آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

«زیارت جامعه کبیره» متن این سلسله مقالات بود. زیارتى که جامع‏ترین متن «امام‏شناسى» است. در این مقاله فرازهاى دیگرى از این زیارت محور بحث است.
... و سلالة النبیین و صفوة المرسلین و عترة خیرة رب العالمین و رحمة الله و برکاته‏
سلام بر شما که فرزندان پیامبران و گزیده فرستادگان و خاندان بهترین بندگان پروردگارید که درود خدا و برکاتش نثارتان باد.
ابتدا به تفسیر واژه‏ها پرداخته سپس به شرح محتوا مى‏پردازیم: واژه «سلالة»
«سلاله» بر وزن عصاره در اصل به معنى عصاره و فشرده خالص هر چیز است و به عبارت دیگر به معناى چیزى است که از دیگرى گرفته مى‏شود و در واقع همان خلاصه و برگزیده‏اى از آن است.
«ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین»(1) ما انسان را از عصاره‏اى...
«ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین»(2) سپس نسل او (انسان) را از عصاره‏اى از آب ناچیز و بى‏قدر خلقت کرد.
که مراد از اینجا نطفه آدمى است که عصاره کل وجود او بوده و مبدأ حیات و منشأ تولد فرزند و ادامه نسل است. سلاله فقط در این دو آیه از قرآن آمده است فرزند را «سلاله» و «سلیله» و «سلیل» گفته‏اند چون چکیده و کشیده مرد است.(3) واژه «صفوة»
«صفوة» از ماده «صفو» است که بمعناى خالص هر چیزى است. و به این دلیل به سنگ صاف «صفا» مى‏گویند که چیزى از گل و خاک مخلوط آن نیست خالص سنگ است. صفوة به معناى برگزیده است «اصطفا» بمعنى برگزیدن است. «و انّهم عندنا لمن المصطفین الاخیار»(4) ، آنها نزد ما از برگزیدگان و خوبان مى‏باشند.
«انّ اللّه اصطفى آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران على العالمین».(5) واژه عترت‏
«عترت» به معناى اولاد، فرزندان، خانوار، یا خویشاوندان کسى(6) «عترت پیامبر» یعنى فرزندان و خاندان معصوم پیامبر(ص).
پیش خداى نیست شفیعم مگر رسول‏
دارم شفیع پیش رسول آل عترتش(7)
این واژه در اساس به معناى اصل چیز است "عاد الى عترته‏اى الى اصله" در نهج البلاغه آمده است «و کیف تعمهون و بینکم عترة نبیکم و هم ازمة الحق و اعلام الدین»(8) چطور سرگردان مى‏شوید حال آنکه اهل بیت پیامبرتان در میان شما هستند آنها زمامهاى حق و ارکان دین هستند. نیز مولى على(ع) فرمود: «عترته خیر العتر» (9)؛ خاندان او بهترین خاندانند. عصاره فضائل انبیاء
مقصود از این ویژگى که شما از نسل انبیاء و برگزیده فرشتگان حق هستید چیست؟ آیا سخن از ارتباط ژنیتیکى و وراثتى از انبیاء هست. یعنى آنکه سلسله نسب شما به انبیاء مى‏رسد؟ این نیاز به بیان ندارد و از واضحات است. علاوه این به تنهائى افتخار نیست. انتساب به پیامبران آنگاه افتخار است که همراه با رفتار مناسب آن شأن باشد. امیر مؤمنان على(ع) فرمود: «...انّ ولى محمد(ص) من اطاع اللّه و ان بعدت لحمته و انّ عدوّ محمد(ص) من عصى اللّه و ان قربت قرابته»(10)؛ دوست محمد(ص) کسى است که خدا را اطاعت کند هر چند پیوند خویشاوندى او دور باشد و دشمن محمد(ص) کسى است که خدا را نافرمانى کند هرچند خویشاوند نزدیک او باشد.
