرآن در نظر آنان، در پرتو این روایات که مشتمل بر جایگاه، ویژگی ها، تعلیم و اوصاف قرآن از منظر اهل بیت(ع) و سیره عملی آنان نسبت به قرآن و مسائل دیگر است، تحلیل و بررسی و قدر و منزلت این روایات بر اساس واقعیات موجود و آسیب های احتمالی نمایانده شود.
تعیین سهم عقل در فهم و معرفت دینی از بُعد اعتقادی، اخلاقی، فقهی و حقوقی یکی از بهترین روش های شناخت دین است که در حوزه پژوهش های دینی و جذب و اقناع فکری نسل جوان مطرح بوده است. در بررسی سخنان و بیانات امام علی(ع) به عنوان مفسر و مبیّن دین، ما شاهد گزاره هایی هستیم که در آن عقل، در دو قسم، عقل نظری و عملی به معنای «ادراک و آگاهی»، هم به فهم کلّیات می پردازد و هم می تواند در ادراک خوبی و بدی رفتار و اعمال انسان تروّی کند.
در آموزه های علوی، نه تنها اعتبار عقل در کنار نقل به صراحت مورد تأیید بوده، بلکه تبیین های متعدد فلسفی، کلامی، اخلاقی، و فقهی در کلام امام علی(ع) وجود دارد که عقل در سطوح مختلف به ادراک و پذیرش دین در کلیه ابعاد اعتقادی، فقهی و اخلاقی منجر می گردد. و نقش عقل در درک و آگاهی بدیهیات و مسلمات اوّلی و عدم تناقض اعتقادات و باور های دینی، و درکِ علت و فلسفه احکام، استحکام و رسایی قوانین اخلاقی و سازگاری آن با هنجارها و مشترکات انسانی، وحدت و عدم اختلاف همه یا اکثر قریب به اتفاق عقلا و پذیرش آراء محموده در آن نمایانده شده است.
تلمیح استفاده از آیه، حدیث، داستان یا مَثَل معروفی در کلام است و موجب زیبایی کلام و تأکید و ترویج منبع مورد استفاده می گردد. عالمان فنّ بلاغت، تلمیح را در مجموعة صنایع معنوی بدیع قرار داده اند و برخی آن را مترادف و بعضی قِسمی از تضمین می دانند. جایگاه قرآن کریم و پس از آن، نهج البلاغه به عنوان دو منبع غنی معارف اسلامی همواره مورد نیاز انسان ها بوده است و خواهد بود. این مقاله با پرداختن به تلمیحات قرآنی، بخشی از کلام امیرالمؤمنین، یعنی اشاراتی که حضرت در خطبة اوّل نهج البلاغه نسبت به آیات نورانی قرآن داشته اند، نشان می دهد که چگونه تجلّی نور خدا در وجود معصومین(ع) سراسر زندگانی و سخنانشان را تحت تأثیر قرار داده است و در هر بخش از آن می توان بهره و استفاده ای از وحی الهی را به دست آورد. رئوس تلمیحات این خطبه در چند بخش مهم قابل دسته بندی است: تلمیح به آیات توحیدی و صفات پروردگار، تلمیح به آیات متضمّن آفرینش و عجایب آن، تلمیح به آیات مرتبط با فرشتگان، تلمیح به آفرینش آدم، تلمیح به سجدة ملائکه و هبوط، تلمیح به نبوّت عامه، ضرورت و اهداف، تلمیح به نبوّت خاصّه، قرآن و امامت.
از روایات نقل شده از امام رضا علیه السلام، مقایسه پیامبر و امام و ذکر بیشتر صفات پیامبر برای امام استفاده می شود. با کمک این روایات و تحلیل آنها ثابت می شود که مقام امامت ویژه افرادی است که از بیشتر ویژگی های پیامبر برخوردار باشند. این گونه نیست که هر کسی با عنوان خلیفه و حاکم مسلمین و مانند آن، شایستگی جایگاه امامت را داشته باشد.
این نوشتار می کوشد با روش اسنادی و تحلیلی با توجه به روایات نقل شده از امام رضا علیه السلام دیدگاه ایشان در مقایسه پیامبر و امام را بررسی کند. نتیجه بررسی این پژوهش آن است که میان پیامبر و امام صفات مشترکی وجود دارد؛ مانند بندگی، برگزیده و نصب شدن، عصمت، علم الهی، حجت الهی و خلافت الهی و لازم الاطاعه بودن. در کنار این اشتراک، پیامبر و امام از لحاظ چگونگی ارتباط با فرشته تفاوت نیز دارند. همچنین امام (از لحاظ امام بودن) از پیامبر(از لحاظ پیامبر بودن) برتر است.