بر این اساس است که «ابولهب» عموى پیامبر مورد نکوهش قرار مى‏گیرد «تبت یدا ابى لهب و تب»(11)؛ بریده باد هر دو دست ابولهب. مرگ بر او باد. و از سوى دیگر افراد دور افتاده‏اى که نه تنها از بستگان پیغمبر محسوب نمى‏شدند بلکه از نژاد و اهل زبان او هم نبودند ولى چون پیوند اعتقادى داشتند گوئى که جزء خاندان پیامبر شدند.
همانند: "سلمان" که پیامبر(ص) فرمود: " سلمان منّا اهل البیت"(12) همانند ابى‏ذر پیامبر (ص) به او فرمود: «یا اباذر انک منّا اهل البیت»(13)و...و...(14)
آنچه در انتساب حرف اول را مى‏زند «انتساب مکتبى» است نه انتساب ژنیتیکى. بر این اساس است خداوند به حضرت نوح مى‏گوید که فرزند فاسدت از اهلت نیست: «قال یا نوح انه لیس من اهلک انّه عمل غیر صالح»(15)؛ اى نوح او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحى است.
یعنى این فرزند فاسد آنقدر با بدان بنشسته و در اعمال زشت و افکار نادرستشان غوطه ورگشته که گوئى وجودش تبدیل به عمل غیر صالح شده است. بى‏تردید فرزند نوح "کنعان" فرزند صلبى حضرت نوح بود لکن این انتساب، با انتساب مکتبى پیوند نخورد لذا نفى شده است. از امام على بن موسى الرضا(ع) نقل شده است که روزى از دوستان خود پرسید مردم این آیه را «انّه عمل غیر صالح» چگونه تفسیر مى‏کنند یکى از حاضران عرض کرد بعضى معتقدند که معنى آن این است که فرزند نوح "کنعان" فرزند حقیقى او نبود امام (ع) فرمود: «کلّا لقد کان ابنه و لکن لمّا عصى اللّه تفاه عن ابیه کذامن کان منّا لم یطع اللّه فلیس منّا» نه چنین است او براستى فرزند نوح بود اما هنگامى که گناه کرد و از جاده اطاعت فرمان خدا قدم بیرون گذاشت خداوند فرزندى او را نفى کرد همچنین کسانى که از ما باشند ولى اطاعت خدا نکنند از ما نیستند.(16)
بنابراین «سلالة النبیین و صفوة المرسلین» را باید فراتر از انتساب فیزیکى تفسیر کنیم و آن عبارت از این است که آنچه خوبان همه داشتند، آنچه از فضائل و مناقب و کمالات انبیاء و فرستادگان ذات مقدّس ربوبى داشتند این گلهاى بى‏خار جهان هستى یکجا داشتند.
انبیاء "امامان نور" بودند. امامان معصوم ما هم همان هستند «و جلعناهم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین».(17) و آنها را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت کنند و انجام کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و آنها فقط مرا عبادت مى‏کردند.
محک شناخت امام حق این است که او فقط به خدا مى‏اندیشد و هدایت مردم به حضرتش. در حدیثى از حضرت امام صادق(ع) مى‏خوانیم که فرمود: امام در قرآن مجید بر دو گونه است یکى آن است که به خدا هدایت مى‏کند (وجعلناهم...) یعنى به امر خداوند نه امر مردم، امر خدا را بر امر خودشان مقدم مى‏دارند و حکم او را برتر از حکم خود قرار مى‏دهند. گونه دیگر آن است که در سوره قصص آیه 41 آمده است «وجعلناهم ائمة یدعون الى النار» ما آنها را پیشوایانى قرار دادیم که دعوت به دوزخ مى‏کنند.
فرمان خود را بر فرمان پروردگار مقدم مى‏شمرند و حکم خویش را قبل از حکم او قرار مى‏دهند و مطابق هوسهاى خود و بر ضد کتاب خدا عمل مى‏کنند.(18)
سرمایه امامت و هدایت مردم به سوى خداوند «خدا باورى در قلّه خود» و "صبر" است. «و جعلنامنهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون»(19) و از آنها امامان و پیشوایانى برگزیدیم که به فرمان ما مردم را هدایت مى‏کردند بخاطر آنکه شکیبائى نمودند و به آیات ما یقین داشتند. امامان سلام اللّه علیهم اجمعین نیز از این دو سرمایه عظیم برخوردار بودند.
با این توضیح تفسیر بسیارى از زیارتهاى معصومین (ع) که با «السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله و...» مطرح شده روشن مى‏شود که این وراثت، وراثت فیزیکى تنها نیست آنچه مهم است وراثت مکتبى، وراثت خصلتى و ارزشى است. در دهها روایت از معصومین(ع) رسیده است «نحن ورثة الانبیاء» ما وارثان انبیاء هستیم.(20) آرى امامان عصاره فضائل انبیاء هستند. در روایات فراوانى از نبى اکرم(ص) رسیده است:
هر کس مى‏خواهد به علم و حکمت آدم بنگرد، «من اراد ان ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقواه» هر کسى مى‏خواهد حلم ابراهیم را ببیند «و الى ابراهیم فى حلمه» هر کسى مى‏خواهد زهد زکریا را نظاره کند «و الى یحیى بن زکریا فى زهده» هر کسى مى‏خواهد شجاعت و مناجات و هیبت موسى را ببیند «و الى موسى بن عمران فى بطشه»، «و الى موسى فى مناجاته»، «و الى موسى فى هیبته» هر کس مى‏خواهد زهد و عبادت عیسى را تماشا کند «والى عیسى فى عبادته و الى عیسى فى زهده»، هر کس مى‏خواهد جمال یوسفى را ببیند «من اراد ان ینظر الى یوسف فى جماله».
هر کس مى‏خواهد نشاط و شادابى سلیمان را ببیند «و الى سلیمان فى بهجته».
هر کس مى‏خواهد قوت داود را ببیند «و الى داود فى قوته»، همه اینها تجلى یافته در وجود مقدّس امیرمؤمنان على بن ابى‏طالب(ع) است.(21) عترت پیامبر کیانند
طبق نقلهاى معتبر از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که بعد از خود دو یادگار گرانبها بین شما مى‏گذارم یکى کتاب خدا و دیگرى عترتم که همان اهلبیت من هستند.(22) این روایت را 33 صحابى از نبى اکرم(ص) نقل کرده‏اند. آنرا 19 نفر از تابعین و بیش از 300 نفر از علماء و مشاهیر حدیث معتبر نزد اهل سنت از قرن چهارم تا قرن چهاردهم آورده‏اند.(23) این روایت را پیامبر اکرم(ص) در موارد مختلفى فرموده است از جمله: 1- در حجةالوداع در روز عرفه 2- در مسجد خیف 3- در حجة الوداع در غدیر خم 4- در ضمن خطبه‏اى در منبر 5 - در بستر ارتحال آنگاه که حجره حضرت پر از جمعیت بوده است.(24) بنابراین جاى تردیدى نیست که حدیث ثقلین از احادیث معتبر بوده و پیامبر آنرا مکرر فرموده است و نقل متواتر هم «و عترتى» هست نه «و سنتى» آنچنان که برخى به نادرست ادعاء مى‏کنند. عترت را هم در همه این روایات پیامبر تفسیر به اهل البیت(ع) کرده است. اهل بیت هم طبق روایات فراوانى که مشاهیر اهل سنت از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده‏اند فقط پیامبر، امام على(ع) امام حسن(ع)، امام حسین (ع) و حضرت زهرا سلام اللّه علیهم اجمعین (25) و فرزندان معصوم آنها مى‏باشند.(26)(27) در این باره در گذشته در مقاله‏اى مستقل سخن گفته‏ایم. خداوند همه ما را از پیروان صدیق راهشان مقرر بدارد. آمین یا رب العالمین. پاورقی ها:پى‏نوشت‏ها: - 1. سوره مؤمنون، آیه 12. 2. سوره الم سجده، آیه 8. 3. مقائیس اللغة، ج 3، ص 59 ؛ مجمع البحرین، ج 2،ص 867، «چاپ مؤسسة التفسیر؛ لغات قرآن در تفسیر نمونه، ج 2، ص 390، قاموس قرآن، ج 30، ص 295. 4. سوره ص، آیه 47. 5. سوره آل عمران، آیه 33. 6. مجمع البحرین، ج 2، ص 1160 ؛ مقائیس، ج 4،ص 217؛ لغت نامه دهخدا، ج 34، ص 99؛ فرهنگ سخن، ج 5، ص 4971. 7. ناصر خسرو. 8. نهج البلاغه، خطبه 87. 9. همان، خطبه 94. 10. همان، حکمت 96 (نسخه معجم صبحى صالح). 11. سوره ... آیه 1. 12. مسند ابى لیلى، ج 6، ص 177 - بحارالانوار، ج 18، ص 19؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج 6، ص 203 - اهل البیت فى الکتاب و سنة، ص 543 تا ص 545. 13. امالى طوس، ص 525، مکارم الاخلاق، ج 2، ص 363، مجموعه ورام، ج 2، ص 51، اهل البیت فى الکتاب و سنة، ص 541. 14. براى دیدن نمونه‏اى دیگر مراجعه کنید به «اهل البیت فى الکتاب و السنة ص 541 تا 547. 15. سوره هود، آیه 46. 16. عیون الاخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 232 حدیث 1 باب 58 تفسیر صافى، ج 4، ص 42 (چاپ 7 جلدى دارالکتب الاسلامیة). 17. سوره انبیاء، آیه 73. 18. اصول کافى، ج 1، ص 168، باب ان...فى کتاب اللّه امامان. 19. سوره الم‏سجده، آیه 24. 20. الخصال، ص 651، الکافى، ج 1، ص 470 - اهل البیت فى الکتاب و السنة ص 185 تا ص 188. 21. مناقب خوارزمى، ص 83 - تاریخ دمشق، ج 42، ص 313 و ص 288؛ بحارالانوار، ج 39، ص 39، ینابیع المودة، ج 1، ص 363 ؛ امالى شیخ طوسى، ص 417 ؛ امالى شیخ صدوق، ص 57 ؛ روضة الواعظین، ص 124، موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج 8، از ص 132 تا ص 135. 22. براى دیدن نقلهاى مختلف حدیث ثقلین بنگرید به: 1- اهل البیت فى الکتاب و السنة از ص 126 تا ص 133. 2- نفحات الازهار، ج 2. 3- المراجعات مرحوم شرف الدین. 23. بنگرید به نفحات الازهار فى خلاصة عتبات الانوار، ج‏2، ص‏90 و ص‏91. 24. اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 137 و ص 138. 25. این مطلب را دهها تن از صحابه از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده‏اند مثل ابو سعید خدرى - ابو برزه، ابوالحمراء، ابولیلى انصارى، انس بن مالک، ثوبان، جابربن عبداللّه زید بن ارقم، زینب نبت ابى سلمه، سعد بن ابى وقاص، و...و... بنگرید به "اهل البیت فى الکتاب و السنة از ص 43 تا ص 63. 26. نام مقدّس اهل بیت علیهم السلام در روایات فراوانى از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است از جمله در ینابیع المودة باب 76 ص 440 تا ص 442 و معانى الاخبار، ص 90 حدیث 4. 27. بنگرید به کتاب "پیام قرآن " ج 9، ص 140 تا ص 152.

تبلیغات